(روزنامه بهار – 1396/05/12 – شماره 245 – صفحه 3)
** قردادهای شبیه قرارداد توتال قبلا هم انجام شده که «قرارداد بیع متقابل» بود و کشور از آن بهره فراوان برد. قبل از قراردادهای بیع متقابل برداشت ایران از پارس جنوبی در حد صفر بود و با این نوع قراردادها و فعال شدن شرکتهای خارجی در این منطقه گازی در دولت اصلاحات برداشت ایران با قطر برابر شد. از طریق این قراردادها ایران توانست هم سهم خود را از میدان برداشت کند و هم تکنولوژی و روش کار را از شرکتهای خارجی به شرکتهای داخلی منتقل نماید و شرکتهای داخلی فازهای بعدی را خودشان اجرا کردند. قرارداد توتال در مقایسه با قراردادهای مشابه پیشرفتهتر است، قرارداد توتال قرار است در آن بخشهایی که ما تکنولوژی آن را در اختیار نداریم انجام شود.
بطور طبیعی با توجه به مشارکت پتروپارس در این قرارداد انتقال تکنولوژی نیز انجام میپذیرد. علاوه بر آن سرمایهگذاری در چنین پروژههایی در حال حاضر در توان دولت نیست، بنابراین با قراردادهای مثل توتال هم سرمایه وارد میشود و هم تکنولوژی و هم سرعت کار بالاتر میرود. زیرا در کارهایی که شرکتهای داخلی توان انجام آن را دارند انجام آن پروژه تا چند برابر مدت قرارداد به طول میانجامد. علاوه بر غیراقتصادی شدن پروژه و طولانی شدن زمان پروژه به رقیب اجازه برداشت بیشتر از حوزه مشترک داده میشود. همچنان که در فازهای پارس جنوبی در دولت نهم و دهم این اتفاق افتاد و فازهایی که قرارداد 36 ماهه داشتند تا 90 ماه طول کشید و این در حالی بود که طرف مقابل ما با استفاده از تکنولوژی و امکانات خارجی پروژههای خود را به بهرهبرداری رساند و برداشت از سهم ایران را ادامه میداد.
نکته مهم اینجاست که این قراردادها به هیچ وجه باترکمان چای قابل مقایسه نیست. کسانی که چنین عباراتی را به کار میبرند قادر به درک مفهوم مشارکت و کنسرسیوم نیستند. تقسیم سهم درکنسرسیومها به چند روش انجام میشوند. الف: تقسیم براساس سهم آورده شرکا. ب: تقسیم براساس نوع مسئولیت و کارهایی که بر عهده شرکا قرار داده میشود. ج: تقسیم سود حاصل از کارکرد. به دلیل پیچیده بودن این نوع قراردادها و به خاطر اینکه سهم آورده شریک ایرانی 19. 95درصد میباشد گمان آنها بر این است که سهم دولت از درآمد میدان به نسبت 19. 95درصد به ایران میرسد و ما بقی سهم خارجی است در صورتی که چنین نیست و سهم از درآمد میدان با فرمول دیگری تقسیم میگردد و طرف خارجی طی قرارداد پیمانکاری مزد خود را دریافت مینماید و سهم آورده و سود آن را هم از محل فروش محصولات برداشت میکند، که مجموع این حدود 11. 5 میلیارد دلار است.
* دستاورد قرارداد توتال را بیشتر در زمینه سیاسی و جلب اعتماد خارجیها موثر میدانید و یا رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال؟
** قرارداد توتال به دلیل اینکه اولین قرارداد بعد از برجام در صنعت نفت است به لحاظ سیاسی و جلب نظر سرمایهگذاران بینالمللی بسیار مهم است. تمام تلاشهای وزارت نفت ظرف 2. 5 سال بعد از برجام به نتیجه رسید و نمونه آن در قرارداد توتال قابل ذکر است. ضمن اینکه پروژه هم دارای تکنولوژی پیشرفته است وسرمایه بری آن نسبت به فازهای قبلی بالاتر است. طی دو و نیم سال بعد از برجام تمام کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران تلاش کردند که سرمایهگذاران بهویژه در بخش نفت و گاز پایشان به ایران باز نگردد و از این بابت هم موضوع قابل اهمیت است. پروژههای نفت و گاز که تکنولوژی بر هستند از لحاظ اشتغال ارزیابی نمیگردند. این پروژهها اهمیتشان در انتقال تکنولوژی، درآمد و مهمتر از همه افزایش سهم برداشت ما از میادین مشترک نفت و گاز است.
* چنانچه توتال و یا هر شرکت خارجی دیگر به دلیل تحریمهای جدید و یا محاسبه افزایش ریسک تجاری در ایران از کشور برود و در میان راه کار را رها کند، آینده صنعت نفت را چگونه ارزیابی میکنید؟
** با شکلگیری انقلاب اسلامی و شروع جنگ ایران وعراق و بعد هم با ایجاد تحریمها اتفاقی که میافتد این است که کشور به برنامههای پیشبینی شده نمیرسد یعنی تولید یا درجا میزند و یا حتی در دورهای کاهش پیدا میکند. شما ببینید تولید نفت قبل از انقلاب 6 میلیون بشکه در روز بوده است که باترک شرکتهای خارجی تا حدود 3 میلیون بشکه کاهش پیدا میکند. در دوره تحریمها نیز همین اتفاق افتاد. با توجه به اینکه بخش مهمی از بودجه کشوراز فروش نفت وگاز تامین میشود کاهش تولید و فروش نفت همه برنامههای داخلی وخارجی دولت را تحت تاثیر قرار میدهد.
به لحاظ اثرگذاری بر خود صنعت نفت باید گفت که این صنعت به حدی رشد کرده است که امکان تولید و نگهداری تاسیسات و تولید و توسعه در حد متعارف را دارا میباشد و از این بابت خللی وارد نمیگردد ولی آنچه مهم است رقابت ما با همسایهها و به خصوص در میادین مشترک است. در حال حاضر در اکثر 26 میدان مشترک نفت و گاز از رقبا عقب هستیم و یا حداکثر برابریم. مثلا در میدانهای مشترک با کشور عراق با اینکه آن کشور در جنگ است برداشت ما بسیار کمتر و حتی نصف میباشد. و یا در میدان مشترک با عربستان برداشت آنها چندین برابر ایران است. دلیل آن این است که عراق و عربستان و حتی کشورهای شمالی از سرمایه و پیمانکاران و تکنولوژی روز بینالمللی استفاده میکند و ما متکی به شرکتها و سرمایه داخلی هستیم.
* با این حساب چرا برخی از نیروهای سیاسی در داخل کشور میگویند دولت روحانی در حال وابستهتر کردن کشور به خارجیهاست و ما میتوانستیم همین پروژهها را با هزینهای کمتر اجرا کنیم؟
** کسانی که چنین اظهاراتی را انجام میدهد بیشتر جنبه سیاسی آن را لحاظ میکنند. اگر منصفانه بخواهند قضاوت کنند به لحاظ اقتصادی و توسعه کشور راه درستی انتخاب شده است. شما اگر به یاد بیاورید در دولت اصلاحات هم همین مخالفخوانیها را انجام میدادند ولی الان بسیاری از آنان اظهار میکنند که در دولتهای بعد از انقلاب دولت اصلاحات بهترین عملکرد اقتصادی را بهویژه در بخش نفت، گاز و پتروشیمی داشته است.
* وزیر نفت از مخالفان قراردادهای نفتی با همان عنوان «دلواپس» استفاده میکند. به نظرتان ارتباط معناداری میان مخالفت با برجام و قراردادهای نفتی وجود دارد؟
** دلواپسان به طور عرفی به گروهی از مخالفان دولت اتلاق میگردد که در مخالفتهایشان استدلال عقلی چندانی دیده نمیشود و تنها در گروهبندیهای سیاسی جزء لشکر پیاده نظام اصولگرایان تندرو به حساب میآیند و هر چه به آنها القاء شود تکرار میکنند. این قراردادها به حد لازم استدلال و منطق و پیشینه عملکردی با خود دارد و با اظهارات شعاری نمیتوان آنها را زیر سوال برد. شما تصور کنید در حال حاضر ما از لایههای نفتی میدان مشترک با قطر در پارس جنوبی روزانه 50 هزار بشکه برداشت میکنیم و قطر 500 هزار بشکه، آیا عقل سلیم و منطق حکم میکند این رویه به همین شکل ادامه پیدا میکند؟ آیا باید سالها منتظر بمانیم تا تکنولوژی و ابزار لازم را خودمان بهدست بیاوریم و بعد استخراج کنیم؟ بدونتردید خیر. در آن زمان دیگر چیزی از میدان باقی نمانده است. کسانی که ادعا میکنند میتوانند با سرمایه و تکنولوژی خودمان این پروژهها را به پایان برسانند از واقعیتهای این حوزه خبر ندارند و یا تجاهل مینمایند. پروژههایی را قرار بوده 36 ماهه به پایان برسانند را 90 ماه به پایان رساندهاند و هزینهها را هم چند برابر کردهاند و فرصت را هم نا خواسته به رقیب دادهاند.
* آقای زنگنه میگویند شرکتهای داخلی ادعایی درباره صنایع بالا دستی نفت ندارند، ولی برخی از شرکتها میگویند ما این توانایی را داریم. با توجه به تجربه خودتان در حوزه نفت سخن کدام یک به واقعیت نزدیکتر است؟
** در صنایع بالادستی نفت شرکتهای داخل هم حرف برای گفتن دارند ولی درموضوع اصلی در میدانهای مشترک مسابقه برداشت است و هر کشوری که زودتر و بیشتر برداشت کند برنده است. اینجا صرفا بحث توانایی فنی و کسب تجربه نیست، سرعت عمل در برداشت از سهم مهم است. برداشت از سهم را فقط به لحاظ اقتصادی نباید تحلیل و بررسی کرد بلکه باید اینگونه تفسیر شود که مازاد برداشت طرف مقابل را دو چندان قدرتمند میکند و این موجب افزایش توان سیاسی، اقتصادی، نظامی و برتری رقیب میشود همچنان که میبینید کشورکوچکی مثل قطراز محل درآمد سرشار گاز و نفت که بخشی از آنها سهم ما بوده به چه قدرت اقتصادی وحتی نظامی تبدیل شده است که توازن قدرت منطقهای را میتواند بههم بزند.
ش.د9602081