تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۰۳۸۶۲
سخنی در ادبیات سیاسی توافقنامه‌ هسته‌ای

فاتحه‌ای برای روح برجام

پایگاه بصیرت / حسین زحمتکش‌زنجانی / پژوهشگر علوم حوزوی

(روزنامه وطن امروز – 1396/05/15 – شماره 2224 – صفحه 12)

سخن گفتن از ماجراهای چندسویه و استفاده از کلمات دوپهلو، چنانچه همین یک ویژگی را داشته باشد که به دشوارگویی و پیچیدگی در گفتار بینجامد و مخاطب را در هاله‌ای از سردرگمی و آشفتگی گرفتار کند، برای برخی کافی است تا دستمایه‌ پنهان نگاه داشتن رازهای مگو و افشا نکردن اسرار پشت پرده شود. این رفتار نابهنجار و حتی گاه بهنجار، معمولاً در دیپلماسی و ادبیات سیاسی، جایگاه خود را فراتر از آنچه هست، بازمی‌یابد. سیاستمداران برای آنکه از یک سو مجبور به واگویی همه‌ حقایق نهفته در مرزهای سیاست نشوند و از سوی دیگر به دروغگویی نیز متهم نشوند، ناگزیرند چنین ادبیاتی را جایگزین ادبیات رایج در عرف جامعه کنند.

مجموعه‌ نظام حاکم و بویژه دولت در هر بوم جغرافیایی، بدرستی و بنا به صلاحدید، همه‌ واقعیت‌های موجود را به مردم خویش نمی‌گوید. در اینکه چنین کنشی، به‌واقع صحیح است، شکی وجود ندارد و اگر جز این باشد، منطق رفتار دیپلماسی در آن کشور دیگر قابل دفاع نیست. بسیاری از مسائل امنیتی و برخی گرفتاری‌های سیاسی و مشکلات اقتصادی در عمل هرچند به‌طور مستقیم به آحاد مردم مربوط می‌شود اما چه‌بسا نیازی به اطلاع‌رسانی به همه‌ آنها از طریق رسانه‌های جمعی نباشد. گاه در سکوت و چراغ‌خاموش، بهتر می‌توان در جاده‌ اصلاح امور پیش رفت و مشکلات را برطرف کرد. آنچنان که پیداست در این مساله، نخبگان و متخصصان تا آنجا که مصلحت اقتضا می‌کند و زمینه مساعد است، نباید نسبت به وظیفه‌ خویش در افزایش سطح آگاهی توده و بینش شهروندان، دچار انفعال و غفلت شوند.

البته به هیچ‌وجه اینطور نیست که در این سکون خبری، مردم، نامحرم قلمداد شوند، بلکه جدا از برخی حکومت‌های مستبد و واگرا نظیر کشورهای قبیله‌ای و مرتجع عرب که اصولاً هیچ سر و سری با مردم خود ندارند و نیز ابرقدرت‌ها و رژیم‌های امپریالیستی مانند ایالات متحده و چند کشور اروپایی که به قداره و سیم و زر خود می‌بالند و در رفتارهای ظالمانه و تضییع حقوق دیگر کشورها، وجدان بیدار مردم خویش را نادیده می‌گیرند، در حکومت صالحی چون جمهوری اسلامی ایران که بر پایه‌ مردم‌سالاری دینی، تحت زعامت ولایت‌فقیه شکل گرفته است، اساساً مردم اصل دانسته شده‌اند و کسی محرم‌تر از آنها نیست و اگر در برخی نقاط، پوشش خبری محدود می‌شود، به دلیل غرض قابل درکی است که پیش‌تر به آن اشاره شد.

در چنین جریانی، نوع رفتار سیاستمداران را نیز در پیشخوان‌های بین‌المللی و آنجا که سران چند کشور کنار هم ایستاده‌اند، باید از همین منظر نگریست. تفاهم در چنین موقعیتی در عمل، صرفاً به معنای آن است که به سوءتفاهم نینجامد، و الا صریح‌گویی و عدم به‌کارگیری واژگان دوپهلو و مبهم، آنچنان که بعدها در تعامل میان کشورها به دردسر تازه‌ای منجر نشود، چندان مد نظر نیست. با این حال اما نشستن در پشت میز مذاکره، حکایتی دیگر است. میز مذاکره، حریم امنیت مرزهای کشور است و مذاکره‌کنندگان چون سربازانی فداکار، وظیفه‌ خطیر مرزبانی از پهنای این حریم مقدس را بر دوش دارند. در اینجا دیگر باید صراحت به خرج داد و با چنگ و دندان، از حقوق ملت دفاع کرد. هیات مذاکره‌کننده دیگر نمی‌تواند با لبخند و تعارف دیپلماتیک مذاکره کند. از طرف‌های دیگر نیز اصولاً چنین توقعی نمی‌رود. باید با تمام دقت و وسواس، واژه به واژه بر آنچه گفته می‌شود و لفظ به لفظ بر آنچه نوشته می‌شود، مواظبت کرد، تا مبادا متن گفت‌وگوها و قراردادها در فرصت‌های بعدی، به چالشی جدی بدل شود.

رخدادی که 2 سال پیش در جریان «برجام» اتفاق افتاد، از سنخ همین نوع مذاکره است که به نظر می‌رسد برخی ظرائف از سوی هیات ایرانی در متن و روح آن رعایت نشده است. این در حالی است که در آن سوی میز مذاکره، نمایندگان 1+5، واژه‌ها را طوری با دقت برگزیده و کنار هم چیده‌اند که براحتی می‌توانند از عواقب مسؤولیت‌زای آن در آینده شانه خالی کنند. برنامه‌ جامع اقدام مشترک میان جمهوری اسلامی ایران، اتحادیه اروپایی و کشورهای 1+5 که در ادبیات سیاسی ما از آن تحت عنوان برجام یاد می‌شود، در واقع نسخه‌ پارسی JCPOA است که کوتاه‌شده‌ عبارت Joint Comprehensive Plan of Action است. اکنون به بهانه‌ تصویب قاطع تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران در مجلس نمایندگان و مجلس سنا- که به «مادر تحریم‌ها» معروف شده است- با مراجعه‌ مجدد به متن توافقنامه‌ برجام (منتشرشده توسط وزارت امور خارجه) به ذکر چند نکته‌ محوری در باب روح برجام می‌پردازم.

تبلور این پی‌جویی ظریف و در عین حال منصفانه را می‌توان در این پرسش کلیدی یافت که چگونه است که ایالات متحده هر بار دست به تحریم می‌زند و بسته‌ تحریمی جدیدی را رو می‌کند، نه نص برجام نقض می‌شود و نه خدشه‌ای به روح آن وارد می‌شود، یا اگر به‌واقع، مطابق نظر مقامات مسؤول، متن و روح برجام از چنین اقداماتی آسیب می‌بیند، چگونه است که این عهدشکنی به طور معمول از سوی کشور ما قابل پیگیری نیست؟ مگر نه آنکه در برجام آمده است: «چنانچه تحریم‌ها جزئاً یا کلاً مجدداً اعمال شود، ایران این امر را به منزله‌ زمینه‌ای برای توقف کلی یا جزئی تعهدات خود وفق برجام قلمداد خواهد کرد». بر این اساس ایران می‌تواند موضوع را به منظور حل و فصل، به کمیسیون مشترک برجام ارجاع دهد و حق خود را به طور قانونی پیگیری کند اما اینکه چرا ما در استفاده از این حق، گرفتار تساهل می‌شویم، به‌واقع جای پرسش دارد. البته شاید به نوعی بتوان با توجه به نکات ذیل به این سوال مهم پاسخ داد:

یک- واقعیت این است که کشورهای سودجو و قدرت‌طلب دنیا یکصدا درصدد برآمده‌اند تا اقتدار، پیشرفت، نوآوری و استقلال علمی را از ما بگیرند؛ گزینه‌هایی که هر کشوری در هر جای دنیا حق دارد به اندازه‌ توان خود، از آنها بهره‌مند شود. اقدام ایالات متحده و کشورهای اروپایی در قدرتنمایی و سهم‌خواهی و محروم نگاه داشتن ملت ایران از حقوق خویش و سرانجام استفاده‌ نامشروع از حربه‌ تحریم، بیشتر شبیه این است که فردی قلدر و زیاده‌خواه که چیزی را از شما طلب می‌کند، بعد از آنکه نتواند به خواسته‌ خود برسد، بتدریج محدودیت‌هایی را برای شما به وجود بیاورد و پس از آنکه شما را به انزوا کشید، با وقاحت تمام بگوید: «بیا با همدیگر معامله کنیم؛ من محدودیت‌ها را برمی‌دارم، تو هم آنچه را که قبلاً می‌خواستم، به من بده». شما در این شرایط چه کار می‌کنید؟ آیا چاره‌ای جز قبول پیشنهاد او دارید؟ شما مجبورید بر سر چیزی معامله کنید که مال خودتان است. در این صورت، دیگر بر خلاف نظر دولت محترم، معامله‌ «برد- برد» عملاً معنای خود را از دست خواهد داد. مساله اینجاست که اصلاً از اول نباید کار به اینجا می‌رسید، ولی حالا که رسیده، باید با تدبیر با آن برخورد کرد.

دو- با نگاهی جامع و دقیق به برجام، با نوعی خوف و رجا در روح برجام مواجه می‌شویم؛ نوعی ترس و اضطراب، همراه با شور و شعفی مرموز؛ گویی لبخند ژکوند دوباره در روح برجام حلول کرده است. از سویی، برجام با شگفتانه‌ای برآمده از اجماع جهانی، از یک توافقنامه‌ تاریخی سخن می‌گوید که متضمن برنامه‌ صلح‌آمیز هسته‌ای ایران است و می‌تواند به صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی بینجامد. اما از سوی دیگر، پافشاری چندباره بر تعهد ایران به اهداف و اصول ملل متحد به نحو مندرج در منشور سازمان ملل و اینکه ایران مجدداً تایید می‌کند تحت هیچ شرایطی در پی جست‌وجو، توسعه یا کسب سلاح‌های هسته‌ای نخواهد بود، ناشی از بیم ابرقدرت‌ها از توان علمی ایران و تأکید بر ایران‌هراسی است.

سه- قرار است برجام، حرکتی در جهت صلح و موجب حصول امنیت در منطقه و جهان باشد. روح برجام می‌گوید این آرزوی بزرگ در منطق 1+5، متضمن یک پیش‌فرض است و آن اینکه از زاویه‌ نگاه ابرقدرت‌ها، یکی از موانع اصلی در مسیر تحقق آن، برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران است. البته اینطور هم می‌توان گفت که شاید مانع اصلی، توهم ناشی از ترسی است که اقدامات ایران در پی دارد؛ یعنی این احتمال وجود دارد که ایران تصمیم به تولید سلاح‌های کشتار جمعی بگیرد، نه اینکه واقعاً کشورهای بزرگ، به این نتیجه‌ قطعی رسیده باشند ایران در حال حاضر، چنین اندیشه‌ای را در سر می‌پروراند. این هم به هر حال، نظری است اما مطابق با این دیدگاه، تحریم‌های چند ساله‌ آمریکا و اروپا فقط به منظور پیشرفت ایران در دانش هسته‌ای، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟ آیا صرفاً به دلیل توهم ترس، می‌توان تحریمی را اتخاذ کرد؟ شعور جهانی، چنین مجازاتی را تنها از سر ترس می‌پذیرد؟

چهار- «برجام تاریخی» که قرار بود ضامن امنیت منطقه و جهان باشد، به‌واقع تا چه اندازه توانسته است در این مسیر موفق عمل کند؟ به نظر می‌رسد برجام در این زمینه گرفتار مغالطه شده است. آیا اصلاً چنین توقعی از برجام، منطقی است؟ برجام قرار است امنیت کجا را در منطقه برقرار کند؟ عراق، سوریه، فلسطین، بحرین، یمن، مصر و... کجا؟ آیا برجام می‌تواند مانع بمباران شهرهای یمن توسط رژیم واپسگرای سعودی شود؟ آیا می‌تواند از کشتار وحشیانه‌ مردم بحرین به دست مزدوران آل‌خلیفه جلوگیری کند؟ آیا می‌تواند تکفیری‌های داعش را از مرزهای عراق و سوریه عقب براند؟ و مهم‌ترین اینکه آیا می‌تواند به قضیه‌ فلسطین خاتمه دهد؟ در سطح بین‌الملل چطور؟ آیا می‌تواند دست شوم تروریسم را از خیابان‌های اروپا و آمریکا کوتاه کند؟ تا پای مداخله‌جویان خارجی در میان باشد، امنیت در این مناطق، چه با برجام و چه بدون برجام، حاصل نمی‌شود. با این تفسیر، ظاهراً برجام قرار است امنیت را فقط در چند کشور خاص برقرار کند. به دور و بر خودمان در سطح منطقه بنگریم. از نظر 6 قدرت بزرگ جهان، کدام کشورها بیشتر به امنیت نیازمندند؟ آیا جز رژیم صهیونیستی و عربستان و چند کشور کوچک دیگر، می‌توان از کشور دیگری نام برد؟

پنج- ظاهراً برجام بیشتر قرار است نگرانی‌های 1+5 را مد نظر داشته باشد. البته در برجام، سازوکار مشخص و البته زمان‌مندی برای رفع تحریم‌ها در نظر گرفته شده است که آن هم بالطبع، همراه با شرط و شروطی است. اما نکته اینجاست که از میان تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد و نیز تحریم‌های چندجانبه و ملی، تنها تحریم‌هایی لغو می‌شود که در ارتباط با برنامه‌ هسته‌ای ایران، وضع شده باشد. حال با چه دستاویزی می‌توان مانع اعمال تحریم‌های دیگر شد؟ همچنان‌که طی 2 سال گذشته، به‌کرات شاهد آن بوده‌ایم که ایالات متحده، تحریم‌های بسیاری را به بهانه‌های مختلف از جمله حقوق بشر و برنامه‌ موشکی، علیه ایران وضع کرده و نه‌تنها هر بار ادعا کرده برجام نقض نشده، بلکه حتی به ایران نیز نسبت به عدم پایبندی به برجام هشدار داده است. در این نقطه است که انتخاب دقیق واژگان، به یاری قدرت‌های برتر دنیا می‌آید. قید «مرتبط با برنامه‌ هسته‌ای» در متن برجام، عملاً زبان اعتراض ما را در مقابل تحریم‌های جدید آمریکا می‌بندد؛ تحریم‌هایی که روح برجام نیز از آنها بی‌خبر است.

شش- جسم و روح برجام، ایران را متعهد می‌کند نسبت به پیمان «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» (NPT) وفادار باشد و حتی به مخیله‌اش نیز خطور نکند که قدمی ناهمسو با هنجارهای عدم اشاعه‌ بین‌المللی بردارد. همین پیمان که در برجام، پیوسته از آن نام برده می‌شود و در سطر به سطر آن، چون لولوی سر خرمن، مدام جلوی چشمان ما است، در یکی از بندهایش آمده است: «هیچ نکته‌ای در این پیمان نباید به گونه‌ای تفسیر شود که حق مسلم همپیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هسته‌ای را برای مقاصد صلح‌آمیز، تحت تأثیر قرار دهد».

اساساً در این شکی نیست که چنین پیمانی از اول بر پایه‌ درستی بنا نشده است که اگر شده بود، نام آن «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» نبود، بلکه «منع تولید و آغاز امحای سلاح‌های هسته‌ای» بود. حال که چنین نشد و اعضای دائم شورای امنیت در حفظ سلاح‌های کشتار جمعی در دوران جنگ سرد، به خواسته‌ خود رسیدند، این دیگر ظلمی آشکار است که پیمانی را که خودمان روزگاری امضا کرده‌ایم و به گواهی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، همواره به آن وفادار بوده‌ایم، دائماً به رخ‌مان بکشند. حال اگر قرار بود بر فرض محال، برجام میان 1+5 و رژیم روسیاه اشغالگر قدس یا حتی کشورهایی مانند هند و پاکستان که پیمان منع گسترش را امضا نکرده‌اند، نوشته شود، وضعیت چگونه بود؟ از این همه تکرار و حواله دادن‌های پرشمار به پیمان منع گسترش، نه‌تنها روح که جسم برجام نیز آزرده می‌شود.

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2224/12/179272/0

ش.د9601609

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات