پشت آرامش این جناح، گویا طوفانی در حالی شکلگیری است؛ راستگرایان مضطربتر از همیشهاند؛ اختلافات سر باز کرده و جنگ قدرت عجیبی میان طیفهای مختلف آنها در حال شکلگیری است. اکنون چند صد کیلومتر آن طرفتر در مسجدی در مشهد ابراهیم رییسی خود را نماینده ، سخنگوی و لیدر جناح نامیده و البته خود را مستظهر به ۱۶ میلیون رای کسب شده در روز انتخابات میداند. این طرف اما در پایتخت در خیابان پاستور ، سعید جلیلی در دفترش به یاد روزهای قبل از انتخابات همراهانش را فراخوانده و فرمان تشکیل دولت سایه را داده است. وضعیت عجیب و غریبی است؛ گویا تلاش برای خداحافظی زودهنگام با نامزد ویژه اصولگرایان آغاز شده. تلاشی بسیار سخت که با مقاومت حامیان ابراهیم رییسی مواجه شده است.
همه چیز گویا از ۲۹ اردیبهشت آغاز شده؛ اما ریشهاش به چند ماه قبل باز میگردد؛ به همنشینی آنها در شهر آفتاب.
چندان پیچیده نبود؛ بنا داشتند چند چهره را حذف کنند تا آن چند نفری را که خودشان میدانند وارد عرصه انتخابات کنند. دقیقا در همین راستاست که عزتالله ضرغامی،رستم قاسمی، نیکزاد و دیگرانی مانند آنها در عین ناباوری خودشان حذف میشوند. حتی افرادی مانند محسن رضایی هم موانعی جدی مقابل خود دیده و بازی طراحی شده را متوجه شده و ترجیح دادند تا هزینه این ریسک بزرگ نشوند. این وسط اما افرادی مانند بذرپاش و زاکانی که قرار بود خودشان جزو مجریان پلن طراحی شده باشند ناگهان گمان کردند میتوانند تصمیم سازان پشت پرده جناح را راضی کنند به دست عوض کردن.
داستان اتوبوس از همان شهر آفتاب شروع شد. طرفدارانشان را با صلوات به مجمع اصولگرایان بردند، اسمها که که خوانده میشد از صدای صلواتها میشد فهمید چه کسی آدم بیشتری آورده و لابد رای بیشتری هم میآورد. محمد باقر قالیباف گویا همان روز فهمیده بود که او را میخواهند اما نه برای رفتن به پاستور بلکه برای رساندن نامزد اصلی به ساختمان ریاست جمهوری. فضای شهر آفتاب را حتما مشاوران و معاونان او که فرستادههایش در آنجا بودند به او به صورت زنده و مستقیم گزارش میدادند. او اما نیامده بود که به همین راحتی برود. گمان برد زورش به آنها خواهد رسید و آمد که تا انتها بماند.
به گزارش انتخاب جنگ قدرت از همان شهر آفتاب آغاز شد. سنتیها از نوع موتلفه سن سیاستورزیاشان بیشتر از آن بود که با بازی آنها حذف شوند. با آنها تاتی تاتی کردند اما دست آخر راه خودشان را رفتند.
دیگران اما چارهای نداشتند؛ دل دادند به این نمایش دموکراسی. قدم به قدم به حذف شدند و اختیارشان را دادند به تصمیم سازان جناح.عاقبت زاکانی و بذرپاش هم همان شد که روی پیشانیاشان از همه اول نوشته شده بود.
اما این پایان جدال قدرت در جناح نبود؛ این تازه اول بازی بود. دو نفر در میدان باقی مانده بودند: محمد باقر قالیباف و سید ابراهیم رییسی.
قالیباف مانده بود؛ نباید میماند اما حالا که بر تصمیمش ماندگاری میکرد چه بهتر؛ یک سپر بلا یک جاده صاف کن و یک جنجالکننده. شهردار هم راهی جز این نداشت که جز این باشد. تنها مانده بود؛ همه به ستاد نامزد کناری کوچ کرده بودند. تعداد چهرهها در تیم انتخاباتی قالیباف حتی به انگشتان دست هم نمیرسید. کار به جوانترها و کم تجربهترهایی مانند حسین قربانزاده و محمود رضوی سپرده شد. آن طرف اما خیلیها بودند یا لااقل به نظر میرسید که خیلیها هستند.
جلسات پشت پرده و پنهانی یکی بعد از دیگری تشکیل میشد. دستور جلسه فقط بررسی راهکارها برای مواجهه با روحانی نبود. بخش مهمی از جلسات به یک مساله مهم اختصاص داشت؛ «چگونه آقای شهردار را باید از صحنه ریاست جمهوری خارج کرد».
قالیباف هم این را فهمیده بود؛ به همین دلیل هم برافروختهتر از همیشه بود. کسی در همه این سالها او را اینگونه ندیده بود. نمای چهره او نمایی از تحولات پشت پرده جناح بود. رنگ رخساره او نشان میداد که چگونه برای کنار زدنش تلاش میکنند. ابراهیم رییسی اما آرام بود در دو مناظره اول. معلوم بود که خیالش را راحت کرده بودند. میدانست که قرار است بماند، میدانست که نامزد کناری او مهمان امروز و فرداست. او هم از جدالهای پشت صحنه خبر داشت و هم از نتیجه و فرجامش.
یک نفر این وسط در میانه ایستاده بود. هم او که از ابتدا دست بازیگران پشت صحنه را خوانده و در آخرین لحظه برای گرفتار نشدن در سرنوشتی مانند محمد باقر قالیباف از نامزدی منصرف شده بود. درباره سعید جلیلی سخن میگوییم او اگر چه از همان ابتدای انصراف میلش را به حمایت از ابراهیم رییسی نشان داد و عکس قدم زدنش را با رییسی در حیاط دفترش در اختیار رسانهها قرار داده بود اما مرام سیاسیاش با این بازیها قرابتی نداشت.
او وقتی فهمید که چه خوابی برای محمد باقر قالیباف دیده شده اعتراضش را پنهان نکرد. در یک کانال تلگرامی نزدیک به او یک پیغام مهم را ساعتی قبل از انتشار بیانیه انصراف قالیباف منتشر کرد: «اینکه قالیباف با چه ساز و کاری انصراف میدهد چندان اهمیتی ندارد... مهم آنست که با یک قمار بزرگ راه دو دورهای شدن روحانی بسیار هموارتر خواهد شد... چراکه سبد رای رئیسی و قالیباف به دلیل آرای ایدئولوژیکی رئیسی و اجتماعی قالیباف یکی نخواهد شد و ممکن است بخشی از رای قالیباف به سبد روحانی اضافه شود.» چند دقیقه بعد یک واکنش دیگر به واکنش قبلی در همین کانال اضافه شد: «یکبار عَلَم کردن لیست- انگلیسی توسط آقایان مثلا سیاسی موجب شکست در مجلس شد و بار دیگر فشار جمنا برای انصراف قالیباف... حالا بهتر میشود فهمید چرا جلیلی با این جماعت وحدت نکرد؟»
جنگ قدرت نتیجه داد؛ قالیباف رفت. رییسی ماند و یک جناح؛ اتاق فرمان در تهران بود ، اتاق کنترل هم در قم در یک موسسه مشهور که در انتخابات سال ۸۴ نیز بسیار فعال بود. پایداریها ، ایثارگرانیها و رهپویانیها خرسندتر از همیشه به تماشای سکانس آخر فیلمنامه نوشته خود نشسته بودند. انتخابات را باختند؛ به همین سادگی. این باخت اما کار را در جناح سختتر از قبل کرده است. زیر پوست جناح خبرهای مهمی هست؛ جنگ قدرتی در گرفته. رییسی میگوید آن ۱۶ میلیون از آن اوست :« گفتیم میخواهیم صدای کسانی باشیم که صدای آنها شنیده نمیشود، گفتیم میخواهیم صدای محرومان و کسی که با مشکلات مختلف اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند باشیم که روزنامه و پژواکی نداریم.امید آن است که همواره وکیل مدافع محرومان و خانوادههای مستضعف در جامعه باشم».
اما نه این همه ماجرا نیست. این جا در تهران خبرهای دیگری وجود دارد. تصمیمسازان، رییسی را یک چهره تمام شده میدانند کسان دیگری هم هستند که معتقدند نباید اتاق فرمان هدایت و کنترل جناح در قم و در همان موسسه مشهور باشد.
این وسط چهرههایی هم هستند که اصلا تمایل ندارند زیر سایه ابراهیم رییسی به ادامه سیاستورزی خودمشغول باشند. شاید همین دغدغههاست که سعید جلیلی را به فکر تشکیل دولت در سایه انداخته است. او در اولین جلسه از هیات دولت سایهاش گفته است: «نباید به خاطر نتیجه یک انتخابات منعفل شد؛ به نظر میرسد امروز بیش از هر زمان دیگری به تشکیل یک «دولت سایه» نیازمندیم. طی ۴ سال گذشته در عرصههای مختلف، استعدادها و برنامههای دقیق و خوبی بدست آمده که انشاءالله میتواند به عنوان یک «دولت سایه» در آینده طرح و به دولت و جامعه ارائه شود و امروز نیز اگر این جلسه برگزار میشود اولا به معنای تشکر از عزیزانی است که در این ۴ سال در این روند زحمت بسیار زیادی کشیدند و ثانیا قرار است یک همفکری صورت بگیرد تا مشخص شود چگونه این روند در ۴ سال آینده با قوت بیشتری ادامه پیدا کند. جریانی که امروز ۱۶ میلیون پشتوانه اجتماعی دارد باید نسبت به آینده امیدوار باقی بماند و افکار عمومینیز به خوبی متوجه شود این جریان در عرصههای مختلف حرفهای جدی دارد. نباید هر ۴ سال یکبار آمد و با کلی گویی رویکرد انقلابی را به مردم معرفی کرد بلکه این کار باید قدم به قدم، محله به محله و در طول زمان انجام شود تا نتیجه بدهد و در این مسیر نیز باید تمام ۱۶ میلیون نفر در صحنه حاضر باشند تا بقیه مردم نیز همراه شوند».
جدال مهم و سرنوشتسازی در جناح آغاز شده است؛ باید دید در این زور آزمایی و وزنکشی سیاسی زور کدام طیف بیشتر است. آیا میتوان از همین حالا و با آسودگی گفت که کار از دست ابراهیم رییسی و شاگردان آیتالله مصباح خارج شده یا که نه باید به این فکر کنیم که نوپدیدهای اصولگرا به این سادگی قدرت به دست آمده را که فعلا در کاراکتر لیدر ۱۶ میلیون نمود بیرونی یافته را از دست نخواهند داد. باید منتظر بمانیم؛ یک جنگ قدرت تمام عیار در پیش است. عجله نکنید نشانههایش همین روزها بیشتر نمایان میشود.
http://www.mardomsalari.net/4339/page/13/15186
ش.د9600911