تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۸  ، 
کد خبر : ۳۰۳۰۷۳

مذاکرات هسته‌ای و مؤلفه‌های قدرت ملی

پایگاه بصیرت / دکتر سیدعباس عراقچی
(روزنامه جمهوري اسلامي - 1396/03/25 - شماره 10896 - صفحه 11)

اول) مقدمه‌ای در باب مذاکره

1-مذاکره میان کشورها (و اصولا هر مذاکره‌ای) زمانی آغاز می‌شود که «هزینه عدم مذاکره» از «هزینه مذاکره» بیشتر باشد. به عبارت دیگر چنانچه کشوری قادر باشد به اهداف خود از روش‌های سهل‌تر و سریع‌تری به غیر از مذاکره دست یابد، به گونه‌ای که هزینه‌های کمتری نسبت به مذاکره پرداخت نماید، حتما پشت میز مذاکره نخواهد آمد.

اگر راه دیگری غیر از مذاکره وجود داشته باشد به ترتیبی که یک طرف را به ستانده‌های بیشتری برساند و داده‌های او را کمتر کند، بدون تردید آن راه بر مذاکره ارجحیت خواهد داشت. بعنوان مثال اگر کشور الف به این باور برسد که از طریق یک برخورد نظامی با کشور ب به خواسته‌های خود خواهد رسید و هزینه بیش از اندازه‌‌ای هم پرداخت نخواهد کرد، حتما گزینه نظامی را انتخاب می‌کند. اما اگر از عواقب حمله نظامی خود اطمینان نداشته باشد و یا نگران از واکنش کشور ب و هزینه‌های مترتب بر آن باشد، گزینه نظامی را کنار گذاشته و به سمت میز مذاکره خواهد رفت. در اینجا آنچه کشور الف را پشت میز مذاکره آورده است توانایی دفاعی کشور ب و قدرت مقابله به مثل متقابل او بوده است.

همچنین اگر کشور الف امیدوار باشد که کشور ب را از طریق تحریم‌های اقتصادی به زانو درآورده و آن کشور را مجبور به همراهی با خواسته‌های خود خواهد کرد، دلیلی برای مذاکره با کشور ب وجود ندارد. اما اگر چنین امیدی رنگ بازد و توان مقاومت کشور ب در مقابل تحریم‌های اقتصادی هیچ چشم‌اندازی از تسلیم و کوتاه آمدن را تصویر نکند، کشور الف ناچار میز مذاکره را ترجیح خواهد داد. در این جا هم، توان مقاومت کشور ب در مقابل تحریم‌ها است که به میز مذاکره برای کشور الف ارجحیت بخشیده است.

مقام معظم رهبری در خصوص علت شروع جنگ تحمیلی به همین نکته اشاره کرده و می‌فرمایند «علت شروع جنگ تحمیلی این بود که دشمن بعثی و حامیانش در ما احساس ضعف کردند و اگر از تصرف چند روزه تهران مطمئن نبودند، قطعا جنگ را آغاز نمی‌کردند... این یک قاعده کلی است که احساس ضعف موجب تشویق دشمن به حمله خواهد شد....» (16 اسفند 1395، در دیدار با مسئولان راهیان نور).

2-یک «مذاکره جدی و واقعی»، نه مذاکره با اهداف تاکتیکی و نمایشی، مبتنی بر «داده‌ها» و «ستانده‌ها» است. هر مذاکره‌ای برای رسیدن به اهدافی است (ستانده‌ها) و در هر مذاکره‌ای امتیازاتی وجود دارند که قربانی رسیدن به اهداف می‌شوند (داده‌ها). به عبارت دیگر محصول یک مذاکره موفق یک «معامله» است بین آنچه داده می‌شود و آنچه ستانده می‌شود، و مذاکره‌کننده به دنبال آن است تا در این معامله به بهترین «معامله‌»‌دست یابد، معادله‌ای که در آن «ستانده‌ها حداکثر» و «داده‌ها حداقل» باشد.

هر مذاکره‌ای عبارت است از «نبرد مذاکره کنندگان» برای رسیدن به «بهترین معامله». در کشاکش داده‌ها و ستانده‌ها است که در نهایت «نقطه تعادل» یا به عبارت دقیق‌تر «نقطه رضایت» (که ممکن است کاملا بر نقطه تعادل منطبق نباشد) به دست می‌آید و توافقی شکل می‌گیرد که دو طرف به «سطحی از رضایت» در آن رسیده باشند. این سطح از رضایت هیچ گاه برای یک طرف صد در صد نیست. رضایت صد درصدی از سوی یکی از طرف‌های مذاکره‌کننده بدان معنی است که ستانده طرف مقابل صفر باشد.

در این حالت توافق بی‌معنی است و هرگز شکل نمی‌گیرد ماننده اینکه در معامله‌‌ای خریدار جنس را تحویل گرفته و هیچ مبلغی پرداخت نکرده باشد، روشن است که ورود فروشنده‌ به چنین معامله‌ای بی‌معنی است. اما اینکه داده‌ها و ستانده‌ها دقیقا هم ارز نباشند کاملا محتمل است. ارزان خریدن یا گران فروختن در هر معامله‌ای ممکن است رخ دهد. امکان دارد در شرایطی یک طرف بنا به اقتضائاتی به کمتر از خواسته‌های خود رضایت دهد یا به دلایلی به بیشتر از خواسته‌های خود دست یابد. اگرچه مهارت‌‌های مذاکراتی در اینجا موثر هستند اما این مولفه‌های «قدرت ملی» هستند که نقش اصلی را بازی می‌کنند.

3-هر مذاکره‌ای به اتکای قدرت ملی صورت می‌گیرد و در معامله داده‌ها و ستانده‌ها، توانمندی‌های ملی طرفین است که مولفه‌های توافق را رقم می‌زند. «ابزار» یک مذاکره‌کننده «سخن و بیان» او است اما «سرمایه» و داشته‌های او در مذاکره، که به اتکا و پشتیبانی آنها سخن می‌گوید، «مولفه‌های قدرت ملی» هستند. تردیدی نیست که هر مذاکره‌کننده موفق می‌بایست به مهارتهای مذاکراتی همچون قدرت بیان و استدلال، هوش و استعداد، تجربه و توان تاثیرگذاری و... مجهز و مسلط باشد، اما آنچه او را در مذاکره به پیش می‌برد قدرت ملی و مولفه‌های آن همچون توانمندی‌های دفاعی، سیاسی، اقتصادی، منطقه‌ای، علمی، رسانه‌ای و... کشور او هستند.

توان شخصی مذاکره‌کننده آنجا معنی پیدا می‌کند که بتواند قدرت ملی رابه منافع ملی ترجمه و تبدیل کند، یا به اصطلاح مولفه‌های قدرت ملی را نقد و قابل بهره‌برداری نماید. بدون قدرتی که مذاکره‌کننده بدان مستظهر باشد، امکان موفقیت در مذاکره وجود ندارد. اما این نکته هم گفتنی است که توان «نقد کردن» داشته‌ها خود بخشی از قدرت ملی است که در توانمندی‌های دیپلماتیک بروز و ظهور می‌یابد. بنابراین قدرت دیپلماسی خود یکی از مولفه‌های قدرت ملی است.

مقام معظم رهبری در همین خصوص فرموده‌اند «در هماوردی‌های جهانی، منطق هماوردی جهانی ایجاب می‌کند که ما دو میدان را مورد نظر داشته باشیم. یک میدان، میدان واقعیت و عمل است؛ که این میدان، میدان اصلی است. در میدان واقعیت و در میدان عمل، مسئولی که دنبال فعالیت است، دارایی‌هایی را در میدان عمل ایجاد می‌کند، تولید می‌کند؛ این یک میدان. یک میدان (هم) میدان دیپلماسی و سیاست است که دارایی‌ها را در این میدان دیپلماسی و سیاست و مذاکره، تبدیل می‌کند به امتیاز برای کشور، تبدیل می‌کند به منفعت ملی. اگر در آن میدان اول دست انسان خالی باشد، در میدان دوم کاری از انسان ساخته نیست؛ باید در میدان اول – یعنی میدان عمل، میدان واقعیت، روی زمین – دستاورد داشته باشد، دارایی داشته باشد» (2 تیر 1394، در دیدار با مسئولان نظام)

4- در میان مولفه‌های قدرت ملی، قدرت و توانایی دفاعی، یا به اصطلاح «قدرت سخت» از اهمیت کلیدی برخوردار است. در نظام بین‌الملل، هیچ کشوری بدون برخورداری از قدرت دفاعی، امکان دفاع از امنیت ملی و تامین منافع ملی خود را ندارد. نقش و تاثیر روزافزون «قدرت نرم» و مولفه‌های آن را نباید انکار کرد یا دست کم گرفت، و برای افزایش قدرت ملی حتما می‌بایست به افزایش توانمندی‌های معروف به قدرت نرم نیز همت گماشت، اما ساده‌انگاری است اگر «قدرت سخت» را فراموش کرد. خوب یا بد، قدرت سخت همچنان حرف اول را در تامین امنیت و منافع ملی می‌زند وقدرت نرم تنها مکمل آن است.

5- قدرت ملی کالایی است که نهایتا می‌بایست به امنیت ملی و منافع ملی تبدیل گردد. قدرتی که نتواند امنیت یا منافع کشور را تامین کند هرچقدر هم که زیاد باشد قدرت نیست. به عبارت دیگر، قدرت هست اما بلااثر است. امنیت ملی و منافع ملی دو عنصر کلیدی برای رفاه، توسعه و پیشرفت هر کشوری هستند. اما آنچه قدرت ملی را در بازار آشفته و پرآشوب بین‌الملل به منافع ملی تبدیل می‌کند، «دیپلماسی» است. هانس مورگنتا، از واضعان نظریه قدرت و واقع‌گرایی در روابط بین‌الملل، معتقد است «منابع ملی بر حسب قدرت تعریف می‌شود». او کیفیت دیپلماسی را از جمله عوامل اصلی زیربنای قدرت می‌داند و چنین تعبیر می‌کند که «دیپلماسی بدون قدرت، ضعیف است و قدرت بدون دیپلماسی مخرب و کور».

برای آنکه قدرت ملی بتواند در مسیر منافع کشور به پیش رود، به وجود کسانی نیاز است که آن را در جهت منافع کشور هدایت کنند. این وظیفه مهم را دیپلمات‌ها به عهده دارند آنان همچون بازاریاب‌های مجربی هستند که کالای تولیدی یک کارخانه را به ثروت تبدیل می‌کنند. تا وقتی تولیدات در انبارها خوابیده‌اند هیچ ثروتی تولید نشده است و به همین ترتیب تا وقتی مولفه‌های قدرت ملی همچون کاهالای در ویترین بی‌حرکت و بی‌اثر مانده‌اند، منافع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور تامین نمی‌شود. دیپلمات در منصب مذاکره‌کننده تلاش دارد تا به معامله‌ای دست یابد که بهترین باشد. در این معامله وی مستظهر به قدرت ملی است و سعی می‌کند قدرت ملی را در جهت اهداف مذاکراتی آنگونه به کار گیرد که به بهترین معامله دست یابد. برای موفقیت در سیاست خارجی، به تعبیری، هم به ارتش قدرتمند نیاز است و هم به دیپلماسی زیرکانه!

دوم) مولفه‌های قدرت در مذاکرات هسته‌ای

1) توانایی دفاعی: مذاکرات هسته‌ای بین ایران و کشورهای موسوم به 1+5 بهترین نشانه و دلیل برای درستی آنچه در مورد قدرت سخت گفته شده است. به اعتقاد این جانب، اگر امکان حمله به مراکز هسته‌ای ایران وجود داشت، یا این حمله می‌توانست بدون هزینه زیاد انجام شود، تردیدی نبود که این اقدام صورت می‌گرفت؛ همان گونه که رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته‌ای اوسیراک عراق در سال 1981 و تاسیسات هسته‌ای سوریه در منطقه دیرالزور در سال 2007 حمله و آن‌ها را نابود کرد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. اگر همچون دو مورد ذکر شده، حمله به تاسیسات هسته‌ای کشورمان در نطنز، اراک، فردو، اصفهان و... اولا امکان‌پذیر بود و ثانیا ترس از مقابله به مثل قدرتمند ایران وجود نداشت، هیچ دلیلی نداشت که این کار صورت نگیرد.

اگر تاسیسات هسته‌ای کشور با حمله نظامی آمریکا و متحدانش از بین می‌رفت(و آمریکا بدین منظور هم قطعنامه مشروعیت بخش شورای امنیت را در دست داشت و هم اجماع جهانی در محکومیت برنامه هسته‌ای ایران را) چه دلیلی داشت که آنها سه سال درگیر مذاکرات فشرده شوند و امتیازات متعدد به ایران (پذیرش غنی‌سازی، پذیرش راکتور آب سنگین، بستن پرونده به اصطلاح ابعاد نظامی برنامه هسته‌ای ایران معروف به پی‌ام دی، لغو شش قطعنامه فصل هفتی شورای امنیت و...) ارائه دهند تا ـ به تعبیر خودشان ـ تنها یک سال زمان گریز هسته‌ای (break-out)احتمالی ایران را عقب بیندازند؟ آنچه آمریکا و طرف‌های غربی را از نابودی نظامی تاسیسات هسته‌ای ایران ناامید کرد و آن‌ها را به پشت میز مذاکره آورد چیزی نبود جز توان دفاعی کشور و به ویژه توانمندی موشکی.

به همین دلیل بود که ورود به موضوع برنامه موشکی ایران یک خط قرمز بزرگ و غیر قابل عبور برای گروه مذاکره‌کننده بود و این گروه قاطعانه در مورد هر درخواست طرف مقابل برای ورود به موضوع موشکی ایستادگی کرد ولو به قیمت قطع چند باره مذاکرات. دقیقا به دلیل همین ناامیدی طرف مقابل بود که موضوع موشکی به طور کامل از موضوع هسته‌ای و برجام جدا شد (یکی از موفقیت‌های طرف‌های غربی در طول بحران هسته‌ای گره زدن موضوع موشکی به موضوع هسته‌ای در قطعنامه‌های شورای امنیت بود). این موفقیت دقیقا ناشی از توان دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی بود و از این جهت پدیدآورندگان این توانایی حق بزرگی بر گردن ملت ایران دارند.

2) توانایی مقاومت در برابر تحریم: هم زمان با پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران، طرف مقابل به وضع و اعمال تحریم‌های روزافزون بر جمهوری اسلامی ایران روی آورد؛ یعنی تحریم‌های شورای امنیت، تحریم‌های اتحادیه اروپا و تحریم‌های یک جانبه آمریکا، با عنوان ثانویه، جنبه بین‌المللی نیز پیدا کرد و هر شرکت و بانک و نهادی که با ایران کار می‌کرد مشمول تحریم‌های آمریکا می‌شد. شبکه تحریمی گسترده‌ای که علیه ایران ایجاد گردید کاملا بی‌سابقه بود و به تدریج وارد حوزه‌هایی شد که کمتر کسی فکر می‌کرد چنین تحریم‌های قابل اعمال باشد (به طور خاص تحریم‌های نفتی و بانک مرکزی). این تحریم‌ها که از آن‌ها به عنوان تحریم‌های فلج‌کننده (crippling sanctions) یاد می‌شد، هزینه‌های بسیاری به مردم و کشور تحمیل کرد ولی نتوانست اقتصاد ایران را فلج کند یا به زانو در آورد؛ و مهم‌تر این که هیچ چشم‌اندازی از تسلیم ایران ارائه نمی‌داد.

توانایی مقاومت مردم و نظام در مقابل این تحریم‌های فلج‌کننده نشانه‌ای از قدرت ملی است. این توانایی منبعث از انگیزه‌های قوی ملی و اعتقادی است. همان چیزی است که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ایمان و جوهر ایمانی می‌کنند: «قدرت این ملت به موشک و توپ و هواپیما و وسایل جنگی نیست؛ این‌ها هم لازم است، داریم هم الحمدلله؛ اما قدرت این ملت به ایمان او است... الحمدلله ملت ایران در این جهات [امکانات سخت‌افزاری] هم خیلی جلو است؛ آن جوهر ایمانی است در او... امروز هم سی سال است که تحریم کرده‌اند، تهدید کرده‌اند، حمله نظامی کرده‌اند، خباثت کرده‌اند، شبکه‌های تنیده سیاسی و امنیتی را به جان او انداخته‌اند؛ این ملت هم همین‌طور روز به روز به صورت مضاعف رشد کرده، پیش رفته،... بنابر این عظمت ملت ایران به خاطر همین جوهر ایمانی است» (1اردیبهشت 1389، در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور).

3) معتقدم اگر طرف‌های غربی کوچک‌ترین امیدی داشتند که تحریم‌های گسترده آن‌ها قادر به اثربخشی، حتی تا یک یا دو سال بعد می‌بود، دلیلی نداشت به پشت میز مذاکره بیایند. بر عکس این یقین حاصل شد که تحریم‌ها نه اکنون و نه در آینده‌ قابل پیش‌بینی قادر نیستند مردم ایران را به تسلیم وادارند. همین برداشت کاملا واقع‌بینانه بود که آن‌ها را وادار به مذاکره و امتیاز دادن کرد و گر نه در یک بحران ده ساله، می‌توانستند مدتی دیگر را هم صبر کنند تا تحریم‌ها اثر کند. البته ضرر و زیانی که شرکت‌های غربی از عدم همکاری اقتصادی با ایران متحمل می‌شدند را نیز نباید نادیده گرفت ولی معتقدم این امر جنبه فرعی داشت و دلیل اصلی برای ورود به مذاکره از سوی غربی‌ها ناامید شدن از اثر بخشی تحریم‌ها بود.

4) توانایی علمی: پیشرفت علمی ایران در حوزه هسته‌ای، و به ویژه در غنی‌سازی اورانیوم، نقش اساسی در وادار کردن طرف مقابل به ورود به اتاق مذاکره داشت. آن‌ها به یقین رسیدند که محدودیت‌های اعمال شده بر ایران در حوزه‌های علمی و صنعتی، نمی‌تواند از توسعه برنامه هسته‌ای ایران جلوگیری کند و این پیشرفت ادامه خواهد داشت. آن‌ها نگران رسیدن ایران به سلاح هسته‌ای بودند و از دید آن‌ها زمان به نفع ایشان نبود؛ چرا که توان علمی ایران از جنبه دانش و فناوری چنان قابلیت‌های پیدا کرده است که در صورت وجود اراده برای رسیدن به سلاح، به سرعت می‌تواند این اراده را به منصه ظهور برساند.

این قابلیت و دانش را نه می‌توان به عقب برگرداند و نه می‌توان از بین برد. حتی حذف فیزیکی دانشمندان هسته‌ای نیز بی‌فایده بود. اگر چه ما چند دانشمند عزیز و ارزشمند را از دست دادیم، که فقدان هر یک غیرقابل جبران است، ولی دانش هسته‌ای نهادینه شده و قابل از بین بردن نیست. اگر توانایی دانشمندان هسته‌ای کشور نبود و اگر برنامه هسته‌ای کشور در حال درجا زدن بود، دلیلی از سوی غربی‌ها برای مذاکره و امتیاز دادن وجود نداشت.

5) البته در اینجا این توضیح ضروری است که آمریکا و اروپا اعتقاد داشتند جمهوری اسلامی ایران به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای است و برای اثبات ادعای خود شواهدی هم ارائه می‌دادند. آنچه در مذاکره بر آن توافق شد، اجرای اقدامات اطمینان ساز از سوی جمهوری اسلامی برای تضمین عدم حرکت به سمت سلاح هسته‌ای (ستانده طرف مقابل) در قبال به رسمیت شناخته شدن برنامه هسته‌ای صلح آمیز کشور از جمله غنی‌سازی و آب سنگین، برطرف شدن اتهامات، لغو شش قطعنامه شورای امنیت و دوازده قطعنامه شورای حکام آژانس و بالاخره رفع تمامی تحریم‌های هسته‌ای (ستانده ما) بود.

عدم دستیابی به سلاح‌های‌ هسته‌ای سیاست اصولی جمهوری اسلامی بوده و هست، و این سلاح‌ها هیچ جایگاهی به سلاح‌های هسته‌ای سیاست اصولی جمهوری اسلامی بوده و هست، و این سلاح‌ها هیچ جایگاهی در دکترین دفاعی ایران نداشته و اساسا بنا به فتوای مقام معظم رهبری حرام شمرده می‌شوند. بنابر این اطمینان‌سازی از عدم دستیابی به سلاح هسته‌ای(که ستانده طرف مقابل در مذاکرات بود) در کلیت خود «امتیاز» ویژه‌ای به شمار نمی‌رفت؛ به خصوص که این اطمینان‌سازی شامل اقداماتی است که اولا مقید به قید «زمان» است و بعد از طی دوره زمانی خود خاتمه می‌یابد؛ و ثانیا هیچ یک از برنامه‌های ضروری جمهوری اسلامی را تعطیل نمی‌کند. این طور نیست که مثلا اگر به غنی‌سازی صنعتی و تولید سوخت نیروگاهی با چند سال تاخیر برسیم، نیروگاهی از کشور معطل سوخت هسته‌ای بماند.

6) توانایی سیاسی: ثبات و اقتدار سیاسی کشور، امنیت تحسین برانگیز، توان تاثیر‌گذاری بالا در سطح منطقه، مشارکت سیاسی بالا از سوی مردم، که در انتخابات مختلف خود را نشان داده است(آخرین انتخابات قبل از مذاکرات که تعبیر «حماسه سیاسی» از آن گردید با مشارکت 73 درصدی مردم همراه بود که حتی برای قدیمی‌ترین نظام‌های مردم سالار یک آرزو به شمار می‌رود)، و... از دیگر مولفه‌هایی هستند که قدرت ملی کشور را در آستانه مذاکرات و در طول آن به رخ طرف مقابل می‌کشیدند. در این زمینه البته گفتنی بسیار است.

7) توانایی دیپلماتیک: چنانچه در مقدمه آمد دیپلماسی، متکی و مستظهر به قدرت ملی است و دیپلمات تلاش می‌کند قدرت ملی را در جهت اهداف مذاکراتی و برای رسیدن به بهترین معامله به کار اندازد. این امر البته مستلزم اتخاذ رویکردها و تاکتیک‌های درست مذاکراتی است. در مذاکرات هسته‌ای تمامی توانایی دیپلماتیک کشور و تجربه نزدیک به چهار دهه دیپلماسی توسط وزارت امورخارجه، به خصوص دیپلماسی زمان جنگ تحمیلی، برای نیل به صحیح‌ترین رویکردها و تاکتیک‌ها به کار گرفته شد تا توانایی‌های دفاعی، علمی، سیاسی و... کشور در کارزار مذاکره بروز و ظهور یابند و توافقی به دست آید که حداکثر منافع ملی را تامین کرده باشد.

این دیپلماسی حتی قبل از ورود به مذاکرات هسته‌ای می‌بایست بر چند چالش عمده در سطح بین‌المللی غلبه می‌یافت: اول تصویر نادرستی که از جمهوری اسلامی ترسیم شده بود به عنوان کشوری که از سوی شورای امنیت به عنوان «تهدید علیه صلح و امنیت بین‌الملل» شناسایی شده، پرونده سنگینی در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دارد، با آژانس همکاری نمی‌کند و به سرعت به سمت سلاح هسته‌ای پیش می‌رود؛ دوم اجماع بین‌المللی گسترده‌ای که علیه جمهوری اسلامی ایجاد شده بود و اکثر کشورها به این اجماع ملحق شده بودند؛ سوم قطعنامه‌هایی که مشروعیت هر اقدامی علیه جمهوری اسلامی (از جمله اقدام نظامی) را در سطح بین‌المللی فراهم می‌کرد و پیش و بیش از هر چیزمبنای اجماع علیه کشور شده بود؛ و بالاخره فضای به شدت نظامی و امنیتی شده پیرامون ایران که هر آن ممکن بود در اثر یک حادثه، سوءتفاهم یا اشتباه محاسبه، و یا در پی تحریک حساب شده توسط رژیم صهیونیستی یا دیگر کشورهای مستاصل منطقه، آتش یک جنگ ناخواسته شعله‌ور گردد.

سوم) دستاوردهای دیپلماسی هسته‌ای و برجام

1- تحمیل اراده مردم ایران بر قدرت‌های جهانی: بحران هسته‌ای را درنگاه کلان می‌توان «جنگ اراده‌ها» بین ایران و شش قدرت درجه یک دنیا(پنج عضو دائمی شورای امنیت به اضافه آلمان) دانست.بیش از ده سال این شش قدرت تلاش نمودند تا سیاست «غنی سازی صفر» خود را به جمهوری اسلامی تحمیل نمایند و در این راه تمامی ابزارهای خود را، از قطعنامه‌های فصل هفتمی شورای امنیت گرفته تا انواع و اقسام تحریم‌های بی‌سابقه یک و چند جانبه، و از تهدید نظامی گرفته تا شدید‌ترین فضاسازی رسانه ای، به کار گرفتند تا ملت ایران را از «حق مسلم» خود محروم نمایند.پایمردی و مقاومت ده ساله مردم ایران این قدرت‌ها را از تاثیر این ابزارها ناامید کرده و آن‌ها را به پای میز مذاکره کشاند.آنگاه ایستادگی و مهارت دیپلماسی این حق مسلم را در مذاکرات و در عرصه بین‌المللی تثبیت نمود: غنی سازی ادامه یافت و سیاست «غنی سازی صفر» شکست خورد.برجام نشانه تحمیل اراده مستحکم مردم ایران بر دشمنان خود است.به همین دلیل است که رئیس‌جمهور جدید آمریکا برجام را ننگین‌ترین توافق در تاریخ آمریکا قلمداد می‌نماید.

2. شکستن اجماع بین‌المللی، اجماع در داخل شورای امنیت و از آن مهم‌تر اجماع بین اروپا و آمریکا، و حتی اجماع در داخل ساختار سیاسی آمریکا. اجماع بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی به بهانه تلاش ایران برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای یکی از بزرگترین دستاوردهای آمریکا در طول بحران هسته‌ای بود که باعث شده بود تقریباً تمامی کشورهای جهان با تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه ایران همراهی نموده و سطح همکاری‌های خود را با ایران به حداقل برسانند.شکستن این اجماع توفیق بزرگی بود که در اثر برجام حادث شد.این اجماع شکنی، آقای ترامپ رئیس‌جمهور جدید آمریکا را حتی در عمل به شعارهای انتخاباتی خود ناتوان ساخته است.

خانم هیلی سفیر کنونی آمریکا در سازمان ملل، 7 فروردین 1396 در اجلاس سالانه آیپک (بزرگترین لابی صهیونیسم در آمریکا) خطاب به صدها تن از سران صهیونیسم در آمریکا به دستاورد ایران در برداشتن تحریم‌های بین‌المللی اشاره کرد و گفت: «شما می‌توانید یک کشور را تحریم کنید ولی وقتی تحریم‌ها را بردارید دیگر ساده نخواهد بود که دوباره آن‌ها را اعمال کنید.» وی اضافه کرد که «متاسفانه در شورای امنیت خیلی به توافق با ایران علاقه نشان داده می‌شود.من نمی‌فهمم چرا این گونه است و چرا اجازه داده شد چنین چیزی پیش آید.این وحشتناک است!» (خبرگزاری ایرنا، 8/10/96)

3. شکست پروژه امنیتی‌سازی ایران، از بین رفتن فضای ایران‌هراسی و دور شدن سایه تهدید. برجام در طول عمر کوتاه خود چهره جمهوری اسلامی را از یک «تهدید علیه صلح و امنیت بین الملل» (از دید شورای امنیت)، به یک «بازیگر معتبر، خردمند و با منطق» دگرگون کرده است.با مختومه شدن پرونده پی‌ام دی(ابعاد احتمالی نظامی)[برنامه هسته‌ای ایران]) توسط شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ابطال تمامی ادعاهای مربوط به ابعاد به اصطلاح نظامی برنامه هسته‌ای ایران، جمهوری اسلامی از این اتهام ناجوانمردانه تبرئه شد. مدیر کل آژانش، اتهامات وارده به ایران را در حد یک رشته مطالعات اولیه و غیر مستمر ارزیابی کرده و شورای حکام آژانس هم متعاقباً طی قطعنامه‌ای موضوع را رسماً مختومه اعلام کرد و از آن مهم تر، شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه جدید خود پس از برجام، ایران را از ذیل فصل هفت خارج کرده و نه تنها دیگر ایران را تهدید نمی‌داند بلکه از تغییر بنیادین در نگاه شورای امنیت به ایران صحبت کرده و همه کشورهای جهان را به همکاری با برنامه هسته‌ای صلح آمیز ایران تشویق می‌کند، اکنون هرگونه تهدید جمهوری اسلامی نه توجیه و مشروعیت بین‌المللی دارد، نه توسط قطعنامه‌های شورای امنیت حمایت می‌شود، و نه وجدان جمعی جهانی آن را می‌پذیرد. اگر تا پیش از برجام جمهوری اسلامی در انزوا بود اکنون آمریکا و رژیم صهیونیستی از این منظر در انزوا هستند.

4.تحقق شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ما است». با پذیرش برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران شامل؛ غنی سازی رآکتور آب سنگین و احترام به ادامه غنی سازی اورانیوم در ایران از سوی شورای امنیت و شورای حکام آژانس، و استقبال جامعه بین المللی، به روشنی می‌توان دید که مقاومت ده ساله مردم ایران ثمر داده و این شعار راهبردی در ابعاد فنی، حقوقی و دیپلماتیک به صورت کامل محقق شده است. برنامه هسته‌ای ایران پس از برجام با قوت و گستردگی بسیار به مسیر خود ادامه می‌دهد. وجدان جمعی جامعه اکنون این حق مسلم را ثابت شده می‌داند و لذا شاهدیم که مردم دیگر نیازی به تکرار این شعار نمی‌بینند.

5. در نتیجه مذاکرات هسته‌ای و برجام؛ غنی سازی اورانیوم در کشورمان حتی برای یک روز تعطیل نشده و حرکت آن به سمت غنی سازی صنعتی بر اساس یک برنامه معقول و دارای صرفه اقتصادی ادامه دارد.

- برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی، که مبنای غنی سازی صنعتی کشورمان در آینده را خواهد ساخت، بر روی تمامی نسل‌های مختلف سانتریفیوژها (IR-8, IR-7, IR-6s, IR-6, IR-5, IR-4, IR-2m) به صورت تک ماشین و یا زنجیر ادامه دارد. در مهم‌ترین تحول، گازدهی اورانیوم به پیشرفته‌ترین ماشین کشور(IR-8) از بهمن 95 آغاز گردید.

- بیش از 360 تن کیک زرد (اورانیوم طبیعی) وارد کشور شده است که در طول مدت پس از انفلاب بی‌سابقه است.

- رآکتور اراک به دست توانای دانشمندان هسته‌ای کشورمان بازطراحی شده و با همکاری بین‌المللی و با برخورداری از گواهینامه‌های بین‌المللی ساخت مجدد خواهد شد.

- تولید سالانه 20تن آب سنگین ادامه دارد. در حالی که کل فروش آب سنگین در جهان سالانه 100 تن است، طی یک سال گذشته بیش از70 تن آب سنگین فروخته شده است؛ ضمن اینکه ذخایر 130 تنی خود راهم حفظ کرده‌ایم.

-تاسیسات فردو با برخورداری از هزار سانتریفیوژ آماده در شش آبشار، با کلیه زیرساخت‌ها و تاسیسات لازم، ظرفیت راهبردی خود را کاملاحفظ نموده است. مرکز تحقیقات هسته‌ای در حوزه ایزوتوپ‌های پایدار در بخشی دیگر از فردو تاسیس شده است.

-همکاری‌های بین‌المللی هسته‌ای با تعداد زیادی از کشورها و نیز مجموعه اتحادیه اروپا به گونه‌ای قابل توجه در حال توسعه و گسترش است و از کشورمان برای همکاری و مشارکت در پروژه جهانی گداخت هسته‌ای دعوت شده است.

-فرایند احداث دو نیروگاه اتمی جدید با ظرفیت هزار مگاوات در بوشهر رسما آغاز شده و احداث نیروگاه‌های هسته‌ای بیتشری در حال مذاکره است.

-همکاری‌های فنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با سازمان انرژی اتمی کشورما از سر گرفته شده است.

6- جدا کردن موضوع موشکی از هسته‌ای؛

از دستاوردهای مهم آمریکا در طول بحران هسته‌ای گره زدن موضوع هسته‌ای با برنامه موشکی ایران بود. به بهانه پرونده هسته‌ای، برنامه موشکی ایران را نیز با قطعنامه‌های الزام آور شورای امنیت ممنوع و تحت تحریم اعلام کردند.

بعد با تمسک به همین ممنوعیت الزام‌آور، به کلیه کشورها «اختیار» دادند که برای جلوگیری از انتقال موادو تجهیزات مربوطه به ایران به «هر اقدام ممکن» دست یازند (بند 9 قطعنامه 1929) و این به معنی «مجوز حمله نظامی» است. اگرچه هیچ کشوری «مجبور» به این کار نیست ولی. «اختیار» آن را دارد. برجام، برنامه موشکی ایران را به طور کامل از پرونده هسته‌ای جدا کرد و سپس قطعنامه 2231 ممنوعیت فعالیت موشکی ایران را لغو کرده و تنها از ایران به صورت «غیرالزام‌آور» خواست برای مدت هشت سال روی موشک‌هایی که طراحی آنها برای حمل کلاهک هسته‌ای قابلیت داشته باشد کار نکند. علیرغم همه تردیدها، وقتی نیروهای مسلح کشورمان پس از اجرایی شدن برجام اقدام به آزمایش موشکی کردند، حتی سخنگوی کاخ سفید هم اذعان کرد که این اقدام خلاف برجام نیست و «نقض» قطعنامه شورای امنیت هم به شمار نمی‌رود بلکه، حداکثر، با روح حاکم بر قطعنامه «ناسازگار» است. شورای امنیت سازمان ملل حتی از صدور بیانیه مطبوعاتی هم ناتوان ماند و آمریکا تنها چاره را دراضافه کردن نام برخی اشخاص به فهرست افراد تحت تحریم خود دید.

7- از بین رفتن تمامی مبانی و اسناد حقوقی تحریم‌های هسته‌ای ایران؛

به لحاظ حقوقی تمامی اسناد تحریمی شامل قطعنامه‌ها و قوانین و مقرراتی که تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای به خاطر آنها وضع شده بودند، از بین رفته یا اصلاح شده‌اند:

-لغو هفت قطعنامه الزام آور شواری امنیت و انحلال کمیته تحریم و پانل کارشناسی مربوطه؛

-لغو 12 قطعنامه و 5 تصمیم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که نه تنها مبنای تحریم‌های شورای امنیت بود، بلکه مستقیما مبنای ممنوعیت همکاری‌های هسته‌ای با ایران بود.

-لغو یا اصلاح 5 فرمان اجرایی رئیس‌جمهور آمریکا، و توقف اجرای قوانین تحریمی مرتبط با هسته‌ای کنگره آمریکا شامل تمامی تحریم‌های ثانویه

-تصویب قوانین جدید یا اصلاح قوانین گذشته توسط شورای وزیران اتحادیه اروپا به منظور لغو تحریم‌های اروپایی

- لغو تحریم‌های ملی سایر کشورها.

8- رفع تحریم‌ها در عمل؛ فارغ از آنچه در سیاست داخلی کشور و رقابتهای جناحی می‌گذرد و نظرات موافق و مخالفی که در مورد میزان و چگونگی رفع تحریم‌های هسته‌ای وجود دارد، که البته لازمه هر جامعه باز و مردم سالار به شمار می‌رود، واقعیت آن است که در عمل گشایش‌های بسیاری در عرصه اقتصادی کشور ایجاد شده است. موارد زیر از جمله مهم‌ترین این گشایش‌ها است:

-افزایش بیش از 30 درصد در تولید و 100 درصد در صادرات نفت و میعانات گازی نسبت به قبل از برجام، و رسیدن به سطح قبل از تحریم‌های نفتی (حدود 4 میلیون بشکه تولید و5/2 میلیون بشکه صادرات) و بازگشت کامل و بدون مشکل عواید حاصل از فروش نفت.

- افزایش23 درصدی در تولید گاز طبیعی نسبت به قبل از برجام

- جبران عقب‌ماندگی در برداشت از ذخایر مشترک نفت و گاز با همسایگان؛ در پارس جنوبی امروز حتی از قطر پیشی گرفته‌ایم.

- افزایش حدودا سی درصدی در صادرات محصولات پتروشیمی

- تنظیم نوع جدیدی از قراردادهای نفتی (IPC) و مذاکره برای قریب به 80 میلیارد دلار قرارداد سرمایه‌گذاری در توسعه منابع نفت و گاز و سایر پروژه‌ها

- تامین بدون مشکلات تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و آزاد شدن تجهیزات توقیف شده در زمان تحریم‌ها

- انعقاد قرارداد خرید حدود 200 هواپیما از سوی ایران ایر و 60 هواپیمای از سی هواپیمایی آسمان طی ده سال آینده، سه فروند تاکنون وارد شده است.

- تامین قطعات و انجام تعمیرات هواپیماهای موجود و تامین سوخت برای هواپیماهای ایرانی در کشورهای اروپایی

- عادی شدن وضعیت در حوزه حمل و نقل دریایی (کشتی و نفت کش) و حل تمامی مشکلات مربوط به بیمه، بیمه اتکایی، پرچم، کلاس، رتبه بندی بین المللی، دسترسی به بنادر و...

- انعقاد تفاهم نامه‌ها و قراردادهای متعدد در حوزه حمل و نقل دریایی (خرید و ساخت انواع کشتی، خدمات بندری و...)، ریلی (توسعه و بهینه سازی ناوگان ریلی، تامین مالی پروژه‌ها، خرید دیزل وغیره)، و جاده ای

- رفع بن بست از سیستم مالی و بانکی کشور، دسترسی به وجود مسدود شده در زمان تحریم‌ها، فعالیت مجدد حساب‌های بانک مرکزی، ایجاد روابط کارگزاری بانک‌های کشور با بانک‌های خارجی، اتصال مجدد به سوئیفت، فعال شدن مجدد تمامی شعب بانک‌های ایرانی در خارج از کشور، گشایش قابل توجه اعتبارات اسنادی و ارائه خدمات تجاری، انتقال عواید نفتی، تسویه مطالبات نفتی معوقه، تامین منابع مالی، برقراری مجدد بیمه‌های صادراتی، کاهش نرخ ریسک در سازمان همکاری وتوسعه اقتصادی از 7 (بالاترین ریسک) به 6 و... با این توضیح که برخی موانع و مشکلات غیر برجامی باعث شده تا هنوز سیستم بانکی و مالی کشور با وضعیت عادی فاصله داشته باشد.

- امضای چند صد تفاهم نامه و موافقت اصولی در بخش آب و فاضلاب، و صنعت آب و برق برای جذب سرمایه گذاری، تامین مالی و انتقال فن آوری.

- جذب سرمایه‌گذاری در ده‌ها طرح / واحد در بخش صنعت، معدن و تجارت، از سرگیری روابط اقتصادی و کاهش هزینه‌های تجارت، گسترش و تعمیق تعاملات بین‌المللی واحدهای صنعتی کوچک و متوسط، توسعه فعالیت‌های صندوق ضمانت صادرات ایران، تحول در عرصه واردات با دسترسی مستقیم و بی‌واسطه به کالاهای مورد نیاز، و بالاخره افزایش قابل توجه صادرات کالا و خدمات

- تامین مستقیم و بی‌واسطه دارو و تجهیزات پزشکی با کاهش زیاد در هزینه‌ها، و جذب سرمایه خارجی درساخت بیمارستان

- تسهیل تجارت محصولات کشاورزی و گشایش محسوس در تامین ماشین آلات کشاورزی، افزایش همکاری‌های فنی و عملیاتی با کشورهای پیشرو در زمینه دام و طیور، شیلات و تامین سموم شیمیایی

- اتصال مجدد به سامانه‌های بین‌المللی در حوزه ارتباطات و فن آوری اطلاعات و ایجاد امکان خرید کالا و تجهیزات مورد نیاز

- و...

نتیجه

در مجموع باید گفت فضای بین‌المللی جدید ناشی از رفع تحریم‌های هسته‌ای فرصت‌های قابل توجهی را در برابر اقتصاد کشورمان قرار داده است. فرصت‌هایی چون تنوع در انتخاب منابع و شرکای تجاری، برقراری رقابت که منجر بهه کاهش قیمت‌ها و هزینه‌ها می‌گردد، دسترسی به فن آوری‌های نوین و افزایش دانش حرفه‌ای از طریق دست یافتن به پیشنهادها و گزینه‌های متنوع، حذف دلال‌ها و واسطه‌ها به جهت امکان برقراری رابطه مستقیم با منابع تولید کالا و خدمات، تحقق استقلال در تصمیم گیری و انتخاب بهینه، و...

منبع: فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران- شماره چهارم

http://jomhourieslami.net/?newsid=137302

ش.د9600917

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات