(روزنامه اعتماد ـ 1396/04/25 ـ شماره 3855 ـ صفحه 8)
* در نشست ١٦٩ اوپك و پس از كاهش قيمت نفت، توافق شد تا توليد نفت كاهش يابد. ايران به دليل اينكه به تازگي از زير بار تحريم خارج شد، اوپكيها موافقت كردند كه سقف توليدش را كاهش ندهد. پس از آن قيمت نفت حدود ١٠ دلار افزايش داشت ولي بعد از چندي با افزايش ورود نفت شيل به بازار، قيمت نفت دوباره كاهش يافت. حال اوپك دوباره اين تصميم را تمديد كرد ولي بازار نفت با كاهش قيمت مواجه شد. آيا اوپك كارايي خود را از دست داده؟ اگر نه چه نقشي ميتواند در اين ميان ايفا كند؟ نقش ايران چيست؟
** به نظر ميرسد كه بازار جهاني انرژي دستخوش تغييراتي شده كه از گذشته روند فعاليتهايش را متمايز كند و براي آينده پژوهي بايد به نيروهاي پيشران جديدتر و ناشناختهتر فكر كرد. به نظر من اگر بهطور كلي بگوييم روابط حاكم بر تجارت نفت خام ميتواند مدلي به ما دهد كه ديگر حاملهاي انرژي مانند گاز طبيعي هم قابل پيشبيني شود، در مورد نفت خام بايد به چند واقعيت اذعان كنيم. اول اينكه حدود ٩٥ ميليون بشكه نفت در روز در جهان توليد ميشود و اعضاي اوپك حدود يكسوم اين توليد را انجام ميدهند. در نتيجه تنها در مورد يك سوم توليد اين ماده سياهرنگ ميتواند اظهارنظر كند و تمام بازار را به تنهايي در دست ندارد.
توافقي كه در اجلاس ١٦٩ شد حدود ٦٠٠ هزار بشكه توليد نفت اوپك را كاهش داد كه آن زمان ايران مشمول كاهش توليد نشد. پس از آن هم براي ٩ ماه ديگر اين توافق تمديد شد و ٦ ماه ديگر تا پايان آن وقت باقي است. بازار نفت خام در دنيا تغييرات مهمي داشته، يكي از آنها هم اين است كه امريكا كه در ميانه دهه ٧٠ ميلادي به نوك قله توليدات نفتي خود رسيد و اين كشور پس از آن دوره به تدريج توليد نفت خامش كم شد و به چيزي در حدود ٦ ميليون بشكه در روز رسيد ولي با پيشرفت فناوريهاي جديد، ايالات متحده چيزي بيش از چهار ميليون بشكه از طريق نفت شيل توليد ميكند، پس اين كشور يكي از بزرگترين مصرفكنندگان و توليدكنندگان طلاي سياه است.
اين به آن معناست كه دو رقيب اين كشور يعني عربستان و روسيه به تغييرات توليد در اين كشور حساس شدند. دو نكته هم به شكل روزانه مشهود است، يكي افزايش تعداد دكلهاي نفتي است كه به معناي آن است كه در بخش سرمايهگذاري نفت و شركتهاي سرمايهگذاري آن اميد به بهتر شدن اقتصاد جهاني و افزايش قيمت نفت وجود دارد درنتيجه سرمايهگذاري در اين بخش در امريكا رو به رشد است. علاوه بر اين روسيه با توجه به تحريمهايي كه از سوي غرب شده نياز به نقدينگي با منشأ خارجي دارد و اين جايي است كه سبب افزايش صادرات روسيه ميشود. روسيه بهشدت در توسعه زيرساختهاي گازي فعاليت ميكند تا بتواند گاز را در داخل مصرف كند و صادرات نفتش را افزايش دهد. عربستان چيزي در حدود ١١ ميليون بشكه توليد ميكند كه اين سبب شده چاههاي نفت اين كشور با مشكلاتي مواجه شود و نيازمند سرمايهگذاريهاي بزرگ است تا بتوانند چاهها را جوانتر كنند.
* ايران كجاي اين بازي قرار دارد؟
** آغاز تاريخ نفت را اگر از سال ١٩٠٠ بدانيم، ايران بزرگترين توليدكننده و يكي از قديميترين توليدكنندگان است. اين روند تا سال ١٩٨٦ ادامه داشت و از آن سال به تدريج توليد نفت ايران كاهش يافت. در اين ميان و با آغاز انقلاب هم در مقطعي قرار بر اين شد كه توليد نفت در ايران متوقف شود اما با آغاز جنگ عدم برداشت از چاههاي نفت هم به اتمام رسيد. تا آنكه پس از سال ١٩٨٦ كه قيمت نفت به حدود ١٠ دلار رسيد. اين سبب شد ديگر ما بازيگر عمده اين بخش نباشيم. در يكي از كتابهاي مهمي كه به تاريخ نفت دنيا پرداخته شده، ٧٠ درصد مباحث به صنعت نفت ايران باز ميگردد، اين كتاب تا سال ١٩٩٠ را پوشش ميدهد. مولف اين كتاب در سال ٢٠١٤ كتاب ديگري مينويسد كه يك درصد حجم كتاب را هم به ايران اختصاص نميدهد. جدا از اينكه نميشود بر اين مبنا صحبت كرد و گفتههاي اغراق آميز را مبناي تحليل قرار داد؛ ولي اين امر نشاندهنده آن است كه كشوري مانند ايران روندي معكوس را طي كرده است. به طور مثال ايران كه به نظرم بزرگترين دارنده گاز طبيعي است خودش تبديل به واردكننده آن شده است. يعني روند كلي نفت و گاز جهاني از ايران فاصله دارد و كاهش توليد ايران و مالا كاهش صادرات و همچنين افزايش مصرف در داخل كشور ايران را به بازيگر دست دوم تبديل كرده بنابراين در اين لحظه بايد اين واقعيت را پذيرفت كه ما توليدكننده نه چندان بزرگ و در صادرات نفت خيلي كوچك هستيم.
علاوه بر اين وقتي در سطح بالا ميان بازيگران اصلي رقابت است، يك توليدكننده كوچك نقش كليدي پيدا ميكند. مانند دو حزب كه در سطح بالاي انتخابات رقابت ميكنند و اكثر كرسيهاي پارلماني را به دست ميآورند اما امكان ايجاد دولت اكثريت به تنهايي را هيچكدام ندارند و دست دوستي به سمت احزاب كوچكتر دراز ميكنند. ايران با وجود اينكه ديگر توليدكننده اصلي نفت نيست همچنان نقش سرنوشتسازي دارد چون اگر سطح بالا را كساني بدانيم كه توليد بيش از ١٠ ميليون بشكه دارند، يعني عربستان، روسيه و امريكا، پس از آنها به سطح ديگري برخورد ميكنيم كه عراق است با توليد روزانه چهار ميليون و ٥٠٠ هزار بشكه توليد و پس از آن ايران با توليد سه ميليون و ٨٠٠ هزار بشكه در روز و ونزوئلا در جايگاههاي بعدي قرار دارند. به دليل جبههاي كه ميان كشورها وجود دارد، ايران تبديل به كشوري مهم ميشود كه ميتواند در كاهش توليد اوپك نقش داشته باشد يكي به اين دليل كه در اوپك تاثيرگذار است و ديگري هم به دليل سياست خارجه ايران است كه در اجلاس قطر شركت نكند يا با روسيه به توافقاتي برسد. يكي از دلايلي كه ايران در اجلاس قطر شركت نكرد و الان دستاوردش را در درگيري ميان قطر و عربستان ميبينيم كه يكي از تيزهوشانهترين كارهايي است كه وزارت نفت در چهار سال گذشته انجام داد. ايران بايد اوپك را جدي بگيرد زيرا با وجود همه مشكلات اوپك تنها نمونه موفق همكاريهاي بينالمللي ايران تا اين لحظه است. همچنين با توجه به مصرف داخلي بالا بايد با اين امر مقابله شود. عراق چندان بيش از ايران توليد نميكند ولي دو برابر ايران صادرات دارد.
* پيشبيني شما از قيمت نفت در سال جاري چيست؟
** اولا قيمت نفت را كسي نميتواند پيش بيني كند ولي ميتوان ادعا كرد در سال جاري قيمت نفت در بازاره ٤٠ تا ٦٠ دلاري باقي ميماند.
* روابط تيره سياسي ايران و عربستان در سالهاي گذشته بر كسي پوشيده نيست، بهبود اين رابطه تا چه اندازه بر بازار نفت اثرگذار خواهد بود؟
** به نظر من در مورد عربستان سعودي، زايش يك جريان خانوادگي خيلي قوي در داخل هرم قدرت اين كشور به زودي رخ ميدهد. محمد بن سلمان همه قدرت را ميخواهد و طبيعي است كه وليعهد به تدريج قدرتش كاسته شود و گروه ديگر با برنامههاي جديد با او مقابله كنند. همين دو هفته قبل (روز يكشنبه ٢٨ خرداد ماه) با فرماني جديد مسائل مربوط به حج در شمول اختيارات بن سلمان قرار گرفت. زايش اين قدرت جديد در داخل عربستان همراه با جراحي خواهد بود. و خب ميبينيد مسائل عربستان در يمن، در قطر و مساله چشمانداز ٢٠٣٠ در كشوري كه خانمها حق رانندگي ندارند، چيزهايي است كه نسل جديد به رهبري بن سلمان پيگيرش هستند. يكي از پيامدهاي اين زايش تيرگي روابط سعوديها و ايران است. هر چند سهم حمله به سفارت و كنسولگري عربستان در تهران و مشهد را نبايد ناديده گرفت كه دستاوردهاي جمهوري اسلامي پس از حادثه منا و روابط گرمي كه ايران با كشورهاي عربي پيدا كرده بود را بعد از بهار عربي بر باد داد. به هر حال در سياست اتفاقات اينچنين تا حدي اجتنابناپذير است اما با همه اين موارد من به آينده خوشبينم، يكي به دليل استقرار كامل اين قدرت جديد چون تا چشم باز كنند ميبينند نيمي از ساحل خليج فارس و درياي عمان در اختيار يك كشور است بنابراين نميشود اين كشور را ناديده گرفت. همچنين سياستهاي منطقهاي ايران در دراز مدت به دنبال ثبات و بيرون رفتن نيروهاي خارجي از منطقه است و اين ميتواند براي عربستان امر مباركي باشد.
با اين مسائل به نظرم مشكلات دو كشور حل خواهد شد. در برخي مسائل زودتر و در برخي ديگر ديرتر. در مورد حج اين مشكل زود حل خواهد شد، اكثريت مردم ما مسلمان هستند و وضعيت اقتصادي مردم ايران طوري است كه سريعتر از گذشته ميتوانند درآمدشان را براي يك سفر مكه ذخيره داشته باشند. دومين نكته مسائل كنسولي است كه اين هم حل شدني است. سومين نكته هم در مسائل مربوط به انرژي است كه با تمام تفاوتها هر دو كشور در صادرات نفت خام به همكاري همديگر نياز دارند و طرف سعودي بيشتر به اين همكاري نياز دارد، زيرا در چند سال گذشته وابستگي كشور به نفت كمتر شده و بخش اصلي بودجه از طريق مالياتها حاصل ميشود ولي عربستان همچنان شديدا به نفت وابسته است. وقتي وزير نفت ايران و عربستان با يكديگر صحبت ميكنند تلخيهاي عرصه سياسي وجود ندارد زيرا اين دو تكنوكراتهايي هستند كه به دنبال منافع ملي خود هستند و زبان مشتركي پيدا ميكنند.
* اوپك آيا مانند گذشته نقش مهمي دارد؟
** اگر واقعبين باشيم، اوپك توليدكننده يكسوم نفت خام جهان است و اگر زماني بخواهد از اين ماده سياهرنگ به عنوان سلاح استفاده كند ميتواند. بنابراين اوپك همچنان و با وجود همه اختلافات اوپك است. زماني ما خيلي آرماني بوديم و وزير نفت ما فكر ميكرد وقتي ميگويد قيمت نفت بايد بالا رود، حتما بايد قيمتها افزايش يابد. اين اشتباهي بود كه شاه هم انجام داد. شاه از سال ١٩٧٣ فكر ميكرد هر ماه بايد قيمت نفت افزايش يابد و وقتي كه در سال ١٩٧٥ ديگر قيمتها صعودي نبود مشكلات بودجهاي در كشور پيدا شد و برنامههاي عمراني ايران طوري بود كه پول بيشتر ميخواست. همچنين نقش جهاني شاه، كمك به شهرداري لندن، ايجاد پالايشگاه در كره جنوبي و در يك منطقه هند، در كيپ تاون آفريقاي جنوبي و... پول ميخواست و امريكاييها جلوي بالا رفتن قيمت نفت را گرفتند و شاه اتفاقا در مقابل كبوتران اوپكي چون باز عمل ميكرد و درنشست دوحه گفت بايد قيمت بالا رود، غافل از آنكه ايالات متحده در خفا قصد افزايش توليد نفت عربستان را داشت. در كنفرانس دوحه در سال ١٩٧٦ شاه گفت بايد قيمت نفت بالا رود و عربستان مخالفت كرد. شاه گفت قيمت نفت را بالا ميبريم و عربستان گفت نميگذاريم. شاه گفت توليدم را كم ميكنم و سعوديها گفتند ما توليد را بالا خواهيم برد، شاه گفت نميتوانيد اما خبر نداشت كه اين امكان براي سعوديها به وجود آمده است. پس از انقلاب نيز اين نگرش حاكم بود. همچين قدرت قاهرهاي در اوپك نيست كه با دستور قيمت را بالا يا پايين ببرد.
به هر روي تمام سازمانهاي بينالمللي چنين وضعيتي دارند و بر اساس مذاكره خطمشي خود را تعيين ميكنند. من اوپك را با همه انتقاداتي كه به آن وارد است، يك سازمان ضروري براي ايران ميدانم.
علاوه بر اين اوپك شايد به تنهايي اثرگذار نباشد اما نبايد فراموش كرد حداقل يك توليدكننده خارج از اوپك پيدا ميشود كه با اين سازمان همكاري كند، حال دورهاي با امريكا و دورهاي با روسيه. در حال حاضر هم اوپك در كنار روسيه ٤٤ ميليون بشكه در روز توليد ميكنند كه چيزي نزديك به نيمي از توليد روزانه نفت است.
* دعواي قطر و كشورهاي عربي چه منفعت و فرصتي ميتواند براي ايران داشته باشد ؟
** در مورد قطر كه بزرگترين توليدكننده گاز طبيعي و انرژي در جهان است، زمينه براي همكاريهاي گوناگون باز است. شخصا پيش از اختلافات اخير تمام فعاليتهايي كه با قطر برقرار شده را ناموفق ميدانم جز همكاري دو كشور در مناطق غير نظامي سوريه و جابهجايي غيرنظاميان و تشكيل مجمع صادركنندگان گاز كه دبيرخانه آن در دوحه است. پس از اين اتفاق زمينه همكاريها گستردهتر ميشود و فشار عربستان و متحدانش و مقاومت قطر نشان داد كه يك اقتصاد قدرتمند زير فشارهاي سخت سياسي ميتواند ايستادگي كند. همان طوري كه رييسجمهوري براي امير قطر پيام فرستادند، من هم فكر ميكنم لازم است با قطر همكاري كنيم به ويژه در حوزه تكنولوژي گاز كه قطريها با كمك خارجيها وضعيت به مراتب بهتري از ما دارند.
با همه اين تفاسير، از نظر من باز هم بايد راه را براي نزديكي با عربستان سعودي باز كرد. بايد راه را به شكل استراتژيك باز كرد و رابطه نه چندان خوشايند با عربستان حل شود و موضوع قطر ميتواند در اين زمينه هم مورد استفاده قرار گيرد و روابط عادي شود.
* اين سطح از انتقاداتي كه به مدل جديد قراردادهاي نفتي ميشود تا چه اندازه منصفانه است؟ كشور چه قدر زمان دارد كه با گشادهدستي با درخواستهاي سرمايهگذاري خارجي برخورد كند؟
** به نظرم ميرسد همان طور كه به وزير صنعت اجازه داده شده در چارچوب قوانين و مقررات قراردادهاي معدني با شركتهاي داخلي و خارجي ببندد و آنقدر حساسيت وجود ندارد، وزير نفت هم در چارچوب ضوابط كشور اين فضا را داشته باشد. اين كار مرسومي در همه جاي جهان است. نميتوان تمام ريز قرارداد را از پيش آماده كرد و به وزارت نفت گفت همين اجرا شد چون اگر تمام چيزها مشخص شود نيمي از ماجراست و مابقي به مباحث شركت سرمايهگذار هم مربوط است.
با تمام زحماتي كه دوستان وزارت نفت كشيدند و مذاكراتي كه داشتند، همه اينها در سطح يادداشت تفاهم و سرفصلهاي توافق است ولي همه ميدانيم تا توافقي نباشد و قرارداد اجرايي نباشد كاري از پيش نميرود. با اين همه يك نكته باقي ميماند، بنابر نظر وزير نفت و ديگران توليد ايران از دو و نيم ميليون بشكه به سه ميليون و ٨٠٠ بشكه رسيد. اين چطور انجام شد؟ هنوز قرارداد خارجي امضا نشده و توسط كارگران و متخصصان حوزه نفت ايراني انجام شد. اگر چنين پتانسيلي در ايران وجود دارد، آيا توجه كافي به آن ميشود و مورد تشويق قرار ميگيرند؟ پس از اين است كه بايد شركتهاي خارجي به ايران بيايند. زيرا شركت خارجي يعني شركتي كه پول مكفي، فناوري و مديريت دارد كه سومي براي ما بسيار مهم است. در شرايطي كه كشور همسايه ما عراق در افقش توليد ١٢ ميليون بشكه در روز برسد كه بخش مهم آن در حوزههاي مشترك انجام ميشود يا در پارس جنوبي و... به نظرم وزارت نفت بايد يك راهبرد كلي داشته باشد كه چه مقدار به منابع داخلي بپردازد و چه ميزان داخل شركت نفت دست همكاران باز است و شركتهاي خارجي و داخلي چه سهمي خواهند داشت. چهار سال زمان زيادي بود و كاش به جاي اصرار بر مدلهاي جديد قراردادي، كل نظام به اين نتيجه ميرسيد كه وزارت نفت در چارچوب قانون اساسي و شرح وظايف نفت (بدون حتي اساسنامه شركت ملي نفت) وزير نفت اين اختيار را داشت كه با هر شركت خارجي با چه مبنايي منافع ملي بهينه ميشود و خصوصا اين عنصر زمان مورد توجه قرار ميگرفت. زمان براي ما مهم است چون منابع مشتركي داريم كه اگر مورد توجه نباشند به مرور زمان زيان ميبريم.
به هر حال نميدانم وزارت نفت مايل بود يا مخالفانش كه كل مسائل را به رسانهها بكشانند، اين واقعا زيانآور بود.
* شما فردي هستيد با سابقه سياسي و البته بنيه علمي كارشناس حوزه انرژي، به نظرتان كشمكشهاي سياسي چه تاثيري بر اين حوزه ميگذارد؟
** آسيبش اين است كه ما در اندازه چهار ميليون بشكه در روز توان توليد داريم كه نيمي از آن در داخل مصرف ميشود و باوركردني نيست كه ضايعات انرژي در ايران به دليل عدم بازدهي درست و بهرهوري مصرف، روزانه يك ميليون و ٢٠٠ هزار بشكه است. اين پرتي انرژي بسيار آسيب زننده است و در تمام بخشهاي صنعت رفته است. آسيبهاي سياسي همين است كه ما چهار ميليون بشكه نفت توليد ميكنيم ولي سه كشور توان توليد ١١ ميليون بشكه دارند. عربستان مسائل زيادي دارد ولي در حوزه نفت كمترين حواشي را دارد و جدا از فضاي سياسي روز اين كشور پيش ميرود. مثلا خبر آمد كه بخشي از سهام شركت ملي نفت سعودي يا آرامكو قرار است به فروش برود اما هيچ خبري از چند و چون ماجرا ديگر پخش نشد. اين بيانگر آن است كه رقيب سعودي ما در حال كار كردن است. مثلا سعوديها حوزه نفتي به نام قوار دارند كه به تنهايي يك ميليون و ٥٠٠ هزار بشكه در روز توليد دارد ولي به توليد ٤٠٠ هزار بشكه سقوط كرد اما در آن سرمايهگذاري كردند و دوباره توليد اين بخش جان گرفت. اين به نظر من آسيب نديدن سياسي بخش نفت و گاز در يك كشور است.
در روسيه و در حالت تحريم يك دفعه قطر ٢٠ ميليارد دلار بر سر خريد بخشي از سهام يكي از شركتهاي روسي پرداخت و اين پول در بدترين شرايط به اين كشور رسيد.
البته نفت يك كالاي صرف نيست و بحث سياسي در آن دخيل است. پيشنهاد من اين است كه اولا وزير نفت به هيچ عنوان كاري به سياست و كشمكشهاي آن نداشته باشد. علاوه بر اين يكبار ديگر وظايف وزارتخانهها بررسي شود. حتي توزيع نفت و گاز به شركتهاي زير دست خصوصي واگذار ميشد تا از اين طريق حواشي هم كاسته شود. مثلا من فكر ميكنم آب به وزارت نيرو مربوط نيست و وزارت نيرو مسوول همه حاملهاي انرژي داخل ميشد و آب به سازمان حفاظت محيط زيست مرتبط ميشد. وزارت نفت هم تنها به توليد و صادرات ميانديشيد. هنگامي كه نماينده مجلس ميآيد و ميگويد گاز يا نفت فلان منطقه قطع شده وزير نميتواند بر اين اصرار كند و به صادرات گاز بر تركيه پافشاري كند ولي اگر اين دو دستگاه مجزا بودند اين مشكل كمتر ميشد. مانند بقيه كشورها كه بخشهاي انرژي كم حرف هستند و من هنوز نميدانم موضوع IPC را چرا وزارت نفت به رسانهها كشاند.
* IPc نسبت به قراردادهاي پيشين عقبنشيني بزرگي است و منصفانه است كه برخي آن را بر باد رفتن دستاورد دولت مصدق ميدانند؟
** اصلا چنين نيست و كساني كه در بخشهاي بينالمللي وزارت نفت هستند همگي وطن پرست هستند. برخي بحثها بحثهاي دانشگاهي و طلبگي است كه آن جا كنجكاوي ميشود و آلترناتيوها مطرح ميشوند. در مرحله اجرا اما اين حرفها مهم نيست و بايد نفت صادر شود. به نظر من قانون اساسي ايران در قراردادهاي مختلف را باز گذاشته ولي امتياز دادن را ممنوع كرده است. پيشتر شوراي نگهبان و برخي نهادهاي ديگر بر مشاركت توليد نگرش منفي داشتند و تنها در حوزه شمال كشور كوتاه آمدند. به نظر من وزارت نفت توان اجرايي كردن را داشت ولي آن را به بحث گذاشت.
* وزارت نفت فكر ميكند اين يك طرح ملي است.
** در اين صورت هم نمايندگان مردم ميتوانند بر سر آن چانهزني كنند و باز هم نيازي به اين جدالهاي رسانهاي نيست.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=80540
ش.د9601117