وطن امروز/
عبرتهای مادر تحریمها
حسین قدیانی: یک- در مراحل ابتدایی وضع تحریمهای جدید که بنا به قول
«رئیس مجلس نمایندگان آمریکا» در شمار «گستردهترین تحریمهای تاریخ» قرار
دارد «مجلس سنا» تنها و تنها 2 رای مخالف به تصویب این تحریمها داد! یعنی
98 سناتور آمریکایی که تقریبا نیمی از آنها دموکرات و همپیاله با اوباما و
جان کری بودند، رای مثبت دادند به این گستردهترین دشمنی کاخ سفید با یک
ملت مستقل! در «مجلس نمایندگان» نیز جز فقط 3 رای مخالف، 419 نماینده به
جدیدترین و البته بزرگترین دشمنی شیطان بزرگ با ملت ایران رای مثبت دادند!
و این هم مانند «مجلس سنا» در مجلسی تصویب شد که حدود نصف نمایندگان آن
«دموکرات» بودند! یعنی همحزبیهای اوباما و جان کری! پس اشتباه بزرگی است
تصور کنیم ترامپ و جمهوریخواهان با ما عناد دارند و اوباما و جان کری و
دموکراتها نه! آنجا که پای شیطنت شیطان بزرگ با ملت آزاده ایران در میان
است، دموکراتها و جمهوریخواهان اختلافی هم اگر با هم داشته باشند،
اختلافات را کنار میگذارند و به «گستردهترین تحریمهای تاریخ آمریکا»
دوشادوش هم رای مثبت میدهند! معالاسف در سالیان اخیر، جریانی در داخل
کشور که مرتب توسط روزنامههای زنجیرهای ساپورت میشد، با لطایفالحیل،
سعی در جا انداختن این توهم داشت که دموکراتها با جمهوری اسلامی، نرمتر
از جمهوریخواهان هستند! آخرین دستهگل شیطان بزرگ اما پنبه این وهم
خوشخیالانه را برای همیشه زد و مایه عبرتی شد تا همه بدانیم آنجا که بحث
دشمنی با دولت و ملت ایران است، نسبت دموکراتها با جمهوریخواهان، همان
نسبت معروف برادری «سگ زرد» با «شغال» است! آری! ناظر بر شارلاتانیسم
زنجیرهایها، میتوان از دشمنی مشترک دموکراتها و جمهوریخواهان با
ایران، بهعنوان اولین عبرت «گستردهترین تحریم تاریخ» یاد کرد! از یاد
نبریم که «نقض توافق»، «ابقای تحریمها» و «تلاش برای وضع تحریمهای جدید»
اگرچه توسط ترامپ جمهوریخواه «تشدید» شد اما واقعیت آن است که بهواسطه
اوبامای دموکرات «کلید» خورد! علاوه بر این در دوره اوباما، شاهد موارد
متعدد دشمنی با جمهوری اسلامی بودیم که بالا کشیدن 2 میلیارد دلار از اموال
ملت ایران، فقط یک نمونه از آن است! بنابراین و به شهادت کموکیف تصویب
تحریمهای جدید که به درستی توسط رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، نقض توأمان
روح و جسم برجام توسط آمریکا خوانده شد، اصلا و ابدا نمیتوان دموکراتها
را جریانی «معتدل» در مواجهه با جمهوری اسلامی فرض کرد! چه اینکه آش جدید
شیطان بزرگ را دموکراتها و جمهوریخواهان، مشترکا هم زدند! و مشترکا
پختند! و مشترکا امضا کردند! و مشترکا دشمنی کردند!
دو- وقتی طرف مذاکره تو، بویژه اگر یانکی بدعهد باشد، دست به موارد متعدد
خباثت میزند و تو هرگز پاسخ مناسب به این تحرکات نمیدهی و تنها به اعتراض
در گوش فلان نماینده در بهمان نشست خصوصی یا فرستادن 2 تا ایمیل قناعت
میکنی، هم عدد دشمنیها افزایش مییابد و هم کیفیت دشمنیها! شگفتا! در
ماههای گذشته، فقط راقم این سطور، چندین مطلب خطاب به مردمان دستگاه
دیپلماسی نوشت با این مضمون که اگر «برجام» را واقعا «فتحالفتوح»
میدانید، پس متولیان خوبی برای این امامزاده باشید! و جواب دشمنیها و
بدعهدیها را به موقع درست، محکم و دقیق بدهید؛ اگر دوست دارید برجامتان
بماند! ما آن روزها مکرر نوشتیم که این دستفرمان، تنها میل دشمن را به
زیادهخواهی بیشتر میکند ولاغیر! و اینک همه داریم میبینیم که میل به
بدعهدی، چگونه در سران کاخسفید فزونی گرفته! بلاشک اگر حضرات محترم، جواب
عهدشکنیهای قبلی را که به مراتب از این نمونه آخر، کمتر بود، همان روز و
درجا میدادند، روسیاهان یانکی گستاخی را و بدعهدی را و عداوت را و دشمنی
را به اینجا نمیرساندند! باورم هست و باور عقل و تدبیر نیز همین است که
امروز ترامپ، این همه دست بالا و با توپ پر با توافق برخورد نمیکرد، اگر
دیروز، جوابهای لازم به خلفوعدههای ریز و درشت اوباما و جان کری داده
میشد! و این نیز برای خود عبرتی بزرگ است!
سه- با علم به صحت و درستی بند فوق اما «آمریکا» براستی همان است که
«خمینی کبیر» نام نهاد، «شیطان بزرگ»! پس ما را این عقیده هم هست که اگر با
امثال اوباما و جان کری و ترامپ و دموکراتها و جمهوریخواهان، محکم و به
قاعده و بر مبنای اصول مسلم دیپلماسی عزتمندانه هم وارد تعامل شوی، باز
شیطان بزرگ «شیطان بزرگ» است! وای به حال آنکه دستفرمان تو این باشد: «هر
توافقی از عدم توافق بهتر است»! یا این باشد: «هیچ توافقی، بدتر از عدم
توافق نیست»! طرفه حکایت اینجاست که وقتی سالیانی پیش، جانشین شایسته و
حکیم روح خدا دائما سخن از «خوشبین نبودن» میگفتند، تذکری تنها از سر
احساسات صرف یک رهبر انقلابی نبود؛ بلکه مبتنی بود بر شناخت درست از دشمن! و
درستتر شناخت اغراض دشمن! آن روزها بعضی را گمان بر این بود که «سیدعلی
خامنهای» تنها و تنها به خاطر وجهه انقلابی انقلاب اسلامی، تذکراتی
میدهند لیکن امروز بر همگان باید آشکار شده باشد که رهبر فرزانه و
دوراندیش انقلاب، فقط از زاویه «آرمانخواهی» متذکر بعضی امور نبودند!
بسمالله الرحمن الرحیم! اتفاقا هیچکس اندازه ولیفقیه، دنبال دنیای آباد
برای آحاد جامعه نیست اما مسیر نیل به پیشرفت و دنیای بهتر، صرف نظر کردن
از مفهوم والای عزت نیست. پس عبرتهای توافق، فقط این نیست که «هیهات منا
الذله»! این نیز هست که راه رسیدن به دنیای بهتر، «ذلت»نیست! و پذیرفتن
خواسته دشمن نیست! تو بر اساس خواست او، سیمان را هم در قلب راکتور اراک
میریزی اما دشمن، به اعتراف خودش «گستردهترین تحریمهای تاریخ آمریکا» را
علیه تو به کار میگیرد!
***
در روزهای گذشته 2 اتفاق مبارک افتاد که ما آن را به فال نیک میگیریم!
نخست، شنیدن صدای واحد از طرف دستاندرکاران، در اعتراض به رفتار و گفتار
شیطان بزرگ! ما اگر دست فرمان غلط را نقد میکنیم، این هم هست که در برابر
موضع درست، از در تعریف وارد شویم! دومین اتفاق اما تصریح کاملا مبنایی
آقایان روحانی و ظریف بود به اینکه مشکل آمریکاییها با ما، ریشهای است،
نه فلان مورد و بهمان مساله! امید است ناظر بر همه این سخنان خوب، در مقام
عمل نیز شاهد تجدیدنظر اساسی در مواجهه با شیطان بزرگ واقعا خبیث باشیم!
لذا آن آمریکایی به تمام معنی وقیح بداند که ملت متحد ایران، بسی از
تحریمهای جدید آمریکا، بزرگتر است! ما اگر قرار بود با «تحریم» فلج شویم،
هنوز باید در همان شعب ابوطالب میماندیم! پنجرهها اما باز شده است! و
برد موشکهای ما، مایه لرزش اندام ناساز دشمن! ما ملت پروفسور سمیعی هستیم!
ملت طهرانیمقدم! ملت ابنسینا! ملت خوارزمی! ملت همت و باکری و علیرضا و
آرمیتا! ملت فهمیده! ملت دوران! ملت خرازی! هیهات! ملت سلیمانی را
نمیتوان فلج کرد! چون که «خدا» با ماست! و ایمان و عزم و اراده و استعداد
هم با ماست!
به استراتژی دشمن حمله کنید
مهدی محمدی: تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران تا نهایی شدن راه چندانی در
پیش ندارد. این تحریمها نه فقط همه تحریمهای باقیمانده علیه ایران در
قوانین آمریکا را تجمیع میکند، بلکه امکانی فراهم میکند تا آمریکا بتواند
به سرعت بخش قابل توجهی از اقتصاد ایران را گرفتار تحریمهایی کند که
تاکنون وجود نداشته است. من قصد ندارم در این نوشته در این باره بحث کنم که
این تحریمها نقض برجام هست یا نه؟ واقعیت این است که برای برجام اتفاقا
بدترین حالت این است که این تحریمها نقض برجام نباشد، چرا که آن وقت
میتوان پرسید برجام اساسا مگر چگونه توافقی است که تحریمهایی چنین وسیع و
عمیق هم آن را نقض نمیکند؟! اگرچه اثبات این موضوع که این تحریمها «نقض
اساسی» متن برجام است نیز چندان دشوار نیست.
به جای این بحث، 2 موضوع دیگر هست که به عقیده من فوریت بیشتری دارد. نخست
اینکه بپرسیم اهداف آمریکا از اعمال تحریمهای جدید چیست و از دید آمریکا
این تحریمها بناست چه هدفی را در ایران تامین کند یا به وقوع چه
رویدادهایی در ایران بینجامد؟ موضوع دوم هم این است که آن کدام محاسبات
راهبردی است که آمریکا را واداشته تا در این مقطع خاص چنین تحریمهایی را
اعمال کند؟
پرسش اول پرسش از استراتژی دشمن است و پرسش دوم، سوال از محاسبات دشمن.
وقتی به این دو سوال پاسخ بدهیم، آنگاه خواهیم دانست با چه تهدیدی مواجهیم و
چگونه باید به آن پاسخ داد. به عنوان یک اصل کلی این نکته را باید در نظر
داشت که پاسخ درست به یک تهدید، پاسخی است که محاسبات دشمن را تصحیح و
استراتژی آن را خنثی کند.
استراتژی آمریکا در تحریمهای جدید، ادامه راهبرد اوباما درباره ایران است
و هیچ تفاوت قابل ملاحظهای در اینجا حاصل نشده است. آمریکا در حال
بازسازی همان روندی درباره برنامه منطقهای و دفاعی ایران است که پیشتر
درباره برنامه هستهای ایران طی شده بود. این راهبرد اساسا «افکار
عمومیپایه» است یعنی تلاش میکند افکار عمومی در ایران را به این جمعبندی
برساند که تداوم این برنامهها زندگی اقتصادی آنها را به خطر خواهد
انداخت. این دقیقا همان مسیری است که درباره برنامه هستهای طی شد و در
نهایت به برجام انجامید. ستون اصلی این راهبرد این است که جریانی در داخل
ایران وجود داشته باشد که فشار را به سازش ترجمه کند. به عبارت دیگر، این
راهبرد کار نخواهد کرد مگر اینکه افکار عمومی متقاعد شود راهحل، واگذاری
امتیازهای جدید به طرفی است که فشار را تولید کرده است. اجازه بدهید صریح و
روشن صحبت کنیم. مهمترین هدف آمریکا این است که دولت در ایران رویاروی
نهادهایی قرار بگیرد که در قانون جدید آمریکا تحریم شدهاند. اساسا این
پیشفرض که چنین استعدادی در دولت آقای روحانی وجود دارد و افکار عمومی
ایران پس از انتخابات را میتوان به این سمت سوق داد، یکی از مهمترین
عوامل محرکه آمریکا برای حرکت به سمت تحریمهای جدید بوده است. بدون وجود
این عامل و در صورتی که یکپارچگی داخلی ایران حفظ شود و در صورتی که آمریکا
حس کند امروز همان کسانی که خالق برجام هستند «حقیقتا» جلوی تحریمهای
جدید ایستادهاند، خود تحریمها چیزی نیست که بتواند آسیبی جدی به ایران
برساند. اکنون یک آزمون مهم برای آقای روحانی و دولت او و همچنین جریان
اصلاحات در ایران خلق شده است. آنها باید انتخاب کنند تصمیم دارند کدام سو
بایستند. سوگمندانه باید گفت ظرف 2 سال گذشته دولت همواره سمت بد ماجرا
ایستاده و رفتار دولت آمریکا را توجیه کرده است. بدتر از آن، دولت پالسهای
فراوانی داده که آماده است در حوزههای دیگر مدل برجام را تکرار کند. روزی
که ادبیات «برجامهای بیشتر» از جانب آقای روحانی خلق شد، گفتیم این
ادبیات به تحریمهای بیشتر خواهد انجامید اما همه این حرفها به مجادله
سیاسی تعبیر شد. اکنون اگر کسی به واقع خواهان متوقف کردن دشمن است، باید
به استراتژی دشمن حمله کند.
آمریکا منتظر آغاز مجادلات در ایران درباره برنامه دفاعی و منطقهای است
که عمدتا توسط سپاه راهبری میشود. به محض اینکه این مجادلات آغاز شود،
دشمن به هدف خود رسیده؛ صرف نظر از اینکه اثرات اقتصادی واقعی این تحریمها
چقدر باشد. اما اگر متقابلا یک اجماع ملی در مقابل این تحریمها مشاهده
شود و دولت بالاخره سمت درست را انتخاب کند، پروژه تحریمها در سطح راهبردی
شکست خورده است؛ آن وقت دیگر حقیقتا مقاومت در مقابل تبعات اقتصادی
تحریمها دشوار نخواهد بود، ضمن اینکه من تصور میکنم در آن صورت اراده
دولت ترامپ برای اجرای این قانون هم به اندازه امروز نخواهد بود. بنابراین
واقعیت این است که همه چیز به این بازمیگردد که آقای روحانی، دولت او و
جریان اصلاحات در مقابل تحریمهای جدید چگونه رفتار خواهند کرد و چه
ادبیاتی درباره سپاه و برنامه دفاعی، منطقهای و موشکی آن، خطاب به افکار
عمومی تولید میکنند. به میزانی که این ادبیات نشاندهنده اجماع یا شکاف
باشد، روی افزایش یا کاهش واقعی اثر تحریمها تاثیر خواهد گذاشت.
پرسش دوم اما پرسش از محاسبات آمریکاست. در اینجا هدف این است که ببینیم
آمریکا بر اثر کدام محاسبات به این نتیجه رسیده که میتواند چنین
تحریمهایی را علیه ایران به عنوان کشوری اعمال کند که تحت یک توافق مشترک
–یعنی برجام- با آن قرار دارد. مراجعه به ادبیات راهبردی نخبگان آمریکایی
در اینجا یک عامل را بشدت برجسته میکند و آن اینکه آمریکا اینگونه محاسبه
میکند که دولت ایران به لحاظ معادلات سیاست داخلی چنان به برجام وابسته
است که هیچ تحریم جدیدی را «واقعا» به عنوان نقض برجام در نظر نخواهد گرفت و
برجام در هر حال و صرف نظر از اینکه چه تحریمهایی با چه شدتی اعمال
میشود، ادامه حیات خواهد داد. این برای آمریکا بهترین حالت است: ایران به
برجام پایبند میماند و آمریکا بهتدریج - یا شاید هم به سرعت - از برجام
خارج شده و به وضعیت ماقبل توافق بازمیگردد. این پیشفرض که «برجام در هر
حال آسیب نخواهد دید» محاسبه اصلیای است که آمریکا را در مسیر جدید پیش
میبرد. واقعیت این است که دولت آقای روحانی باید در سطح راهبردی تکلیف خود
را با این گزاره روشن کند. اگر این محاسبه همچنان در آمریکا برقرار بماند،
دهها قانون «سیدا»ی دیگر در راه خواهد بود. دیروز رئیسجمهور جملهای گفت
که اگر واقعا در آن جدی باشد میتواند گامی مهم برای تصحیح این محاسبه
باشد. روحانی گفت آمریکا بخشی از عهد خود را نقض کرده و ما هم بخشی از عهد
خود را نقض خواهیم کرد. این جمله را میتوان معادل آن جمله دیگر آقای ظریف
دانست که گفت در صورتی که یک نقض اساسی برجام از سوی آمریکا رخ بدهد، ایران
ممکن است از برجام خارج شود. در نبرد محاسباتی که ایران و آمریکا درگیر آن
هستند، اگر پس این جملات عملی هم در کار باشد، به راه درست نزدیک خواهیم
شد. در غیر این صورت، از آمریکا جای تعجب خواهد بود اگر تحریمهای خود را
بیشتر و شدیدتر نکند. برخلاف تصور خیلیها، تکلیف تحریمها، به واقع در
تهران معین میشود نه واشنگتن.
کیهان/
کار از پرتاب خودکار گذشته است(یادداشت روز)
یکی از پاسبانان خزانه خدمت حاکم رسید و گفت؛ خوابی دیدهام، اجازه هست تا عرضه دارم؟ حاکم اجازه داد. پاسبان خوابی دور و دراز تعریف کرد و چون به پایان رسید، حاکم فرمان داد او را از خزانه دور کنید! گفتند چرا؟ گفت: پاسبانی که آنقدر بخوابد که چنین خواب دور و درازی ببیند، از پاسبانی او چه نفعی است و خزانه چگونه نگاه دارد؟!
حکایت خوشخیالیهای دیروز برخی دولتمردان در ماجرای مذاکره و توافق هستهای و وضعیت در حال احتضار برجام و توجیههای عجیب و غریب آنان است. مجلس نمایندگان آمریکا طرح تحریمهای ایران (به همراه روسیه و کره شمالی) را با درصدی درسآموز -419 موافق در برابر 3 مخالف- به تصویب رساند و این طرح به زودی دو گام باقیمانده تا تبدیل به قانون را طی خواهد کرد. بعد از این به مجلس سنا رفته و به رای گذاشته میشود و سپس برای امضا به کاخ سفید میرود. شواهد و قرائن نشان میدهد هیچ مانعی در این دو گام برای تبدیل تحریمهای جدید آمریکا به قانون وجود ندارد. طرح تحریمهای ایران چند هفته پیش در سنا با 98 رای موافق در برابر 2 رای مخالف به تصویب رسیده بود اما به دلیل ایجاد تغییرات و اضافه شدن تحریمهای روسیه و کره شمالی، باید یکبار دیگر در سنا مطرح شود.
پیش از هر چیز این نکته گفتنی است که نوع برخورد سنا و مجلس نمایندگان آمریکا با این ماجرا برای ما یک عبرت و درس و نمونهای از وحدت حول منافع ملی است. جمهوریخواهان و دموکراتها با همه اختلافات ریز و درشت در مسائل مختلف، وقتی پای مسئله منافع ملی و کلان - که در اینجا دشمنی با انقلاب اسلامی است- به میان میآید، همه اختلافها را اینگونه کنار گذاشته و وحدت کلمه را البته در راه باطل، اینگونه به نمایش میگذارند! این موضوع باید برای همه جناحها و نهادهای سیاسی کشور بخصوص مجلس شورای اسلامی یک درس باشد.
اما روز گذشته آقای روحانی و عراقچی نسبت به این مصوبه کنگره آمریکا واکنش نشان دادند. رئیسجمهور در جلسه هیئت دولت گفت؛ تحریمهای ایران در واقع تکرار تحریمهای گذشته بود و این نشان آن است که حربه تحریم آمریکا نسبت به گذشته بسیار کند شده است. عراقچی نیز موضع مشابهی اتخاذ کرده و گفته است؛ قانون جدیدی که در حال تصویب است تحریم موضوع جدیدی ندارد، خوب است بدانید اینها جمعبندی و تجمیع تحریمهای قبلی غیرهستهای است!
این نوع موضعگیری و واکنش نسبت به اقدام آمریکاییها در نوع خود جالب و البته حاوی پیامدهای منفی و هزینهزاست. چرا که مدعی است اساساً تحریم جدیدی رخ نداده و همان تحریمهای گذشته است و ربطی هم به ماجرای توافق هستهای ندارد، چرا که مربوط به موضوعات غیرهستهای است! از دل این توجیه و پیام مسئلهای دیگر نیز ظاهر میشود که این روزها در میان عدهای به شدت رایج است و آن هم این تئوری که آمریکاییها درصدد هستند که کاری کنند تا ایران از برجام خارج شود و پس باید هوشیار بود و نقشه آنها را نقش برآب کرد!
این تئوری ناشی از این تصور و فرضیه غلط است که دولت جدید آمریکا با برجام مشکل داشته و درصدد نابود کردن آن است پس عقل و منطق حکم میکند، ما برعکس آن عمل کرده و با چنگ و دندان از توافق مراقبت کنیم. بررسی و دقت در مواضع ترامپ که روزی ادعا میکرد اگر به کاخ سفید برود برجام را پاره خواهد کرد، نشان میدهد او با محدود کردن و توقف برنامه هستهای ایران هیچ مخالفتی ندارد. حرف او چیز دیگری است و میگوید اولاً باید این محدودیتها را دائمی کرد و ثانیاً به حوزههای دیگر نیز گسترش داد که در حال حاضر توانایی موشکی جمهوی اسلامی در صدر نگرانیها و اولویتهای واشنگتن است.
منطق و مجرای این راهبرد نیز کاملاً روشن و مشخص است. از نظر آمریکا، جمهوری اسلامی با تحریم دچار مشکلات بزرگ و عدیده شده و چاره دیگری جز مذاکره و امتیاز دادن در موضوع هستهای نداشت، پس چرا نباید همین ساز و کار را در سایر حوزهها اعمال و تکرار کرد؟! عدهای در داخل کشور نیز شیپور این قضیه هستند و اگر برخی دولتمردان در خفا و گاهی با ایما و اشاره میگویند، آنان بیشرمانه و با بانگ بلند جار میزنند که برجام هستهای کافی نیست و برای حل مشکلات باید برجام موشکی و منطقهای و حقوق بشری و... نیز خلق کرد. وقتی هم که گفته میشود مگر از برجام یک چه خیری دیدهایم که از دو و سه آن ببینیم، میگویند بله امتیاز میدهیم و امتیازات زیادی هم هست اما چاره دیگری نیست!
دولتمردان کشورمان باید محاسبات دشمن را به طور جدی تغییر دهند. محاسباتی که چهار سال پیش وبسایت رادیو بینالمللی فرانسه درباره آن با صراحت نوشته بود؛ «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد.» تا وقتی که ارزیابی غرب از دولت ایران چنین است، باید منتظر افزایش دومینویی فشار، تحریم و تهدید باشیم، تا جایی که این روزها سران آمریکا با صراحت و وقاحت از رویای تغییر رژیم نیز میگویند.
اینکه چرا امروز آمریکاییها سپاه را در سیبل دشمنی و تحریم قرار دادهاند، خود موضوعی مفصل است که تحلیلی مجزا میطلبد. واشنگتن در پی مهار و در صورت توان، قطع بازوهای قدرت جمهوری اسلامی است. آن که امروز در منطقه در مقابل طرحهای استعماری واشنگتن ایستاده و یک تنه همه آن نقشهها را نقش بر آب کرده است، همین نهاد انقلابی است. پوزه آمریکا در منطقه از جمله عراق، سوریه و یمن به خاک مالیده شده است. برای کشوری که ادعای ابرقدرتی دارد، شکست در مقابل جمهوری اسلامی ایران که از همه جهت تحت فشار و تحریم است، سرشکستگی کوچکی نیست و تحریم سپاه و متهم کردن آن به تروریسم، تعجبی ندارد.
آمریکاییها دهها پایگاه نظامی و حدود 50 هزار نیرو در منطقه دارند و گویا درسهای 8 سال جنگ تحمیلی علیه ایران را فراموش کردهاند و شاید هم گمان میکنند آن نسل از پاسداران و بسیجیان دوران جنگ دیگر نیستند. شاید هم چهرههای خندان و آداب دیپلماتیک دوران مذاکرات آنان را دچار این توهم کرده است که واکنش به خصومتها از پرتاب خودکار فراتر نخواهد رفت، اما باید بدانند که سخت در اشتباه هستند و اگر قرار است آنان حد و مرزی در دشمنی و وقاحت نشناسند، لزوماً پاسخ خود را در نشست بعدی کمیسیون مشترک برجام و از سوی دیپلماتهایی با کت و شلوار شیک نخواهند گرفت.
محمد صرفی
جوان/
مظلوم نمايي جلادهاي تروريست
محمدجواد اخوان
پنجم مرداد در ذهن ملت ايران با نام عمليات غرورآفرين مرصاد عجين شده است. اين عمليات پس از آن روي داد كه پس از اعلام پذيرش قطعنامه از سوي جمهوري اسلامي ايران، گروهك تروريستي منافقين با حمايت رژيم بعث به خيال خام فتح تهران از مرزهاي غربي به خاك كشور حملهور شد و با مقاومت مثالزدني مردم و رزمندگان اسلام، شكست مفتضحانهاي را متحمل شد. برنامه اين تهاجم به گونهاي طرحريزي شده بود كه همزمان با ورود منافقين به خاك ايران، تعدادي از اعضاي اين گروهك كه در زندان و در حال گذراندن محكوميت كيفري خود بودند، سر به شورش برداشته و با پيوستن به لشكرهاي اعزامي منافقين در نقش پياده نظام اين گروهك در اين تهاجم نقشآفرين ميشدند. بر اين اساس شواهد و قرائن متقني وجود دارد كه حاكي از ارتباط عميق ميان مركزيت اين گروهك و اعضاي زنداني آن در ايران است.
واقعيت تاريخ بسيار روشن است، اما عدم انتقال صحيح اين واقعيتها به نسلهاي متمادي گاه سبب ميشود برخي حقايق تاريخي مورد غفلت واقع شده يا غبار فراموشي بر آنها بنشيند. در اين شرايط جنايتكاران بدنام ميكوشند با تحريف تاريخ و حتي جابهجا كردن جاي متهم و شاكي، در موضع طلبكاري نشسته و به جاي آنكه پاسخگوي جنايات ضدبشري خود باشند، اعمال قانون و كيفرهاي قانوني عليه خود را با مظلوم نمايي، سياه نشان دهند. بر اين اساس بود كه رهبر معظم انقلاب در سخنراني خود در سالگرد ارتحال امام (ره) در خصوص جابه جا شدن جاي « شهيد و جلاد» هشدار دادند.
نكته عجيب و البته تلخ ماجرا آنجاست كه اين تحريف دقيقاً در مورد گروهكي رخ ميدهد كه سياهترين كارنامه ضدبشري و اعمال تروريستي را دارد و لگه ننگ آن با هيچ رنگي قابل پاك شدن نيست. گروهك تروريستي موسوم به سازمان مجاهدين خلق كه از سوي مردم به منافقين مشهور شدند يكي از دهها گروهكي بودند كه مشي مسلحانه خود را پس از انقلاب حفظ كردند و نه تنها حاضر به تحويل سلاح به نظام قانوني و رسمي كشور نشدند، بلكه در 30 خرداد 1360 با اعلام قيام مسلحانه عليه نظام و مردم، به قتل و ترور مردم و مأموران حكومتي پرداختند.
اين گروهك طي حدود يك دهه با سوءاستفاده از شرايط ابتدايي انقلاب و فقدان ثبات اطلاعاتي و امنيتي در كشور، به ترور هزاران نفر از شهروندان ايراني، از مردم عادي كوچه و بازار گرفته تا شخصيتهاي ملي همچون رئيسجمهور، رئيس قوه قضائيه، نخست وزير، ائمه جمعه و نمايندگان مجلس پرداخته و در راه ارعاب و وحشت افكني و حذف فيزيكي مردم و منتخبان آنها از هيچ تلاشي فروگذار نكردند. بر اساس برآوردها حدود 75درصد اهداف عمليات تروريستي اين گروهك را مردم عادي تشكيل ميدادند كه هيچ گونه مسئوليت رسمي نداشتند و تنها حامي نظام و انقلاب بودهاند. جالب اينجاست كه منافقان پست در كمال وقاحت در نشريه ارگان رسمي خود به صراحت مسئوليت اعمال تروريستي فوق را ميپذيرفتندو به آن مباهات ميكردند.
به تدريج اين سازمان به آغوش صدام حسين تكريتي غلتيد و با تبديل شدن به مزدور رژيم بعث عراق، درست در حين جنگ تحميلي، عمق رذالت و وابستگي خود را نمايان ساخت. در اين مرحله سازمان و عوامل آن در جايگاه ستون پنجم ارتش بعثي، نقشآفريني كرده و با جاسوسي از داخل خاك ايران براي ضربه زدن به رزمندگان ايراني و موشكباران شهرهاي ايران به كمك صدام شتافتند. فضاحت اين خوش خدمتي منافقين براي ارتش بعث را ميتوان از اسناد و فيلمهاي استخبارات عراق كه پس از سقوط صدام منتشر گرديد، فهميد.
با همه اينها نظام جمهوري اسلامي در مورد بسياري از اعضا و هواداران اين تشكيلات با عفو و رأفت اسلامي برخورد كرده و همين عفو و رأفت سبب ريزش تدريجي بسياري از اعضاي اين گروهك شده است.
عمده منافقيني كه در مقطع پايان جنگ تحميلي در زندان به سر ميبردند از اعضاي حامي مواضع تروريستي اين گروهك بودهاند كه از رأفت نظام سوءاستفاده و همچنان در زندان ارتباطات تشكيلاتي خود را حفظ كرده بودند. طبيعي است كه رأفت بيشتر در مواجهه با اين تروريستها و احياناً آزادي آنها ميتوانسته به بهاي شهادت جمع بيشتري از مردم بيگناه ايران بينجامد كه اين حالت به هيچ روي قابل قبول نبود. تصميم منطقي نظام در اعمال كيفر قانوني اين تروريستها، تنها گزينهاي بود كه در پيش رو وجود داشت و موجب پيشگيري از وقوع جنايتهاي تروريستي بزرگتري در آينده شد. هرچند تصميم عقوبت تروريستها، تصميم كليت نظام و مورد اجماع همه نيروها و مسئولان وقت بوده، حال پس از گذشت چند دهه، عدهاي از حاميان و بعضاً مجريان اين تصميم با طرح شبههافكنيهايي، فضا را براي مظلومنمايي نفاق فراهم ميآورند.
حتي اگر به دليل كم كاري و قصور، ماجراهاي تلخ ترورهاي دهه 60 را براي جوانان نسل سومي و چهارمي بازگو نكردهايم مقايسهاي ساده ميان تعداد تروريستهاي عقوبت شده قربانيان ترور، خود گوياي عمق فاجعه است. چگونه ميتوان تعداد بيش از دهها برابري قربانيان ترور را در مقابل تروريستهاي كيفرشده ناديده گرفت و به جاي تأسف بر اين جنايات به حال تروريستها دلسوزي كرد؟ البته نميتوان انكار كرد كه كم كاري و قصور در انتقال حقايق صورت گرفته و بايد جبهه مومن انقلابي براي غبارزدايي از اين واقعيت تاريخي و موارد مشابه تلاش بيشتري كند تا جاي شهيد و جلاد عوض نشود.
الزامات مشترك براي پاسخ به نقض برجام
با تصويب تحريمهاي ضدايراني مجلس نمايندگان امريكا در روز گذشته، شاهد شكلگيري يك «تلقي مشترك» در مسئولان ارشد كشورمان هستيم...
محمد اسماعیلی
با تصويب تحريمهاي ضدايراني مجلس نمايندگان امريكا در روز گذشته، شاهد شكلگيري يك «تلقي مشترك» در مسئولان ارشد كشورمان هستيم تا جايي كه روساي قواي مجريه و مقننه، اعضاي كميته نظارت براجراي برجام و مسئولان دستگاه سياست خارجه تحريمهاي جديد را نقض متن و روح برجام دانسته و از اقدام متقابل كشورمان در آينده سخن به ميان آوردهاند.
در اين ميان سه پرسش مطرح ميشود؛1-موضعگيري مسئولان ارشد كشوري در همين حد، كافي است؟، 2-بسته متقابل ايران بايد حائز چه ويژگيها و مولفههايي باشد و3-آيا مسير پيش بيني شده در متن برجام، جهت احقاق حقوق ايران كفايت ميكند و اگركفايت نداشته راهكار مقابله با شرايط موجود چيست؟
1ـ «تلقي مشترك» امروز مسئولان ارشد كشور در باب نقض متن و روح برجام، بسيار ارزشمند است و پس از آني صورت ميگيرد كه طي دو سالي كه از روز امضاي توافق هستهاي گذشته، بهواسطه تصويب و اجراي قوانين ضدايراني بسياري مانند«قانون محدوديت سفر شهروندان38كشور به ايران» و «قانون ISA» متن و روح برجام نقض شده اما بعضي از مقامات داخلي با مسامحه و اغماض از كنار آن عبور كرده و برخلاف امروز در مقابل اقرار به«نقض» مقاومت ميكردند.
اين «تلقي مشترك» بايد استمرار داشته و به «باور مشترك»منتهي شده تا به راهكارهاي موثرتري جهت مقابله با اقدامات امريكاييها در سطوح مختلف برسد چراكه «اختلاف عقيده» گذشته مسئولان به توليد مفاهيمي مانند«نقض روح»، «نقض متن»، «بدعهدي»و«خلاف برجام»منجر شد و مانع از برخورد مناسب با رفتارامريكاييها شد.
كمااينكه در اظهارات روزگذشته نيز به جاي تصريح به«نقض» از عبارتي خنثي استفاده ميشود؛«عراقچي: در قانون جديد موضوع غيرهستهاي است و ناسازگاري با برجام دارد... يك اقدامي خصمانه است»، «قاسمي: واشنگتن اجراي موفقيتآميز برجام را به خطر مياندازد». اين درحالي است كه كلمه«ناسازگاري» به لحاظ حقوقي فاصله بسيار زيادي با «نقض»دارد يا اجراي برجام تاكنون نيز موفقيت آميز نبوده و قانون جديد امريكاييها اجراي ناموفقيتآميز را تشديد ميكند.
بنابراين برخي از مقامات نبايد اين «تلقي مشترك ارزشمند»را تضعيف كرده و با اقرار صريح و بدون ملاحظه به نقض برجام در جهت هم افزايي با سايرين برآمده تا راهكارهاي مشترك و موثري در جهت مقابله اتخاذ شود.
2ـ مقابله ايران با نقض برجام بايد«همگون، جامع واثرگذار»باشد به همين دليل بايد حائز فاكتورهاي موثري نظير«مواضع مشترك و يكدست مسئولان ارشد كشور»، «مبتني بر نامه9مادهاي رهبري، قانون اقدام متقابل مجلس و شوراي عالي امنيت ملي» و«پرهيز از ارائه طرح يا لوايح شتابزده نظيرآنچه در هفته گذشته توسط برخي نمايندگان ارائه شد»باشد.
اگرچه نوع استخدام كلمات و عبارات در متن برجام وقطعنامه2231 مسير نقض و فقدان پرداخت هزينه آن براي امريكاييها را باز گذاشته اما ميتوان با اجراي برخي از مفاد نامه9مادهاي مقام معظم رهبري، اقدام مناسبي جهت مقابله صورت داد و از افزايش هزينههاي ناشي از نقض جلوگيري كرد.
بنابراين در شرايطي كه معظم له «وضع هرگونه تحريم در هر سطح و به هر بهانهاي»را نقض برجام دانسته و«طبق بند ۳ مصوّبه مجلس»خواهان اقدام لازم از سوي دولت و توقف اجراي تعهدات ميشود، نبايد دولت و مجلس با تنظيم طرح يا لايحهاي جديد، فرصت سوزي كرده و به جاي آن تمركز خود را حداقل به اجراي همين بخش از قانون مصوب متمركز كنند.
پس از اجراي بند3مصوبه مجلس توسط دولت، ميتوان نسبت به گردآوري يك طرح جامع كه قابليت تحريمهاي متقابل را نيز داشته باشد اين دو قوه وارد عمل شوند؛بنابراين گفتههاي ديروز برخي مقامات دولتي نظير: «در اولين قدم مجلس شوراي اسلامي در اين زمينه قدمهاي خودش را برخواهد داشت»، رافع مسئوليت دولت نيست كمااينكه طبق قانون، اين دولت است كه بايد در مواجهه با نقض قوانين مجلس را اجرا و واردعمل شود چراكه پيش از اين مجلس قانوني را در همين زمينه ازسر گذرانده است.
انداختن توپ در زمين مجلس درشرايطي كه نيازمند توقف اجراي برخي از تعهدات خود طبق قانون مجلس هستيم، حاوي اثر نخواهد بود وتنها فرصت سوزي به همراه خواهد داشت، علاوه براين امريكاييها طي سه سال «ميزان اراده ايران در مقابله با نقض» را سنجيده و برخلاف گذشته بايد در مقابل نقض جديد اقدام«فوري، اساسي و قاطع» اتخاذ شود تا محاسبات گذشته امريكايي دچار تغييرات جدي شده كه اين تغيير ميتواند شيب اقدامات ضد ايراني را تاحدودي كند كند و تا مادامي كه «تعيير لحن»به «تغيير رفتار»در مقابل نقض توافق هستهاي نينجامد نبايد انتظار داشت كه رويكرد امريكاييها دچار تغيير شود.
بنابراين سرمايهگذاري روي اقدامات شتابزده همانند «طرح مقابله با اقدامات ماجراجويانه و تروريستي امريكا» كه هفته گذشته توسط برخي از نمايندگان در دست بررسي قرار گرفت، فرصتسوزي است و در شرايطي كه قانون جامعي موجود است رفتاري لغو به شمار ميآيد، آنهم در حالي كه قانون فاقد ويژگيهاي مناسب اوليه بوده و بيشتر از آنكه ناظر به اقدامات تأثيرگذار طرف ايراني مبتني بر توافق هستهاي باشد، شعاري برخورد كردن با نقض است.
3ـ همانطور كه دريادداشت قبل به آن پرداخته شد، چهارگانه حل و فصل اختلافات درنظام حقوقي برجام مبني بر «كميسيون مشترك»، «هيئت وزيران طرفين»، « كارگروه حل اختلاف رفع تحريمها» و«شوراي امنيت» با توجه به «زمانبندي آن»، «آراي نامتوازن و يكطرفه اعضاي» و «حق وتوي امريكاييها در شوراي امنيت» هرچند نميتواند احقاق حقوق ايران را به همراه داشته باشد اما بايد طرف ايراني تنها به برگزاري جلسات كميسيون مشترك-كه هشت جلسه از آن برگزار شده-اقناع نشده وبراي افزايش هزينههاي امريكا(شكاف امريكا-اروپا و مصر نشان دادن ايران به برخورد با نقض برجام)خواهان موضع مشخص كميسيون مشترك مبني بر«نقض برجام»و ارجاع پرونده به مرحله دوم يا همان«هيئت وزيران ايران و1+5» شود.
ايران بايد نقض برجام را از مسير پيشبيني شده در متن برجام را دركمترين زمان به سرانجام رسانده و البته به اين مسير يا تهديد به«خروج ايران از توافق هستهاي» اكتفا نكرده و موازي با آن از تاكتيكهاي حقوقي ـ سياسي همانند«بيانيه رسمي به دبيركل سازمان ملل»، «بيانيه به اجلاس نم و درخواست براي برگزاري جلسه فوري كشورهاي عضو»، «طرح شكايت در مراجع حقوقي» نيز استفاده كند.
علاوه بر اين مقامات رسمي دستگاه ديپلماسي بايد جهت تغيير محاسبات شكل گرفته امريكاييها، تكرار كنند كه ايران در مورد موشك يا ساير مباحث مورد مناقشه حاضر به مذاكرات مجدد نيست و وضع تحريمهاي مجدد در حوزه موشكي و غيره تأثيري در سياستهاي جمهوري اسلامي ايران نخواهد داشت.
تا مادامي كه «تلقي مشترك»شكل گرفته به «باور - رفتار مشترك»منتهي نشود و مبتني بر آن كميته نظارت بر اجراي برجام مصوبهاي به استناد بند3مصوبه مجلس نداشته و دولت را ملزم به متوقف كردن اجراي بخشي از تعهدات نكند، پاسخ متناسبي به نقض برجام صورت نگرفته و محاسبات چهار سال اخير ايالات متحده تغيير نخواهد كرد.
تحريک لبنان پساداعش عليه حزبالله
احمد کاظم زاده
هرچند هنوز نتايج سفر سعد حريري، نخستوزير لبنان به امريکا به طور کامل مشخص نشده است، اما از بررسي محتواي مصاحبه مطبوعاتي مشترک وي با دونالد ترامپ و همچنين بيانيه وزارت امور خارجه امريکا در تخصيص کمک 140 ميليون دلاري جديد به لبنان چند نکته مشخص است که در عين حال ميتواند اهداف اين سفر را نيز آشکار کند. ترامپ در مصاحبه مطبوعاتي خود از يک طرف از لبنان به عنوان خط مقدم مبارزه با تروريسم نام برد و از آن تمجيد کرد، اما از ديگر سو حزبالله را همرديف داعش و جبهه النصره قرار داد. حال آنکه اين عملاً حزبالله است که در خط مقدم مبارزه با تروريسم تکفيري قرار دارد و به همين علت هم به نيابت از ارتش لبنان، رهبري عمليات آزادسازي عرسال و پاکسازي آن از عناصر نيروهاي تکفيري را برعهده گرفته است که در چند سال اخير عملياتهاي تروريستي را در اين منطقه طراحي و از طريق عوامل انتحاري و خودروهاي بمبگذاري شده در لبنان و سوريه اجرا ميکردند.
اگر ترامپ آنگونه که در مبارزات انتخاباتي خود اعلام و ادعا کرده بود واقعاً در پي مبارزه با تروريسم تکفيري ميبود، قاعدتاً بايد از نيروهايي که در خط مقدم اين مبارزه قرار دارند حمايت ميکرد يا حداقل جلوي آن سنگ نميانداخت. اما درست برعکس در شرايطي که گروههاي تکفيري اعم از داعش و جبهه النصره در خط نابودي قرار گرفتهاند دولت ترامپ به تأسي از رژيم صهيونيستي و عربستان اعمال فشار بر حزبالله و حاميان آن را افزايش داده است و در پي تشديد تحريمها عليه آنهاست که اين خبري خوشحالکننده براي گروههاي تکفيري و حاميان آنها و تزريق نوعي تنفس مصنوعي به کالبد رو به موت اين گروهها محسوب ميشود.
از ديگر سو در حالي که بازگشت مجدد سعد حريري به قدرت و مقام نخستوزيري با حمايت حزبالله صورت گرفت و اين حزب دو وزير در کابينه حريري دارد، اما وي در قبال اتهامهاي ترامپ سکوت کرد. بر اين اساس به نظر ميرسد حريري در سفر جاري خود به امريکا که با کمک و هماهنگي عربستان صورت گرفته بيشتر در پي اين است که دولت يا به عبارت دقيقتر جناح سياسي خودرا از سيبل دور جديد تحريمهاي امريکا خارج و آن را تنها بر حزبالله متمرکز کند. اين بدين مفهوم است که در دور جديد تحرکات سياسي که در فضاي پساداعش صورت ميگيرد، بار ديگر تلاشهاي تفرقهافکنانه در دستور کار امريکا و همپيمانان منطقهاي آن قرار گرفته است و رگههايي از آن در جريان سفرجاري سعد حريري به امريکا و گفتوگوهاي آن با مقامات امريکايي نيز مشاهده ميشود.
جام جم/
مقابله چندجانبه با تحریمهای آمریکا
تصویب تحریمهای جدید در مجلس نمایندگان آمریکا، نهفقط ایران بلکه روسیه را نیز هدف قرار داده است. در مورد تحریمهایی که مربوط به ایران است، باید گفت اتفاق جدیدی نیست و آمریکا در 40 سال گذشته با شیوههای مختلفی علیه کشورمان تحریمهایی اعمال کرده و جمهوری اسلامی ایران با راههای مقابله با آن آشناست. در ضمن قرار نبود بهواسطه برجام یکباره دشمنیهای آمریکا فراموش شود. اما آنچه در سطح جهان و روابط بینالملل اتفاق میافتد، نباید از چشم مردم و مسئولان پنهان بماند، چرا که به نظر میرسد تمام مباحثی که آمریکاییها در سالهای گذشته تحت عنوان جهانی شدن دنبال میکردند، توسط این مصوبه اخیرشان پایان جهانی شدن را اعلام کردند.
مصوبه اخیر آمریکا در تحریم سه کشور صحنه جدیدی را در روابط بینالملل باز میکند که نتیجه آن جنگ سرد جدیدی است که آمریکا بانی آن است و به تعبیری جهان را به سمت قطببندی جدیدی میبرد.
باید این نکته را نیز در نظر داشت که تحریمهای جدید آمریکا صرفا یک مجموعه تحریمهای جهتگیری شده علیه برجام نیست بلکه مجموعه تحریم برای آینده تحولات منطقهای و بینالمللی است که باید خودمان را با آن تطبیق دهیم.
از سوی دیگر در ارتباط با تاثیر تحریمهای جدید آمریکا در مورد برجام نیز باید به این موضوع توجه کرد که به طور قطع برجام توافقی برای حل و فصل برنامه هستهای ایران است که طبق آن کشورمان تعهداتی پذیرفته و در مقابل، آمریکا نیز تعهداتی دارد. روح حاکم بر قبول تعهدات این بود که ایران در شرایط پذیرش محدودیتهای داوطلبانهای در ارتباط با برنامه هستهای خود، فرصت داشته باشد که در فضای همکاریهای بینالمللی قرار بگیرد و بتواند در مسیر منافع مشترک حرکت کند، اما بهرغم اینکه در ظاهر تحریمهای جدید علیه برجام نیست، اما آنجا که روح همکاری و مشارکت بینالمللی مطرح میشود، آمریکا با شکافی که در بین مجموعههای مختلف جهانی ایجاد میکند، قطعا ایران را بهمسیری میبرد که از یکسو دچار محدودیتهایی برای همکاری بینالمللی میشود و از سوی دیگر با توجه به تعهداتی که ایران داوطلبانه پذیرفته بود، قطعا به واسطه تحریمهای جدید، تجدید نظرهایی را خواهد داشت.
در عین حال با توجه به اینکه تحریمهای اعمال شده صرفا علیه ایران نبوده بلکه علیه روسیه و به نوعی فضای بینالمللی هم هست، بنابراین آنچه باید ایران به صورت کلی مورد توجه قرار دهد، این است که با تحریمها مقابله دوجانبه نکند بلکه خود را در فضای وسیعتری از همکاریهایی که تحریمها علیه آنها نیز هست، تعریف کند.
بهعنوان مثال در این مجموعه، تحریمها علیه روسیه بهمراتب سنگینتر و گستردهتر از ایران است، بنابراین در این زمینه همکاری برای ایران و روسیه برای مقابله با تحریمها وجود دارد، همچنین زمانی که تحریمهایی علیه صنایع نفت و گاز روسیه انجام میشود در اروپا نیز عکسالعملهایی بهوجود میآید و آنها نمیتوانند آن را بپذیرند، بنابراین قبل از هرگونه اقدام سریع و دوجانبه از سوی ایران بهتر است ظرفیتهای بینالمللی از سوی کشورمان مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.
نکته مهم دیگر این است که شاید حسن مجموعه تحریمهای جدید علیه ایران این باشد که سلسله امیدهایی که ممکن بود در مورد آمریکا و برنامهریزی برای همکاریها در آینده وجود داشته باشد کنار گذاشته شود، بنابراین شفافیتی که در حال حاضر در رویکرد ایران به مسائل آمریکا و متعاقب آن در ارتباط با همکاریهای ایران با غرب بهوجود آمده است، میتواند نکته مثبتی برای سیاستگذاریهای ما باشد.
دکتر سیدرسول موسوی/ کارشناس مسائل بین الملل
آرمان/
روحانی تسلیم فشارها نمیشود
مصطفی درایتی*
مردم در انتخابات 29 اردیبهشت رأی قاطعی به رئیس جمهور دادند. باید همواره این نکته مد نظر باشد که ریاست جمهوری امانتی از سوی مردم است. طی4 سال گذشته، ملت همکاری بسیار خوبی با رئیسجمهور داشتند. آنها در گام نخست و در انتخابات 92 به حسن روحانی رأی دادند و در گام دوم با رأی خود ترکیب مجلس را دگرگون کردند و در نتیجه آن مجلس دهم برخلاف مجلس نهم، همکاری مناسبی با رئیس جمهور دارد. درگام سوم با رأی 24میلیونی حمایت گسترده خود را از سیاستها و برنامههای روحانی اعلام کردند. روحانی وعدههای بسیاری به مردم داده و مردم درتمام 4 سال گذشته برای تحقق وعدههای او و هموار شدن مسیر دولت کوشیدهاند. اکنون وقت آن فرارسیده که روحانی به وعدههای خود عمل کند. هر چند رأی مردم در انتخابات اخیر، بیانگر موفقیت نسبی دولت یازدهم بوده اما دولت یازدهم نواقصی داشته که خود رئیس جمهور نیز به آن آگاه است. سیاست داخلی، عملکرد تیم رسانهای رئیس جمهور، عدم انسجام کابینه و همراهی نامناسب برخی از دولتمردان با رئیس جمهور از جمله نقاط ضعف جدی دولت یازدهم هستند که باید در دولت دوازدهم برای رفع آنها کوشید. چینش کابینه دوازدهم با کابینه یازدهم تفاوتهای بسیاری دارد، چرا که از سویی، همراهی مجلس دهم با رئیس جمهور از همراهی مجلس نهم بیشتر است و از سوی دیگر حمایت مردمی از روحانی در سال 96، به مراتب بیشتر از سال 92 است. به دلیل این تفاوتها انتظار از رئیس جمهور بسیار بیشتر شده و روحانی میتواند با عملکرد خود پاسخ مناسبی به این انتظارات بدهد. هرچند مسیر دولت هموارتر شده اما همچنان موانع متعددی در راه دولت خودنمایی میکند که گروههای فشار و هجمههای دلواپسان یکی از این موارد است. من از چگونگی وجود اینگروهها اطلاعی ندارم اما در هر صورت این فشار را درست نمیدانم. البته عملکرد دکتر روحانی طی چهارسال گذشته نشان داده که به آسانی نمیتوان بر دکتر روحانی تاثیر گذاشت و خود دکتر روحانی مصلحت را همواره در نظر میگیرد. مهمترین دغدغه جامعه، تحقق وعدههای دکتر روحانی است و اینکه این وعدهها به دست چه کسانی، پیاده شود در درجه دوم اهمیت است. انتخاب اشخاص، ساختار و سازوکار جهت تحقق وعدهها، حق مسلم روحانی است.
باید
رئیس جمهور در جهت تحقق وعدههای خود، درانتخاب کابینه مبسوطالید باشد،
اما به هرحال اعضای کابینه رئیس جمهور باید با او هماهنگ و همراه باشند و
درجهت تحقق وعدههای روحانی نهایت تلاش خود را بکنند. اینکه اشخاص به چه
گروههایی وابسته باشند، اهمیت زیادی ندارد. در شرایط فعلی نباید گروههایی
خود را ذیحق اعلام کنند و درصورت عدم تحقق خواستههایشان، به تخریب رئیس
جمهور بپردازند. این موضوع به هیچ وجه درست نیست و علاوه بر آن غیر اخلاقی
است. باید حق روحانی را در انتخاب کابینه به رسمیت بشناسیم و همگی در جهت
بهبود اوضاع کشور با نهایت تلاش خود به روحانی کمک کنیم.
* فعال سیاسی اصلاحطلب
خراسان/
اعلان جنگ کنگره به نظام امنیت بین المللی
نویسنده : امیر علی ابوالفتح
مجلس نمایندگان آمریکا با اکثریت قاطع طرحی را به تصویب رساند که تحریمهایی را علیه سه کشور ایران ، روسیه و کره شمالی به مورد اجرا میگذارد . این طرح اگر در سنا به تصویب برسد ، برای امضا روی میز رئیس جمهوری آمریکا قرار میگیرد . البته برخی از سناتورها از این که نام کره شمالی نیز به طرح تحریمی علیه ایران و روسیه افزوده شود ، ناخرسند هستند . کاخ سفید نیز از این که تحریمهای شدیدی علیه روسیه به مورد اجرا گذاشته شود ، ناراضی به نظر میرسد . با این حال با توجه به فضای شدید ضد ایرانی – ضد روسی – ضد کرهای در آمریکا ، انتظار میرود این طرح پس از کش و قوسهایی ، سرانجام تصویب و به قانون بدل شود . اما فارغ از این که طرح تحریمی آمریکا با چه کیفیتی به تصویب برسد ، تردیدی نیست که سیاست تهاجمی تر واشنگتن در قبال سه کشور ایران ، روسیه و کره شمالی امنیت نظام بین الملل را به مخاطره میاندازد .
از منظر جمهوری اسلامی ایران ، مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا – درصورت قانونی شدن و اجرای آن - میتواند به عدم پایبندی آمریکا به توافق هستهای موسوم به برجام قلمداد شود و شرایط پیش از توافق را در برابر آمریکاییها قرار دهد . به عبارت دیگر ، بدعهدیها به همراه نقض نص یا روح برجام از سوی آمریکا ، ایران را به سمت کنارگذاشتن تعهدات برجامی خود سوق میدهد و شرایطی را ایجاد خواهد کرد که آمریکاییها از آن به عنوان " آستانه رسیدن ایران به ساخت سلاح اتمی " یاد میکردند . البته ایران بارها اعلام کرده است که هیچگاه تصمیمی برای ساخت چنین جنگ افزارهایی نداشته و نخواهد داشت . اما از دید بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران آمریکایی ، رعایت برجام توسط ایران ، این کشور را از دستیابی به سلاح اتمی باز میدارد و کارشکنیهای واشنگتن از طریق تصویب مصوبات تحریمی در کنگره ، جهان را در برابر " تهدید ایران هستهای " قرار خواهد داد . ضمن این که اقدامات تلافی جویانه ایران در خارج از حوزه توافق هستهای نیز محتمل خواهد بود .
در مورد روسیه نیز اعمال تحریمهای موضوعی علیه مسکو با هدف تاثیرگذاری بر توان اقتصادی ، صنعتی و مالی روسیه ، واکنش شدید کرملین را در پی خواهد داشت . این کشور علاوه بر توسل به اقدامات تلافی جویانه اقتصادی و مالی علیه آمریکا یا متحدان این کشور در اروپا ، از توان بر هم زدن نظام امنیت بین الملل به طرقی همچون خروج از توافقات تسلیحاتی متعارف و غیر متعارف ، شدت بخشیدن به فعالیتهای خود در شرق اروپا ، غرب آسیا و شمال آفریقا و به بن بست کشاندن روند تصمیم گیری در شورای امنیت سازمان ملل برخوردار است . تشدید مسابقات تسلیحاتی ، مقابله با طرحهای آمریکا در سوریه ، شعله ور تر شدن جنگ در شرق اروپا و مساعدت سیاسی – نظامی به کشورهای متخاصم با آمریکا از دیگر اقدامات تلافی جویانه روسها در برابر تهاجم جدید جریان ضد روس در آمریکا خواهد بود .
در حالی که کره شمالی نیز میتواند با سرعت بخشیدن به روند تولید موشکهای بالستیک و ارتقاء توانمندی تسلیحات اتمی خود ، خاک اصلی آمریکا را در معرض تهدیدات دائمی هستهای قرار دهد . در حال حاضر علاوه بر پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه آسیا – پاسیفیک ، خاک ایالتها یها وایی و آلاسکا در برد موشکهای هستهای کره شمالی قرار دارد . این توانایی با توجه به روند رو به رشد توانایی اتمی و موشکی کره شمالی میتواند خاک اصلی آمریکا یا حداقل ، سواحل غربی این کشور را نیز در بر گیرد .
از این رو ، میتوان گفت مصوبه اخیر مجلس نمایندگان که احتمالا به قانون نیز تبدیل خواهد شد ، نوعی اعلان جنگ آشکار و پنهان به توازن بین المللی و به آشوب کشاندن صحنه جهانی است که پیامدهای منفی آن ضرورتا متوجه سه کشور ایران ، روسیه و کره شمالی نخواهد بود و مسلما امنیت ملی آمریکا و متحدان این کشور را نیز در معرض مخاطره قرار خواهد داد .
حال سوال این است که مقامهای آمریکایی با توجه به این تبعات سنگین و خطرناک چرا به سمت تصویب و ادامه این روند تخریب کننده حرکت میکنند .بدیهی است اهداف کنگره و کاخ سفید با تغییراتی اندک در خصوص ایران و روسیه با انگیزههای متفاوتی دنبال میشود. بدون شک گنجاندن روسیه در این طرح تحریمی در کنار ایران باید در قالب تنش جناح ضد روس در کنگره که ترکیبی از جمهوریخواهان و دموکراتها را شامل میشود و کاخ سفید که آشکارا خواستار تنش زدایی با کرملین است تحلیل کرد اما در خصوص ایران به نظر میرسد نوعی همگرایی نسبتا کامل در کنگره و کاخ سفید وجود دارد. باید توجه داشت که آمریکاییها از فردای توافق هستهای با ایران ، بازی فشار غیر هستهای و خارج از برجام را آغاز کردند تا ایران در پی سرخوردگی ، عصبانیت و ناامیدی از حصول به نتایج برجام ، این سند را نقض و آمریکا را از آنچه دونالد ترامپ " بدترین قرارداد تاریخ آمریکا " میخواند ، رهایی بخشد . در حالی که بازی فشار غیر هستهای و خارج از برجام که آمریکاییها به راه انداخته اند باید با بازی فشار غیر هستهای و خارج از برجام توسط ایران پاسخ داده شود . ایران ابزارهای کافی ، تاثیرگذار و قاطع برای نشان دادن چنین عکس العملی را در اختیار دارد و طی دو سال گذشته در محیط داخلی ؛ منطقهای و بین المللی در عرصههای سیاسی ، اقتصادی و امنیتی به مورد اجرا گذاشته است .