يكي از ترفندهاي بسيار پيچيده دشمن براي نفوذ، ايجاد دردسر و مزاحمت در يك يا چند صحنه و عرصه براي بهرهبرداري نامشروع در صحنههاي ديگر است. در اين راستا، بارزترين حركت دشمن مربوط به حوادث تلخ پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در تحريك حركات جداييطلبانه برخي طوايف و قوميتها همچنين حمايت همهجانبه يورش رژيم منحوس بعثي عراق به مرزهاي ايران اسلامي بود تا به زعم خود و از اين طريق، در توسعه و پيشرفت انقلاب اسلامي در داخل و خارج از مرزهاي ايران، جلوگيري كنند.
مثال بارز ديگر، مربوط به فراهم آوردن تمهيدات لازم براي حمله صدام به كويت بود. تمام شواهد و دلايل افشا شده حاكي از آن است كه غرب و در رأس آن دولت وقت آمريكا، اطمينانهاي لازم را نسبت به عدم هرگونه دخالت كشورهاي غربي در موضوع نزاع ميان عراق و كويت را به صدام داد تا از اين رهگذر، صدام زنجير پاره كرده و لجامگسيخته پس از قطعنامه 598 كه ديگر از نگاه غرب، عنصري بسيار خطرناك براي ثبات منطقه شده بود را با راه انداختن يك كارناوال نظامي و يك بسيج منطقهاي از برخي كشورهاي جهان براي آزادسازي كويت، او را از صحنه قدرت به كنار زنند.
نفت و گاز، از جمله عرصههايي است كه هر صاحب قدرتي در جهان امروز مداخله در آن را حق مسلم خود ميداند چرا كه نفت و گاز، شريان حيات تمدن امروز بشري است. در نفت، قدرت و ثروت نهفته است. نفت قدرت چانهزني را بالا ميبرد. نفت، بسترساز بسياري از درگيريهاي نظامي و سياسي ميباشد. قدرت تكنولوژي و توان سرمايهگذاريها در حوزه نفت و گاز، به رخ كشيده ميشود و قس عليهذا.
ايران در بخش نفت و گاز با 7 كشور همسايه خود يعني عراق، كويت، عربستان، قطر، امارات، عمان و بحرين ميدانهاي مشترك دارد كه مهمترين ميدانهاي مشترك گازي را با قطر و مهمترين ميدانهاي مشترك نفتي را با عراق، عربستان و قطر داراست. به دليل شرايط جنگي حاكم بر منطقه، ايران و عراق از ميادين مشترك تا سال 1368 كمترين برداشتهاي ممكن را داشتند و در ادامه، حوادث مربوط به اشغال و آزادسازي كويت نيز شرايط ايدهآل براي برداشت از منابع مشترك را از دسترس تمامي كشورهاي منطقه تا حدودي خارج كرد.
با اين حال، به غير از ايران و عراق، ديگر كشورهاي همسايه ايران از اوايل دهه 1990 و بي سر و صدا سرمايهگذاريهاي عظيمي را در حوزههاي مشترك نفتي سامان دادند و از همان نيمه اول دهه 90 برداشتهاي گزاف از حوزههاي مشترك آغاز و در برخي حوزهها به شدت تشديد شد. با شروع ديرهنگام ايران (كه به دنبال بررسي علل تاخير در آن برهه زماني براي فعاليتهاي لازم در كشف و بهرهبرداري يا توسعه برداشت از ميادين مشترك در اين يادداشت نيستيم)، ايران در تلاش براي جبران عقبماندگيها برآمد اما قدرتمندترين لابي جهان يعني لابي شركتهاي بزرگ نفتي، ايران را مورد تحريمهاي يكجانبه نفتي آمريكا موسوم به «داماتو» قرار داد. قراردادهاي باي بك ايران كه قراردادهاي كارآمدي هم نبود، براي شكستن تحريمهاي نفتي آمريكا به كار گرفته شد. قراردادهايي كه سد تحريمها را تا حد زيادي شكست اما هزينههاي زيادي را نيز به كشور تحميل كرد كه البته در فازهاي بعدي، در قراردادهاي خريدخدمت از نوع «باي بكهاي ايراني» اصلاحات متعددي صورت گرفت تا هزينههاي بكارگيري اينگونه قراردادها، ميل به حداقل كند.
در همين راستا بود كه كشورمان در سال 1383 و در سطح برداشت گاز از يكي از مهمترين حوزههاي مشترك كه همان حوزه گازي مشترك ميان ايران و قطر است تقريبا برابر شد و حتي در سال 1384 نيز، از قطر به پيش افتاد. براي درك بهتر اهميت برداشت از منابع مشترك لازم است كه در اينجا، گفته رئيس سابق شركت ملي نفت را يادآور شويم كه هزينه هر روز تأخير در برداشت سهم ما فقط و فقط از ميدان پارس جنوبي، 100 ميليون دلار است؛ حال تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
بسيار عجيب است که از سال 1382، رفتار آژانس بينالملل انرژي اتمي ناگهان با گزارشهاي شرورانه بازرسين و موضعگيريهاي خصمانه رياست آژانس و به دنبال آن شوراي حکام، فضاي جديدي از تشديد تخاصم با جمهوري اسلاميايران پديد ميآورد و سير سريع صدور قطعنامههاي ضد ايراني شوراي حکام و ارجاع پروندة هستهاي ايران به شوراي امنيت و صدور قطعنامههاي پي در پي عليه ايران اسلاميکه بيشترين وزن تحريمها بر گردة صنعت نفت ايران و حوزههاي مالي و بيمهاي مرتبط با آن قرار داده شد، کار را به آنجا رساند که بر اساس برخي آمارها و برآوردها سطح برداشت کشور قطر فقط در بخش گاز در سال 1390 به دو برابر ايران و در سال 1392 به بيش از دو و نيم برابر رسيد؛ اين يعني نزديک به 340 ميليارد دلار اضافه برداشت کشور قطر در بخش گاز و فقط در حوزة گازي پارس جنوبي. بماند ذکر شواهد و شرارتهايي که در اين دوران از سوي برخي همسايهها صورت گرفت تا به طور بسيار حساب شده، برخي قطعات و دستگاهها حتي با هزينههاي تا دو يا چند برابري نيز در دوران تحريم به دست شرکتهاي نفتي ايراني نرسد تا سطح برداشت کمتري داشته باشيم.
برجام اين معادلة خبيثانه را شکسته است يعني ما بازي بخشي از بزرگان نفتي را بر هم زدهايم؛ حال مانده است که منبعد، خود چطور عالمانه و حکيمانه عمل کنيم. قراردادهاي درخشان نفتي چه از نوع IPC و چه از ساير قراردادهاي باي بک اصلاح شده که شروع فصل جديد جذب سرمايهگذاريها، فناوريها و اکتشافات و بهرهبرداري همچنين توسعة صيانتي از منابع در حال برداشت از حوزههاي مشترک نفت و گاز را موجب شود، بزرگترين کابوس شيخنشينهاي نه چندان دوست است.
http://archive.mardomsalari.net/Template1/News.aspx?NID=254608
ش.د9504711