٣٠ دقيقه؛ تقريبا اين مقدار زمان خواهد برد تا يک موشک بالستيک قارهپيماي مجهز به کلاهک هستهاي از کرهشمالي به لسآنجلس برسد. از آنجا که پيونگيانگ با تمام توان براي محققکردن اين هدف تلاش ميکند، تحليلگران پيشبيني ميکنند که کيم جونگ اون، پيش از پايان دوره چهارساله ترامپ، به اين مهم نائل شود؛ هرچند ترامپ مدتي پيش توييت کرد که «اين مسئله اتفاق نخواهد افتاد». با وجود وعدههاي توخالي ترامپ، موضع او در اين مورد فرق چنداني با ديگر رؤساي جمهور ايالات متحده در ٥٠ سال گذشته ندارد. جلوگيري از دستيابي خاندان کيم به سلاح هستهاي، سالها پيش از آنکه پيونگيانگ اولين بمب هستهاي خود را در سال ٢٠٠٦ و دوران دولت بوش پسر آزمايش کند، اولويت آمريکا بوده است. در چهار دهه بعد از رياستجمهوري ريچارد نيکسون، ايالات متحده تلاش کرده از طريق تهديد، انجام رزمايشهاي نظامي، وضع تحريمهاي ديپلماتيک، متوسلشدن به چين و اخيرا حمله سايبري، کرهشمالي را به زانو درآورد؛ تمهيداتي که به نظر چندان کارساز نبودهاند.
ترامپ، دشمن موعود
هرچند ترامپ نيز به سهم خود از احتمال انجام حملاتي پيشگيرانه سخن گفته، به نظر او نيز به زودي با همان واقعيت تلخي روبهرو خواهد شد که اسلاف او را زمينگير کرد؛ اينکه هيچ گزينه خوبي براي مواجهه با کرهشمالي وجود ندارد. با اين حال ترامپ مشتاقانه همان نقشي را ايفا ميکند که در اسطورههاي حزب جمهوري مردم دموکراتيک کره وعده داده شده است. اين اسطوره بر دو اصل مبتني است: يکيبودن کره و خاندان کيم، و ديگري، وعده مقابله با يک دشمن خارجي قدرتمند و زورگو. هرچه اين تهديد جديتر باشد -که ترامپ در اين کار استاد است- روايت خاندان کيم درستتر از آب درميآيد.
کيم براي جديترشدن اين تهديد، به کلاهک هستهاي نياز دارد و به همين خاطر است که کلاهک هستهاي به محور استراتژي دفاعي کرهشمالي بدل شده است. کيم رهبري بزرگ است؛ وارث پيشينياني که از کوه پائتکو با قدرتها و کراماتي اسطورهاي و جادويي به زير آمدند؛ قدرتهايي مانند کاريزماي رهبري، بينش سياسي، دانايي ديپلماتيک و نبوغ نظامي. کيم مانند پدرش، کيم جونگ ايل و پدربزرگش، کيم ايل سونگ، به عنوان مدافع و نگهبانِ تمامي کرهايها تقديس شده است؛ کرهايهايي که خالصترينِ نژادها محسوب ميشوند. حتي کرهجنوبي نيز بايد براي اين مسئله ممنون کيم باشد زيرا اگر به خاطر او نبود، ايالات متحده مدتها پيش به آنها حمله کرده بود.
با اين روايت نژادپرستانه و باور به جايگاه ماوراالطبيعي خاندان کيم که يک عنصر هويتبخش براي کرهشمالي محسوب ميشود، بعيد است که کيمِ کبير در برابر فشارهاي ديپلماتيک سر خم کند. درحالحاضر، بهترين گزينه براي مهار برنامه موشکي و هستهاي پيونگيانگ، چين است. البته اينکه چين اساسا از اهرم اقتصادي کافي براي تأثيرگذاري بر پيونگيانگ برخوردار باشد، محل ترديد است. حتي اگر پکن چنين اهرم فشاري داشته باشد، مشخص نيست که بخواهد از آن استفاده کند يا نه زيرا داشتن همسايهاي که براي واشنگتن و سئول دردسر درست کند، گاهي اوقات به نفع بيجينگ است.
يک راهکار شکستخورده
کارشکني آمريکاييها احتمالا در پرتابهاي ناموفق موشکي پيونگيانگ در سالهاي اخير بيتأثير نبوده است. طبق گفته ديويد اي سنگر و ويليام جي. براد از نيويورکتايمز، با اجراي برنامه سايبري پنهان ايالات متحده در سال گذشته، ٨٨ درصد از آزمايشهاي موشکهاي کوتاهبرد کرهشمالي به شکست انجاميده است. با توجه به اينکه اين موشکها اکثرا بر فراز دريا منفجر و متلاشي شدهاند، تشخيص علت شکست آزمايش تقريبا غيرممکن است. البته شکست بخشي جداييناپذير از برنامه موشکي است اما درصد بالاي خطا از خرابکاري نشان دارد. ميزان خطاي نرمال در آزمايشهاي موشکي بين پنج تا ١٠ درصد است.
همچنين ممکن است اين خرابکاريها منشأ کامپيوتري و سايبري نداشته و به عنوان مثال، ميتواند از روشهاي قديميتري مانند ورود قطعات معيوب به زنجيره تأمين برنامه موشکي نشئت بگيرد. اگر در پس اين خطاها و شکستها، يک برنامه خرابکارانه از هر نوعي در کار باشد، بدون ترديد در بهترين حالت روند کار را کند ميکند اما قادر به متوقفکردن آن نيست. حتي اين آزمايشهاي شکستخورده نيز پيونگيانگ را به هدفش نزديکتر ميکند، يعني داشتن سلاحهاي هستهاي که قادر به هدفگرفتن آمريکا باشند. رژيم کيم ممکن است شرور و فريبکار باشد اما احمق نيست. اين رژيم مطمئن است تمام دنيا هدفش را ميداند و از گفتنش نيز ابايي ندارد. جفري لوئيس، کارشناس کنترل سلاح از انستيتو مطالعات بينالمللي ميدلبري در اين رابطه مينويسد:
آزمايشهاي نظامي کرهشمالي شکي باقي نميگذارد که پيونگيانگ قصد دارد از سلاحهاي هستهاي به شکلي گسترده عليه نيروهاي آمريکايي در سراسر ژاپن و کرهجنوبي براي جلوگيري از حمله پيشگيرانه به اين کشور استفاده کند. در واقع، واژهاي که دولتمردان کرهشمالي از آن استفاده ميکنند، «دفع» است. در واقع آنها اميد دارند که با ايجاد ويرانيهاي گسترده و کشتار انبوه در روزهاي اوليه نبرد، بتوانند ايالات متحده و کرهجنوبي را به عقبنشيني وادار کنند.
اين مسئله جديدي نيست. اين تهديد ٢٠ سال است که به قوت خود پابرجاست. چويي جو وال، يک کلنل که از کرهشمالي فرار کرده، در سال ١٩٩٧ اينطور مدعي شد: «در کرهشمالي همه ميدانند که کشور دو يا سه کلاهک هستهاي، مواد سمي از جمله حدود پنج هزار تن گازهاي سمي را توليد و در جايي انبار کرده است. با داشتن اين سلاحها، کرهشمالي قادر خواهد بود خود را در برابر قدرتهايي مانند ايالات متحده، روسيه، چين و ژاپن مصون نگه داشته و همچنين دست بالاتري به کرهشمالي در مذاکرات سياسي با آن ابرقدرتها ميدهد».
تمام گزينههاي آمريکا
اينکه با کرهشمالي چه کار بايد کرد، مشکلي قديمي است که از دههها پيش ادامه دارد. هرچند تبادل آتش در سال ١٩٥٣ متوقف شد، اما پيونگيانگ اصرار دارد که جنگ کره هيچگاه پايان نيافته است. اتحاد مجدد دو کره يکي از اهداف رسمي خاندان کيم به شمار ميرود و با بالاگرفتن تنشها در ماههاي اخير، بار ديگر استراتژي واشنگتن در قبال پيونگيانگ در مرکز توجهها قرار گرفته است. به نظر ميرسد ايالات متحده در قبال کرهشمالي و برنامه هستهاي جاهطلبانهاش، چهار گزينه راهبردي عمده پيشِروي خود ميبيند.
(١) يکسرهکردن کار
يک حمله نظامي تمامعيار از سوي آمريکا براي نابودکردن انبار سلاحهاي کشتارجمعي، دستگيري رهبر کرهشمالي و زمينگيرکردن ارتش اين کشور. اين حمله نظامي به نزاع چنددههاي ميان کرهشمالي با آمريکا و کرهجنوبي و همچنين سلسله کيم، يک بار براي هميشه پايان خواهد داد. يک حمله تمامعيار و همهجانبه ميتواند نتيجهبخش باشد زيرا ايالات متحده و کرهجنوبي از توانايي نظامي و تسليحاتي کافي براي شکست نيروهاي نظامي و سرنگونکردن رژيم کرهشمالي برخوردار هستند اما براي موفقيتآميزبودن، اين حمله نيازمند گستردهترين بسيج نيروها و تجهيزات در ايالات متحده از زمان جنگ اول کره به بعد خواهد بود؛ چيزي که کمتر آمريکايياي آن را به خاطر دارد.
آمار کشتار انساني در صورت وقوع چنين حمله گستردهاي بالا خواهد بود اما عدهاي بر اين باورند تعداد کشتهشدگان در مقايسه با زماني که کرهشمالي به سلاح هستهاي دست پيدا کند، بهمراتب کمتر است. هرچند کرهشمالي همين حالا هم از يک ارتش يکميليوني، سلاحهاي شيميايي و بيولوژيکي و چند بمب هستهاي برخوردار است، ولي دامنه عملياتي اين کشور منطقهاي است. با اين اوصاف، شايد سياست «مشت آهنين» بهترين گزينه براي ترامپ باشد قبل از اينکه قدرت نظامي پيونگيانگ، بردي بينالمللي پيدا کند.
ولي در منطق ترامپ، هزينه اين جنگ تمامعيار زماني موجه و قابلقبول است که جنگ در همان سر دنيا باقي بماند و به خاک آمريکا کشيده نشود؛ فکري که خواب را از چشم مردمان کرهجنوبي و ژاپن خواهد ربود. نکته مهم و کارساز در اين راهکار اين است که اين حمله آنچنان سريع و قاطع باشد که فرصت هرگونه پاسخ و مقابلهبهمثلي را از پيونگيانگ بگيرد. اما اين يک خيال باطل بيش نيست. وقتي بحث احتمال حمله هستهاي مطرح ميشود، حتي يک درصد خطا هم ميتواند هزينههاي بسيار سنگين و عواقب فاجعهباري را به دنبال داشته باشد. اين مسئله زماني بغرنجتر ميشود که بدانيم اطلاعات دقيقي درباره آذوقههاي مهمات و محل اختفاي سلاحهاي اتمي کرهشمالي در دست نيست. بنابراين هرگونه خطا در محاسبات ميتواند ميليونها نفر را در عرض چند ساعت به کام مرگ بکشاند.
(٢) زهر چشم گرفتن
يک يا چند حمله متوالي نظامي محدود هوايي و دريايي يا با استفاده از نيروهاي ويژه. اين حملات ميتواند به شکل چشمگيري به توانايي نظامي و موشکي کرهشمالي آسيب برساند، ولي بايد آنقدر محدود باشد که به چشم يک حمله پيشگيرانه تمامعيار ديده نشود. اين راهحل، کيم را همچنان در قدرت باقي نگه ميدارد ولي او را از سياست پيگيري ساخت بمب هستهاي منصرف خواهد کرد. درواقع اين حمله حکم ضربشستي را دارد که به کرهشمالي نشان ميدهد ايالات متحده در تصميم خود براي عدم دستيابي پيونگيانگ به سلاحهايي که امکان هدفگرفتن آمريکا را داشته باشند، مصمم است. بعد از ناکامي «صبر استراتژيک» دولت اوباما، بهنظر اين گزينهاي است که ميتواند در دستور کار کاخ سفيد قرار گيرد. يکي از اهداف مناسب براي اين حمله محدود ميتواند رآکتور «يانگ بيان» باشد که پلاتينيوم توليد ميکند.
هرچند احتمال نشت اورانيوم ميتواند واکنش منفي جامعه بينالمللي را به دنبال داشته باشد. هدف قراردادن موشکاندازها ريسک کمتري دارد اما نيازمند انجام عملياتي پيچيدهتر است. در هر صورت، خود انتخاب مکان و هدف حمله بايد دقيق و حسابشده صورت گيرد زيرا يک اشتباه کوچک ميتواند يک حمله محدود را جنگي تمامعيار جلوه داده و آغازگر يک جنگ ويرانگر در شبهجزيره کره باشد زيرا با توجه به ذهنيت منفي کرهشمالي نسبت به ايالات متحده، هيچ تضميني وجود ندارد که آنچه از نظرآمريکا يک حمله محدود است، از ديد کرهشمالي هم همينطور تفسير شود. علاوه بر اين، با آغاز جنگ کيم با محدوديتهايي که مون و ترامپ بهواسطه پروتکلهاي جامعه جهاني و جامعه مدني با آن مواجهند، دستبهگريبان نخواهد بود و اين مسئله آزادي عمل بيشتري به او در اعمال خشونت ميدهد.
(٣) حذف
حذف کيم و حلقه نزديکان داخلي او از طريق ترور و جايگزينکردن او با يک رژيم ميانهروتر به منظور بازکردن دروازههاي کرهشمالي به روي جهان. اين راهحلي است که بيشتر آدم را به ياد فيلمهاي هاليوودي مياندازد. البته اين دقيقا همان چيزي است که پيشتر در رزمايش مشترک کرهجنوبي و ايالات متحده نيز تمرين شده بود. مدتي بعد از آن رزمايش، دولت کرهشمالي از خنثيکردن نقشهاي از سوي سيا و سرويس اطلاعات ملي کرهجنوبي براي ترور کيم خبر داد؛ مسئلهاي که هرچند ايالات متحده و کرهجنوبي آن را تکذيب کردهاند اما بدون ترديد گوشه چشمي به آن دارند.
البته هرگونه تلاش براي ترور کيم درواقع تخطي از يک سياست ديرينه آمريکا خواهد بود که ترور رهبران خارجي را ممنوع ميداند. با اين حال، هميشه امکان بازنويسي اين قانون وجود دارد. علاوه بر اين، هدف قراردادن کيم با توجه به پروتکلهاي امنيتي سختگيرانه و حلقه بسته نزديکان او، بسيار دشوار خواهد بود. با اين حال، حتي در صورت موفقيت اين نقشه، هيچ تضميني براي رويکارآمدن يک دولت ميانهرو در کرهشمالي وجود ندارد. چهبسا که با رويکارآمدن يک فرد جديد، بدبينيها نسبت به ايالات متحده و همسايه جنوبي پيونگيانگ بيشتر شده و در نتيجه اين کشور به سوي اتخاذ موضعي خصمانهتر سوق يابد.
(٤) پذيرش
تلخترين راهحل براي آمريکا؛ پذيرش برنامه هستهاي کيم و تلاش براي مهار جاهطلبيهاي او. با توجه به اينکه گزينه نظامي کارآمد و توجيهپذيري براي مقابله با برنامه موشکي پيونگيانگ وجود ندارد، پذيرش ميتواند يک گزينه احتمالي باشد زيرا همين حالا هم ايالات متحده براي سالهاي متمادي با کرهشمالي باوجود تمام سرکشيها و جاهطلبيهايش کنار آمده است. همين حالا هم کرهشمالي موشکهايي دارد که ميتوانند ژاپن و کرهجنوبي را هدف قرار دهند اما در ٥٠ سال گذشته هرگز چنين اتفاقي نيفتاده است. بهنظر جهان ديگر راهورسم کنارآمدن با کرهشمالي را آموخته است. خود آمريکاييها نيز براي حدود نيم قرن با تهديدي بزرگتر و عظيمتر کنار آمدند. در طول جنگ سرد، آمريکا هميشه در معرض خطر نابودي کامل از سوي شوروي بود. بايد به شوروي، بحران موشکي کوبا را نيز اضافه کرد. تهديد حمله اتمي يک ويژگي جهان مدرن است؛ تهديدي که ازقضا آمريکاييها امروز کمتر از هر زماني آن را احساس ميکنند.
از ديگر سو، گزينه پذيرش ميتواند زمينه را براي راهبرد خلع سلاح مهيا کند. درواقع ايجاد چارچوبي مبتني بر انگيزه و مشوق براي اينکه پيونگيانگ را به خلع سلاح قانع کند، همچنان معقولترين راه ممکن است. در سالهاي گذشته، پيونگيانگ در ميانه تهديدها و تشويقها چندين بار تن به تعليق برنامه هستهاي خود داده است. بنابراين بعيد نيست که کيم هم تصميم به چنين کاري بگيرد. همچنين بعيد نيست که او خيلي زودتر از آن چيزي که انتظار ميرود، بميرد. براي جوان فربهاي با عادات غذايي نامناسب، سابقه مشکلات قلبي در خانواده و اوضاع جسماني نهچندان مساعد، مرگ زودرس پديده چندان غريبي نيست.
فراموش نکنيم، در چنين نظامي که همهچيز به تصميم يک فرد بستگي دارد، همهچيز ميتواند يکشبه تغيير کند؛ البته اينکه اين تغيير در جهت مثبت باشد يا منفي، مسئلهاي است که فقط زمان آن را مشخص خواهد کرد. مسائل ديگري نيز دستبهدست هم داده تا گزينه پذيرش بيش از هر زماني معقول به نظر آيد. از يکسو، مون جائه اين، رئيسجمهور جديد کرهجنوبي، قصد دارد به جاي تقابل با پيونگيانگ، مسير گفتوگو و مذاکره را در پيش گيرد و از سوي ديگر، چين هم ابراز تمايل کرده تا فشارها بر کيم را افزايش دهد. با اين تفاسير، بهنظر راهحل پذيرش در شرايط کنوني عقلانيترين راهحل ممکن است زيرا زمان ميتواند امکان گشايش مسيري صلحآميز براي خلع سلاح و پاياندادن به برنامه موشکي و هستهاي کرهشمالي را باز کند.
بااينحال، گزينه پذيرش همزمان ميتواند انتخاب اشتباهي باشد چراکه دستيابي کرهشمالي به چنين سلاحهايي ميتواند به عامل برهمزننده ثبات در منطقه بدل شده و کرهجنوبي و ژاپن را نيز به سوي ساخت بمب هستهاي سوق دهد. با اين تفاسير، پذيرش برنامه هستهاي و موشکي پيونگيانگ به معني حرکت به سوي جهاني با سلاحهاي اتمي بيشتر خواهد بود که خواهناخواه احتمال استفاده از سلاحهاي هستهاي را افزايش ميدهد. همچنين از يک منظر، گذر زمان ميتواند به نفع کيم تمام شود. هر آزمايش موشکي فارغ از موفق يا غيرموفقيتآميزبودن، رژيم او را به ساخت سلاحهاي هستهاي و موشکهاي دوربرد نزديکتر ميکند.
البته شايد رسيدن به اين خواسته درنهايت امر باعث شود تا کيم به اهدافي معقولتر مانند سروساماندادن به اقتصاد کرهشمالي، بازکردن تجارت و تلاش براي پاياندادن به انزوا، رو بياورد؛ اهدافي که به نوبه خود ميتوانند زمينه خلع سلاح پيونگيانگ را فراهم آورند. شايد دستيابي به سلاح هستهاي موردنظر، خيال کيم را از بابت تضمين بقايش در قدرت راحت کرده و او فرصت پرداختن به موضوعات تازهاي را پيدا کند. در پايان نبايد فراموش کرد کيم وارث خانوادهاي است که براي سه نسل بر کرهشمالي حکم رانده و هدف اصلياش حفظ بقاست. با توجه به ثروت و قدرتي که کيم جوان براي سالهاي سال در پيشِروي خود ميبيند، احتمال اينکه يک روز صبح از خواب بيدار شود و ماشه بمب اتمي را بکشد، بهنظر چندان زياد نيست. بهنظر مشکل کرهشمالي هيچ راهحلي جز گذشت زمان ندارد.
منبع: آتلانتيک
http://www.sharghdaily.ir/News/138151
ش.د9601643