مصطفی برزکار/ اسب متفاوتترین روش حرکت را در میان مهرههای شطرنج دارد و حرکت آن با دو خانه حرکت عمودی و یک خانه حرکت افقی یا دو خانه حرکت افقی و یک خانه حرکت عمودی انجام میشود که به حرف «L» در الفبای لاتین شباهت دارد. از آنجایی که اسب میتواند از روی مهرههای دیگر بپرد، در موقعیتهای بسته که صفحه شلوغ است، مفیدتر است. اکنون در دولت سعودی با قدرت گرفتن ملکسلمان وضعیتی، چون میدان شطرنج شکل گرفته است که میتواند به درگیریهایی در درون خاندان آلسعود بینجامد.
پس از گذشت چند هفته از سفر ترامپ به منطقه و شکست ناتوی عربی و بحران در روابط با قطر در هیئت حاکمه عربستان تغییراتی انجام میگیرد که بیشتر به یک کودتای نرم بین خانواده آلسعود تحلیل میشود. چند روز پیش از برکناری ولیعهد عربستان، حمدالمزروعی، معروفترین وبلاگنویس و فعال اماراتی نزدیک به محمدبنزاید، ولیعهد ابوظبی در توئیتی که نشاندهنده قریبالوقوع بودن سرنگونی محمدبننایف، ولیعهد سعودی بود، نوشت: «محمدبنسلمان پادشاه آینده عربستان است.» این توئیت فعال اماراتی تأکید صریح بر قریبالوقوع بودن سرنگونی امیرمحمدبننایف بود که احتمالاً پادشاه آینده باشد. پادشاه عربستان سعودی در راستای به قدرت رساندن پسر خود به تخت پادشاهی، بار دیگر با فرمانی اختیارات ولیعهد را کاهش داد که در حقیقت به معنای خلع سلاح قدرت ولیعهد بود. پیرو این تغییر چند نکته قابل توجه است.
1ـ نزاع بر سر تقسیم قدرت به منزله مسئلهای دیرینه همواره سلطنت سعودیها را به چالش طلبیده است. به گونهای که در صورت وقوع بحران پادشاهی در عربستان، دربار سعودی با چالشهای جدی که تهدیدکننده قدرت آنان خواهد بود، روبهرو خواهد شد. خاندان آلسعود از سال ۱۹۳۲ میلادی بر عربستان حکمرانی میکنند. ملکعبدالعزیز، اولین پادشاه عربستان منشوری دارد که در آن آمده است: «تا زمانی که پسران من زندهاند قدرت به نوههایم نخواهد رسید.» از این نظر برخلاف نظامهای سلطنتی دیگر که قدرت از پدر به پسر میرسد، در خاندان سعودی قدرت به برادران پادشاه انتقال مییابد؛ بنابراین بافت قدرت در عربستان سعودی پیچیده است و این پیچیدگی همواره هوس رسیدن شاهزادگان سعودی به قدرت را تشدید کرده است. از زمان مرگ ملکعبدالعزیز، مؤسس دولت آلسعود در سال ۱۹۵۳ تاکنون پنج پادشاه پس از وی قدرت را در این کشور در دست گرفتهاند. با ولیعهدی بننایف، انتقال عرضی قدرت میان پسران عبدالعزیز بنیانگذار پادشاهی عربستان پایان یافت و قدرت حالا میان نوههای عبدالعزیز دستبهدست خواهد شد. به همین دلیل باید شاهد جنگ قدرت بین دو گروه بزرگ و رقیب، یعنی سدیریها و غیر سدیریها بود.
2ـ قطعاً سفر ترامپ برای هموار کردن مسیر این تغییر در عربستان تحلیل میشود. اگرچه آمریکا با اعزام بیش از 300 کارشناس و مأمور اطلاعاتی در انتقال قدرت به ملکسلمان کمک کرد تا بهار عربی در عربستان آغاز نشود و اکنون با مدیریت روند قدرت در عربستان آمریکا قصد دارد برای پیشبرد اهداف خود در منطقه کسی را به پادشاهی نزدیک کند که روحیات جنگطلبانه دارد؛ زیرا برای دولت ترامپ ایجاد فضای بحران و تنش در منطقه مناسبتر است تا بتواند پادشاهان منطقه را سرکیسه کند.
3ـ پرونده منطقهای عربستان امروز پیچیدهتر از هر زمان دیگری است. باتلاق یمن از یکسو و شکستهای پیدرپی ائتلاف عبری ـ عربی از سوی دیگر سبب تضعیف جایگاه این کشور شده است که به تازگی مشکلات با قطر وضعیت را برای سیاست خارجی عربستان بدتر کرده است. در این وضعیت عامل مشکلات عربستان به پادشاهی این کشور برمیگردد.
از سوی دیگر، وضعیت داخلی عربستان نیز بهتر از اوضاع منطقهای این کشور نیست؛ چرا که جدای از محبوبیت نداشتن سلمان، نبود تجربه مدیریتی در سطح کلان در محمدبنسلمان سبب میشود مشکلات اقتصادی تشدید شود؛ افزون بر اینها گروههای رقیب پادشاه و ولیعهد تلاش خود را برای بازیابی قدرت بیشتر خواهند کرد؛ آن موقع ولیعهد با چالشهای جدید روبهرو خواهد شد.