تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۰۵۴۱۸
روايت حجاريان از پنج فصل زندگي مرحوم آيت‌الله مهدوي‌كني

سفارت آمريكا را ملك غير و غصبي مي‌دانست

(روزنامه اعتماد – 1396/08/02 – شماره 3654 – صفحه 6)

سعيد حجاريان، حتي اگر مشي و مرام سياسي كسي را نپسندد بر خلاف برخي نيروهاي اصولگرا يكسره طرف مقابل را تكفير نمي‌كند بلكه تلاش مي‌كند وجوه شخصيتي بارز و مثبت فرد را بازگو كند. همين روحيه باعث شد او روز گذشته و در ايام سالگرد مرحوم مهدوي‌كني در گفت‌وگويي با خبرگزاري تسنيم شركت كرد و از خاطرات و خصايل آيت‌الله مهدوي‌كني سخن گفت و از حديثي در همين رابطه تبعيت كرد كه از قول معصوم مي‌فرمايد: «اذكروا موتاكم بالخير (گذشتگان‌تان را به نيكي ياد كنيد)».
براي كساني كه از دوران انقلاب و پيش از آن چيزي در ذهن ندارند حتما فرازهايي از خاطرات حجاريان خواندني و حتي باورنكردني خواهد بود. هر چه بود سعيد حجاريان در اين گفت‌وگو از روزهايي كه در مسجد جليلي پاي منبر آيت‌الله مهدوي‌كني مي‌نشست سخن گفته و از روزهايي كه در همين دانشگاه امام صادق استاد شاگرداني از جمله سعيد مهدوي‌كني، فرزند مرحوم و رييس فعلي دانشگاه، حسام‌الدين آشنا مشاور رييس‌جمهور، فرزند شهيد باهنر و پيمان جبلي معاون خبر سابق صداوسيما بوده است.

سعيد حجاريان سخنان خود درباره شخصيت‌ آيت‌الله مهدوي‌كني را اين‌گونه ادامه مي‌دهد: آيات مهدوي‌كني، واعظ‌طبسي و آقاي عسگراولادي كه طي دو سه سال اخير فوت كردند، براي اصولگرايي «لنگر» بودند. ولي اين كشتي اكنون اين ‌لنگر‌ها را از دست داده است. آنها مردان بزرگي بودند و با بودن آنها كشتي جريان اصولگرايي در امواج تلو‌تلو نمي‌خورد ولي الان كشتي كژو مژ مي‌شود. آنها مي‌توانستند بالاخره بساط و دعوا را جمع كنند؛ از اين لحاظ حيف شد كه از ميان ما رفتند.

حجاريان، زندگي آيت‌الله مهدوي‌كني را به پنج فصل تقسيم و تصريح كرد: يك فصل از زندگي ايشان مربوط به قبل از انقلاب و دوران مبارزات و تبعيد و زندان، منبرهاي ايشان در مسجد جليلي و... است؛ فصل ديگر مربوط مي‌شود به رياست ايشان بر كميته مركزي؛ فصل سوم دوراني است كه آيت‌الله مهدوي‌كني در رداي يك رجل سياسي و در نقش وزير كشور و... حضور دارند، چهارمين فصل مربوط به ماجراي تشكيل جامعه روحانيت مبارز است و نهايتا فصل پنجم را مي‌توان ذيل تاسيس جامعه‌الصادق (دانشگاه امام صادق(ع)) مرور كرد.

حجاريان گفت كه براي هر يك از اين پنج فصل مي‌شود پوشه‌اي باز كرد و كتابي نوشت و ان‌شاءالله خداوند در آن دنيا كارنامه ايشان را به دست راست‌شان بدهند. او ادامه مي‌دهد: [آيت‌الله مهدوي‌كني] هميشه مي‌گفت: نه مي‌خواهم وكيل بشوم، نه وزير، نه رييس‌جمهور و نه يك فرد پولدار؛ فقط مي‌خواهم بروم بهشت. اين تكيه كلامش بود كه هميشه به ما مي‌گفت. ان‌شاءالله به آرزويش برسد.

نايب‌رييس اولين دوره شوراي شهر تهران در ادامه به ذكر خاطراتي از مراودات خود با آيت‌الله مهدوي‌كني در فصل‌هاي فوق‌الذكر پرداخت. او اولين تذكره را از قبل از انقلاب مي‌گويد. زماني كه دانشجو بوده و در مسجد جليلي پاي منبر آيت‌الله مهدوي‌كني مي‌نشسته است. حجاريان از تلاش‌هاي فراوان آيت‌الله مهدوي‌كني براي جذب جوانان و همچنين تشويق طلبه‌هاي جوان و كمك به آنها مي‌گويد. او مثال مي‌زند در دوره‌اي كه ما به مسجد جليلي مي‌رفتيم يادم هست كه طلبه‌اي به نام جلال گنجه‌اي كه آن روز گمنام بود به مسجد مي‌آمد و آقاي مهدوي‌كني به او منبر مي‌داد. او هم بحث‌هاي خوبي درباره تقيه و توريه مطرح مي‌كرد؛ آقاي مهدوي خودش پاي منبر طلبه‌ها مي‌نشست تا هم ديگران را تشويق به حضور كند و هم آن طلبه‌ها تشويق شوند. هرچند اين آقاي گنجه‌اي بعدها منحرف شد اما خاطرم هست كه آقاي مهدوي خيلي تلاش كرد تا جلوي انحراف او را بگيرد و به او كمك كند. شيخ جلال گنجه‌اي در بهمن و اسفند ٥٢ چند بار در مسجد جليلي منبر رفت. وي بعد از انقلاب به گروهك منافقين پيوست وبه پاريس رفت.

نگذاشت كتاب‌ها را آتش بزنند

حجاريان كه مشاور سياسي رييس دولت دوم‌خرداد بود، در ادامه به مراودات و مناسبات خود با آيت‌الله مهدوي‌كني در ايام بعد از وقوع انقلاب اسلامي اشاره مي‌كند. در اين برهه حجاريان عضو كميته ستاد كل ارتش است و آيت‌الله مهدوي‌كني، رييس كميته مركزي. حجاريان درباره رفت و آمدهاي خود به كميته مركزي و يك تصميم آيت‌الله مهدوي‌كني درباره يك اتفاق مي‌گويد: يك روز كه آنجا بودم بچه‌ها حظيره‌القدس كه متعلق به بهايي‌ها بود را گرفته بودند و كتاب‌هاي‌شان را جمع كرده بودند و اين كتاب‌ها در گوشه كميته جمع شده بود. ديدم مشتي كتاب است كه برخي از آنها نسخه‌هاي خطي، برخي سنگي و بعضي ديگر نسخه چاپي بودند. ابتدا مي‌خواستند كتاب‌ها را به اين دليل كه ضاله است آتش بزنند اما به آقاي مهدوي‌كني گفتم كه اينها بالاخره ارزش علمي و تاريخي دارد و مي‌توان آنها را در جايي نگه داشت و از سوي ديگر نگذاشت به دست افرادي برسد كه موجب ضلالت شود. آقاي مهدوي حرف ما را گوش كرد و اين كار (آتش زدن) صورت نگرفت.

حجاريان در اين ميان گريزي هم به ويژگي‌هاي آيت‌الله محمدباقر باقري‌كني برادر آيت‌الله مهدوي‌كني مي‌زند. آيت‌الله باقري كني متولد ١٣٠٥ در كن تهران است كه بعد از ارتحال آيت‌الله مهدوي‌كني، رياست دانشگاه امام‌صادق(ع) به او سپرده شده است.

خاطره‌اي از باقري كني

او مي‌گويد: به نظر من آقاي باقري‌كني اعلم از آقاي مهدوي بود اما در امور سياسي تابع آقاي مهدوي بود. آيت‌الله باقري‌ كني انساني به‌شدت افتاده‌ و خاكي‌ است. انسان خيلي نازنيني است اما الان خيلي پير شده است. موقع مراجعاتم به كميته مركزي چند بار ديدم يك گوشه‌اي نشسته و خودش لباس‌هايش را مي‌شويد. ايشان عضو دوره اول مجلس خبرگان هم بود. يك بار يادم است ايشان به جلسه مجلس خبرگان اول رفته بودند ولي دم‌در ايشان را راه نداده بودند؛ ايشان هم به خانه برگشته بود. زنگ زده بودند كه چرا نيامدي؟ گفته بود آمدم راهم ندادند؛ گفته بودند: اذيت نكن، مگر مي‌شود؟ مي‌گفتي عضو خبرگانم. مي‌گويد: گفتم ولي باور نكردند؛ از بس ايشان ساده زيست و خاكي است باورشان نشده بود كه عضو مجلس خبرگان و شخصيتي در اين تراز است. با اين حال در مسائل سياسي تابع آقاي مهدوي‌ بود و هميشه اين را مي‌گفت. با اينكه از لحاظ سني از آقاي مهدوي بزرگ‌تر بود.

اين تئوريسين جريان دوم خرداد با اين بيان كه در كميته با آقاي مهدوي مشكلاتي هم داشتيم كه نمي‌خواهم بگويم، وارد فصل بعدي زندگي آيت‌الله مهدوي‌كني (با فصل‌بندي خاص خود آقاي حجاريان) مي‌شود. اين فصل مربوط به دوراني است كه شهيد رجايي نخست وزير است و آيت‌الله مهدوي‌كني، وزير كشور دولت ايشان مي‌شود.

داستان وزارت مهدوي‌كني در كابينه رجايي

حجاريان در اين باره مي‌گويد: آقاي رجايي به آقاي مهدوي‌كني زنگ زد و گفت شما بيا وزير كشور شو. آقاي مهدوي‌كني آدم مهمي بود؛ بعدا به من گفت وقتي آقاي رجايي به من زنگ زد نتوانستم به او «نه» بگويم. از بس آقاي رجايي انسان صاف و صادق و محجوبي بود، نشد كه به او بگويم نه. آقاي مهدوي‌كني خيلي آقاي رجايي را قبول داشت و همين باعث شد وزير كشور او شود. در حالي كه آقاي مهدوي‌كني از خود آقاي رجايي و كابينه آقاي رجايي يك سر و گردن بالاتر بود. آيت‌الله مهدوي‌كني بعد از دوران وزارت كشوري منصب سياسي خاصي قبول نكرد. البته بعد از شهادت مرحوم رجايي مدت كمي هم نخست وزير بود.

حجاريان با ورود به فصل بعدي نظر خود درباره فعاليت آيت‌الله مهدوي‌كني در جامعه روحانيت مبارز صحبت مي‌كند و در اين باره اين‌گونه اظهارنظر مي‌كند كه تا وقتي آيت‌الله مهدوي‌كني زنده بود جامعه روحانيت مبارز خيلي متعادل بود.

«ايشان (آيت‌الله مهدوي‌كني) در مقطعي عده‌اي از افراد را گفت بيايند داخل جامعه روحانيت. عضوگيري كرد. اعضاي جديد بعضي‌شان تعادل ندارند. اسم نمي‌برم اما بعضا حرف‌هاي بي‌ربط مي‌زنند. ايشان تا خودش زنده بود نمي‌گذاشت اين‌گونه سخن بگويند، ولي از وقتي رحلت كردند، برخي از اين اعضا گوش به حرف [آيت‌الله]موحدي كرماني نمي‌دهند.»

گلايه مهدوي‌كني از اسلام آمريكايي

حجاريان خاطره‌اي از دوران تشكيل جامعه روحانيت مبارز هم مي‌گويد: يك‌بار امام(ره) درباره اسلام امريكايي صحبت كردند. اين قصه مربوط به انتخابات مجلس سوم است. آقاي مهدوي‌كني بعد از صحبت امام رفت پيش ايشان و گفت كه گويا شما به نحوي صحبت فرموديد كه برخي مردم تصور مي‌كنند منظورتان از اسلام امريكايي ما بوده‌ايم. امام آنجا فرمودند ابدا منظور من شما نيستيد. ايشان (آقاي مهدوي‌كني) به امام گفتند شما بياييد اين را بگوييد كه نظرتان با ما نبوده است؛ امام گفتند: باشد مي‌گويم، ولي بعد از انتخابات. بعد از انتخابات، امام گفتند و از آقاي مهدوي‌كني تجليل و تقدير كردند.

او مي‌گويد كه آقاي مهدوي‌كني در برخي امور فقهي نظرات مختص به خود هم داشته و روي نظراتش ايستاده است. در اين باره مثال‌هايي مي‌زند: «در ماجراي لانه جاسوسي امريكا آقاي مهدوي‌كني مي‌گفت اينجا ملك غير و غصبي است و نمازي كه اينجا خوانديد وقتي بيرون رفتيد اعاده كنيد. در موضوع بازنگري قانون اساسي هم امام (ره) ولايت «مطلقه» فقيه را مطرح كردند؛ آقاي مهدوي‌كني مي‌گفتند به جاي «مطلقه» از ولايت «عامه» (در مقابل ولايت خاصه) استفاده شود. يكي ديگر از موارد مربوط مي‌شود به موضوع هيات امناي دانشگاه امام صادق(ع)؛ نام آيت‌الله منتظري از ابتدا به عنوان هيات امناي اين دانشگاه مندرج بود و آقاي مهدوي‌كني تا آخر عمر آقاي منتظري نام ايشان را از هيات امناي دانشگاه امام صادق(ع) حذف نكردند.»

فصل بعدي، دوران دانشگاه امام صادق(ع) است؛ سعيد حجاريان در اين دانشگاه تدريس هم كرده است. او مي‌گويد: قبل از دوم خرداد ٧٦، در دانشگاه امام صادق يك ترم درس ارتباطات سياسي تدريس مي‌كردم.

« پسر آقاي مهدوي‌كني، آقا سعيد هم در كلاس ما بود. پسر مرحوم شهيد باهنر هم بود. همين آقاي حسام‌الدين آشنا (مشاور فرهنگي رييس‌جمهور فعلي) و آقاي پيمان جبلي (معاون خبر سابق صداوسيما) هم بودند. خيلي‌ها بودند.»

نقش خاتمي در دانشگاه مهدوي‌كني

مشاور سياسي رييس دولت دوم‌خرداد مي‌گويد كه آقاي مهدوي‌كني در بدو شروع به كار دانشگاه از محمد خاتمي هم خواسته بود به كمك غلامعلي حداد عادل در تعيين فهرست دروس دانشگاه مشاركت كند و آقاي خاتمي هم قبول كرده بود. حجاريان از انگيزه آيت‌الله مهدوي‌كني براي استفاده از دانش همه اساتيد سخن مي‌گويد و مي‌افزايد: استادهاي دانشگاه تهران و شهيد بهشتي و افرادي مانند دكتر بشيريه، دكتر سريع‌القلم و... آنجا بودند و درس مي‌دادند.

او تصريح مي‌كند كه حضور چنين افرادي در دانشگاه امام صادق(ع) در حالي بود كه آيت‌الله مهدوي‌كني نظرات آنها در مسائل سياسي را قبول نداشت. اما به دليل مشرب وسيعي كه داشت، از آنها استفاده مي‌كرد.

حجاريان خاطره جالبي از زماني كه در دانشگاه امام صادق(ع) تدريس مي‌كرده، روايت مي‌كند: «آيت‌الله مهدوي‌كني در ماه رمضان استادها را افطاري دعوت كرده بود. بعد از اينكه نماز خوانديم و افطار كرديم، داشتيم از مسجد دانشگاه بيرون مي‌رفتيم، اما ديديم يكي از اساتيد معمر و پير كه سكولار هم بود، دارد به سمت مسجد مي‌آيد. آقاي مهدوي‌كني گفت كه زشت است ما برويم و ايشان تنها بماند؛ با استاد برويم داخل مسجد تا ايشان افطار كند. لذا ايشان برگشت و به داخل مسجد رفت. آقاي ميرلوحي (داماد آقاي مهدوي‌كني) هم بود و به همراه آقاي علم‌الهدي مجددا به مسجد بازگشتند.»

«معلوم نبود آن استاد نماز مي‌خواند و روزه مي‌گرفت يا خير؛ با اين حال آقاي مهدوي‌كني به افراد احترام مي‌گذاشت. از اين روحيات خيلي خوب داشت.»

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=57860

ش.د9504927

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات