باغِ سرمازده!
علی اکبری در کیهان نوشت:
پس از آنکه وعده لغو بالمره تحریمها در روز اجرایی شدن برجام محقق نشد و
برخی از مسئولین سازمان انرژی اتمی کشورمان که در عدم انجام تعهدات طرف
آمریکایی سخن بر زبان آورده بودند، از سوی رئیس محترم جمهور، بیاطلاع از
مسائل معرفی شدند و بعد از آن که برخی از دولتمردان محترم، سخن از دستاورد
هیچِ برجام گفتند و مشخص گردید اوضاع آن گونه که معرفی میشود، بر وفق مراد
نیست، جناب آقای روحانی مجدداً به صحنه آمده و اعلام کردند که در باغی
برای ما باز شده و قرار است درختان این باغ، خیلی زود به ثمر نشسته و
میوههای آن در دسترس همگان قرار گیرد و باید صبر کرد تا وقت میوه دادن
درختان این باغ فرا رسد. دلسوزان، اقتصاددانان، صنعتگران، بازرگانان،
کارگران و ... که از رکود سخن میگفتند، به انحاء مختلف تخطئه شده و به
القاب غیرمحترمانه نواخته میشدند تا کسی جرئت نکند که در مقابل موافقان
برجام، سخنی بر زبان جاری سازد و بر همین اساس برخی از این مخالفان با تصور
این که شاید آن که اشتباه میکند، نه دولتمردان محترم، بلکه خود ایشان
هستند که تعجیل میورزند و باید منتظر باشند که از ثمرات و میوههای باغ
سرسبزی که در آن گشوده شده، منتفع گردند، زبان در کام گرفتند. صبری که هرچه
گذشت نتیجهای جز تقویت باور قبلی یعنی بیثمر بودن برجام به همراه نداشت.
اکنون اما با تصویب آنچه به عنوان مادر تحریمها در کنگره آمریکا تصویب
شد، مشخص گردید که ظاهراً درختان باغ را سرما زده و شکوفههای آن را ریخته و
دیگر امیدی به ثمر دادن این باغ نباید داشت.
برخی مسئولین دولت محترم که امضای وزیر خارجه آمریکا را تضمین قراردادی به
این مهمی میدانستند اکنون که با چنین عهدشکنی از جانب آمریکا مواجه شده به
ایراد سخنرانی پرداخته و میفرمایند که آمریکا همیشه عهدشکن بوده است و ما
هیچگاه به آمریکا اعتماد نداشتهایم و آدمی را در تحلیل و افکار خود
حیران و سرگردان میسازند که دولتی که اعتماد به آمریکا نداشته چگونه هیچ
تضمین محکمی از طرف مقابل نگرفته و به امضا و سخن وزیر خارجه آمریکا دل خوش
کرده و اگر اینان به آمریکا اعتماد داشتند، اوضاع چگونه بود؟ اما نکته
جالبتر این که همچنان برخی از دولتمردان محترم، امید دارند که از این باغ
سرمازده، محصول و میوه مرغوبی عایدشان شود و ظاهراً در پشت در این باغ، بست
نشستهاند! ایشان اعلام میکنند که هنوز که اتفاقی نیفتاده و آنچه تصویب
شده، چیزی جز همان تحریمهای موضوعی قبلی نیست و باید منتظر باشیم تا مشخص
شود آیا این قانون در مسیر نهایی شدن قرار میگیرد یا خیر! یاللعجب از این
همه اعتماد بهنفس! برخی دولتمردان آمریکایی با این توجیه که این تحریمها
میتواند باعث برهم خوردن برجام و خروج ایران از این توافق گردد با چنین
اقداماتی مخالفت میکنند و برخی از دولتمردان ما سعی در توجیه رفتار آمریکا
دارند. باید اینگونه گفت که برادر بزرگوار! آیا اگر به دلیل بدعهدی
آمریکا که در خوی استکباری و ذات خبیث این دولت نهادینه شده است، برجام نقض
شود، شما که به عنوان سربازان این انقلاب در مذاکرات عمل کردهاید، متهم
نقض عهد آمریکا شناخته میشوید که برای هر رفتار آمریکا، عذر و بهانهای
میتراشید؟
برجام طفل نارسی است که اگر در ابتدا امید به این بود که بتوان با حمایت و
مراقبت، آن را زنده نگه داشت و بزرگ کرد، به واسطه انفعال دولت محترم در
برابر بدعهدی طرف مقابل و بیتوجهی به شروط مجلس، شورای عالی امنیت ملی و
مقاممعظم رهبری، دیگر امیدی بر آن نیست و مردهای است که برخی با
خودفریبی، بر او لباس و تنپوشی پوشانده و تظاهر به شیرخوردن و بزرگ شدن آن
مینمایند. نباید خود را فریب داد. سیاست اعتماد به آمریکا هیچگاه جواب
نداده است و در آینده نیز جواب نخواهد داد. سخن از مذاکره مجدد و بازنگری
در برجام و مسائلی از این قبیل، بیرون رفتن از چاله و افتادن در چاه است و
ثمری جز خسران بیشتر نخواهد داشت.
دولتی که از گزینههای روی میز سخن میگفت و قائل به گفتوگوی با ایران قبل از تعلیق تمام فعالیتها نبود، زمانی که با بیست هزار سانتریفیوژ و غنیسازی بیست درصد مواجه شد، شروط خود را فراموش کرد و نامه فدایت شوم برای ایران ارسال کرد چرا که فهمید با قلدرمآبی نمیتواند با ایران سخن بگوید. اتفاقاً نگارنده با این جمله کلیدی آقای روحانی که کسی نمیتواند و نباید با ملت ایران با زبان تهدید سخن بگوید، موافقت صددرصدی دارد و معتقد است این جمله را باید همیشه متذکر شویم اما سؤال اساسی این است که چه زمانی کسی به خود جرئت نمیدهد با ایران با زبان تهدید سخن بگوید؟ زمانی که با پرتاب خودکار به سمت مذاکرهکننده آمریکایی یا فرستادن نامه الکترونیک میخواهیم پاسخ رفتار عهدشکنانه دشمن را بدهیم و در مقابل تمام بدعهدیهای دشمن، رفتار درخور و شایستهای را انجام نمیدهیم یا زمانی که با شلیک موشک به مرکز فرماندهی دشمن، پاسخ ترقهبازی او را داده باشیم؟ کلوخانداز را پاداش سنگ است! نباید خود را فریب داد و با ایجاد دوگانههای کاذب دولت با تفنگ و بیتفنگ، جنگطلب و صلحطلب و... از مقابله با دشمن طفره رفت. دولت محترم از کدام ابزار مناسب در قبال رفتار دشمن استفاده کرده است.
دادن امتیاز نفتی به شرکت بدعهد کشوری که نقش پلیس بد را در مذاکرات بر عهده گرفته بود و بخشیدن سهم بازار خودروی کشور به کمپانی همین کشوری که جایگاه اصلی و هرسال میزبان تجمع منافقین است، برخورد مناسبی است؟ پاشیدن بذر ناامیدی با گفتن جملاتی چون ایرانیان فقط در پخت آبگوشت مهارت دارند و عدم اعتماد به همین حداقل مهارت و واگذاری امتیاز به کشور و شرکت بیگانه برای طبخ غذا در قطارهای کشورمان و نمونههای بسیار دیگر از دیگر مواردی است که میتوان به آن اشاره کرد. با این حجم واردات کالای مصرفی و بیتوجهی به آنچه به عنوان اقتصاد مقاومتی نامیده شده و باید محور اصلی رفتارهای اقتصادی کشورمان باشد، میتوان به مقابله با تحریم دشمن پرداخت؟
دولت یازدهم در پایان مسیر چهار ساله خود قرار دارد و مقرر است که جناب
آقای روحانی که به عنوان منتخب مردم در انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری
معرفی شده است، کابینه و دولت جدید را تشکیل دهد. به نظر میرسد ادامه
مسیر کنونی نتیجهای جز تشدید رفتار گستاخانه آمریکا و طرف غربی را به
همراه نخواهد داشت. باید طرحی نو در انداخت و با رفتاری جهادی و انقلابی با
دسیسه دشمن مقابله کرد. هرگونه مماشات و کوتاهی در این امر تبعات سنگینی
برای کشور و مردم به همراه خواهد داشت. درگیر کردن ملت و دولت به مسائل
فرعی و حاشیهای و غفلت از مسائل اصلی اگر توطئه و تلاش دشمن نباشد، قطعاً
اقدام غافلان و ناآگاهان است. تلاش دولت دوازدهم باید بر مبنای تولید و
اشتغال بر محور اقتصاد مقاومتی باشد. دل بستن به برجام و امید به برجامهای
بعدی، سرابی است که دنبال کردن آن، جز خستگی و ناامیدی برای دنبالکننده
آن ثمری نخواهد داشت.
مادر تحریمها و پدر سیاست
محمد واعظی در وطن امروز نوشت:
خبرهای مهم ملی و منطقهای پشتسرهم از راه میرسند. احتمالا مهمترینش
خبر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از بازپخش سریال «دوباره ایران، دوباره
تحریم» است. پل رایان گفته است: «لایحهای که ما با اکثریت آرا تصویب کردیم
یکی از گستردهترین بستههای تحریمی در طول تاریخ علیه ایران است»! اشاره
او به بستهای است که به «مادر تحریمها» مشهور شده که مجلس سنا هم یک روز
بعد آن را تصویب کرد و بهرغم اهمیت آن، واکنش خفیفی از جانب دولت حسن
روحانی در پی داشته است. تحریمهایی که سیر بررسی آن با ورود محمدجواد ظریف
به نیویورک برای مذاکرات برجامی آغاز شد و با پایان سفر چند روزه او به
نشانه بیاثری پروسه «تظلمخواهی نیویورکی» تیم مذاکرهکننده برجام، همچون
بدرقهای تلخ، به تصویب رسید.
از خاطرات روزهای خوش تصویب برجام و ژستهای آنچنانی روحانی و ظریف و
همکاران خاطره چندانی انگار باقی نمانده اما به جهت ذکر مصیبت هم شده، بد
نیست به یاد آوریم روزی را که روزنامه شرق در تایید حسنظن دولت به تیم
آمریکایی تیتر زد: «اطمینان تهران از اجرای برجام؛ امضای جان کری تضمین
است»! و تمام!... مجلس نمایندگان آمریکا با 419 رای به مادر تحریمها درود
فرستاد و فقط 3 نماینده با این طرح مخالفت کردند! همه «دموکراتها»؛ تکرار
میکنیم، همه اعضای حزب جان کری و باراک اوباما به اتفاق آرا ایران را در
شرایطی که حتی ترامپ معتقد است به مفاد برجام متعهد بودهایم، مستحق تحریم
دانستند.
حواسپرتی!
آتیه برجام به حدی خراب است که حتی اگر دهها بازیگر و خواننده و آقازاده
نیز همزمان کشف حجاب کنند و عکسهای خصوصیشان در شبکههای اجتماعی افشا
شود، بعید است افکار عمومی ایرانیان و جهانیان از موضوع بسیارمهم تصویب
«مادر تحریمها» منحرف شود. هر چند انتظار میرود کارفرمایان باز هم سفارش
پروژه عملیات روانی سرکوب بدهند و مجریان نیز محتوای انحرافی تولید کنند.
برگردیم به اصل موضوع... انتظار همگانی این بود با توجه به اطلاع دولت از
ارزیابی بسته تحریمی جدید در کنگره آمریکا، واکنشها به این کنش خصمانه
مطابق برنامهریزی در عرصه دیپلماسی در دفاع از منافع ملی ایرانیان جدی و
حساب شده باشد اما ظاهرا برنامهای برای تاثیرگذاری بر کنش خصمانه آمریکا
در دست اقدام نیست. دولتمردان چه میکنند؟ اکنون به شما خواهیم گفت!
جنگ فیلها
صدای سوت خمپاره و تیر و ترقه کل فضای رسانهای زیستبوم مشترک اصلاحطلبان
و کارگزاران را پر کرده است. کشتههای سیاسی پشته شدهاند و ریزشها در
شبکههای اجتماعی آشکارا نارضایتی خود را اعلام میکنند. جنگ بر سر «کابینه
دولت دوازدهم» پس از پایان نمایش «ما همه با هم هستیم» در اوج است و ظاهرا
وقت و انرژیای برای دفاع از منافع ملی برای سهمخواهان نگذاشته است!
یکی از آشنایان دولت در تمثیلی قابل تامل دولت را به «کارفرما»یی تشبیه کرد
که پیمانکارانش قبل از او پروژه را افتتاح میکنند و خودسرانه برای
کارفرما صورتحساب صادر کرده و طلبکارانه بر مالک منت میگذارند!
رقیب نیز آرام ننشست و از موضع ضعف علم مطالبات را با یادآوری نقش دولت به
عنوان «پیمانکار» مطالبات مردم و هجو کارگزاران با عبارت «کابینه حداقلی»
در برابر «کابینه 24 میلیونی» مجدد بالا برد.
وقتی رقیب کوتاه نمیآید خشونتورزی توجیه مییابد. دقیقا از همین مقطع بود
که بحث «ژن خوب» به میان آمد و در بهت و حیرت «رعیت»، صاحبان الیگارشی
سیاسی به ژنهای مرغوب آقازادههای یکدیگر حمله بردند. داستان از پررنگ
کردن مصاحبه پسر محمدرضا عارف در یک برنامه ضبطی آغاز شد اما دایره آن به
واسطه نفرت جامعه ایرانی از فرهنگ «خودبرتربینی» و «رانتخواری» و
«اصالتمحوری» برخی سیاسیون از یک پروژه عملیات روانی حزبی بسیار فراتر
رفت.
ننگ بر ژن بازی!
مرور کوتاه و بلند نوشتههای مردم و روشنفکران مستقل حکایت از آن دارد که
عمر سلطنت سیاسی و اقتصادی آقازادهها حقیقتا رو به زوال است. مردم دیگر
زیر بار نمیروند که فرزندانشان مثلا در بلبشوهای سیاسی همچون ایام فتنه
88 پیشمرگ قدرتطلبی و سهمخواهی بیهنرترین آقازادههای دوتابعیتی شوند و
دست آخر بچههای مردم «هزینه» بدهند و صاحبان ژنهای سیاسی و اقتصادی با
گردن افراشته به لطف زد و بند پدر راهی لندن و واشنگتن و پاریس شوند و چند
سال بعد مثلا با مدرک دستکاری شده دانشگاه «الف» و «ب» برای تصاحب پست
وزارت و وکالت با سلام و صلوات راهی وطن شوند!
وقتی رذیلهای سیاسی در بعد اجتماعی به لطف بازی رقابتی سطح پایین 2 حزب،
درونی و نهادینه شد، نجاتش از زیر دست و پای مردم سخت میشود و پرهزینه!
توفیق از اوست
مخلص کلام اینکه فعلا مجال برای پیگیری تحریمهای جدید و نقض برجام و
رسیدگی به وضعیت نابسامان بانکها و کارخانجات تولیدی و بیکاری نیست. سرها
در گریبان سیاستبازی حزبی است و رقابت برای تصاحب کرسی در کابینه تنگاتنگ!
هنوز معلوم نیست اصلاحات برنده میشود یا کارگزاران! نمیشود پیشبینی کرد
پشت انشقاق و قهر ناطقنوری چه ماجرایی است. بعضی هنوز به جمعیت بریده از 2
حزب با اهداف نزدیک به ملیگرایی امید دارند و در جنگ 2 گروه غالب، سهمی
نیز برای آنها قائل هستند. باید منتظر ماند و صحنه را تماشا کرد. زمین
بیپدر و مادر سیاستورزی از آن هر طیف و جناحی که شد دست آخر آرزوی توفیق
برای مردم و خدمتگزارانشان برای ما فرض است. و منالله التوفیق!
دور جدید بازی «مقصرسازی» آمریکا
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
شواهد نشان می دهد که آمریکا کم کم خود را برای دوره جدید مقابله با ایران به خصوص در چارچوب توافق هسته ای آماده می کند. دوره ای که به گفته تحلیل گران و مقامات آمریکایی یک هدف باید دنبال شود: نقض برجام بدون آن که آمریکا «مقصر» باشد. این توصیه را 3 روز پیش «باب کورکر» رئیس کمیته روابط خارجی سنا خطاب به ترامپ کرده بود: «...شما فقط یک بار میتوانید توافق را پاره کنید. وقتی شما این کار را انجام دهید که هنوز اتفاق بدی نیفتاده است [همه علیه شما خواهند بود]... [بنابراین] صبر کنید...وقتی سختگیری کردید، مثلا فرض کنید که به آنها گفتید که باید از فلان تأسیسات بازرسی شود و آنها اجازه ندادند، آن وقت این کار را بکنید[وقتش است که توافق را پاره کنید]...هدف این است که برهم زدن توافق، کار ایران باشد، نه آمریکا...».
اکنون می توان جمله ابتدایی این یادداشت را
دقیق تر نوشت؛ شواهد نشان می دهد که آمریکا کم کم خود را برای نقض برجام و
مقصرنمایی ایران آماده می کند. موضوعی که خبرهای 2 روز اخیر آسوشتیدپرس و
نیویورک تایمز نشان می دهد وارد فاز جدیدی شده و با صراحت می توان گفت که
دور جدید بازی «مقصرسازی» (blame game) توسط آمریکا آغاز شده است. اتفاقات
اخیر در حوزه برجام را باهم مرور می کنیم:
2 هفته پیش، پس از آن که ترامپ در یک جلسه 60 دقیقه ای، به نوشته روزنامه
های آمریکایی 55 دقیقه تلاش کرد تا پایبند بودن ایران به برجام را تایید
نکند، ناچار شد برای دومین بار تایید کند که ایران تعهداتش را به برجام را
اجرا کرده است. چیزی که البته آژانس دست کم در 6 گزارش رسمی خود تایید کرده
است؛ اما گزارش های بین المللی برای ترامپ محلی از اعراب ندارد. پس از
این تایید علی الظاهر اجباری، دونالد ترامپ یک تیم را تعیین کرد تا ظرف 3
ماه اجرای تعهدات از سوی ایران را بررسی و به هرنحو ممکن کاری کنند که او
دیگر مجبور نباشد اجرای برجام توسط ایران را تایید کند.
حتی خود ترامپ این موضوع را در گفت و گوی هفته گذشته اش با وال استریت ژورنال مطرح کرد.اتفاق سوم مرتبط با برجام در هفته های اخیر، تصویب طرح تحریمی جدید در کنگره آمریکا بود. طرحی که به تصویب اکثر قریب به اتفاق اعضای 2 مجلس آمریکا رسید و تنها 5 نفر از حدود 530 قانونگذار آمریکایی به آن رای منفی دادند! یک رای تقریبا «اجماعی» که نشان دهنده رویکرد حاکمیت آمریکا یعنی هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان نسبت به ایران است. مصوبه ای که نقض 2 ماده برجام است و روح آن را زیر پا می گذارد. اتفاق چهارم اما همان نکته ای است که «باب کورکر» هفته پیش گفته بود؛ درخواست بازرسی از اماکن نظامی ایران. براساس گزارش هایی که آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز منتشر کرده اند «دولت آمریکا در صدد بازرسی از سایتهای نظامی ایران است».
آمریکا چه در 2 سال آخر دوره باراک اوباما و
چه در 6 ماهی که از روی کار آمدن ترامپ می گذرد، اجازه نداده است که ایران
از منافع خود در برجام استفاده کند و با نگه داشتن شمشیر گسترش تحریم ها
روی سر ایران، عملا بسیاری از نهادهای مالی و اقتصادی و تجاری را از مسیر
معامله با ایران کنار زده است. اما تحولات و مواضع اخیر دولتمردان آمریکا
نشان می دهد که سناریوی جدیدی چیده شده؛ به این ترتیب که با تصویب تحریم
های جدید در کنگره، افکار عمومی ایران را تحت تاثیر قرار دهد و در
سناریوهای بعدی، ایران را منفعل کرده، مقصر نقض توافق جلوه دهد. بنابراین
هرگونه اظهارنظر و واکنش عملیاتی مقابل این سناریو نیازمند فکر و تحلیل
دقیق نسبت به قدم های بعدی غرب خواهد بود. در این موضوع نقش دولت هیئت
نظارت بر اجرای برجام و نیز منتقدان به شدت حساس و حیاتی است. لذا در در
شرایطی که طراحی پیچیده ای علیه ایران درحال برنامه ریزی است، برای مقابله
با این سناریوی جدید باید 3 اصل را همزمان با هم به کار برد:
1-حکمت و هوشمندی در تصمیم گیری: قطعا برای مقابله با زیاده خواهی های
آمریکا باید تاکتیک های دقیق طراحی کنیم. این تاکتیک ها باید هوشمندانه،
به دور از واکنش های احساسی و غیردقیق طراحی شود تا هم سناریوی آمریکا را
خنثی کند و هم ایران را در بازی مقصرسازی گرفتار نکند. در این فضا هرگونه
تهییج غلط، انتقادهای غیر دقیق یا شعارهای غلط و به دور از واقعیت یا مچ
گیری های سیاسی نادرست، می تواند عرصه را به نفع دشمن رقم بزند؛ لذا
منتقدان باید مراقب باشند که افکار عمومی را به مطالبات نادرست سوق ندهند.
2- برخورد عزتمندانه و مقتدرانه: واقعیت این است که آنچه را رخ می دهد به
جز رویکرد همیشگی آمریکا در قبال ایران باید نتیجه 2 رویکرد غلط در داخل
نیز دانست. اول این که اگر در دوره مذاکرات برخی خلل و فرج های توافق بهتر
گرفته می شد امروز دست ما مقابل آمریکا پرتر بود. دوم هم این که متاسفانه
برخی مواضع انتخاباتی دولت به خصوص شعار «رفع تحریم» گرچه آرای رئیس جمهور
را افزایش داد اما به رئیس جمهور تاجر مآب آمریکا این پیام را داد که حالا
که ایران می خواهد تحریم ها را رفع کند، پس چه بهتر که این رفع تحریم ها را
گرانتر به ایران بفروشد! از این رو در مقابل سناریوی جدید آمریکا باید
مبتنی بر مبانی انقلاب اسلامی اصل «عزت» مردم ایران را رعایت کرد و مراقب
بود که در موضع گیری ها، «استقلال» ایران، «غرور ملی» و «عزت» مردم خدای
ناکرده قربانی مواضع ضعیف و از سرترس نشود. لذا هیچ کس حق ندارد مقابل
رجزخوانی های آمریکا، مواضعی داشته باشد که خدای ناکرده بوی عقب نشینی
بدهد.
3- حفظ وحدت: لازمه عبور از بحران ها، به خصوص مقابله با تهدیدات دشمن،
بهره مند بودن از یک سرمایه اجتماعی یکپارچه و متحد است. لذا هرگونه دوقطبی
سازی فضای کشور یا تضعیف کردن توان دفاعی با حرف ها و طعنه ها یا اتهام
زنی به نیروهای مسلح، درحالی که مورد هجمه دشمن نیز هستند، بازی در زمین
دشمن است. در این راه مناسب ترین برخورد این است که مسئولان اجرایی در حوزه
داخلی توان خود را به حل مسائل اقتصادی و معیشتی کشور و مردم متمرکز کنند و
در حوزه خارجی نیز با دیپلماسی انقلابی و تاکتیک های هوشمندانه، دشمن را
از دستیابی به اهدافش در بازی مقصرسازی بازدارند.
شایسته گزینی یا سهمیه سالاری
سیدمسعودشهیدی در رسالت نوشت:
اگر فرزند هر یک از ما ، به بیماری مهلکی مبتلا شود ، به دنبال بهترین پزشک متخصص می گردیم و از هرکس پرس و جو میکنیم تا بهترین را پیداکنیم و معالجه فرزندمان را به او بسپاریم. در انتخاب پزشک ، صلاحیت و شایستگی او برای معالجه فرزندمان را در اولویت قرار میدهیم نه حزب ، گروه ، قوم ، قبیله ، جنسیت و نژاد اورا . عشق به فرزند سبب می شود فقط به شایستگی پزشک فکرکنیم و گرایشات حزبی و قبیله ای را رها کنیم . در مورد انتخاب کابینه نیز اگر عشق به وطن ، عشق به مردم و عشق به اسلام داشته باشیم ، و قصدمان نجات کشور باشد ، فقط به توان و کارآمدی و شایستگی وزیر فکر می کنیم نه به حزب و گروه و قبیله و جنسیت و نژاد او . این روزها هرچه به تاریخ تحلیف و معرفی کابینه نزدیک می شویم ، سهمیه طلبی برخی از احزاب پر رنگ تر و شایسته طلبی آنها کم رنگ تر می شود ، تا جایی که برخی از سیاسیون ، خجالت و حیا را کنار گذاشته و رسما و علنا به رئیس جمهور می گویند ما باعث پیروزی شدیم ، باید سهم خود را بگیریم .
این سهمیه را گاه صد در صد و گاه هفتاد یا پنجاه درصد کابینه ذکرمی کنند و گاه تهدید میکنند که در صورت رعایت نشدن سهمیه ، رئیس جمهور را هنگام رأی اعتماد ، یا پس از آن در هنگام کار، با مشکل مواجه خواهند کرد . این فشارها و تبلیغات فرصت طلبانه و انحصارخواهانه ،چنانچه مؤثرواقع شود ، روند صحیح و خردمندانه گزینش و چینش کابینه را دچار اخلال میکند . دخالت دادن گرایشات خانوادگی ،حزبی ، گروهی ، قومی ، قبیله ای ،فامیلی ، نژادی ، جنسی و منطقه ای سبب می شود ، شایسته گزینی و شایسته سالاری از صحنه انتخاب ،حذف شود . آنها که درد دین دارند ، درد وطن و درد ملت دارند ، دلسوزانه ، به دنبال شایسته ترین ها هستند تا معضلات مردم حل شود و آنها که درد حزب و گروه و درد قدرت دارند ، به دنبال سهمیه اند تا لقمه چرب تری از سفره دولت نصیب شان شود .
آقای رئیس جمهور ،در دوره دوم ، با پشتوانه 24 میلیون رأی ، که بسیار فراتر از سرمایه اجتماعی احزاب است ، بدهکاربه هیچ حزب و گروهی نیست ومی تواند با استقلال ، فقط شایسته گزینی را در دستور کار خود قرار دهد و کابینه ای قوی تر و موفق تراز گذشته داشته باشد . معیارهای شایستگی چیست ، در منابع معتبر اسلامی و از جمله در فرمان حضرت علی (ع)به مالک اشتر ، در قانون اساسی ، در سخنان حضرت امام (ره) و به ویژه در وصیت نامه حکیمانه امام و در سخنان رهبر عزیزمان ، صدها بار معیارهای شایستگی کارگزاران نظام اسلامی ، جزء به جزء بیان شده ، و در هیچ یک از آنها عضویت در یک حزب سیاسی یا یک قوم وقبیله و جنس ، معیار شایستگی قلمداد نشده . معیارهای شایستگی ، فراتر از دسته بندی های اجتماعی و سیاسی است . باید بر اساس این معیارها ، شایسته ها را شناسایی و برای مسئولیت ها معرفی و انتخاب کرد . تقوا و پاکدامنی و پاکدستی ، کاردانی و کارآمدی و پرکاری ،مدیر و مدبر بودن ، مردمی بودن ، مردم دوست بودن و مرد م گرا بودن ،شجاعت ، غیرت و روحیه انقلابی داشتن و دشمن شناس بودن ، نمونه هایی از معیارهای شایستگی مسئولان است.
اگر حجاب قبیله گرایی نباشد ، دیدن و پیدا کردن معیارها ودیدن و پیدا کردن مصداق ها دشوار نیست . در روز های اول انقلاب ، یافتن مدیر شایسته ، بسیار دشوار بود ،عموماً ، متعهد ها متخصص نبودند و متخصص ها متعهد نبودند ، اما امروز پس از 38 سال حیات نظام اسلامی و تربیت شدن مدیران بسیار، این مشکل حل شده و انتخاب وزیران شایسته که هم متعهدند و هم متخصص و باتجربه، کار دشواری نیست .نام صدها مدیر برجسته کشور و کارنامه عملکرد آنها پیش روی ماست و اگر هدف ، شایسته گزینی باشد و هواهای نفسانی و قبیله گرایی دخالت نکند ، گزینش هیئت دولت کارآمد از میان این مصداق ها کار دشواری نیست .
آنچه کار را دشوار می کند ، سهمیه طلبی احزاب است که نه مبنای شرعی دارد و نه مبنای عقلی و قانونی و مانع اصلی برای شایسته گزینی است . وقتی سهمیه گرایی ، جای شایسته گرایی را می گیرد ، افرادی وارد کابینه می شوند که از ، صلاحیت و توانایی لازم برای اداره امور برخوردار نیستند ، هماهنگی داخلی برای پیشبرد برنامه دولت ندارند و لذا موجب شکست برنامه های دولت می شوند . هر حزب سیاسی و هر قوم و قبیله و هرنژاد و جنسیت ، اگر دلسوز کشور و ملت باشد ، باید قبل از آنکه به سهم خود در کابینه فکر کند ،
به سرنوشت ملت خود فکر کند و در جستجوی شایسته های ملت باشد . این شایسته ها ممکن است در قبیله ، گروه و حزب او باشند و ممکن است در قبیله ، گروه و حزب او نباشند . باید شایسته ها را یافت ، معرفی کرد و راه خدمت را برای آنها گشود . آنها که دلسوز کشورند ، اگر باورکنند که دولت در بیماری مهلک اقتصادی قرار دارد ، در شایسته گزینی همت بیشتری مبذول خواهند نمود . شرایط کنونی دولت شرایط یک بیمار محتضر است که اگر طبیب حاذق انتخاب نشود ، از دست خواهد رفت .این یک اغراق و بدبینی نیست ، اخبار محرمانه هم نیست . دوست و دشمن می دانند که دولت ما ، با کار و درآمد ش زندگی نمی کند ، بلکه با فروش سرمایه اش زندگی می کند .
نفت خام ، سرمایه ملت است . فروش نفت خام و واردات کالا ، و متمرکز شدن هشتاد درصد اقتصاد کشوردر دولت ، و زمینگیر شدن بخش خصوصی و تعاونی ، از نظر علم اقتصاد ، حیات و زندگی نیست بلکه مرگ تدریجی است . در این نوع اقتصاد ، رانت ، فساد ، قاچاق کالا ، رکود ، بیکاری ، تعطیلی کارخانه ها و سقوط ارزش پول ، امری قطعی است واین مفاسد ازدرون دستگاه دولت واز درون نظام اقتصادی دولت نشأت می گیرد . چگونه ممکن است یک فرد دلسوز با وجود این همه شواهد ، این بیماری مزمن و خطرناک و این ورشکستگی را نفهمد ، یا بفهمد و آن را پنهان کند . اگر باورکنیم که بیماری دولت مهلک و خطرناک است ، به جای سهم خواهی از دولت ، به دنبال طبیب درد خواهیم بود . خبر دادن از این وضعیت بحرانی ، فقط از سوی منتقدین دولت نیست که بتوان آن را حمل بر انگیزه های سیاسی کرد و از آن عبور نمود .
دوستان و همکاران دولت هم مدت ها است آژیر خطر را به صدا درآورده اند تا همه بشنوند و باور کنند و چاره ای بیندیشند . نامه سرگشاده چهار وزیر به رئیس جمهوردر مورد رسیدن رکود به مرحله بحران ودر مورد اختلافات داخل تیم اقتصادی دولت ، هنوز هم یک سند گویا و معتبر است . بدهکاری 700 هزار میلیارد تومانی دولت ، سخن رسمی وزیر اقتصاد است . نرخ بیکاری دوازده و نیم در صد را سخنگوی دولت اعلان کرده آنهم با شاخص یک ساعت کار در هفته پیش بینی 11 میلیون بیکار در سال 1400 از سوی وزیر کشور اعلان شده هزینه جاری دولت که پنج برابر هزینه عمرانی کشور شده ونسبت به قبل 90 در صد افزایش یافته از گزارشات رسمی دولت به مجلس است .راکد شدن بیش از 60 در صد ظرفیت تولید کشور را هم رئیس اتاق بازرگانی اعلان کرده . همین موارد ، برای تشخیص ورشکستگی یک دولت کافی است .
آقای صادق زیبا کلام یکی از نزدیک ترین یاران دولت است که در انتخابات 92 و در انتخابات 96 با تمام حیثیت خود از آقای روحانی دفاع کرده است . او سال گذشته در توضیح وضعیت دولت و اقتصاد کشور گفته است : « آقای روحانی و تیم اقتصادی ایشان در برخی از دروس مردود شده اند ، رکود همچنان باقی است و عملا اقتصاد کشور در باتلاق رکود گیر کرده است و در بخش هایی مانند اشتغال به ویژه اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی عملا بیکاری ادامه یافته است. اگر اعلام کنیم آمار بیکاری به مراتب بیش از آغاز سال است سخن گزافه ای نگفته ایم » . آقای زیبا کلام مخالف دولت نیست ، یک روشنفکر حامی دولت است ، ولی با صراحت و با صدای بلند از مردود بودن دولت در اقتصاد و فرو رفتن در باتلاق رکود و افزایش سالانه بیکاری سخن می گوید .
اگر بیماری خود را و مهلک بودن بیماری را بپذیریم ، دست از سهمیه خواهی و سهمیه پذیری بر می داریم و به دنبال پزشک کاردان می گردیم . اگر باتلاق اقتصادی را باور کنیم ، به دنبال وزیر کارآمد خواهیم رفت تا دولت را از باتلاق بیرون بیاورد . دولت اگر بپذیرد در اقتصاد مردود شده ، سهمیه طلب های طلبکار را رها خواهد کرد و به دنبال معلم و متخصص اقتصاد می رود تا بتواند خطر بحران را رفع کند و حداقل در چهار سال دوم نمره قبولی بگیرد .
انکار بیماری و عادی جلوه دادن وضعیت بحرانی از طریق بازی کردن با آمار و ارقام و بازی کردن با عواطف و احساسات مردم ، نه تنها بیماری را علاج نمی کند ، بلکه آن را مزمن و ریشه دار و لاعلاج خواهد کرد . دولت باید بپذیرد که افزایش فروش نفت خام و افزایش واردات کالا، افتخار نیست ، علامت زندگی و علامت سلامت اقتصاد هم نیست ، بلکه علامت بیماری و مرگ اقتصاد است . اگر بپذیریم دولت گرفتار بیماری سختی است ، در انتخاب وزیر به دنبال طبیب این درد می گردیم .
اگر بپذیریم دولت ورشکسته است و در خطر سقوط قرار دارد ، بدون سهم طلبی به سراغ کارشناس کاردان خواهیم رفت و وزیر کارآمد معرفی خواهیم کرد . کسی که فارغ از شایسته گزینی ، اصرار دارد ، چند وزیر از حزب او باشد ، با دولت همان کاری را خواهد کرد که با لیست شورای شهر و لیست امید کرد و اعتراض اصلاح طلبان دلسوز را هم بر انگیخت ،چنین فردی اساسا توجهی به بیماری دولت و بیماری اقتصاد و معضل جامعه ندارد . چنین فردی توجهی به سرنوشت پنج میلیون جوان درس خوانده بیکار ندارد . اگر درد او درد بیمار بود ، بدون تردید شایسته ترین طبیب ها را انتخاب و معرفی می کرد ، حتی اگر از قبیله و گروه او نباشند .
دولت در این مقطع که مقطع انتخاب مجدد کابینه است ، باید چهارسال گذشته و کابینه یازدهم را نقد کند ، نقاط ضعف و قوت را بیابد و نقاط ضعف را تکرار نکند . باید بپذیرد که 24 میلیون رأی ، به معنای رضایت ملت از رکود و بیکاری و فساد اقتصادی نیست ، دولت باید بپذیرد مدل اقتصاد لیبرال سرمایه داری که صندوق بین المللی پول توصیه کرده و وعده هاو وامهایی هم داده ، راه نجات از باتلاق نیست ، بلکه موجب فرورفتن در باتلاق است .
الزامات مشترک برای پاسخ به نقض برجام
محمداسماعیلی در جوان نوشت:
با تصویب تحریمهای ضدایرانی مجلس نمایندگان امریکا در روز گذشته، شاهد شکلگیری یک «تلقی مشترک» در مسئولان ارشد کشورمان هستیم...
با تصویب تحریمهای ضدایرانی مجلس نمایندگان امریکا در روز گذشته، شاهد شکلگیری یک «تلقی مشترک» در مسئولان ارشد کشورمان هستیم تا جایی که روسای قوای مجریه و مقننه، اعضای کمیته نظارت براجرای برجام و مسئولان دستگاه سیاست خارجه تحریمهای جدید را نقض متن و روح برجام دانسته و از اقدام متقابل کشورمان در آینده سخن به میان آوردهاند.
در این میان سه پرسش مطرح میشود؛1-موضعگیری مسئولان ارشد کشوری در همین حد، کافی است؟، 2-بسته متقابل ایران باید حائز چه ویژگیها و مولفههایی باشد و3-آیا مسیر پیش بینی شده در متن برجام، جهت احقاق حقوق ایران کفایت میکند و اگرکفایت نداشته راهکار مقابله با شرایط موجود چیست؟
1ـ «تلقی مشترک» امروز مسئولان ارشد کشور در باب نقض متن و روح برجام، بسیار ارزشمند است و پس از آنی صورت میگیرد که طی دو سالی که از روز امضای توافق هستهای گذشته، بهواسطه تصویب و اجرای قوانین ضدایرانی بسیاری مانند«قانون محدودیت سفر شهروندان38کشور به ایران» و «قانون ISA» متن و روح برجام نقض شده اما بعضی از مقامات داخلی با مسامحه و اغماض از کنار آن عبور کرده و برخلاف امروز در مقابل اقرار به«نقض» مقاومت میکردند.
این «تلقی مشترک» باید استمرار داشته و به «باور مشترک»منتهی شده تا به راهکارهای موثرتری جهت مقابله با اقدامات امریکاییها در سطوح مختلف برسد چراکه «اختلاف عقیده» گذشته مسئولان به تولید مفاهیمی مانند«نقض روح»، «نقض متن»، «بدعهدی»و«خلاف برجام»منجر شد و مانع از برخورد مناسب با رفتارامریکاییها شد.
کمااینکه در اظهارات روزگذشته نیز به جای تصریح به«نقض» از عبارتی خنثی استفاده میشود؛«عراقچی: در قانون جدید موضوع غیرهستهای است و ناسازگاری با برجام دارد... یک اقدامی خصمانه است»، «قاسمی: واشنگتن اجرای موفقیتآمیز برجام را به خطر میاندازد». این درحالی است که کلمه«ناسازگاری» به لحاظ حقوقی فاصله بسیار زیادی با «نقض»دارد یا اجرای برجام تاکنون نیز موفقیت آمیز نبوده و قانون جدید امریکاییها اجرای ناموفقیتآمیز را تشدید میکند.
بنابراین برخی از مقامات نباید این «تلقی مشترک ارزشمند»را تضعیف کرده و با اقرار صریح و بدون ملاحظه به نقض برجام در جهت هم افزایی با سایرین برآمده تا راهکارهای مشترک و موثری در جهت مقابله اتخاذ شود.
2ـ مقابله ایران با نقض برجام باید«همگون، جامع واثرگذار»باشد به همین دلیل باید حائز فاکتورهای موثری نظیر«مواضع مشترک و یکدست مسئولان ارشد کشور»، «مبتنی بر نامه9مادهای رهبری، قانون اقدام متقابل مجلس و شورای عالی امنیت ملی» و«پرهیز از ارائه طرح یا لوایح شتابزده نظیرآنچه در هفته گذشته توسط برخی نمایندگان ارائه شد»باشد.
اگرچه نوع استخدام کلمات و عبارات در متن برجام وقطعنامه2231 مسیر نقض و فقدان پرداخت هزینه آن برای امریکاییها را باز گذاشته اما میتوان با اجرای برخی از مفاد نامه9مادهای مقام معظم رهبری، اقدام مناسبی جهت مقابله صورت داد و از افزایش هزینههای ناشی از نقض جلوگیری کرد.
بنابراین در شرایطی که معظم له «وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای»را نقض برجام دانسته و«طبق بند ۳ مصوّبه مجلس»خواهان اقدام لازم از سوی دولت و توقف اجرای تعهدات میشود، نباید دولت و مجلس با تنظیم طرح یا لایحهای جدید، فرصت سوزی کرده و به جای آن تمرکز خود را حداقل به اجرای همین بخش از قانون مصوب متمرکز کنند.
پس از اجرای بند3مصوبه مجلس توسط دولت، میتوان نسبت به گردآوری یک طرح جامع که قابلیت تحریمهای متقابل را نیز داشته باشد این دو قوه وارد عمل شوند؛بنابراین گفتههای دیروز برخی مقامات دولتی نظیر: «در اولین قدم مجلس شورای اسلامی در این زمینه قدمهای خودش را برخواهد داشت»، رافع مسئولیت دولت نیست کمااینکه طبق قانون، این دولت است که باید در مواجهه با نقض قوانین مجلس را اجرا و واردعمل شود چراکه پیش از این مجلس قانونی را در همین زمینه ازسر گذرانده است.
انداختن توپ در زمین مجلس درشرایطی که نیازمند توقف اجرای برخی از تعهدات خود طبق قانون مجلس هستیم، حاوی اثر نخواهد بود وتنها فرصت سوزی به همراه خواهد داشت، علاوه براین امریکاییها طی سه سال «میزان اراده ایران در مقابله با نقض» را سنجیده و برخلاف گذشته باید در مقابل نقض جدید اقدام«فوری، اساسی و قاطع» اتخاذ شود تا محاسبات گذشته امریکایی دچار تغییرات جدی شده که این تغییر میتواند شیب اقدامات ضد ایرانی را تاحدودی کند کند و تا مادامی که «تعییر لحن»به «تغییر رفتار»در مقابل نقض توافق هستهای نینجامد نباید انتظار داشت که رویکرد امریکاییها دچار تغییر شود.
بنابراین سرمایهگذاری روی اقدامات شتابزده همانند «طرح مقابله با اقدامات ماجراجویانه و تروریستی امریکا» که هفته گذشته توسط برخی از نمایندگان در دست بررسی قرار گرفت، فرصتسوزی است و در شرایطی که قانون جامعی موجود است رفتاری لغو به شمار میآید، آنهم در حالی که قانون فاقد ویژگیهای مناسب اولیه بوده و بیشتر از آنکه ناظر به اقدامات تأثیرگذار طرف ایرانی مبتنی بر توافق هستهای باشد، شعاری برخورد کردن با نقض است.
3ـ همانطور که دریادداشت قبل به آن پرداخته شد، چهارگانه حل و فصل اختلافات درنظام حقوقی برجام مبنی بر «کمیسیون مشترک»، «هیئت وزیران طرفین»، « کارگروه حل اختلاف رفع تحریمها» و«شورای امنیت» با توجه به «زمانبندی آن»، «آرای نامتوازن و یکطرفه اعضای» و «حق وتوی امریکاییها در شورای امنیت» هرچند نمیتواند احقاق حقوق ایران را به همراه داشته باشد اما باید طرف ایرانی تنها به برگزاری جلسات کمیسیون مشترک-که هشت جلسه از آن برگزار شده-اقناع نشده وبرای افزایش هزینههای امریکا(شکاف امریکا-اروپا و مصر نشان دادن ایران به برخورد با نقض برجام)خواهان موضع مشخص کمیسیون مشترک مبنی بر«نقض برجام»و ارجاع پرونده به مرحله دوم یا همان«هیئت وزیران ایران و1+5» شود.
ایران باید نقض برجام را از مسیر پیشبینی شده در متن برجام را درکمترین زمان به سرانجام رسانده و البته به این مسیر یا تهدید به«خروج ایران از توافق هستهای» اکتفا نکرده و موازی با آن از تاکتیکهای حقوقی ـ سیاسی همانند«بیانیه رسمی به دبیرکل سازمان ملل»، «بیانیه به اجلاس نم و درخواست برای برگزاری جلسه فوری کشورهای عضو»، «طرح شکایت در مراجع حقوقی» نیز استفاده کند.
علاوه بر این مقامات رسمی دستگاه دیپلماسی باید جهت تغییر محاسبات شکل گرفته امریکاییها، تکرار کنند که ایران در مورد موشک یا سایر مباحث مورد مناقشه حاضر به مذاکرات مجدد نیست و وضع تحریمهای مجدد در حوزه موشکی و غیره تأثیری در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نخواهد داشت.
تا مادامی که «تلقی مشترک»شکل گرفته به «باور - رفتار مشترک»منتهی نشود و مبتنی بر آن کمیته نظارت بر اجرای برجام مصوبهای به استناد بند3مصوبه مجلس نداشته و دولت را ملزم به متوقف کردن اجرای بخشی از تعهدات نکند، پاسخ متناسبی به نقض برجام صورت نگرفته و محاسبات چهار سال اخیر ایالات متحده تغییر نخواهد کرد.
دهه کرامت، نهضت اخلاقگرایی و فضیلتجویی
سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سرمقاله امروز ایران نوشت:
کرامت انسانی یکی از اساسیترین مباحث پیرامون جایگاه انسان در عالم خلقت
است. نه تنها اسلام، بلکه تمامی ادیان توحیدی برشأن و جایگاه بلند انسان
تأکید کردهاند. البته دین اسلام بهعنوان کاملترین آیین توحیدی با معجزه
جاویدانی که در اختیار داشته است یعنی قرآن کریم جامعترین برنامه و نقشه
راه را برای نیل انسان به کرامت به ارمغان آورده است. بدین معنا که تمامی
برنامههای تنظیم شده برای رشد و تعالی و کمال انسان در آموزههای دینی ما
بر محور کرامت بنیان نهاده شده است. به بیان امروزی نیز کرامت انسانی مبنای
حقوق شهروندی و انسانی و لازمه دستیابی به توسعه محسوب میشود. مفاهیم
ارزشمندی چون «امنیت»، «عدالت»، «آزادی» و «اخلاق» ذیل مفهوم کرامت انسانی
معنا و مفهوم مییابند. از این منظر کرامت انسانی و کرامت اخلاقی نیاز اصلی
جامعه امروز است.
دو منبع اصلی معارف ما یعنی قرآن و عترت مملو از درسهایی برای نیل انسان
به کرامت انسانی است. «لقد کرمنا بنی آدم» شاهکار معجزه پیامبر ما یعنی
قرآن مجید است. نکته اساسی در این میان آن است که با توجه به اینکه ما
گفتار و رفتار امامان معصوم(ع) را تفسیر عملی قرآن میدانیم و وجود آن
بزرگواران را خورشید تابناک کرامت و آیینه تمامنمای قرآن و انسان کامل
میدانیم، سیره عملی آنها راه هدایت انسان به کرامت انسانی است. اینجاست که
کرامت انسانی در آموزههای رضوی معنای خاصی پیدا میکند.
در سیره و فرهنگ اخلاقی- تربیتی امام رضا(ع) میتوان مضامین و اعمال
فراوانی را یافت که مبتنی بر کرامت انسانی و تکریم انسانهای دیگر است.
امام رضا(ع) در برخورد با انسانها حرمت آنها را پاس میداشت و هیچگاه
اجازه نمیداد ارزش افراد نادیده گرفته شود و انسانی کوچک به حساب آید. در
آموزههای رضوی، کمک به دیگران و سعی در رفع گرفتاری آنها یکی دیگر از
کرامتهای انسانی است. جامعه امروز به تمامی ابعاد اخلاق، از جمله اخلاق
فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیازمند است. تردیدی نیست که زیست
اخلاقی و فرهنگی، مستلزم توجه به کرامت انسانی و فضیلتهاست. مهمترین
مؤلفه زیست اخلاقی، گفتوگو و تعامل است. امری که در سیره زندگانی حضرت
امام رضا(ع) یک شاخص و اصل خدشهناپذیر محسوب میشود. پیام ایشان برای همه
انسانها، بویژه شیعیان و مسلمانان، پیام گفتوگو، تعامل، انسجام، اخلاق و
همدلی و همنوایی در جامعه است. گفتوگو و مناظره امام رضا(ع) با مخالفان و
بزرگان ادیان دیگر، نشان از اخلاق و کرامت انسانی و اخلاقی ایشان و نیز
صبر و تحملپذیری مثالزدنی ایشان دارد.
در جهان پرتلاطم امروز جامعهای که فاقد روحیه تحملپذیری و گفتوگو باشد،
نمیتواند در مسیر توسعه گام بردارد. رمز رشد و توسعه جوامع، کنار گذاشتن
مناقشات و بالا بردن تحمل دیگری است. جامعهای که در آن کرامت انسانی جاری
است؛ حقوق شهروندی افراد محترم شمرده میشود، آرامش و امنیت و عدالت
اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و قضایی حکمفرما است و نابرابریها و
آسیبهای گسترده اجتماعی کمتر خواهد شد.
دهه کرامت به ما یادآور میشود که راه پیشرفت و تعالی جامعه بازگشت به
فرهنگ اهل بیت(ع) است. وقتی ما در شعاع کرامت اهل بیت(ع) قرار بگیریم، از
بدیها و زشتیها دور میشویم. اگر امروز در جامعه بداخلاقی و انگزنی وجود
دارد، به علت آن است که از فرهنگ رضوی و اهل بیت(ع) فاصله گرفتهایم.
امروز بزرگان دینی و روحانیت معزز میتواند و باید پرچمدار اخلاق در کشور
باشد تا جوان سرگشته و جامعه خسته را به سرمنزل مقصود برساند. ما میتوانیم
با تأسی به فرهنگ اهل بیت و پیشگامی حوزه و دانشگاه و نخبگان و گروههای
مرجع دهه کرامت را به نهضت اخلاقگرایی و فضیلتجویی تبدیل کنیم و از انوار
خورشید تابناک امام رضا(ع) برای اصلاح و تزکیه خود و جامعه بهره ببریم. به
شرط آنکه کرامت از یک مفهوم ذهنی به یک امر اجتماعی تبدیل شود.
روز پنجشنبه در سفر یک روزه به زنجان، از نزدیک شاهد خدمات کلینیک خیریهای بودم که به بیش از 5200 بیمار سرطانی خدمات درمانی رایگان ارائه میدهد و بیش از صدهزار عضو نیکوکار دارد که هزینههای این مرکز را پرداخت میکنند و این یکی از نمودهای عینی کرامت است. همچنان که اهدای عضو نمونه دیگر کرامت محسوب میشود و بالاترین مرتبه کرامت تقدیم جان است که شهیدان انقلاب اسلامی ودفاع مقدس آن را به ظهور رساندند و امروز نیز عزیزان مدافع حرم کریمانه در این مسیر جانفشانی میکنند. فرهنگ ما با اهل بیت و عشق به آنها عجین شده است. بحث از معرفت و فرهنگ رضوی تبلیغات نیست، یک نیاز اجتماعی است.
در کنار مباحث معرفتافزایی، امروز اقدامات عملی باید بروز و ظهور افزون تری در جامعه داشته باشد. خوشبختانه در دهه کرامت امسال ۳۴ نهاد در کل کشور با برپایی ۲۵۰۰ مراسم در این باره در تکاپو هستند. ضمن آنکه فرهنگ رضوی از مرزها هم عبور کرده و شاهد برگزاری جشنهای دهه کرامت همزمان در ۷۷ کشور جهان هستیم. همه اینها نشان از ترویج فرهنگ رضوی و قرآنی در جامعه دارد. نقشآفرینی نظام و کشور ما در معادلات جهانی و منطقهای و وظیفه حساسی که در جهان اسلام نسبت به امت اسلام و در درون کشور نسبت به آحاد مردم خوب و نجیب داریم مسئولیت ما را در این زمینه صدچندان کرده است که کرامت انسانی در آموزههای رضوی را با جدیت بیشتری دنبال کنیم و در ارتقای آن در سطوح مختلف جامعه بیشتر بکوشیم.
غایبان کلاس تاریخ
احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق در سرمقاله امروز نوشت:
حسین شریعتمداری معتقد است که «طی چهار سال گذشته دولت بهوضوح نشان داده که توان و تخصص لازم را برای ورود به پرونده هستهای نداشته است و بیشترین ظرفیت و امکانات نظام را به پای برجام ریخته و هزینه کرده است که هیچ دستاوردی در پی نداشته است. دولت ادعا میکرد برجام باغ میوهای است که سیب و گلابیهای آن بعدا میرسد اما حالا معلوم شده است که این سیبها و گلابیها گندیده و بیماریزا و خسارتآفرین است. بنابراین باید پرونده از دست دولت خارج و به هیئتی مرکب از کارشناسان برجسته و متخصصان ورزیده سپرده شود که البته افرادی از دولت هم میتوانند عضو این هیئت باشند».
این سخنان حمله به مردم و خاصه استراتژی دولت روحانی است. دولتی که براساس دیپلماسی و رأی مردم روی کار آمده است، آنهم نه یک دوره بلکه دو دوره با آرایی قاطعانه و میلیونی که باب هرگونه چونوچرا را میبندد و نشان میدهد مردم بیش از هرکس و هرچیز فعلا به روحانی و دولت او باور و اعتماد دارند. این باور و اعتماد، استراتژی را رقم میزند که دولت روحانی ناگزیر است از آن تمکین کند؛ استراتژی پرهیز از ماجراجویی و دیپلماسی. مردم با این رویکرد خواهان مذاکره با جهاناند و برای تحقق رؤیاهایشان حتی اولویتهای اقتصادی و معیشتیشان را با تأخیر دنبال میکنند. بعید است مخالفان و منتقدان روحانی از خواست و اراده مردم بیخبر باشند. پس اینگونه موضعگیری نشان از چه دارد؟ این سخنان کوتاه با ضرباهنگی طلبکارانه در پی جاانداختنِ «استراتژی تهاجمی» است.
بهقول سون تزو «بهطورکلی در جنگ، بهترین سیاست این است که دولت صحیح و سالم و دستنخورده تصرف شود. بدترین کار ازمیانبردن دولت و انهدام آن است. پس آنچه در جنگ اهمیت فراوان دارد، حمله به استراتژی دشمن است». اصولگرایان حالا با رویکارآمدنِ دولت ترامپ فرصت را مغتنم شمرده و در پی آن هستند که استراتژی دولت روحانی را که همان دیپلماسی است، مورد حمله قرار دهند و باور مردم را به آن مخدوش کنند. نوعی همزمانی ناخواسته بین مخالفان دولت روحانی و دولت ترامپ به وجود آمده است. ترامپ سعی میکند با حمله به ایران و برجام از زیر فشار منتقدان خود که رأی او را تبانی با دولت روسیه میدانند، خلاص شود و افکار عمومی را از این ماجرا که برای مردم آمریکا بسیار حیثیتی و حیاتی است، منحرف کند. از سوی دیگر، مخالفان دولت روحانی نیز با حمله به برجام و شکستِ آن، به دنبال التیام جراحتهای عمیق خود در ناکامیهای سیاسی هستند. البته سادهاندیشانه است که ندانیم این حملات بیش از هرچیز انگیزهای اقتصادی در جهت تأمین منافع فرقهای و جناحی دارد.
آنچه همه اصولگرایان را از طیفها و چهرههای متفاوت با هم یکسان میکند، شیوه تهاجم آنان است؛ تهاجم به استراتژی دولتها. اگر زیربنای دولت هاشمی اقتصادی بود، اصولگرایان تمام توشوتوان خود را بهکار گرفتند تا دولت هاشمی را در زمینههای اقتصادی ناکارآمد و مهمتر از همه، بدنام کنند. ازآنجاکه این روشِ اصولگرایان در برابر دولتهای خودی تازگی داشت، دولت سازندگی متحمل آسیبهای فراوانی در این زمینه شد و بسیار طول کشید تا هاشمی به جایگاه واقعی خود بازگردد. بعد از آن، دولت اصلاحات بود که استراتژی آن بر مدار فرهنگ و گشایشهای فرهنگی، توسعه سیاسی و مدارا میچرخید. بیتردید تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت اصلاحات مورد حمله و هجمه اصولگرایان قرار نگرفته است.
استراتژی روشن اصلاحطلبان آنان را در تیررس منتقدان و مخالفان خود قرار میداد. رویکارآمدن دولت احمدینژاد، خاصه چهار سال اول پیروزی اصولگرایان، از بذر نفرتی بود که در جامعه پراکنده بودند. بیدلیل نیست که دولت نهم و دهم خسارتهای فراوانی بهبار آورد و آن که با داعیه مهرورزی بر مسند قدرت نشسته بود، اینک حتی با ولینعمتان خود نیز نامهربان شد. اما تاریخ، تنها درسی است که اصولگرایان به آن اعتقادی ندارند.
حالا نوبت حمله به استراتژی دولت روحانی است. همه رسانههای اصولگرا و برخی چهرههای مستقل و منفرد هم در حمله به استراتژی دیپلماسی یکصدا هستند. نزد آنان درستی یا نادرستی استراتژیها مهم نیست، شکست رقیب در دستور کار است و برای شکست رقیب، ظریفترین کار حمله به نقشههای رقیب است و مهمتر از آن، قطعِ علاقه و اتحاد بین مردم و دولتهاست. در سخنان مدیرمسئول «کیهان»، چند پرسش جدی وجود دارد.
متخصصان ورزیدهای که ایشان نام بردهاند، چرا در دولت احمدینژاد بهکار گرفته نشدند و دیگر آنکه چهکسی میتواند حقی را که مردم به دولت روحانی دادهاند - پیگیری دیپلماتیک مسائل هستهای- بازپس گیرد! آیا اصولگرایان واجد چنین نمایندگی هستند، آنهم نه اصولگرایان معتدل بلکه آنان که هرگز به خواست و اراده مردم اعتنا نکردهاند. حتی امروز که برخی اصولگرایان در پی نواصولگرایی هستند، باز مردم در سخنان آنان حاضرِ همیشه غایباند. منظور از مردم، همان مردمی نیست که اصولگرایان بهکرات از آن استفاده و سوءاستفاده میکنند، بلکه مردم بهمعنای واقعی آن مدنظر است؛ مردم به معنی ارادهشان در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی.
حتی در نواصولگرایی محمدباقر قالیباف نیز تکرار همان ایدههای تکراری دیده میشود: «در برابر این نگرانیهای دلسوزانه دو پرسش بیش از هرچیز ذهن من را به خود مشغول کرده است. پرسش اول اینکه ناکارآمدی دولت زمینه را برای تغییر در وضع موجود در افکار عمومی کاملا مهیا کرده بود. چه عواملی باعث شد که ما این فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهیم و در عمل اجازه بدهیم با تثبیت مدیریت خسته، بسته و زاویهدار با گفتمان انقلاب اسلامی و منافع ملی، زندگی جاری مردم و آرمانهای انقلاب اسلامی چهار سال دیگر در بیم و نگرانی سپری شود». اینجا باز هم سخن از مردم نیست، سخن از چرایی شکست است. سخن از این است که اگر رئیسی نمیآمد ما پیروز میشدیم و در نهایت استراتژی همان استراتژی تهاجم و تخریب است. اگر دولت روحانی مخالف منافع ملی و آرمانهای انقلاب است، پس چرا ٢٤میلیون رأی آورده است.
آیا این دستکمگرفتنِ رأی مردم نیست که رأیندادن آنها به اصولگرایان بهدلیل اشتباه حزبی اصولگرایان صورت گرفته است و نه انتخاب آنان. اصولگرایان و نواصولگرایان لازم نیست به خود زحمت زیادی بدهند تا مردم باورشان کنند. آنان فقط باید به یک پرسش ساده و تاریخی پاسخ بدهند، ٥٧٨ میلیارد دلار پول نفت دوران احمدینژاد، دولت متبوع و محبوب آنان، به کجا رفته است؟
پاسخ مقتدرانه سیمرغ
صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:
تصویب طرح جامع تحریمهای ایران در سنای آمریکا که کارشناسان آن را
جامعترین بسته تحریمی آمریکا علیه ایران در طول تاریخ میدانند، از چند
منظر حائز اهمیت است. اولاً؛ گرچه گفته میشود این طرح غیرهستهای است و
در چارچوب برجام نیست اما از آنجا که تحریمهای جدیدی به ایران تحمیل
میکند، نقض روح برجام است و بنا بر گفته کارشناسان بندهای ۲۶، ۲۸ و ۲۹
برجام و بند ۳ و ۵ ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد
صریحاً نقض شده است.
ثانیاً آمریکاییها میکوشند با حفظ ظاهری بی روح از برجام، با فشارها و محدویت های بیشتر و شدیدتر، مانع از قدرت گرفتن ایران در عرصه منطقهای و بین المللی شوند. نکته سوم به لزوم واکنش مناسب ایران در برابر این اقدام خصمانه آمریکاییها برمی گردد. گرچه ممکن است برخی از دولتمردان این رفتار آمریکاییها را نقض فاحش برجام ندانسته و به بهانه بروز یک نقض ضعیف، واکنش به آن را چنان صلاح ندانند اما تاکنون آمریکاییها به ویژه هیات حاکمه جدید آن، نشان دادهاند به محض دریافت پیام ضعف و ناتوانی طرف مقابل، جسورتر به تحدی خود ادامه میدهند .
لذا باید دولت و قوه مقننه ضمن توجه به راهکارهای عملی از جمله تقویت اقتصاد مقاومتی، در برابر دشمنی جدید آمریکاییها نیز واکنش محکم و منسجمی نشان دهند. به نظر میرسد اقداماتی چون افتتاح پایگاه ملی فضایی امامخمینی (ره) و پرتاب ماهوارهبر سیمرغ هم پیام صریحی از اقتدار و توانمندی ایران به دنیا مخابره میکند و هم، مورد استقبال مردم ایران خواهد بود. اهتمام به چنین طرحهایی در کنار توجه به اقتصاد مقاومتی و حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، راه درست برون رفت از میدان مین دشمن است.