(روزنامه آرمان – 1396/03/25 – شماره 3344 – صفحه 7)
* فقدان شبکههای خصوصی و نداشتن رقیب برای صدا وسیما به سود رسانه ملی تمام شده است و یا به ضررش؟
** در اغلب کشورهای جهان شبکههای تلویزیونی متعددی وجود دارد که اغلب آنها نیز به صورت خصوصی اداره میشوند. این در حالی است که در ایران این طور نیست. با این وجود این کانالهای متعدد در سالهای گذشته دستآورد مطلوبی نداشته است.در شرایط کنونی اغلب شبکههای جهان به دنبال انتقال پیام و جذب مخاطب هستند. این در حالی است که صدا وسیما با توجه به تعدد کانالهای تلویزیونی در زمینه جذب مخاطب خوب عمل نکرده است.بدون شک نداشتن رقیب برای صدا وسیما به ضرر این سازمان تمام شده است.
* آیا در طول سالهای اخیر رسانهای دیگر و از جمله روزنامه ها و خبرگزاریها موفق شدهاند به رقیب جدی برای صداو سیما تبدیل شوند؟
** در گذشته مردم ایران در حدود86درصد اطلاعات خود را از تلویزیون اخذ میکردند. این در حالی است که در سالهای اخیر رسانههای دیگر و از جمله روزنامهها با تمام محدودیتی که با آن مواجه هستند موفق شدهاند از تأثیرگذاری زیادی در فضای فکری و رسانهای کشور برخوردار شوند.وضعیت به شکلی است که برخی رسانههای همسو با صداوسیما از تأثیرگذاری بیشتری نسبت به صداوسیما برخوردار شدهاند. نمونه بارز این رسانه ها خبرگزاری فارس و تسنیم هستند که تأثیر بیشتری از بسیاری از برنامههای خبری تلویزیونی از خود برجای میگذارند.
از سوی دیگر رسانههای غیرهمسو با صدا وسیما نیز قویتر از گذشته شده و موفق شدهاند بسیاری از سلایق فکری جامعه را با خود همراه کنند و در شرایط کنونی به یکی از منابع اصلی جذب اطلاعات مردم تبدیل شده اند.در نتیجه حضور رسانههای قوی منتسب به جریان اصلاحات تا حدود زیادی به فضای رسانهای و فکری جامعه تعادل بخشیده است و بخشهای مهمی از جامعه ایران تلاش میکنند منابع اطلاعاتی خود را ازبین رسانههای دیگری به جز صداوسیما به دست بیاورند. به نظر من ضربهای ای که صدا و سیما در سالهای اخیر خورده این است که به جای اینکه فراگیر باشد به رسانه بخشی تبدیل شده است.
* آقای روحانی در سخنرانیهای انتخاباتی خود مکررا عنوان میکردند صداوسیما به یک تریبون سیاسی تبدیل شده است. چرا؟
** رسانه ملی باید درهمه زمینه ها تأثیرگذار باشد. اغلب رسانههای مهم دنیا در زمینههای مختلف برنامه تهیه میکنند و به همین دلیل در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و حتی اعتقادی تأثیرگذار هستند. در نتیجه به صورت طبیعی هنگامی که رسانه به تأثیرگذاری زیادی در زمینه مختلف دست پیدا میکند پایش به فضای سیاسی نیز کشیده میشود و جریانهای سیاسی تلاش میکنند از این طریق دیدگاههای خود را برای افکار عمومی تشریح و تبیین کنند. صدا وسیما نیز از این قاعده مستنثا نیست و باید در همه زمینهها تأثیرگذار باشد.
با این وجود به صورت کلی عملکرد صدوسیما بیشتر در فضای سیاسی تحلیل میشود که آیا موفق شده برنامههای خود را به صورت مطلوب به پیش ببرد یا خیر. عملکرد صداوسیما از نظر سیاسی در سالهای اخیر به شکلی بوده است که حتی در برنامههای علمی خود نیز از اساتید دانشگاه و صاحبنظران جریان متمایل به اصلاحطلبان هم کمتر دعوت میکند. در نتیجه این مسأله برای همه افکار عمومی ایران مشخص شده که در برنامههای سیاسی جهتگیری وجود دارد و همه سلایق سیاسی در این برنامهها ازنقش یکسان برخواردارنیستند. وضعیت به شکلی است که در 20سال اخیر صداوسیما در همه کارزارهای انتخاباتی همواره نگاه خاص خود را داشته است. در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز صداوسیما برای جریان رقیب رئیس دولت سنگ تمام گذاشت.
* چرا صداو سیما در دو دهه اخیر تنها با دولتهای همسنخ رابطه خوبی برقرار کرده است؟
** مهمترین دلیل این مسأله این است که در ایران روسای صداوسیما قرابت فکری بیشتری به یک جریان سیاسی داشتهاند، این در حالی است که این سازمان باید بتواند دیدگاههای طیفهای مختلف سیاسی را در برنامههای خود بهطور مساوی و براساس عدالت رسانهای منتشر کند. در سالهای اخیر همواره روسای صداوسیما کارشناس علمی رشته رسانه نبودند و بیشتر سیاسی به شمار میرفتند. این در حالی است که برخی نیز تلاش نمیکردند با نخبگان رسانهای کشور ارتباط برقرار کنند و از آنها مشورت بگیرند.
* آیا بدنه سازمان صداوسیما نیز در راستای تفکرات سیاسی مدیرانش حرکت میکند یا اینکه در این زمینه اخلاف سلیقه وجود دارد؟
** اغلب کارکنان صداوسیما در خط فکری مدیران این سازمان حرکت نمیکنند و دارای گرایش سیاسی دیگری هستند. به عنوان مثال هنگامی که با بسیاری از مجریان خبری صداوسیما هم صحبت میشوید متوجه میشوید که این افراد دارای گرایش اصلاحطلبان هستند و در خط مشی مدیران این سازمان تعریف نمی شوند.در شرایط کنونی مردم عملکرد سیاسی صداوسیما را با توجه به برنامههای سیاسی و خبری رسانه ملی مورد قضاوت قرار میدهند.این در حالی است که مدیریت این گونه برنامهها معمولأ در اختیار یک گروه است و به همین دلیل اجازه نمی دهند دیگر جریانهای فکری نیز در این زمینه نقش بیشتری ایفا کنند.به عنوان مثال هنگامی که صداوسیما قصد دارد درباره خاطرات انقلاب اسلامی برنامه تهیه کند اغلب از یک افراد خاص که به یک جریان سیاسی تعلق دارند استفاده میکند. این در حالی است که بسیاری از افرادی که در انقلاب نقش تعیین کنندهای دارند از جریانهای دیگر سیاسی هستند.
رویکرد صداوسیما به شکلی است که تنها در دوران انتخابات از برخی افراد جریانهای دیگر برای ایجاد تعادل مقطعی در برنامههای خود استفاده میکند. به نظر میرسد یک لیستی است که به هیچ عنوان حق حضور در برنامهها را ندارند. این در حالی است که تعداد افراد این لیست سیاه نیز روزبه روز در حال افزایش است.وضعیت به شکلی است که صداوسیما از برخی از شخصیتهای برجسته علمی که در زمینه علمی دارای تألیفات و دیدگاههای تأثیرگذاری هستند کمتر استفاده میکند.از سوی دیگر صداوسیما به صورت گزینشی از برخی چهرههای اصلاحطلب که معمولأ مورد تأیید قاطبه اصلاحطلبان نیستند و خط مشی متفاوتی نسبت به اصلاحطلبان اتخاذ میکنند در برنامههای خود استفاده میکند تا به افکار عمومی نشان دهد که از شخصیتهای اصلاحطلب نیز در برنامههای خود استفاده میکند. مسأله مهم دیگری که در جذب مخاطب صداوسیما تأثیر منفی گذاشته است رویکرد مردسالارانه است که سبب دوری زنان جامعه و به خصوص خانوادهها از برنامههای صداوسیما شده است.
به نظر من یکی از حلقههای مفقوده برنامههای صداو سیما عدالت جنسیتی و برابری حقوق زن و مرد در زمینههای سیاسی و اجتماعی است.ممکن است برخی از مدیران صداوسیما عنوان کنند که اغلب مجریان و کارشناسان برنامههای این سازمان را زنان تشکیل میدهند. این در حالی است که حضور زنان در نقش مجری و یا کارشناس به هیچ عنوان بیانگر رویکرد برابر در مدیریت نیست. مسأله مهم دیگر اینکه حرکت صداوسیما در راستای دغدغههای نسل جدید کشور آنطور که باید باشد، نیست و بسیاری از مطالبات جدی نسل جوان توسط صداوسیما خوب دیده نمیشود و مورد توجه قرار نمیگیرد.به همین دلیل نیز اشتیاق جوانان برای دیدن برنامههای صدا وسیما نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است و جوانان ترجیح میدهند اطلاعات خود را از رسانههای دیگر و به خصوص فضای مجازی اخذ کنند. در نتیجه به نظر میرسد در شرایط کنونی اقبال مردم ایران به رسانههای مکتوب و فضای مجازی بیشتر از صداوسیما شده است.
* به نظر شما حضور یک مدیر معتدل چه تأثیری در رویکرد این سازمان در آینده خواهد داشت؟
** به نظر من برای این اتفاق دیر شده است.بدون شک یکی از رموز موفقیت رسانه دور بودن از نظام دیوانسالارانه و بوروکراسی است. نکته دیگر اینکه واکنش صداوسیما نسبت به اتفاقات مهم پیرامون خود قوی نبوده و صداوسیما مدتهاست چالاکی خود را از دست داده است. به عنوان مثال در روزی که عناصر تروریست در تهران عملیات کوری انجام دادند تا مدتی برنامههای به این اتفاق بسیار مهم نپرداخت، این در حالی است که بسیاری از شبکههای مهم خبری دنیا بلافاصله برنامههای روزانه خود را متوقف کردند و با دعوت از کارشناسان به تحلیل و بررسی این حادثه درتهران پرداختند. اگر یک رویکرد حرفهای در صداوسیما وجود داشت بلافاصله برنامههای روزانه خود را قطع میکرد و یک شبکه خود را به صورت کامل به بررسی جنبههای مختلف این حادثه مهم تروریستی اختصاص میداد.مثال دیگر انتخابات ریاست جمهوری بود که فضای مجازی جای صداوسیما را گرفته بود و اغلب کنشها و واکنشهای خبری به جای اینکه در صداوسیما صورت بگیرد در شبکههای اجتماعی صورت میگرفت.
بدون شک عملکرد صداوسیما به جز برگزاری زنده مناظرههای انتخاباتی در زمینه تبلیغات ریاست جمهوری عملکرد چندانی نداشت و مردم بیشتر اطلاعات خود را از فضای مجازی اخذ میکردند. به نظر من صداوسیما باید کاملا بیطرف باشد و فاصله خود را با دولت حفظ کند. مدیر صداوسیما نه باید با دولت مخالف باشد و نه اینکه به صورت کامل با سیاستهای دولت همسو باشد. مدیریت صداوسیما باید مختصات و ویژگیهای رسانه را خوب بشناسد و نگاه حرفهای داشته باشد تا بتواند در جذب مخاطب موفق عمل کند. صداوسیما باید دیدبان و چشم بینای جامعه باشد و نه تنها نسبت به دولت نگاه دلسوزانه و منتقدانه داشته باشد، بلکه باید تمام ارکان نظام سیاسی و جامعه را مورد بررسی قرار بدهد و نقاط ضعف را به همه نهادها گوشزد کند.
اصلاحطلبان به دنبال این نیستند که صداوسیما رویکرد اصلاحطلبانه در پیش بگیرد، بلکه به دنبال این هستند که مدیریت صداوسیما کارشناسیتر باشد تا بتواند مسائل روز جامعه را به خوبی تحلیل و بررسی کند. در شرایط کنونی صداوسیما به اپوزیسیون دولت تبدیل شده و تلاش میکند نقاط ضعف دولت را بزرگ و دستاوردهای دولت را کوچک جلوه بدهد. به نظر من صدا وسیما باید نسبت به نقاط ضعف دولت هشدار بدهد و از دولت بخواهد که این نقاط ضعف را پوشش بدهد.با این وجود سوالی که از صداوسیما باید پرسید این است که آیا مشکلاتی که دولت آقای روحانی با آن مواجه است تنها در این دولت به وجود آمده است و یا اینکه در دولتهای گذشته نیز وجود داشته است.این وضعیت در دولت اصلاحات نیز وجود داشت و در آن مقطع زمانی نیز صداوسیما دستآوردهای دولت را به مردم خوب نشان نمیداد.
* در شرایط کنونی گمانهزنیهای زیادی درباره ریاست جدید صداوسیما وجود دارد. به نظر میرسد از بین اسامی مطرح شده محمدباقر قالیباف و سید محمد حسینی یا فضلی از شانس بیشتری برای به دست گرفتن صداوسیما برخوردار هستند. به نظر شما از بین این افراد چه کسی میتواند مدیریت کارآمدی در صداوسیما داشته باشد؟
** به نظر من هر کدام از این افراد که مدیریت صداوسیما را به دست بگیرند هیچ تأثیری در رویکرد صداوسیما نخواهد داشت.در درون صداوسیما لایههای مدیریتی وجود دارد که اجازه نمی دهد مدیران این سازمان سیاستهای خود را اجرایی کنند.از سوی دیگر هر فردی که مدیریت صداوسیما را به دست میگیرد باید کانون مدیریت سیاسی صداوسیما را از خارج از این سازمان به داخل منتقل کند. این در حالی است که آقای رحمانی فضلی به دلیل تجربه کار در صداوسیما از بقیه شرایط بهتری دارد. با این وجود برخی از اینها از اهالی ریشهدار رسانهای نیستند و اطلاعات جامع درباره امر رسانه ندارند. بدون شک در شرایط کنونی باید فردی مدیریت صداوسیما را در اختیار بگیرد که با اصول و مبانی رسانه و مأموریت رسانه در دنیای پر از رسانههای مختلف و به خصوص فضای مجازی آشنایی داشته باشد.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/188717
ش.د9600885