انتخابات رياستجمهوري در امريكا، فراتر از هر انتخابات ملي، توجه رسانهاي را به خود جلب ميكند. عجيب هم نيست. آنچه براي غيرامريكاييها بيش از همه مهم است دانستن مواضع نامزدها در حوزه سياست خارجي و روابط ايالات متحده با دنياست. اما وقتي در پايتخت امريكا زندگي ميكنيد، شرايط فرق ميكند. حتي اگر ايراني باشيد و روزنامهنگار، باز هم آنچه در نامزدها ميبينيد فقط سياست خارجي و نگاه آنها به توازن ميان فاگيباتم (وزارت امورخارجه) و پنتاگون (وزارت دفاع) نيست. وقتي هر روز به خيابان پنسيلوانيا، خياباني در شمال غرب واشنگتن كه كاخسفيد و كنگره را به هم وصل ميكند ميرويد، برنامهها و سياستهاي داخلي نامزدها و تفاوتهايي كه آنها در زندگي امريكايي ايدهآل ميبينند هم جالب ميشود و اين دقيقا نقطه شروع ماجرا است.
انتخابات رياستجمهوري اين دوره در امريكا، با دورههاي قبل تفاوت اساسي دارد. از هك كردن ايميلهاي حزب دموكرات توسط هكرهايي كه احتمالا به روسيه وابستهاند تا تهديد يكي از نامزدها به استفاده از قدرت رياستجمهوري، در صورت انتخاب، براي به زندان انداختن ديگري، پديدههاي اين دوره از انتخابات هيچ شباهتي با دورههاي قبل ندارد.
فاصله مواضع بيش از پيش است و كمترين موضع مشتركي را نميتوان ميان برنامههاي نامزدهاي احزاب دموكرات و جمهوريخواه پيدا كرد. هر چند هر دو تقريبا همسن هستند و سفيدپوست و البته نزديكي زيادي با نيويورك و زندگي نيويوركي دارند، اما وقتي به سياستها و مواضع ميرسيم، دو نامزد هيچ شباهتي به هم ندارند. يكي نماينده تشكيلات سياسي و ديگري حتي يك روز تجربه خدمت در يك پست انتخابي را ندارد. شعار و لحن و زبان به كنار، برنامههاي آنها براي امريكا و دنيا تفاوت اساسي دارد. سياست خارجي اين دو نامزد از سياست خارجي احزاب جمهوريخواه و دموكرات فاصله زيادي دارد. كلينتون به جنگطلبي متهم ميشود و ترامپ به انزواطلبي، سياستهايي كه احزاب جمهوريخواه و دموكرات چندان قرابت تاريخي با آن ندارند. اما سوال اصلي اينجاست كه سياستهاي اين دو نامزد متفاوت در ابعاد داخلي امريكا چه تفاوتي دارد و برنامههاي اين دو چيست؟ شايد بتوان سياستها و مواضع داخلي را در چهار بخش اقتصاد، مهاجرت، كنترل اسلحه و بيمه درماني كه ميراث رياستجمهوري باراك اوباما است، تقسيم كرد.
همهچيز اقتصاد است! ابله!
وقتي جيمز كارويل، از استراتژيستهاي ستاد انتخاباتي بيل كلينتون در سال ۱۹۹۲ميلادي، شعار «همهچيز اقتصاد است! ابله!» را براي به چالش كشيدن رييسجمهور وقت، بوش پدر، ساخت، فهميده بود امريكاييها را بايد چطور قانع كرد كه به رييسجمهور پشت كنند، هنوز هم مثل هميشه اقتصاد براي مردم امريكا اولويت اول است. نزديك به بيست درصد از امريكاييها اقتصاد را مهمترين اولويت انتخابشان ميدانند. اقتصاد براي امريكاييها هميشه مهم بوده است اما اقتصادي كه دست كم از منظر رواني همچنان دوره پس از ركود را سپري ميكند شايد بيش از هر دورهاي مهم باشد. اقتصاد دغدغه هر روزه يك زندگي امريكايي است. پويايي اقتصادي نسبت مستقيمي با افزايش درآمد دولت دارد. هر قدر گردش اقتصاد پوياتر باشد، حجم توليد ناخالص ملي و به تبع آن ماليات دريافتي دولت از دست مردم و بنگاههاي تجاري بيشتر است. در اينكه اقتصاد پوياتر براي رايدهنده و رايگيرنده بهتر است، ترديدي نيست اما در اينكه راه رسيدن به شكوفايي اقتصادي از كدامين سو است، اختلاف نظر زيادي وجود دارد.
هيلاري كلينتون، طرفدار طبقه متوسط قوي است و معتقد است، هرچقدر قدرت خريد طبقه متوسط بيشتر باشد به همان ميزان كل اقتصاد بهرهمند ميشود. از طرف ديگر ترامپ كه نماينده حزب جمهوريخواه است، معتقد است براي اقتصاد بهتر بايد نرخ مالياتها را پايين نگه داشت تا مازاد پول آنها صرف سرمايهگذاري و ايجاد شغل شود. تمركز برنامههاي ترامپ بر كاهش مالياتها، كمكردن مقرارت و قوانين و پايان قردادهاي تجارياي است كه او معتقد است شغلها را از امريكاييها دزديده و به مكزيك و چين برده است. از طرف ديگر هيلاري كلينتون ماليات ثروتمندان را افزايش ميدهد تا كسري بودجه را كم كند و از طرف ديگر به آموزش طبقه متوسط بپردازد.
مالياتهاي سادهتر يا پيچيدهتر
برنامه ترامپ تقريبا ماليات همه امريكاييها را كاهش ميدهد، هر چند بيشترين سهم اين كاهش نصيب ثروتمندان امريكايي ميشود. او ميگويد كه طرفدار ساده كردن قوانين مالياتي است. بنا دارد تعداد پلههاي درآمدي، كه ماليات امريكايي بر اساس آن محاسبه ميشود، را از هفت پله به سه پله كاهش دهد. كلينتون ماليات اكثر امريكاييها را همانطور كه هست، نگه ميدارد اما ماليات ثروتمندان را بيشتر ميكند تا آن را صرف آموزش طبقههاي متوسط و پايين جامعه كند. خانم كلينتون يك پله جديد براي مالياتدهندگاني ايجاد ميكند كه بيش از نيم ميليون دلار در سال درآمد دارند.
هر دو نامزد قول دادهاند كه حفرههاي قانوني كه اجازه ميدهد ثروتمندان از ماليات فرار كنند را ببندند، البته اين از آن وعدههايي است كه همه نامزدها ميدهند اما از حرف تا عمل فاصله زياد است. آقاي ترامپ خود به عنوان يك صاحب تجارت از اين حفرههاي قانوني به خوبي استفاده كرده است و سالهاي سال از پرداخت ماليات فدرال طرفه رفته است.
ماليات شركتي در امريكا تقريبا سي و پنج درصد است، از وعدههاي آقاي ترامپ كم كردن اين رقم تا ۱۵ درصد است، هدف او افزايش جذب سرمايههاي خارجي است و سرمايههايي كه از امريكا به دليل نرخ ماليات بالا خارج ميشود. ديگر تفاوت عمده مالياتي ميان كلينتون و ترامپ، به ترتيب افزايش و كاهش ماليات بر ارث است. جمهوريخواهان معتقدند ماليات بر ارث، گرفتن ماليات دوباره است در حالي كه دموكراتها به ماليات بر ارث به عنوان يكي از منابع مهم مالياتي نگاه ميكنند.
با اين وجود، آنچه از منظر بسياري از اقتصاددانها براي آينده اقتصاد جهان و امريكا خطرناك است افزايش بدهي ملي ايالات متحده است كه طبق برنامههاي هر دو نامزد اين رقم نه تنها كمتر نميشود كه بيشتر هم ميشود.
تخمينها فاصله زيادي با هم دارند اما مركز سياست مالياتي كه يك مركز غيرحزبي در واشنگتن است و ادعا ميكند به صورت علمي روي برنامه نامزدها و رابطه آن با ماليات و درآمد دولت تحقيق ميكند، ميگويد: در نگاه كلي برنامه كلينتون هزار و صد ميليارد دلار به درآمد دولت امريكا ظرف ده سال آينده اضافه ميكند، كه تقريبا همه آن از راه گرفتن ماليات بيشتر از ثروتمندان (يك درصد بالاي جامعه) تامين ميشود و تقريبا ۹۵ درصد از مالياتدهندگان تفاوتي در نرخ مالياتيشان احساس نميكنند. در حالي كه دونالد ترامپ نزديك چهار هزار و پانصد ميليارد دلار از درآمد دولت امريكا ظرف ده سال آينده ميكاهد و به تبع آن بدهي ملي را بيشتر افزايش ميدهد.
نفتا، اقتصاد، جهاني يا ملي
آقاي ترامپ وعده داده نفتا، قرارداد تجارت آزاد امريكاي شمالي كه ميان كانادا، امريكا و مكزيك در سال ۱۹۹۴ و در دوره زمامداري بيل كلينتون بسته شده است، را به قرارداد بهتري براي امريكا تبديل كند يا آن را پايان دهد چرا كه اين قرارداد صنايع امريكايي را در معرض ورشكستگي در برابر رقباي خود در آن سوي مرزهاي جنوبي اين كشور قرار داده است. بسياري از طبقه كارگر امريكا از نفتا دل خوشي ندارند. اين بخش از جامعه در صورتي كه از اكثريت سفيدپوست باشند احتمالا در كمپ طرفداران آقاي ترامپ قرار ميگيرد و وعدههاي ترامپ با هدف همراه كردن اين بخش از جامعه كارگري امريكا است.
بر همين مبنا آقاي ترامپ پيشنهاد افزايش تعرفههاي كمرگي روي اجناس چيني و مكزيكي را هم داده است كه قدرت رقابت بيشتري براي صنايع امريكايي ايجاد كند. خانم كلينتون از حاميان نفتا بوده است اما از آنجا كه اين قرارداد براي بخش مهمي از رايدهندگان امريكايي جذاب نيست او هم به انتقاد از نفتا زبان باز كرده است. موضع كلينتون در برابر قراردادهاي بينالمللي بيش از ترامپ تناقض دارد. طبق آنچه ويكيليكس از سخنرانيهاي خصوصي خانم كلينتون منتشر كرده است، او با تجارت آزاد و كمرنگ شدن مرزهاي اقتصادي از آنچه در برنامه انتخاباتياش ادعا ميكند، رابطه بهتري دارد. در نگاه كلي ميتوان گفت ترامپ با جهانيسازي مشكل اساسي دارد و معتقد است اين پديده به ضرر اقتصاد امريكا بوده است در حالي كه كلينتون با اقتصاد جهاني شده سر سازگاري بيشتري دارد و به دفعات ترامپ را به عدم درك پيچيدگي اين امور متهم كرده است.
دستمزد حداقلي
موضوع حداقل دستمزد موضوع ديگري است كه دو نامزد سر آن توافق ندارند. در حال حاضر حداقل دستمزد فدرال، هفت دلار و ۲۵ سنت براي هر ساعت كار است اما ايالتها و شهرهاي مختلف ميتوانند حداقلي فراتر از آن تعيين كنند. دونالد ترامپ بر سر اين موضوع رفت و برگشتهايي داشته است اما تقريبا ميتوان گفت در اين دوره انتخابات او طرفدار حفظ همين نرخ حداقل دستمزد است تا قدرت رقابتي شركتهاي امريكايي با رقباي خارجي حذف شود. در حالي كه كلينتون وعده حداقل دستمزد ۱۲ دلاري را داده است. برني سندرز ديگر نامزد حزب دموكرات كه در انتخابات درون حزبي از هيلاري كلينتون شكست خورده و وعده حداقل دستمزد ۱۵ دلاري را ميداد كه كلينتون هم با آن موافقتهايي نشان داد اما هيچوقت به صورت رسمي از آن حمايت نكرد. حداقل دستمزد فعلي در امريكا از سال ۲۰۰۹ تاكنون تغيير نكرده است. مخالفان افزايش دستمزد متعقدند، حداقل دستمزد بالاتر قدرت ايجاد كار را از بنگاههاي تجاري كوچك ميگيرد و گروهي از كارگران را بيكار ميكند.
ماجراي مهاجرت و مهاجران
مساله مهاجرت از عموميترين مسائل اجتماعي امريكا است. كشوري كه بر پايه مهاجرت بنا شده و رييسجمهور فعلياش نخستين نسل متولد امريكا است، مهاجرت را بخشي از هويت ملي خود ميبيند. اما بحران اقتصادي و بيكاري پس از آن هم در نگاه بخشهايي از جامعه امريكا به مهاجران، اغلب هيسپاتيكتبار، تغيير كرده است. آمارها متفاوت است اما رقمي بين ۱۱ تا ۱۴ ميليون مهاجر غيرقانوني در امريكا زندگي ميكنند و برنامه رسيدگي به اين مهاجران و همچنين سختگيري در مرزهاي جنوبي امريكا از مسائلي است كه تقريبا همه سياستمداران در ردههاي مختلف با آن درگير هستند. اين مسائل در عاليترين سطح انتخابات در امريكا كه رياستجمهوري است به حد اعلاي خود ميرسد.
مسيرهاي كلينتون و ترامپ دقيقا در جهت خلاف يكديگر تعريف ميشود. پايه حزب جموريخواه كه بيشترين سهم راياش را از آراي سفيدپوستان امريكا دارد نسبت به مسائل مهاجرتي سختگيرتر است، در حالي كه دموكراتها كه از حمايت هيسپانيكتبارها برخوردارند نسبت به مهاجرت بازتر هستند. اين در حالي است كه نبايد فراموش كنيم تعداد مهاجران مكزيكيتبار كه غيرقانوني وارد امريكا شدهاند در دوره رياستجمهوري اوباما از تعداد مهاجران غيرقانوني مكزيكيتبار كه خاك امريكا را ترك كردهاند كمتر بوده است. بنابراين فارغ از آنكه در زبان گفته ميشود سياستهاي مرزهاي محكم و كاهش مهاجرت غيرقانوني تقريبا در دستور كار هر دو حزب قرار داد.
ديوار، ديوار، ديوار
از نخستين حرفهايي كه ترامپ در رسانهها مطرح كرد، برنامه او براي ساختن ديواري بلند و مستحكم در سراسر مرز جنوبي امريكا با مكزيك بود. او مكزيكيتبارها را متجاوز و قاتل ناميد، تا جايي كه گروهي از فعالين طرفدار مهاجرت او را ضدمهاجرترين نامزد رياستجمهوري در امريكا در تاريخ مدرن اين كشور معرفي ميكنند. ترامپ همچنين مواضع بسيار تندي عليه دادن پناهندگي به شهروندان كشورهايي نظير سوريه دارد كه از جنگ داخلي در اين كشور فرار ميكنند. ترامپ برنامه گستردهاي هم براي ديپورت كردن مهاجران غيرقانوني از امريكا دارد كه البته بسياري از عملياتي بودن آن ترديدهاي جدي دارند. اما يكي از قولهاي ترامپ حذف شهرهايي است كه پليس محلي خود را موظف نميداند اطلاعات مهاجرتي افراد را به مقامات فدرال گزارش كند.
او همچنين قول داده فشارها براي چك كردن وضعيت اقامتي كارگران را توسط كساني كه آنها را استخدام ميكند افزايش دهد.
كلينتون از سوي ديگر برنامههايي دارد كه تحت شعار جدا نكردن اعضاي خانواده از هم آن را بستهبندي ميكند. برنامه كلينتون از كنگره ميخواهد كه مدت زمان تعيين شده براي خارج امريكا ماندن را از قانون حذف كند. به موجب قانون مهاجران غيرقانوني ميتوانند به سمت قانوني شدن و شهروندي امريكا بروند اما يكي از الزامات آن ترك خاك ايالات متحده و بيرون ماندن از امريكا براي مدت معيني است. اين قانون به ويژه براي كساني كه فرزندانشان به دليل تولد در خاك امريكا شهروند ايالات متحده هستند اما خودشان چون غيرقانوني وارد امريكا شده بودند هيچ راهي براي قانوني شدن در اين كشور پيدا نكردهاند صدق ميكند. از ديگر برنامههاي كلينتون حذف هزينههاي پروسه شهروندي امريكاست كه ۹ ميليون نفر از واجدين شرايط در انتظار آن هستند. در حوزه درماني هم خانم كلينتون قول داده است بيمه خدمات درماني كه يارانه دولتي دارد را شامل حال اين مهاجران غيرقانوني هم بكند.
سلاح، موضوعي براي هميشه
كشوري كه بنا به تخمينهاي مختلف رقمي بين ۲۵۰ تا ۳۵۰ ميليون اسلحه را در خود جا داده است جايگاه ويژهاي براي آزادي نگهداري از اسلحه گرم قايل است.
بند دوم متمم قانون اساسي حق داشتن را به رسميت ميشناسد و دولت فدرال را از منع آن برحذر ميداند. به موجب متمم دوم: «داشتن يك نيروي منظم شبهنظامي مردمي براي امنيت يك كشور آزاد ضروري است و حق مردم براي حمل و نگهداري اسلحه محترم شمرده ميشود. » اختلاف بر سر موضوع اسلحه از اختلافات دامنگير حزب دموكرات و جمهوريخواه به حساب ميآيد. هر چند كه حمايت «انجمن ملي اسلحه» يا (National Rifle Association (NRA شامل سناتورهاي دموكرات نظير برني سندرز، رقيب هيلاري كلينتون در انتخابات مقدماتي حزب دموكرات و هري ريد، رهبر اقليت دموكرات سنا هم ميشود اما نامزدي كه در اين انتخابات اين گروه لابي قدرتمند از او حمايت ميكنند، دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوريخواه است.
كلينتون اما از دشمنان اين انجمن بوده است و قول داده در صورت انتخاب تلاش كند برخي معافيتهاي قانوني آن را حذف كند. هر چند مثل خيلي از مواضع خانم كلينتون اين موضع هم بينوسان نبوده است، او در سال ۲۰۰۸ با هدف جلب گروهي از رايدهندگان از اينكه اسلحه بخشي از فرهنگ امريكايي است حرف زده بود.
وداع با اسلحه؟
توضيح مواضع اين دو نامزد درباره موضوع اسلحه چندان سخت نيست، اما در داخل امريكا بعضا محتوا به گونهاي عرضه ميشود كه دموكراتها ميخواهند اسلحه مردم را جمع كنند. چنين ادعايي به هيچ عنوان صحت ندارد بنابراين مساله بر اثر آزادي يا عدم آزادي سلاح گرم نيست.
مساله بر سر نحوه فروش و نظارت بر فروش اسلحه است و نيز انواعي از اسلحه كه براي مردم قابل خريد است. ترامپ به تقويت و عموميكردن چك كردن سابقه سوءپيشينه افراد براي خريد اسلحه باور ندارد. هر چند كه معتقد است ايالتها بايد اطلاعات بيشتري درباره سوابق جنايي و بيماريهاي رواني را به سيستم گزارش دهند تا امكان كنترل اين موارد بيشتر شود. از وعدههاي كلينتون افزايش امكان بررسي سابقه افراد در نمايشگاههاي اسلحه و خريدهاي آنلاين است كه در حال حاضر سابقه خريداران را در موارد زيادي چك نميكنند.
يكي ديگر از موارد مورد بحث كه كلينتون به آن اشاره ميكند اين است كه افرادي كه در ليست مظنونان تروريستي هستند و براي اينكه وارد هواپيما شوند خطرناكند بايد در ليست كساني كه نميتوانند اسلحه بخرند هم باشند، اما در حال حاضر چنين ليستي وجود ندارد. به عبارت ديگر طبق قوانين امريكا اگر سازمانهاي اطلاعاتي ارتباط بين يك فرد و تروريسم پيدا كنند ميتوانند او را از پرواز منع كنند اما نميتوانند اجازه خريد اسلحه را از او بگيرند.
گروهي از كارشناسان امنيتي ميگويند: اگر چنين قانوني وجود داشت احتمالا تروريست كلوپ اورلاندو نميتوانست اسلحه تهيه كند. موضع ترامپ در اين باره البته كمي متناقض است. او يك بار از آن حمايت كرد، بعد از آن فاصله گرفت اما در مناظره سوم، بعد از اينكه كلينتون به اين موضوع اشاره كرد گفت كه او هم از آن حمايت ميكند. اختلاف كلينتون و ترامپ بر سر اجازه فروش اسلحههاي جنگي هم وجود دارد در حالي كه كلينتون از منتقدان سرسخت فروش اسلحههاي اتوماتيك است، ترامپ استفاده از چنين عناويني را جنگ تبليغاتي ميداند و معتقد است محدوديتي در اين حوزه نبايد اعمال شود. اسلحههاي اتوماتيك از اين منظر محل توجه است كه به دليل شليك سريع و عدم فوري نياز به پركردن خشاب، احتمال سوءاستفاده از آن بيشتر است.
بيمه خدمات درماني
اوباما رييسجمهوري بود كه با وعده بيمه براي همه پا به كاخ سفيد گذاشت. حالا بيمهاي كه او پيشنهاد كرد و تصويت شد در ميان رسانهها و مردم به اوباماكر معروف شده است. بر اساس اين بيمه امكان خريد پوشش بيمه براي همه مردم فراهم شده است و شركتهاي بيمه نميتوانند به بهانه داشتن سابقه بيماري كسي را بيمه نكنند، علاوه بر آن بر اساس درآمد سالانه افراد بر دولت افرادي كه بضاعت كافي براي تامين بيمه خود را ندارند يارانه ميدهد. اين پرداخت از طرف دولت امريكا به شركتهاي بيمه انجام ميشود.
البته طرح خدمات درماني باراك اوباما در حزب دموكرات هم منتقدان زيادي دارد. ترامپ و كلينتون در اين مورد هم با هم كوچكترين تفاهمي ندارند. در صورت كلي پيشنهاد كلينتون پيچيده است اما به صورت خلاصه ميتوان گفت او ميخواهد قانون خدمات درماني ارزان (اوباماكر) را نگه دارد اما آن را به صورتي اصلاح كند. اصلاحات او بخشهاي متعددي دارد اما آنچه او در نظر دارد معرفي اين امكان از طرف دولت در رقابت با بيمههاي خصوصي است. در حالي كه ترامپ موضع واضح و آساني دارد او اين قانون را ملغي ميكند و به دوره اوباماكر پايان ميدهد. او معتقد است اگر رقابت بين شركتهاي بيمه زياد شود خود به خود خدمات بهتري به مردم ارايه ميشود كه البته برنامه روشني براي تحقق آن وجود ندارد.
پاسخ اين پرسش كه اين برنامهها تا چه اندازه به واقعيت تبديل ميشود را تنها با گذشت زمان ميتوان دريافت، اما تا اين جاي كار آنچه كه ميتوان با قاطعيت تمام گفت اين است كه هيلاري كلينتون و دونالد ترامپ دو نسخه كاملا متفاوت براي آينده امريكا در دست دارند و بايد تا هشت نوامبر صبر كرد تا ديد مردم امريكا چه كسي را به عنوان مستاجر چهار سال آينده كاخ سفيد انتخاب ميكنند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=58917
ش.د9504778