مسئولان جمهوری اسلامی نیز به صراحت اعلام داشتهاند که نه تنها برگزاری رفراندوم را برنمیتابند؛ بلکه با انسداد مرزها، قطع روابط سیاسی و اقتصادی و تعطیلی کنسولگری، حق ورود به عمق اقلیم و مبارزه با ضد انقلاب مستقر در اقلیم و گروههای خفته تجزیهطلب در آنجا را به منزله بخشی از اقدامات پیشدستانه و احتیاطی برای مقابله با پیامدهای ضد امنیتی و بحرانآفرین تصمیم بارزانی در دستور کار قرار دادهاند.
ساز جدایی و تجزیه اقلیم کردستان عراق، گرچه از گذشته وجود داشته و یکی از وعدههای سران حزبی برای کشاندن مردم مظلوم کُرد به دنبال خود و تأمین اهداف قبیلهای و سیاسیشان بوده، اما درست همزمان با هجوم داعش به موصل وارد مرحله جدیدی شد و همان زمان که تروریسم وحشی تکفیری با ارعاب به دنبال برپایی خلافت داعش و تجزیه کشورهای عراق و سوریه بود، مسعود بارزانی که در سالهای اخیر با تعطیلی مجلس اقلیم و مدیریت انتخابات، نوعی دیکتاتوری خانوادگی را برای خود رقم زده، با شراکت در چپاول مراکز نظامی، همراه با تروریستهای داعشی، هم به تضعیف قدرت دفاعی دولت مرکزی کمک کرد و هم با غارت منابع ملی شریک داعش شد. او سپس با استفاده از ادبیاتی همسو با حامیان داعش به امتیازخواهی در شرایط بحران برآمده و با طرح جداییطلبی در شرایطی که آن را عراق پس از سقوط موصل مینامید، عملاً تجزیه عراق را به رسمیت شناخته و سهم خود را طلب کرد.
بارزانی در سودای دستیابی به اهداف سیاسی و قبیلهای خویش و در هماهنگی با داعش و حامیان آن، چنان پیش رفت که چشم بر پیشروی داعش به سوی سنجار (شینگال) و کُردهای بیدفاع ایزدی و جنایات داعشیها علیه زنان و کودکان کُرد سنجاری و آوارگی آنان بست و البته وقتی این موج وحشت به اربیل رسید، او تنها به فکر نجات خود و خانوادهاش بود و اگر کمک مقاومت مردمی نبود، در مقابل پیشروی داعش به سوی مناطق کردنشین، تنها تدبیر راهبردی او در شرایط سخت خارج کردن خاندان و ثروتش از منطقه بود.
در ادامه او که شرایط را برای اهداف تجزیهطلبانه و تثبیت دیکتاتوری بر اقلیم مساعد میدید، به طرح همهپرسی روی آورد و به پشتگرمی رژیم صهیونیستی و آمریکا به اجرای آن اصرار ورزید و همان زمان که کردهای سوریه طعم تلخ آوارگی و جنگ سخت با تروریسم تکفیری را تجربه میکردند، او با بیتفاوتی در مقابل داعش و در عین حال استفاده از حضور این گروه تروریستی در مرزهای اقلیم و سوء استفاده از جنایت تروریستها علیه کُردهای مظلوم ایزدی به تقویت بنیه نظامی با کمک گرفتن از دولتهای خارجی و آن هم بدون هماهنگی با دولت مرکزی عراق پرداخت.
درست در شرایطی که داعش رو به افول گذاشت، ایده رفراندوم از سوی بارزانی اوج گرفت و در حالی که دولت مرکزی و کشورهای همسایه با نگاه به پیامدهای منفی آن بر امنیت منطقه و خطر گسلهای طایفهای برای بازگشت تروریسم تکفیری و سوء استفاده دشمنان جهان اسلام در پیشبرد هدف راهبردی تجزیه کشورهای اسلامی و تبدیل واحدهای قدرتمند اسلامی به واحد کوچک و ضعیف، مخالفت آشکار خود را با رفراندوم اعلام کردهاند، بارزانی با گسیل نیروی نظامی به کرکوک و ترغیب استاندار معزول کرکوک به تمکین نکردن به تصمیم دولت مرکزی، همسویی مجدد خود با تروریسم تکفیری و بیپروایی در آتشافروزی و فتنهانگیز را پیش از شروع فصل پساداعش به نمایش گذاشته است.
با نگاه به این روند و پیامدهای تجزیهطلبی اقلیم است که آگاهان سیاسی و تحلیلگران مسائل سیاسیـ امنیتی خبر شکلگیری اسرائیل دوم در قلب جهان اسلامی را داده و نگرانیهای خود را به صراحت اعلام میدارند.
مسئولان جمهوری اسلامی نیز به صراحت اعلام داشتهاند که نه تنها برگزاری رفراندوم را برنمیتابند؛ بلکه با انسداد مرزها، قطع روابط سیاسی و اقتصادی و تعطیلی کنسولگری، حق ورود به عمق اقلیم و مبارزه با ضد انقلاب مستقر در اقلیم و گروههای خفته تجزیهطلب در آنجا را به منزله بخشی از اقدامات پیشدستانه و احتیاطی برای مقابله با پیامدهای ضد امنیتی و بحرانآفرین تصمیم بارزانی در دستور کار قرار دادهاند.
طبیعی است چنین تصمیمی از سوی دولتهای عراق، سوریه و ترکیه نیز دنبال خواهد شد و در این صورت جدایی اقلیم از عراق که در راستای سیاست آمریکا و اسرائیل در منطقه و تداوم منازعه در درون جهان اسلام و تشکیل واحدهای سیاسی وابسته و فاقد قدرت است، نه تنها وضعیت امنیتی و رفاهی ساکنان اقلیم را ارتقا نخواهد داد؛ بلکه جزیرهای بیثبات و مولد فقر و بدبختی را رقم خواهد زد که البته فرار و آوارگی ساکنان به افزایش نیروی کار در کشورهای غربی کمک خواهد کرد.
بنابراین از الآن میتوان مختصات اقلیم پس از رفراندوم و جدا شده را به شرح ذیل پیشبینی کرد:
1ـ درگیر شدن با منازعات قومیـ محلی و مذهبی پردامنه و مستمر که سالها دامن اقلیم را رها نخواهد کرد.
2ـ مواجه شدن با تحریم و گرانی و کمبود، پس از انسداد مرزهای زمینی منطقه اقلیم که مرز دریایی یا زمینی با کشوری همسو نداشته و واردات و صادرات هوایی نیز بسیار محدود و گران است.
3ـ محروم شدن اقلیم از درآمدهای نفتی با قطع کمکهای دولت مرکزی عراق و ادعای ترکیه بر روی این مناطق و مخالفتهای طایفهای اعراب، ترکمنها و حتی ایزدیهای ساکن در مناطق نفتی که دیکتاتوری بارزانی را از خطر تروریسم کور تکفیری کمتر نمیدانند.
4ـ استفاده ابزاری قدرتهای فرامنطقهای از این زخم و شکاف جدید در پیکره جهان اسلام و استعداد شکلگیری درگیریهای مقطعی و اقتضایی هرگاه که منافع کثیف آنها علیه جهان اسلام ایجاب کند. در این زمینه تجربه جنگ نیابتی و سوءاستفاده قدرتهای فرامنطقهای و رژیم صهیونیستی از داعش هشدار دهنده خطر تکرار در آینده است.
5ـ تشدید رقابتهای حزبی در شرایط انحصارگرایی و تمامیتخواهی بارزانی و حزب دموکرات که پیش از رفراندوم و ادعای پدرخواندگی هم هیچگاه به آداب دموکراتیک و همکاری و مشارکت پایبند نبوده است.
6ـ مأمن گزیدن گروهکهای تجزیهطلبی کُردی دیگر کشورها در اقلیم و فراهم شدن شرایط نفوذ و تهاجم قدرتهای مخالف آنان برای سرکوب به درون خاک اقلیم که به ایجاد بیثباتی دائمی در منطقه و سلب فضای ثبات و توسعه انجامیده و تنها فقر و عقبماندگی اقلیم را پایدار و نهادینه خواهد کرد.
بنابراین، رفراندوم و تجزیه اقلیم گرچه برای مسعود بارزانی نوعی شهرت سیاسی و پدرخواندگی در احزاب سیاسی رقم میزند، اما هیچ سودی برای مردم و ساکنان اقلیم به جز ناراحتی، فقر، عقبماندگی و آوارگی به دنبال نخواهد داشت. مردمی که میتوانند در پیوند با واحدهای سیاسی قدرتمند و به عنوان شهروندان کشورهای فعلی، زندگی شرافتمندانه و آبرومندانهای داشته و زندگی و رفاه نسلهای آینده خود را دنبال کنند، اما متأسفانه بازیگرانی، چون مسعود بارزانی و حامیان حزبی او منافع خود را تنها در ناامنی و چالش تضمین شده میدانند که قدرتهای فرامنطقهای جیره آنان را تأمین کرده یا از کیسه مردم به بهانه شرایط ضد امنیتی ارتزاق کنند./