* اجازه دهید در ابتدا به سراغ دولت برویم، خیلیها میگویند در انتخاب وزرا، حسن روحانی از ، رئیس مجلس هم صلاح و مشورت گرفته و حتی برخی از وزرا را نیز با مشورت او انتخاب کرده است هر چند لاریجانی به تکذیب این موضوع پرداخت و گفت نقشی نداشته است، اما آیا واقعا آقای لاریجانی در این کابینهای که امروز میبینیم نقش نداشته است؟
** من نمیگویم که آقای لاریجانی به این خاطر کار بدی میکند.
* پس یعنی تایید میکنید، لاریجانی در انتخاب برخی وزرا نقش دارد؟
** بحث من این است که لاریجانی رئیس مجلس است و طبیعی است که برخی وزرا با او برای کسب رای اعتماد به مجلس می آیند بیشترین بحث بر سر خود دولت است. دولت باید وزرایی داشته باشد که با رئیس دولت هماهنگ باشند
* اگر رفتار روحانی مطابق با مطالبه مردم (24میلیونی) و اصلاحطلبان نباشد موضع اصلاحطلبان باید چه باشد؛ سازش، تعامل، انفعال؟ آیا همان اعتراض علنی که برخی اصلاحطلبان با شورای سیاستگذاری انجام دادند با روحانی انجام میدهند؟
** آنچه ماندگار است خدمت به مردم است. وقتی کسی رئیسجمهور است رئیسجمهور همه ملت است، بنابراین تعبیر کابینه 24 میلیونی را هم قبول ندارم.
اما در هر صورت باید ببینیم که اکثریت مردم روی کدام مطالبه تاکید بیشتری دارند، بنابراین معتقدم وزرایی انتخاب شدهاند که با نظر اکثریت مردم همسو نیستند. ما بهعنوان نماینده نباید به آنها رای بدهیم، اگر هم انتخاب شدهاند باید با آنها همکاری ولی در عین حال رصدشان کنیم. به هر حال برای مجلس یازدهم و ریاستجمهوری سیزدهم باید از همین الان برنامهریزی کنیم و اگر کسانی کاندیدای حزبی نیستند، نپذیریم.
معتقدم اگر کسی کاندیدای یک حزب است و اشتباهی صورت داد، آن حزب باید پاسخگو باشد و دیگر برای انتخابات حضور نداشته باشد با دولت روحانی هم باید به همین گونه برخورد کرد، ما معتقد نیستیم باید نعل به نعل با دولت روحانی پیش رویم، ما منفعت مردم را در نظر میگیریم و اگر چیزی بر ضد آنها بود باید با آن مخالفت کنیم. در جلسه رای اعتماد آن سه وزیر در دولت سابق هم شاهد بودیم که برای منافع، رای به سه وزیر دادیم هر چند بعدها، وزرا هوای کسانی که به آنها رای ندادند را بیشتر از بقیه داشتند.
* مشخصا میخواهیم رفتار اصلاحطلبان را نسبت به روحانی بدانیم، بعد از سال 92، همیشه بین احمدینژاد و اصولگرایان درباره میزان آرای احمدینژاد بحث بوده است- احمدینژاد آرای خود را نه از اصولگرایی بلکه از خود میدانست و اصولگرایان او را مدیون اصولگرایی میدانند- به نظر میآید که در آینده این چنین اختلافی نیز بین اصلاحطلبان با روحانی پیش خواهد آمد؟
** تجربه نشان داده هر بار که مشارکت مردم در انتخابات بیشتر باشد، تفکر اصلاحطلبی رای بیشتری دارد. بیشترین نقش اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری 96 این بود که افزایش مشارکت برای مردم را به ارمغان آوردند و آنها را تشویق کردند تا پای صندوق رای بیایند. اگر این اتفاق نمیافتاد قطعا آقای روحانی نمیتوانست پیروز میدان شود. این یک واقعیت است. اگر ما میگوییم نقش اقوام، زنان، جوانان و احزاب را باید در کابینه دید به معنای سهمخواهی نیست.
ما معتقدیم زمانی که این تفکر راه بیفتد، احزاب، خود دست به ائتلاف میزنند، ما قبل از انتخابات متحد میشویم و بعد از انتخابات تفرق داریم، درحالی که در همه جای دنیا احزاب قبل از انتخابات با یکدیگر رقابت میکنند و سپس حزبی که بیشترین رای را آورد با سایر احزاب ائتلاف میکند و تشکیل کابینه میدهد. دولت منتخب نیز باید نقش احزاب و نه اشخاص را جدی بگیرد. امسال در اردوی تابستانی تبریز گفتم جماعت اخوانالمسلمین در مصر 80 سال کار کرد آخر هم آقای مرسی سر از زندان درآورد. کار حزبی زمانبر است و ما هم بهدنبال آن نیستیم که خیلی سریع به قدرت برسیم، بنابراین من معتقدم ما سهمخواهی نکردیم، اما اصلاحطلبان اگر میخواهند نقش ایفا کنند باید به احزاب توجه کنند.
* بالاخره نگفتید اختلاف بین اصلاحطلبان و روحانی بهصورت جدیتری بروز میکند، مثل اختلاف احمدینژادیها و اصولگرایان؟
** بهطور طبیعی این اختلاف پیش میآید، اما هیچکس بنای اختلاف نباید داشته باشد. مثلا حزب اعتدال و توسعه قبل از آقای روحانی چندان اسمی در میان احزاب نداشت، اما امروز بهخاطر آقای روحانی مدعی بیشترین سهم در کابینه میشود. این حزب هم هیچ تناسبی با اصلاحطلبی ندارد، خودشان هم رودربایستی ندارند و میگویند که ما یک حزب میانهرو غیراصلاحطلب هستیم، البته نباید هم توقع داشته باشیم که آقای روحانی تمام مطالبات ما اصلاحطلبان را برطرف کند، اما آقای روحانی باید بداند اگر مشارکت 73 درصدی نبود آقای روحانی هم رئیسجمهور نبود.
* آقای روحانی در مواقع انتخاباتی بسیار از اصلاحات سخن میگوید، اما در باقی ایام کوتاه میآید این کوتاهآمدن بهخاطر آن است که او به سرنوشت دیگران دچار نشود یا ذاتا چنین ویژگی دارد؟
** تصور من این است که آقای روحانی ساختار قدرت و حکومت را خیلی خوب میشناسد و متناسب با این ساختار حکومت خوب پیش میرود. بعضی از ما شاید ساختار حکومت فعلی را نشناسیم یا نخواهیم به قواعد آن تن دهیم، اما اگر میتوانیم باید ساختارها را اصلاح کنیم نه اینکه اساسا ساختارشکن باشیم و اگر نمیتوانیم ساختارها را اصلاح کنیم باید متناسب با همان ساختارها حرکت کنیم. آقای روحانی از اول پیروزی انقلاب در این ساختار رشد پیدا کرده و بنده، ایشان را خیلی خوب میشناسم، چون از سال 1358، از مسئولان ستاد انتخاباتی او در مجلس اول بودم. به عبارتی حدود 38 سال است که او را میشناسم، او هم متناسب با ساختار پیش میرود.
* آقای کواکبیان! این روزها اختلافاتی در بین اصلاحطلبان رخ داده است، بهویژه هجمههای زیادی علیه شورای سیاستگذاری صورت گرفت، حزب مردمسالاری نیز از ابتدا با این شورا موافق نبود و ساز مخالف با آن میزد، آیا فکر نمیکنید این روند و مخالفت امثال شما یا برخی از چهرههای برند اصلاحطلبی که از شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به نام دیکتاتور نام میبرند، یک گل به خودی است که باعث شادی جناح راست میشود، بهراستی برای حل این مشکل باید چه کرد، تا این قدر فضا در درون اصلاحطلبان بد نباشد؟
** تمام عمر شورایعالی سیاستگذاری مربوط به مجلس دهم به اینطرف است. در آن زمان، گفته شد بهدلیل ضرورتهایی که وجود دارد برای مجلس دهم شورایعالی سیاستگذاری تشکیل شود. البته ما در همان ابتدا با این موضوع مخالف بودیم، میگفتیم ما سالها پیش از این شورا، شورای هماهنگی را داشتیم. فلسفه ذاتی شورای هماهنگی هم برای انتخابات است. شورای هماهنگی یعنی شورای متشکل از احزاب اصلاحطلب، شورای هماهنگی از سال 77 به بعد، یعنی پس از دوم خرداد 76 بهوجود آمده است و مربوط به دیروز و امروز نیست، اما بالاخره تصمیم بر تشکیل شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان شد، هرچند ما مخالف این موضوع بودیم، اما به دلیل عدم انشقاق با شورای جدید همکاری کردیم با اینکه از 17 حزب حاضر در جلسه شورای هماهنگی فقط با 9 رای تصویب شده بود. راستی برای صدور بیانیه باید دوسوم رای بدهند، اما اینجا گفتند نصف به علاوه یک! برخی اشخاص در شورای سیاستگذاری بودند، معلوم نیست مربوط به کدام حزب هستند.
فرض کنید حزب مردمسالاری با این ادعا که در 31 استان شورای اجرایی و در 185 شهرستان دفتر حزبی دارد، در این شورا یک رای داشت و یک نفر (شخص) هم در شورا(سیاستگذاری) بود که او نیز یک رای داشت. من معتقدم این موضوع ظلم و تضعیف و نادیدهگرفتن احزاب است. ما باید به همان شورای هماهنگی جبهه اصلاحات برگردیم، در این جبهه (شورای هماهنگی) تنها احزاب هستند و اشخاص نظر نمیدهند، دوستان گفتند بگذارید مرحله اول انتخابات مجلس دهم بگذرد ما سکوت کردیم، گفتند مرحله دوم هم هماهنگی کنید، حرف نزدیم، باز هم گفتند 3 ماه به ما وقت بدهید تا آسیبشناسی کنیم. باز هم صبر کردیم. بالاخره ما متوجه شدیم که این روند همینطور در حال تداوم است و برای همین در نهایت 8حزب اصلی شورای هماهنگی در نامهای خروجشان از شورای سیاستگذاری را اعلام کردند.
* از بین آن 8 حزب فقط دو حزب مردمسالاری و مجمع نیروهای خط امام و تا حدودی هم حزب اعتماد ملی را میتوان احزاب واقعی و جدی مخالف شورا ارزیابی کرد.
** البته بعد از این نامه هم برخی از این 8 حزب به شورای سیاستگذاری پیوستند، اما ما نپیوستیم. دلیلی هم نداریم که بپیوندیم. به نظر ما با این روند شورای سیاستگذاری باید فاتحه احزاب را خواند. رئیس دولت اصلاحات خودش نیز بر احزاب تاکید دارد چه معنایی دارد که به احزاب بگوییم شما از فلسفه ذاتیتان دست بکشید و در هر انتخاباتی این شورای سیاستگذاری است که باید لیست بدهد؟ آنوقت احزاب چه معنایی پیدا می کنند. ممکن است در مقاطعی بگوییم که باید جبههای برخورد کنیم بسیار خب! ما شورای هماهنگی با قدمت چندین و چند ساله داریم، اما عدهای چون نمیخواهند زیر بار تشکیل حزب بروند با شورای هماهنگی مخالفاند. چه ایرادی دارد امثال آقای عارف بهعنوان صاحب بنیاد ایرانیان هم حزب ایرانیان تشکیل دهد، آخر در کدام کشور دیدهاید که احزاب اختیار خود را به شورای بالادستی واگذار کند.
تاکید میکنم شورای سیاستگذاری یعنی فاتحه احزاب را خواندن. اگر لازم به کار جبههای است شورای هماهنگی خیلی خوب آن را انجام میدهد ضمن آنکه در آنجا رئیس هم دورهای است و ثابت نیست.
* مطمئنا این بحثها را در درون جلسات اصلاحطلبی نیز انجام دادهاید ولی پرسش اینجاست که چرا فقط حزب مردمسالاری یا مجمع نیروهای خط امام و حزب اعتماد ملی این روال را پیش گرفتند؟ چرا مثلا درباره حزب اتحاد ملت این اتفاق نیفتاد؟
** حزب اتحاد ملت تازه تشکیل شده است و همان دوستان قبلی حزب مشارکت هستند، ایراد دومی که به شورای سیاستگذاری داریم این است که علاوه بر تصمیمگیری اشخاص در این شورا، بعضی احزاب بیش از یک نماینده در آن دارند. هر حزب فقط باید یک نماینده داشته باشد، اینگونه نباشد که مثلا شاخه مهندسان یا فرهنگیان یا پزشکان یک حزب اصلی هم بهعنوان تشکل جدا حق رای داشته باشد! و... در واقع نباید یک حزب چند رای در شورای سیاستگذاری داشته باشد. معتقدیم باید از هر حزبی فقط یک نفر در شورا باشد.
ممکن است بگویند برخی احزاب در استانها حضور ندارند یا فاقد کنگره، روزنامه، هیئت اجرایی، دفتر سیاسی و سایر شاخصهای فراگیر یک حزب هستند، ایرادی ندارد ما میتوانیم تعیین کنیم و بگوییم در صورتی میتوانید عضو شورای هماهنگی باشید که این شاخصها را داشته باشید.
* اما از 21 حزب اصلاحطلب چرا فقط شما چند حزب سردمدار مخالفت با شورای سیاستگذاری شدهاید؟
** دلیلش سوابق، شاخصها و معیارهای بالای این احزاب است. مثلا حزب اعتماد ملی در کل کشور فعالیت دارد یا حزب مجمع نیروهای خطامام، مردمسالاری و اراده ملت احزاب پرسابقهای هستند، زمانی بقیه احزاب هم به حرف ما خواهند رسید. از شما میپرسم آیا واقعا دلیل اصلی پیروزی لیست شورای شهر، شورای سیاستگذاری بود؟ یا آن کلیپ و امضای رهبر اصلاحات؟ مردمی که رای دادهاند بهخاطر تایید رئیس دولت اصلاحات به میدان آمدهاند؟ یا فلان حزب یا شخصی که در شورای سیاستگذاری است، کدامیک؟
* خب معلوم است باز هم اشخاصی بودند که باعث پیروزی لیست شورا شد.
** بله! البته حرف ما نیز این است که تا چه زمانی لیست ما را باید آقای خاتمی تایید کند تا مردم رای بدهند؟ چه زمانی قرار است احزاب ما قد بکشند و احزاب خودشان را بهعنوان یک حزب جدی مطرح کنند؟
* گفته میشود هر زمانی که اصلاحطلبان موفق شدهاند بهطور کامل قدرت را در دست بگیرند با اختلافات درونجناحی خود بر سر قدرت، مملکت را به تندروهای اصولگرا واگذار کردند، در حال حاضر بهنظر میرسد دچار این تکرار و اشتباه شدیم، چون لیستهای ما تمام و کمال رای آوردهاند اکنون احزاب اصلاحطلب به ایجاد چالش علیه یکدیگر پرداخته و با خودشان به رقابت میپردازند، امری که باعث میشود دوباره با سرخوردگی مردم از این رقابتهای درونجناحی، در انتخابات شرکت نکنند و اصلاحات در آینده شکست بخورد.
** شما یا دموکراسی را قبول دارید یا نه! پایه اصلی هر دموکراسی، انتخابات است و هسته اصلی هر انتخاباتی رقابت و محور اصلی هر رقابتی، حزب است. اگر ما احزاب نداشته باشیم یعنی رقابت معنا ندارد به عبارت دیگر تداوم فقدان تحزب یعنی فروپاشی مردمسالاری.
* اما رقابت درونجناحی فرق میکند دودش در چشم خود اصلاحطلبان میرود.
** بگذارید این را هم بگویم شخصیت کاریزمایی رئیس دولت اصلاحات مطرح است، اساسا از اعتقاد او به تحزب بود که حزب مردمسالاری پدید آمد، حزبی که در ابتدا حزب مدافعان پیام دوم خرداد نام داشت. بعدها که مجوز روزنامه مردمسالاری آمد ما نیز حزب را به همین نام مردمسالاری گذاشتیم. این دروغ بزرگی است که میگویند احزابی که مخالف شورای سیاستگذاری هستند، مخالف او هستند. چه کسی گفته ما مخالف ایشان هستیم؟ من یکی از سخنرانانی بودم که در همین انتخابات به 43 شهر رفتم و در هیچ اجتماع و شهری نبوده که من از او یادی نکرده باشم.
کدام اصلاحطلبی مخالف ایشان است؟ اما عدهای میخواهند از رانت رئیس دولت اصلاحات استفاده کنند تا سر احزاب اصلاحطلب را ببرند، ما حرفمان این است که دموکراسی قواعدی دارد، اینکه جریانی بیاید به نام اشخاص یا منافع اصلاحات همهچیز را به نفع خودش تغییر دهد، این کار درستی نیست. فرض کنید شورای شهر را هم تصاحب کردیم، خب بعد از آن چه؟ تا چه زمان میخواهید این روند را ادامه دهید.
* چه پیشنهادی برای حل این مشکل دارید؟
** پیشنهاد ما این است که شورای سیاستگذاری همین امروز تعطیل شود(!)
* پیشنهادی بدهید که مقبول دو طرف این اختلافنظر باشد.
** به شورای هماهنگی اصلاحات که سابقهای از سال77 تا به امروز دارد برگردیم. اینجانب قبلا در شورای هماهنگی بهعنوان نماینده حزب همبستگی شرکت میکردم. از سال 82 حزب مردمسالاری هم عضو شورای هماهنگی شد و یک روز هم کار را تعطیل نکردیم، چون اعتقاد به کار جبههای داریم، البته کار جبههای هم ساز و کار دارد. در همین جا من پیشنهاد دیگری دارم که در امتداد صحبتهای آقای منتجبنیاست (قائم مقام حزب اعتماد ملی). کاری که «جمنا» کرد در ذات خودش یک کار دموکراتیک بود به این موضوع هم که آقای میرسلیم گفته «جمنا» برخوردار از حمایت برخی نهادها بوده و از قبل هم آقای رئیسی را انتخاب کرده بودند کاری ندارم، اما به هر حال جمنا توانست همه احزاب را دور خودش جمع کند و به نوعی پارلمان اصولگرایی شکل داد.
* از جمنا که دیگر خبری نیست! پس شما هم دنبال تشکیل یک جبهه مقطعی انتخاباتی هستید!
** من که معتقد به کار حزبی هستم، ولی اگر میخواهیم کار جبههای کنیم باید چنین کرد. به هر حال هر حزبی بدون استفاده از نام اشخاص از داشتههایی که دارد باید استفاده کند، اما میگویم کار جمنا فی حد ذاته بد نبود، مثلا 50 کاندیدای ریاستجمهوری را به 15کاندیدا رساندند، از آن 15 کاندیدا به یک نفر رسیدند، یک نوع گفتگوی درونی در خود شکل دادند و بالاخره هم به رئیسی رسیدند. من هم میگویم اگر بناست کار جبههای کنیم باید این کار را انجام دهیم.
* خود اصولگرایان اذعان دارند که جمنا یک جبهه شکست خورده است.
** من کاری به حاشیههای آن، نقش برخی ارگانهای دیگر در آن ندارم. مثلا اینکه حزب موتلفه میرسلیم را مورد حمایت قرار داد، اما بعدا این حمایت را پس گرفته، یک بحث حاشیهای است، اصل حرکت، حرکت بدی نبود ما نیز میتوانیم این کار را انجام دهیم، به فرض شورای شهر و شهردار را هم از آن خود کردیم، بعد از آن چه؟ من بارها گفتهام 158 نفر لیست امیدی داشتیم، اما آقای عارف فقط 107 رای در مجلس میآورد. این دقیقا بهخاطر ضعف احزاب است. اگر این نفرات از طریق احزاب نام و نشاندار به لیست اضافه میشدند، این احزاب پایبندتر به وفایشان عمل میکردند. بعضا افرادی بودند که در لیست امید جای گرفتند بهخاطر چند ناسزا به احمدینژاد وارد لیست شدند! برای همین بود که بعد از نتایج ریاست مجلس گفتم اینها عکس سلفی را با ما گرفتند، اما جای دیگر زنبیل گذاشتهاند.
جالب اینکه از میان این تعداد آرای به عارف در انتخابات ریاست مجلس، هم نمیتوان گفت که آیا بهطور صددرصد آنها موضع فراکسیون امید را حفظ میکنند یا نه؟ بهخاطر ضعف تحزب است که چنین وضعیتی پیش میآید. در بحث شورای شهر هم همینطور است. اعضایی در شورا هستند که به هیچ طرف تعهدی ندارند و به نظر من چنین چیزی ضعف است. بعضیها میگویند باید به سال 1450 (با خنده) برسیم تا حزب شکل بگیرد، باید نیم قرن صبر کنیم! اما ما که حوصله صبرکردن تا آن موقع را نداریم.
* در میان غوغاها و جنجالهایی که احمدینژادیها این روزها به پا کردند و عدهای هم این اعمال و رفتار را به طنز میگیرند، عدهای از مردم هم میگویند هر چه باشد احمدینژادیها حرف خود را با شجاعت میزنند، درحالی که اصلاحطلبان تنها سکوت، محافظهکاری و تعامل در هر شرایطی را در پیش گرفته و جسارت کافی برای بیان حرفهای خود را ندارند، چرا چنین است؟
** اول اینکه برخلاف تصوری که وجود دارد اصلاحطلبان نظام را بیشتر از احمدینژادیها دوست دارند. درخصوص برخی از صحبتهای احمدینژاد و بقایی باید گفت چرا قبلا فریاد نکشیدید؟ بقایی و احمدینژاد فکر میکنند اگر قیافه اپوزیسیونی بر خود بگیرند نامشان دوباره بر سر زبانها میافتد و مردم از آنها طرفداری میکنند. اما مشکل برای زمانی است که ما اصلاحطلبان و مردم فریاد کشیدیم، اما کسی حرفمان را گوش نداد. آخر دیوان محاسبات که زیرنظر مجلس است چرا امروز باید اعلام کند احمدینژاد 48هزار میلیارد تومان تخلف مالی داشته است؟ چرا آن زمان نگفتند؟ اگر همان زمان به این تخلفات رسیدگی میشد احمدینژاد اصلا جرات داشت که بیاید و دوباره برای ریاستجمهوری ثبتنام کند؟
در مورد شهرداری هم همینطور، اگر بحث املاک را جدی میگرفتند کار به اینجا نمیرسید که آقای جدیدی در شورا بگوید املاک نجومی نیست مریخی است(!) آن موقع به ما میگفتند ما سیاسی برخورد میکنیم، ولی حالا طرفداران خودشان هم این موضوع را میگویند. برخی اصلاحطلبان واقعا نجابت به خرج دادند و برخوردهایی که علیه آنها طی این سالها شد را تحمل کردند.
بهعبارتی اصلاحطلبان نخواستند بهخاطر یک دستمال قیصریه را به آتش بکشند. این همان نکتهای است که در بین احمدینژادیها دیده نمیشود. مطلب دیگر البته اینکه چنین رفتارهایی را از سوی احمدینژادیها نیز شاهد باشیم، جسارت محسوب نمیشود. ما سالانه حدود 9 میلیون پرونده قضایی داریم در حالی که ژاپن با 130 میلیون جمعیت فقط 300 هزار پرونده ورودی به دستگاه قضا دارد. مشکل کجاست؟
* تحریمهای جدید کنگره آمریکا این فضا را برای تریبونداران باز گذاشته است تا دوباره صحبتهای ضدبرجام، انجام دهند یا روحانی را به آمریکایی بودن متهم میکنند، در چنین شرایطی واکنش دولت باید چگونه باشد؟ آیا به سمت مسیر نقض برجام پیش میرویم؟
** برجام را باید از تحریمهای جدید آمریکا جدا کرد. درست است که با توجه به ماده 26-28-29 برجام، این تحریمها ناقض برجام است، اما این تنها آمریکاست که دست به چنین تحریمهایی زده است، در حالی که برجام متعلق به کشورهای 1+5 است. در حال حاضر آمریکا نقض برجام کرده است.
* پس نقض برجام را قبول دارید؟
** مفادی از نقض برجام صورت گرفته است، البته همین آمریکا دوست دارد برجام به دست ما پاره شود.
* آنچه در برخی تریبونهای ایران درحال اتفاق است آن چیزی است که آمریکا میخواهد.
** علیرغم تصویری که این تریبونداران میخواهند نشان دهند که آمریکا موافق برجام است، اتفاقا آمریکا مخالف برجام است، چون میگویند برجام نه تنها رفتار ایران را تغییر نداده بلکه باعث اقتدار ایران شده و لااقل تحریمهای نفتی، بیمه، کشتیرانی، مباحث بانکی، حمل و نقل را از سر راه برداشته است اگر برجام نبود قطعا توتال یا خرید هواپیماها را نداشتیم. مزیتهای برجام برای ایران باعث شده تا آمریکا با آن مخالفت کند. من معتقدم باید اتحادیه اروپا را با دیپلماسی فعال همراه با خودمان بکنیم و در عین حال در برابر مصوبه آمریکا بایستیم. در مجلس هم کلیت طرح یک فوریتی را در کمیسیون امنیت ملی تصویب کردیم.
از طرفی این را هم در نظر بگیرید از متن 80 صفحهای مصوبه سنا، 50 صفحه مربوط به روسیه است، 15صفحه مربوط به کرهشمالی و حدود 9 صفحه مربوط به ایران و ما متناسب با این مصوبه باید برخورد کنیم، پیشنهادهایی در اینباره برای طرح یک فوریتی مجلس دارم.
صحبت من هم درباره آنهایی که میگویند برجام فایده نداشت این است که سران نظام همه مباحث برجام، شورایعالی امنیت ملی، شورای راهبردی در سیاستخارجه، شورای نظارت بر اجرای برجام را زیرنظر دارند. اگر روزی به این نتیجه برسند که برجام بهطور کلی هیچ فایدهای برای ایران ندارد، میتوانند بگویند برجام برداشته شود. رهبر انقلاب درباره سند 2030 گفتند که این سند با فرهنگ ما نمیخواند و این سند کنار رفت. این نشان میدهد که برخی از کسانی که از روز اول با برجام مخالف بودند فقط بهدنبال این هستند که بگویند دیدید درباره برجام گفتیم معاهدهای بیثمر است! آنها نگرانی جناحی دارند و چندان دلواپسی برای مملکت ندارند.
همین ترامپ که رفتارهایش ما را به یاد احمدینژاد میاندازد در آخرین اظهاراتش از پایبندی ایران به برجام میگوید و از تیمش میخواهد چارهای بیندیشد که بگوید ایران نقض برجام کرده است. دلواپسین که هیچگاه نمیخواستند برجام ثمر بگیرد نباید زبانشان دراز باشد و بگویند که ما از روز اول گفته بودیم برجام بر سر جایش است، ما هم پاسخ مناسب این یک کشور بابت تحریمهایش را میدهیم.
* اما روحانی در مناظرات انتخاباتیاش گفت ما میتوانیم همه تحریمها حتی تحریمهای غیرهستهای را رفع کنیم؟
** حرف آقای روحانی این بود که تحریمهای هستهای را که برداشتیم باید تحریمهای غیرهستهای را هم برداریم.
* «باید» را یادم نیست که گفت، بیشتر وعده داد!
** مگر آقای روحانی بهدنبال این نیست که باید تحریمها برداشته شود، ولی باید موقعیتها را نیز بسنجیم.
* این حرف انتخاباتی گریبان اصلاحطلبان در سال 1400 را نخواهد گرفت؟
** خیر! ما اصلاحطلبان وظیفه داریم بهدنبال آن باشیم تا همه تحریمها را برداریم. این هدف همه ما باید باشد.
* این روزها درباره شهرداری گزینههای نجفی و مهرعلیزاده مطرح میشوند در این بین اینکه خانم کولایی بهعنوان یک زن گزینه نمایشی کاندیدای شهرداری است را چگونه می بینید؟
** هیچ اشکالی ندارد یک خانم توانمند برای شهرداری مطرح شود، اما هر شهردار باید سوابق و برنامههایی برای اجرا و توانمندیهایی در اینباره داشته باشد.
در دیداری که نمایندگان تهران با اعضای شورای شهر داشتند گفتم که باید توجه داشته باشیم تهران مشکلات جدی دارد وقتی حادثهای مثل پلاسکو پیش میآید تازه به آن مشکل پی میبریم. ما نمایندگان تهران یک شب زیر پوست شهر تهران را از 10 شب تا 5 صبح دیدیم و دریافتیم که اگر روی پوست شهر هزار مشکل دارد، زیر پوست شهر دههزار مشکل دارد. یکی از ایرادات جدی که به نحوه مدیریت شهر تهران دارم این است که قانون ساماندهی امور پایتخت متاسفانه اجرا نمیشود، 4 سال است در این دولت یک جلسه شورای ساماندهی امور پایتخت تشکیل نشده است(!) اگر آن جلسات شکل میگرفت میتوانست مطالبی از این قبیل که دولت و شورای شهر و مجلس هر یک باید چه کنند مشخص شود.
مثلا اعلام شده که تمام پادگانها باید از تهران بیرون رود یا صنایع آلاینده نباید وجود داشته باشد، یا صنایع مزاحم نباشد، حتی گفته شده احتمال انتقال پایتخت سیاسی بررسی شود، ولی جلسهای که باید از سوی رئیسجمهور تشکیل شود اعلام نشده است. جالب است بنده هم که یک سال و چند ماه است نماینده مجلس هستم و از طرف کمیسیون امنیت ملی در صحن علنی مجلس انتخاب شدم که در این شورا (ساماندهی امور پایتخت) باشم، اما این شورا یکبار هم تشکیل نشده است.
به هر حال شهردار آینده باید بحث مبارزه با فساد را جدی بگیرد. من سه بحث را در این زمینه مطرح کردم؛ اولا اینکه گفتهام کسی که به بهشت میرود به فکر پاستور نباشد، دومین بحث این است که آنقدر در شهرداری پاکدستی را بروز دهد که یک افتخار برای اصلاحطلبان باشد و هیچ شائبهای در این باره که اینها هم آمدهاند تا جیبهای خودشان را پر پول کنند و بحثهایی که در گذشته بوده، تکرار نشود. بحث سوم اهمیتدادن به مردم و مطالبات مردم است، یک زمانی میگوییم دولت باید مطالبات اکثریت مردم را فراهم کند، اما گاهی به محلهها میروم و شورایاریها را میبینم اینکه شهرداری هم بتواند بخشی از مطالبات مردم را تحقق بخشد یک نکته بسیار بااهمیت است. بعضیها میگویند سرنوشت رئیسجمهوری یا شورای شهر تهران یا مجلس به اصلاحات گره خورده است. من به این موضوع اعتقاد ندارم من معتقدم همه اینها بر میزان مشارکت مردم گره خوردهاند.
البته عملکرد مجلس، شورا و دولت، میتواند مردم را ترغیب کند تا به پای صندوق رای بیایند. در کدام شورای شهری چنین استقبالی از انتخابات دیدهاید، شما شورای شهر دوم را به یاد بیاورید مشارکتی که یازده درصد بیشتر نبود(!) همان شورای شهری که بعدها احمدینژاد را بهعنوان شهردار انتخاب کرد.
اگر همان موقع هم اکثریت مردم شرکت میکردند امکان نداشت احمدینژاد شهردار شود. من میگویم کاری نکنیم که برای دفعات بعد مردم را مایوس کنیم که دیگر پای صندوقهای رای نیایند. قطعا اگر شورای شهر بعدی عملکرد خوبی نداشته باشد، دوباره شورا بهدست رقیب میافتد. تعبیر من این نیست که شورا، مجلس و دولت به اصلاحات گره خورده، بلکه به مردم گره خورده است. اگر مردم امیدوار باشند اصلاحطلبان پیروز میشوند و اگر مایوس شوند اصلاحات شکست میخورد.
* آقای کواکبیان! این روزها مصاحبهها و اظهارات میرسلیم علیه رئیسی، قالیباف و حزب موتلفه همه را غافلگیر کرده است چرا اینطور میرسلیم دست به خودزنی سیاسی زده است؟
** حزب موتلفه در این انتخابات خوب عمل نکرد، این حزب میرسلیم را کاندیدای حزبی معرفی کرد، اما در دقیقه 90، حمایتش از او را قطع کرد، زمانی که شخص من برای ثبتنام ریاستجمهوری اقدام کردم گفتم، خوشحالم که میرسلیم بهعنوان یک کاندیدای حزبی ثبتنام کرده است. من هم بهعنوان یک کاندیدای حزبی نامنویسی کردم، البته میگفتم اگر آقای میرسلیم رجل سیاسی شناخته شود حتما من هم بهعنوان رجل سیاسی انتخاب میشوم، هر چند این طور نشد و حتی هیچ اعتراضی هم از جانب رئیسجمهور بهعنوان مجری قانوناساسی و پاسدار آن در این زمینه ندیدیم.
بگذاریم و بگذریم! اما آقای میرسلیم اگر میخواست در افکارعمومی موثر باشد، این حرفهای امروز را باید همان موقع در مناظرات انتخاباتی مطرح میکرد. او میتوانست نام خودش را در تاریخ سیاست ایران جاودان کند. حالا که همه چیز تمام شده است و آقای میرسلیم این حرفها را بزند چه فایدهای دارد، اینکه «آقای قالیباف هر جایی باشد کار را خراب میکند.» یا بیاید بگوید «جمنا با کمک برخی نهادهاکارهایش را پیش برده است!» این حرف را همان موقع باید میگفت. بهنظرم گفتههای آقای میرسلیم یک تاخیر 3-4 ماهه داشته و دیگر اثری ندارد.
* در مورد مطرحشدن نئواصولگرایی از سوی قالیباف و مصاحبه اخیرش علیه اصولگرایان در تلویزیون چطور؟
** برخلاف همه تحلیلها معتقدم کنار رفتن آقای قالیباف به نفع اصولگرایان و به ضرر اصلاحطلبان بود، اگر ایشان بود 16میلیون رئیسی به همان 7 میلیون سابق قالیباف سوق پیدا میکرد. قالیباف به اشتباه تصور میکند که اگر او کاندیدای نهایی اصولگرایان میشد رای میآورد، درحالی که چنین چیزی نیست. بهخصوص بعد از حرفهای پوپولیستی او در مناظرات و نظرسنجیها نشان میداد که او اقبال پایینی دارد.
اما ظاهرا چون آقای قالیباف دیگر شهردار نیست، وقت زیاد دارد، نشسته با خود تحلیل میکند.
این لفظ نئواصولگرایی هم از آن بحثهای جالبی است که آقای قالیباف زده است. مگر اصولگرایی چه تعریفی دارد که نئواصولگرایی داشته باشد؟ به نظر میآید اینگونه حرکات بیشتر ماکیاولیستی است، شما اگر سیر برخوردهای آقای قالیباف را در این مدت دیده باشید به این نکته پی میبرید. البته وجه مشترک بنده و قالیباف در این است که هردو در چند انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردیم، اما بنده هر بار که برای ریاستجمهوری کاندیدا میشوم احراز صلاحیت نمیشوم، ولی به آقای قالیباف بعد از تایید صلاحیت اقبالی نمیشود. ولی یک تفاوتی هم داریم، زیرا از طرفی من همانی که هستم، هستم(!) اما آقای قالیباف در 3 دوره کاندیداتوری 3 صحنه مختلف از خودش نشان داد، مثلا در دور اول تلاش داشت از خودش یک چهره با دیسیپلین بروکراتیک و با لباس خلبانی نشان دهد تا مردم آن سابقه نظامیگری او را فراموش کنند.
در دوره دوم وقتی دید فضای اصلاحطلبی حاکم است گاهی به نعل و گاهی به میخ میزد تا به خاطر همین مسائل مطرح شود. او در سال 92 فکر میکرد آقای روحانی اصلاحطلب نیست و چون اصلاحطلبان هم کاندیدایی ندارند، طبیعتا اگر او آن حرفها را بزند میتواند بخشی از آرای اصلاحطلبی را به خودش جلب کند. اما در این دوره کاملا از اصلاحطلبان مایوس شده بود و به سیم آخر (احمدینژادی) زد و گفت که به این شکل نتیجه میگیریم. اما بعدا دید که نتیجهای ندارد و حالا هم که این حرفهای جدید نئواصولگرایی یا ضداصولگرایی می زند.
برای همین توصیه من آن است که آقای قالیباف اندکی صبوری به خرج دهد و پروندههای تحقیق و تفحص را بهطور جدی پاسخگو باشد. من معتقدم اگر جواب قانعکنندهای درباره این پرونده نباشد وضعیت بسیار متفاوت است و اگر هم جواب محکمی داشتند از سویی بهتر است آقای قالیباف هم حزب تشکیل دهد تا تکلیف خودش و میزان وزنش مشخص شود.
* میخواهم کمی هم از خودتان بپرسم، شما شخصیت پرحاشیهای در مجلس هستید، بعضا صحبتهایی مطرح میکنید که سوژهای طنز به دست رسانههای جریان راست میدهد این عملکرد شما جای سوال برای من است، از آن جمله معروفتان راجع به گیلاس و عباس کیارستمی که هنوز هم محفل طنز است بگیرید تا آن یازده نفر رای ریاست مجلس (که البته درباره دلایلش ما توضیحات کامل چاپ کردیم)، اما به هر حال بسیاری از این ماجراها باعث و بانیاش خودتان شدید. اصلا چرا آن گیلاس را گفتید؟
** درباره آن یازده رای که باید بگویم من قبل از رایگیری از انتخابات ریاست مجلس انصراف دادم و همه هم آن را فهمیدند، پس دیگر اساسا رای من نباید خوانده میشد، ولی بهخاطر کملطفی آقای لاریجانی و در جهت مانور بیشتر، او این آرا را خواند. اما درباره گیلاس باید بگویم به هر حال در تشییع جنازه مرحوم کیارستمی شرکت کرده بودیم، منطقه ایشان لواسانات است که در آنجا گیلاس بهعمل میآید، جشنواره گیلاس برپا میشود، خود او هم در فیلمی به نام طعم گیلاس بود، بعد فصلی هم که مرحوم شدند فصل گیلاس بود من قصد نداشتم شوخی بکنم، ولی خبرگزاریهای اصولگرا همان را گرفتند و تیتر زدند که اظهارنظر گیلاسی کواکبیان، هنوز هم آن جمله سوژه شده است. آن جملهای که من گفتم واقعا بیغرض و بیشیله پیله بود اینکه من گفتم: در فصل گیلاس، فرزند شهر گیلاس، آفریننده طعم گیلاس به خدای گیلاس پیوست. قصد طنز نداشتم و نظرم را گفتم.
* چرا همیشه در مناظرات صداوسیما، کواکبیان بهعنوان فرد اصلاحطلب آن مناظره پیدا میشود؟ این هم نکتهای دیگر است برخی اصلاحطلبان میگویند چون کواکبیان بعضا اظهارنظرهایی میکند که علیه اصلاحطلبان از آب درمیآید و میتوان علیه اصلاحات از آن بهرهبرداری کرد، به صداوسیما دعوت میشود برخی هم میگویند کواکبیان با صداوسیما و جناح مقابل شاید سر و سری دارد.
** اولا من بعد از انتخابات دو، سه بار به صداوسیما نیز در مجلس تاختم و گفتم که این رسانه از مرز قانون و عدالت فرا رفت، مسئولان صداوسیما هم از این موضوع خوششان نیامد و شاید کمتر از من دعوت کنند. از طرفی هیچ وقت تلویزیون از من نخواسته تا بهعنوان یک کارشناس و یک صاحبنظر یک طرفه صحبت کنم برخلاف آنکه افرادی مثل قالیباف یا حداد عادل در تلویزیون دعوت میشوند و یک طرفه هر چه بخواهند میگویند. وقتی صداوسیما هیچوقت من را به تنهایی دعوت نکرده است این بدان معناست که آنها از من دعوت میکنند تا بتوانند یک مناظره را تشکیل دهند. از سویی واقعیت این است که صداوسیما برای جمهوری اسلامی است، متعلق به ملت است و اگرچه عملکرد ملی این رسانه باید بیشتر باشد، اما از شما میپرسم اگر آقای شریعتمداری یکطرفه حرف بزند بهتر است یا یکی در تلویزیون برود و جواب او را بدهد؟
عرض من این است که باید از کمترین امکاناتی که به شما میدهند استفاده کنید مگر مجلس دهم مجلس اصلاحطلبان است؟ ولی من از هر فرصتی استفاده میکنم تا در مجلس حرفهایم را بزنم، من صادقانه حرف میزنم و هیچ پشتپردهای ندارم. من با شفافیت حرف میزنم. ممکن است برخی از صحبتهایم به دوستان اصلاحطلب بربخورد، تا جایی که برخی از رسانههای اصلاحطلب، صحبتهای من در مجلس را هم منعکس نمیکنند. درحالی که من معتقدم ما باید نشان دهیم چقدر به اصول اصلاحطلبی پایبند هستیم. اصلاحطلبی یکسری اصولی دارد. اینطور نیست که من شب بخوابم و صبح بیدار شوم و بگویم اصلاحطلب هستم. فردی که رانتخوار، اهل زد و بند و... باشد اصلاحطلب نیست.
* جر و بحثهای همیشگی شما با آقای لاریجانی در مجلس از کجا نشات میگیرد، آیا ارتباطی با آن بازی سیاسی دارد که در بحث ریاست مجلس با شما انجام داد؟
** من معتقدم اگر خوب عمل کنیم آقای لاریجانی را هم میتوانیم به آییننامه و رعایت آن دعوت کنیم آقای لاریجانی خیلی مبسوط الید در مجلس شده و هرگونه که میخواهد عمل میکند.
* از ماجرای پروفسور کواکبیانی که به شما گفت، بگویید؟
** الان که5 ماه از سال گذشته است به حرف آن روز من میرسید. من آن موقع به آقای لاریجانی گفتم شما نباید مکاتبه انجام میدادید. (راجع به برنامه و بودجه) ایشان گفت من به عنوان «رئیس مجلس نوشتم نه از طرف مجلس، پس حتما باید از جناب پروفسور کواکبیان اجازه میگرفتم.»
من گفتم وقتی دولت برنامهای را قبول دارد 30 درصد آن را اجرا میکند.
مثلا در برنامه ششم دولت 34 ماده داده بود، لاریجانی توانست با آن نامه کاری کند تا بتواند آن را 144 ماده کند. اما من میگفتم بگذارید دولت چیزی که میتواند را انجام دهد، اما با آن نامه کاری کردیم که اکنون دولت در حالی که 5 ماه از سال میگذرد هنوز برنامه ششم را ابلاغ نکرده است. حالا بنده لقب پروفسور بگیرم یا نگیرم! آن موقع که آن حرف را زدم قطعا این روز را میدیدم اینکه باری که بر دوش دولت میگذاریم را متوجه باشیم، اما آن تریبون هم دست خودشان است، آن موقع ما ضایع شدیم وگرنه کَل کَل خاصی با لاریجانی ندارم.
* کَل کَل که دارید آقای کواکبیان...
** من مسئولیتهای زیادی در مجلس دارم؛ از اتحادیه بینالمجالس جهانی گرفته، بحث فراکسیون دیپلماسی منافع ملی گرفته، نماینده در کمیته حمایت از انقلاب فلسطین گرفته، رئیس گروه دوستی گرفته و... و خیلی از مسئولیتهای دیگر که در مجلس دارم و آن را همراه با او (لاریجانی) دنبال میکنم، اما معتقد هستم که هر کس بر جایگاه ریاست مینشیند باید توجه کند که سخنگوی مجلس است و نه رئیس به مفهوم مطلق آن، مشکل ما با آقای لاریجانی در این است.
* پس همه دعواهای لفظی شما با رئیس مجلس به خاطر آن است که او آییننامه را رعایت نمیکند؟
** بله! برای هیئترئیسه این دوره (دوره دوم) قاعدهای برای فراکسیونها گذاشتیم تا رئیس و نایبرئیس و... را بهصورت مشترک انتخاب کنیم، دیدیم دوستان غیراصلاحطلب پای حرفشان نایستادند. من در این دوره هم میخواستم کاندیدای ریاست مجلس شوم، به من گفتند کاندیدا نشو چون در ریاست قرار است اصلاحطلب و اصولگرا رای مشترک بدهند من هم کاندیدا نشدم. اگر چنین قرار و تعهدی نبود من کاندیدا میشدم. ممکن بود رای نیاورم، ولی حداقلش آن بود که هویت اصلاحطلبی خود را به نمایش میگذاشتیم، ولی ما اصلاحطلبان سر عهدمان ماندیم، ولی آنها نماندند.
* صحبتتان درباره اظهارنظر روحانیون مجلس درباره توتال هم جنجال ساز شد، گفتند به روحانیت توهین کردید.
** البته آن موقع دوستان زیادی شلوغ کردند و بعد هم آمدند با ما روبوسی کردند. من حرف بدی نزدم، من فقط گفتم برخی از روحانیونی که در مجلس هستند و اکنون نامهای علیه توتال نوشته و در حال جمعآوری امضا برای آن هستند تخصص نفتی ندارند(!) اگر به بنده هم بگویند تخصص نفتی ندارید، من میگویم نه ندارم(!)، تخصص پزشکی هم ندارم، اینکه توهین نیست من که نگفتم روحانیون حق اظهارنظر یا امضا پای نامای را ندارند، هر کس آزاد است. فقط گفتم تخصص نفتی ندارند که ظاهرا به آنها برخورد. از طرفی من به خودشان هم گفتم اگر درسهای فقهی بیشتر از شما نخوانده باشم کمتر نخواندم(!) بالاخره من غیر از اینکه در دانشگاه امام صادق(ع) فوقلیسانس گرفتم در درس آیتالله سیدرضی شیرازی (از نوههای میرزای بزرگ شیرازی) و آیتالله سیدعلی گلپایگانی درس خواندم. ما زاویهای با روحانیت نداریم.
این را هم بگویید که بعد از آن صحبت از آن نامه ضدتوتالی که 25 امضا داشت، 13 نفر امضایشان را پس گرفتند و آن موضوع از حد نصاب افتاد، طرح کسانی هم که قصد ردتوتال را داشتند 3 فوریتی بود و خدا را شکر نیمی از طراحان خود امضایشان را پس گرفتند.
* ولی قبول دارید در کل، آدم پرحاشیهای هستید؟
** نمیدانم، ولی خودم دوست ندارم برای خودم حاشیه درست کنم شاید اندکی طبع کاریم باعث شود.
* اما درونمایه طنز دارید.
** من با همه شوخی میکنم حتی با اصولگرایان. اما سر مواضع خودم نیز محکم هستم و این را همه میدانند.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=80415
ش.د9601705