گروه سياسي: پس از حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید برخی از تحلیل گران بر این عقیده بودند که به واسطه اجرایی شدن برنامههایترامپ قطعا بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا اختلافاتی ایجاد خواهد شد که این اختلافات در برخی از موضوعات بین اروپا و آمریکا شکاف ایجاد خواهد کرد. آن چه در ادامه به آن خواهیم پرداخت نگاهی به پرسشهایی بر همین مبناست. پرسش هایی از قبیل:
۱- آیا بین اتحادیه اروپا و آمریکا به دلیل عملکردترامپ اختلافات در حد گسترده ایجاد خواهد شد؟
۲- آیا در صورت ایجاد این شکاف شاهد انزوای آمریکا خواهیم بود؟
۳- ایران چگونه میتواند از اختلاف به وجود آمده استفاده کند؟
برای پاسخ به پرسش اول میبایست به این نکته توجه داشته باشیم که روابط اتحادیه اروپا و آمریکا مانند اغلب طرفها در عرصه بین الملل بر اساس منافع ملی استوار است، از همین رو این امکان وجود دارد که اروپاییها و دولتترامپ در بسیاری از موضوعات دچار اختلافات عدیدهای شوند اما به دلیل آنچه در حوزه دیپلماسی «منافع ملی» خوانده میشود با ابزارهای گوناگون اجازه گسترش آن را ندهند تا به منافع ملیشان آسیب کمتری وارد آید. به عنوان مثال در نشست گروه ۲۰ همگان به عینه شاهد آن بودند که برخی از کشورهای اروپایی و دولتمردان آمریکا با وجود اختلاف بر سر موضوعی همچون توافق پاریس توانستند گرد هم بیایند و حتی با وجود تاکید بر اختلافاتشان از مذاکره و تلاش برای یافتن راه حل برای عبور از اختلافات دست نکشیدند. مثالهای این چنینی نشانگر آن است که اختلافات دولتترامپ و بسیاری از کشورهای اروپایی جدی و واقعی است اما نباید این تصور خام و ساده انگارانه ایجاد شود که این اختلافات گسترده در نهایت سبب جدال و جدایی بین این دو طرف خواهد شد.
بر همین اساس میتوان به پرسش دوم نیز اندیشید. انزوا آن هنگام رخ خواهد داد که اختلافات بین کشورها به مرحلهای برسد که یکی از دو طرف توان و میل ایجاد اجماع جهانی علیه کشور هدف را داشته باشد. برای نمونه میتوانیم پرونده هستهای ایران را به یاد بیاوریم. در آن پرونده طرف آمریکایی توانست کشورهای جهان را از اروپا تا روسیه و چین و حتی کشورهای نزدیک به ایران را علیه کشورمان با خود همراه سازد و شاهد نوعی اجماع جهانی علیه ایران بودیم. حال اگر کشوری این توان و ظرفیت را داشته باشد که با همین الگوی سیاست خارجی در دوره دولت باراک اوباما دست به اجماعسازی علیه آمریکایترامپ بزند هیچ بعید نیست که در برخی پروندهها شاهد انزوای دولتترامپ هم باشیم.
پاسخ به پرسش سوم که موضوع اصلی است و کمی مفصلتر خواهد بود را میتوان با همین مقدمه آغاز کرد که آیا ایران میتواند کشوری باشد که توان به انزوا کشاندن آمریکا را داشته باشد؟
با نگاهی به اختلافات ایران و غرب میتوانیم آن را به چند پرونده تقسیمبندی کرد. پروندههایی از قبیل پرونده هستهای، پرونده حقوق بشر، پرونده آزمایشهای موشکی و پرونده مسائل منطقهای. با آغاز به کار جریان میانهرو در ایران از تابستان۹۲ شاهد بودیم که یکی از این چند پرونده که به دلیل ناتوانی تیم سیاست خارجی دولتهای نهم و دهم سبب فشارهای گوناگونی به مردم شده بود تا حد زیادی به شکل جدی مورد پیگیری قرار گرفت و تا حد بسیار قابل قبولی به سرانجامی مطلوب رسید. در دوران اوباما شاهد آن بودیم که دولت ایالات متحده و دولتهای اروپایی همراستا با هم به دنبال حل و فصل پرونده هستهای بودند، این فرصت که هشت سال در اختیار ایران بود تنها در اواخر دولت اوباما مورد استفاده قرار گرفت که نتیجه آن توافق هستهای موسوم به برجام بود.
با آغاز دولتترامپ شاهد آن هستیم که دولت آمریکا از خود تمایلی برای حل و فصل سایر پروندههای باز بین ایران و آمریکا نشان نمیدهد و حتی در موضوع برجام هم با اکراه و اما و اگر آن را پذیرفته است و یا به عبارت بهتر مکانیسمهای موجود در برجامترامپ را که در آرزوی بر هم زدن این توافق پا به کاخ سفید گذاشت مجبور به پذیرش این توافق کرده است. همانقدر که آمریکا تمایلی به حل موضوعات اختلافی و تنش زا ندارد کشورهای اروپایی خواهان آغاز مذاکراتی جدی برای بررسی سایر پروندههای باز بین ایران و غرب هستند. این اختلاف بین اروپا و آمریکا در این موضوع همان نقطهای است که مقامات ایرانی میتوانند از آن استفاده ببرند.
یکسان دیدن کلیت غرب و این تصور نادرست که اروپاییها دنبالهرو دولتترامپ هستند اشتباهی محاسباتی است که در صورتی که مسوولان کشورمان در دام آن بیفتند ممکن است فرصت به وجود آمده برای ایجاد چالش برای آمریکا را هدر داده و حتی سبب ایجاد اجماعی دوباره علیه کشورمان شود. ممکن است برخی در پاسخ مدعی شوند که رییس جمهور روحانی خود در انتخابات۹۲ معتقد بود که اروپا دنبالهرو آمریکاست. مبنای چنین سخنی که گهگاه از سوی جریانات تندرو در پاسخ به تلاشها برای آغاز مذاکرات بین ایران و غرب در سایر حوزهها بین میشود به این نگاه غلط باز میگردد که بین دولت اوباما و نگاهی که آن دولت به سیاست خارجی داشت با دولتترامپ تفاوتی قائل نمیشوند. آری، در آن زمان که روحانی اروپاییها را دنبالهرو آمریکا میدانست به دلیل ایجاد اجماع علیه کشورمان واقعیت هم همین بود.
اما شرایط امروز به کلی متفاوت است و این بار ایران این امکان و توانایی را دارد که در صورت همکاری به جامعه جهانی دولتترامپ را تحت فشار (البته نه در حد انزوای جهانی) قرار دهد. فشاری که نمونه هایی از آن را میتوان در تلاش آمریکا برای سنگاندازی در مسیر اجرای برجام دید که چگونه کشورهای گوناگون به حمایت از ایران میپردازند و دولتترامپ تنها میتواند برخی تحریمهای نه چندان تاثیرگذار را به شکل یکجانبه وضع کند و دیگر خبری از اجماع جهانی علیه ایران نیست. سفر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران به چند کشور اروپایی و همچنین امضای قراردادهای اقتصادی و اقدامات دیگری از این قبیل میتواند در عین آنکه سبب تقویت پایههای برجام شود مقدمهای برای استفاده از اختلافات آمریکا با اروپا باشد به شرط آن که تصمیم گیران در ایران در استفاده از این فرصت هم مانند فرصت حضور میانهروها در کاخ سفید تعلل نکنند.
ش.د9601416