حرکت مردمی عظیمی که امام صدر تحت عنوان جنبش محرومان ضد فئودالیسم سیاسی و صاحبان زر و زور و تزویر شامل تظاهرات عظیم و مسلحانه در بعلبک وسپس، در شهر صور به راه انداخت، بسیاری از احزاب وسازمانهای راست و چپ را بشدت نگران کرد. آغاز جنگ داخلی لبنان در سال 1975 میلادی باعث شد، این حرکت متوقف شود. خود ایشان معتقد بود، یک علت مهم افروختن آتش جنگ داخلی همین بود که قدرتمندان میخواستند از این طریق حرکت مردمی محرومان از همه فرقههای لبنان را که بیشتر به انقلابی اجتماعی شبیه بود و مورد حمایت جمع کثیری از نخبگان و روشنفکران از همه فرقههای مذهبی بود، خنثی وخفه کنند.
از سوی دیگر، پافشاری امام صدر بر مقاومت در برابر اسرائیل و لزوم مسلح کردن مردم در جنوب لبنان وتشکیل «أفواج مقاومت لبنان» (أمل) با کمک دکتر مصطفی چمران و دادن آموزشهای عقیدتی و نظامی به جوانان مؤمن، نه فقط رژیم صهیونیستی واحزاب راستگرای مسیحی بلکه احزاب و سازمانهای چپگرای مدعی مقاومت که پایگاههای مردمی خود را در خطر میدیدند، به مخالفت با امام صدر واداشت.
در این اوضاع و احوال میتوانیم بگوییم که مهمترین اهداف مبارزات امام صدر عبارت بودند از:
سازماندهی جامعه تشیع و ارتقای شیعیان در پازل اجتماعی لبنان بهطوری که قادر به دفاع ازجایگاه خود و گفتوگو با دیگر جوامع مذهبی باشند.
مبارزه با فئودالیسم سیاسی و صاحبان قدرت و محتکران سیاسی و اقتصادی و نیز مبارزه با فرقهگرایی سیاسی و تبدیل آن به گفتوگو و تعامل مثبت بین فرقههای مذهبی.
ایجاد مقاومت مسلحانه در برابر رژیم صهیونیستی و گسترش فرهنگ مقاومت بویژه در جنوب لبنان.
این هدفها با ربودن امام و نبود ایشان در صحنه چه سرانجامی یافتند؟ شاید تصور شود، فقدان امام باعث رکود و توقف تلاش در جهت تحقق این هدفها شده باشد. این همان چیزی است که دشمنان با ربودن امام، انتظارش را داشتند. اما بررسی تحولات صحنه لبنان پس از ربودن امام نشان میدهد، هدفهای فوق نه فقط دستخوش رکود نشده بلکه بهطور کامل برآورده شدهاند. این امر نتیجه رسوخ اندیشههای امام در جامعه لبنان بویژه در جامعه تشیع بوده است. در واقع، سازماندهی جامعه تشیع و ایجاد نهادهای لازم بر اساس اندیشههای امام صدر و وجود کادرهای ورزیده و مؤمن و تلاش آنها در چارچوب نهادهای مردمی و حمایت تودهها از این نهادها و در رأس آنها مجلس اعلای شیعیان و جنبش أمل، باعث ادامه راه و تحقق اهداف ترسیم شده بوده است.
در اینجا سیر تحول هدفهای فوق را بهطور همزمان در بستر رویدادها دنبال میکنیم.
صحنه لبنان پس از ربودن امام صدر
پنج ماه قبل از ربودن امام صدر در مارس 1978 ارتش صهیونیستی به جنوب لبنان حمله و تا رودخانه لیطانی را اشغال کرده بود. حدود 300 هزار نفر از شیعیان شهرها و روستاهای جنوب آواره شده بودند. پنج ماه بعد از ربودن امام صدر، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و شور و شعف خاصی را در جامعه تشیع لبنان برانگیخت. امام صدر یک هفته قبل از سفر به لیبی طی مقالهای در روزنامه لوموند چاپ پاریس از انقلاب اسلامی بشدت حمایت کرد.
شرایط بسیار سختی بود، در مجلس اعلای شیعیان، علامه شیخ محمدمهدی شمسالدین در مقام نائبرئیس، مسئولیت را برعهده گرفت. در جنبش أمل نیز سید حسین حسینی، نماینده بعلبک در پارلمان لبنان که نزدیکترین شخصیتهای سیاسی شیعه به امام صدر بود، به دبیر کلی جنبش انتخاب شد. این در حالی بود که دکتر مصطفی چمران در مقام مسئول تشکیلات و سازماندهی در جنبش أمل، فعالیت خود را در جهت تربیت کادرهای ورزیده برای مقاومت ادامه میداد.در این اوضاع و احوال، پیگیری پرونده ربودن امام صدر و سروسامان دادن به آوارگان و روستاهای جنوب در رأس اولویتها قرار داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جامعه تشیع در لبنان که احساس میکرد برای نخستین بار در تاریخ حامی قدرتمندی یافته است، دستخوش تحول بزرگی شد و سیل جوانان شیعه برای عضویت به سوی جنبش أمل به راه افتاد.این در حالی بود که جنبش أمل امکانات لازم را برای جذب آن همه جوانان پرشور نداشت. از سوی دیگر، دکتر چمران که معتقد بود نجات شیعیان لبنان و پیروزی آنان و بازگرداندن امام صدر به پیروزی و تثبیت انقلاب در ایران بستگی دارد، رهسپار تهران شد. اما سازمانهای چپگرای لبنانی و فلسطینی که از قرار گرفتن انقلاب اسلامی ایران پشت شیعیان لبنان شدیداً واهمه داشتند، چه در لبنان وچه در ایران، تبلیغات وسیعی را بر ضد امام موسی صدر ودکتر چمران به راه انداختند.
با آغاز جنگ تحمیلی وحمله ارتش بعثی صدام به جمهوری اسلامی ایران، در لبنان نیز حزب بعث عراق با حمایت سازمانهای چپگرای لبنانی و فلسطینی به مناطق شیعهنشین در جنوب لبنان و حومه بیروت حمله کردند. در زد و خوردهای سختی که روی داد، جنبش أمل کلیه مراکز بعث عراق در حومه بیروت را اشغال و این منطقه را از وجود بعثیها پاکسازی کرد. حزب بعث برای تلافی شکستهای خود به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت حمله کرد و سفارت را به آتش کشید. در مقابل افراد جنبش أمل به سفارت عراق حمله کردند و این باعث شد، بعثیها که قصد اشغال سفارت و قتلعام کارکنان را داشتند، به حمله ددمنشانه خود پایان دهند. با این حال، جناح چپ لبنان دستبردار نبود. آنها به روستاهای جنوب لبنان حمله بردند و بویژه در روستای حناوَیه در شرق صور و روستای انصار در جنوب شهر صیدا، حمام خون به راه انداختند و دهها نفر از جوانان مؤمن شیعه را به شهادت رساندند.
اما در ایران، پس از آنکه دکتر مصطفی چمران ستاد جنگهای نامنظم را در جنوب تشکیل داد، دهها نفر از شاگردان لبنانی وی که از بهترین کادرهای جنبش أمل بودند، به ایران آمدند و به آموزش بسیجیهای داوطلب و شرکت در عملیات بر ضد دشمن بعثی پرداختند. در این عملیات دو نفر از این کادرها به نام عبدالرضا الموسوی وعلی عباس به شهادت رسیدند و در قطعه شهدا در بهشت زهرا(س) آرمیدند و بقیه پس از شهادت دکتر چمران در 1981میلادی (1360شمسی) به لبنان بازگشتند.
1982، حمله گسترده ارتش صهیونیستی به لبنان
سال 1982میلادی (1361شمسی) در لبنان سالی پرحادثه و سرنوشتساز بود. در تابستان آن سال ارتش صهیونیستی حملۀ گسترده و برنامهریزیشدهای را به لبنان آغاز کرد. 14 هزار رزمنده فلسطینی در جنوب لبنان به جای مقاومت در برابر حمله صهیونیستها به شمال رودخانه لیطانی وسپس به شهر صیدا و سرانجام به بیروت عقبنشینی کردند، زیرا تصور نمیکردند، ارتش صهیونیستی تا بیروت پیشروی کند. بهطور حتم اگر آنها از همان آغاز کار مقاومت میکردند، میتوانستند پیشروی اسرائیل را متوقف کنند، اما آنها در بیروت محاصره شدند. در اندک زمانی مشخص شد هدف اسرائیل اخراج سازمانهای فلسطینی از لبنان است. ژنرال آریل شارون، فرمانده نیروهای صهیونیستی از زمین، هوا و دریا بیروت را بمباران میکرد و تهدید کرده بود، اگر سازمانهای فلسطینی از لبنان خارج نشوند، بیروت را با خاک یکسان خواهد کرد. سرانجام، با پادرمیانی عربستان سعودی و شخصیتهای سیاسی سُنّی بیروت، یاسر عرفات اعلام کرد که برای حفظ بیروت از ویرانی، لبنان را ترک میکند. بدینترتیب، 14 هزار رزمنده فلسطینی سوار بر کشتیهای پیمان ناتو لبنان را به مقصد تونس ترک کردند و پرونده حضور سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان بسته شد.
اتفاق مهمی که در این ماجرا افتاد، تشکیل کمیتهای به نام «کمیته نجات ملی» از سوی الیاس سرکیس، رئیسجمهوری لبنان بود. وی که به تنهایی در آن شرایط بغرنج قادر به تصمیمگیری نبود، از شش فرقه بزرگ مذهبی لبنان نمایندگانی را انتخاب کرد تا برای نجات لبنان تصمیم بگیرند. قاعدتاً باید کسانی انتخاب میشدند که در واقع نماینده فرقه مذهبی خود بودند. درمورد فرقه مذهبی شیعه تصور میشد، باید فئودال معروف و رئیس پارلمان یعنی کامل اسعد انتخاب شود. اما در کمال تعجب نبیه بری، رئیس جنبش أمل را انتخاب کرده بودند. بری که در کنگره چهارم جنبش، در 4 آوریل 1980 در پی استعفای سیدحسین حسینی، به دبیر کلی انتخاب شده بود، تصمیمگیری را به مجلس اعلای شیعیان واگذار کرد.
سران جامعه تشیع در مجلس اعلا به ریاست شیخ محمدمهدی شمسالدین اجتماع کردند تا موضوع را بررسی کنند. از یک سو، برای نخستین بار جامعه جهانی اذعان میکرد، خط امام موسی صدر در جامعه تشیع حاکم است که این تحول بزرگی بود و از سوی دیگر، شیعه نیز نمیتوانست مسئولیت اخراج سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان را بر دوش بگیرد. سرانجام توافق شد، بری در جلسه کمیته نجات ملی شرکت کند. اما وی و ولید جنبلاط، نماینده دروزیها با اخراج فلسطینیها مخالفت کنند با علم به اینکه چون بیروت رسماً شهر سُنّی محسوب میشود، در نهایت، نظر نماینده اهل تسنن که زیر فشار عربستان سعودی است، مؤثر خواهد بود.
بالاخره کمیته نجات ملی نخستین و تنها جلسه خود را تشکیل داد که به هیچ نتیجهای نیز نرسید و همچنان که گفتیم عرفات به درخواست شخصیتهای سُنّی بیروتی و با پادرمیانی عربستان سعودی بیروت را ترک گفت، در حالی که نبیه بری و ولید جنبلاط تا آخرین لحظه در بندرگاه بیروت در کنار یاسر عرفات بودند و او را بدرقه کردند. با این حال، از آنجا که برخی در تهران مخالف شرکت بری در کمیته نجات ملی بودند، این مسأله باعث تیرگی روابط بین تهران و جنبش أمل شد که تا دیرباز ادامه یافت.
از این پس در جامعه تشیع لبنان خط امام موسی صدر حاکم بود. رژیم صهیونیستی پس از اشغال لبنان بشیر جمیل، فرمانده نظامی فالانژیستها را به ریاست جمهوری رساند. اما بشیر قبل از آنکه قدرت را در دست بگیرد، در انفجار دفتر حزب فالانژ در اشرفیه بیروت به قتل رسید و پس از آن برادرش، امین جمیل به ریاستجمهوری انتخاب شد. اسرائیل امین جمیل را واداشت تا معاهده صلحی را که بعدها به معاهده 17 ماه مه (1983) معروف شد، امضا کند. با این معاهده، لبنان عملاً بهصورت تحتالحمایه اسرائیل درمیآمد. شیعیان لبنان بشدت با امضای این معاهده مخالفت کردند. تظاهراتی در حومه جنوبی بیروت (ضاحیه) برگزار شد که ارتش لبنان آن را سرکوب کرد. در پی یک رشته تحولات، ارتش به دستور امین جمیل، بیروت و حومه آن را به توپ بست.
در این شرایط حساس، جنبش أمل به مقابله برخاست. نبیه بری از ارتش خواست که از دستورات دولت سرپیچی کند و به مردم بپیوندد. با این درخواست، تیپ ششم ارتش که اکثر افراد آن از شیعیان بودند، تسلیم جنبش أمل شد. در ششم فوریه 1984میلادی جنبش أمل با ائتلاف با نیروهای دروزی ولید جنبلاط بیروت را تصرف کرد. این تحول بیشتر شکل یک انقلاب مردمی را به خود گرفت که در نتیجه آن معاهده صلح با اسرائیل شکست خورد و نبیه بری بهعنوان قدرتمندترین شخصیت لبنانی زمام امور را در دست گرفت. وی طی تلگرامی به حضرت امام خمینی، این پیروزی را پیروزی فرزندان امام خمینی دانست و آن را به حضرت امام تبریک گفت.
چند ماه بعد اتفاق مهم دیگری رخ داد. در 16 اکتبر همان سال، پارلمان لبنان، سید حسین حسینی، نماینده بعلبک و دبیرکل سابق جنبش أمل را به ریاست پارلمان انتخاب کرد و بدین ترتیب، دوران خانواده فئودال أسعد در جامعه شیعه لبنان برای همیشه برچیده شد؛ زمانی که سید حسین حسینی پشت میز ریاست پارلمان قرار گرفت، ساکنان مناطق شیعهنشین که انتخابات پارلمان را از طریق رادیو دنبال میکردند، از اینکه یک شخصیت مهم وابسته به خط امام صدر به قدرت رسیده است، فریاد شادی سر دادند و تیراندازی هوایی کردند.
حسینی که شخصیتی قانونگرا و طرفدار وحدت ملی و زندگی مشترک فرقههای مذهبی لبنان بود، توانست نظر مساعد همه فرقههای مذهبی را به خود جلب کند و بالأخره، در 1989 با ابتکار موافقتنامه طائف به جنگ داخلی لبنان پایان دهد. با این موافقتنامه که حصول آن بیش از بیست روز مذاکرات در طائف وقت گرفت، قدرت از رئیس جمهوری مارونی سلب شد و مارونیت سیاسی که از آغاز استقلال لبنان قدرت مطلقه محسوب میشد، برای همیشه از صحنه حذف شد. با آنکه در آن شرایط، شیعه در جایگاه قدرتمندترین گروه در صحنه حضور یافته بود، سید حسین حسینی برای جلوگیری از بروز حساسیت بین شیعه و سنی ترجیح داد قدرت به شورای وزیران سپرده شود که به ریاست رئیس جمهوری تشکیل جلسه میدهد، ولی رئیس جمهوری در این شورا حق رأی ندارد. حسینی در جلسه تصویب موافقتنامه این سخن مهم از امام موسی صدر را تکرار کرد که: تشیع یک فرقه مذهبی نیست بلکه اندیشهای است که فرد مسلمان را به مبارزه با ظلم و جور و تلاش برای ایجاد عدالت وا میدارد.
حسینی در 24 اوت 1992 از ریاست مجلس استعفا داد و به جای وی، نبیه بری به ریاست پارلمان انتخاب شد که همچنان در این سمت بهعنوان قویترین شخصیت سیاسی در لبنان قرار دارد.
مقاومت، این بار در خط عاشورا
با اشغال لبنان توسط ارتش صهیونیستی و خروج سازمانهای فلسطینی از لبنان، این بار فرزندان جبلعامل با الهام از اندیشههای امام موسی صدر به شیوهای کربلایی مستقیماً مقاومت علیه نیروهای اشغالگر را آغاز کردند. از همان لحظه ورود صهیونیستها به لبنان مقاومت آغاز شد و روزی نبود که در جنوب لبنان عملیاتی ضد اشغالگران انجام نشود. فرماندهی این عملیات را یکی از بهترین شاگردان شهید دکتر چمران، جوانی به نام محمد سعد برعهده داشت. وی با نبوغ و ایمانی ژرف عملیات پیچیدهای را طراحی و اجرا میکرد که مهمترین آن عملیات شهادتطلبانه شهید احمد قصیر در شرق صور بود که طی آن تعداد بسیاری از نظامیان صهیونیست به هلاکت رسیدند. خانم فاطمه سادات نواب صفوی که در آن روزها به جنوب لبنان رفته بود، مصاحبههای مهمی با شهید محمد سعد و دیگر کادرهای مقاومت انجام داد.
ارتش صهیونیستی که همهجا در پی محمد سعد میگشت، سرانجام توانست در 4 ماه مارس 1985 وی و معاونش خلیل جرادی را از طریق منفجرکردن حسینیه روستای معرکه در جنوب لبنان به شهادت برساند.
پس از شهادت محمد سعد، حاج زهیر شحاده از سوی حاج مصطفی دیرانی، رئیس امنیت مرکزی جنبش أمل، مسئولیت مقاومت را برعهده گرفت وعملیات خود را علیه پایگاههای صهیونیستها و مزدورانشان در ارتفاعات جبلالصافی در اقلیم تفاح متمرکز کرد و ضربههای سختی بر اشغالگران وارد آورد. از جمله ابتکارات وی ساخت یک هواپیما بود که قرار بود با آن به مواضع ارتش صهیونیستی در جبلالصافی حمله کند که البته باند مناسبی برای پرواز نداشت و قبل از آنکه اشکالات کار را برطرف کند، در 21 فوریه 1986 در یک عملیات هدف گلوله مزدوران قرار گرفت و به شهادت رسید.
پس از شهادت حاج زهیر شحاته، حاج مصطفی دیرانی، شخصاً فرماندهی مقاومت را در دست گرفت. اما سالهای بعد شاهد تحولات بیسابقه و دردناکی در جامعه تشیع لبنان یعنی درگیریهای خونین بین حزبالله و أمل بودیم. حزبالله که بعد از سال 1982 در پی اختلاف نظرهای پدیدآمده دربارۀ شرکت یا شرکت نکردن نبیه بری در کمیته نجات ملی، در منطقه بقاع در شرق لبنان تأسیس شده بود، بتدریج وارد جنوب لبنان شد و فعالیت خود را در سالهای 1987 و88 علنی کرد.اینک دو جریان بدون هماهنگی با یکدیگر وارد رقابت برای نفوذ شدند که در نتیجه فضای آکنده از بدبینی وخصومت با جرقهای به انفجار کشیده شد و زدوخوردهای خونینی بین دوطرف در جنوب لبنان و در حومه بیروت روی داد که طی آن صدها نفر از جوانان شیعه جان خود را از دست دادند و فجایع بسیار بدی پدید آمد که در تاریخ جبلعامل سابقه نداشت.
شاید علت پدید آمدن این وضعیت حضور عده بسیاری از افراد حزبالدعوه در تشکیلات آن روز حزبالله و نیز افرادی بود که قبلاً در احزاب چپ و سازمانهای فلسطینی فعالیت میکردند و اصولاً اندیشههای امام موسی صدر را قبول نداشتند ودر پی فرصتی برای تسویه حساب بودند. به هرحال، شرایط و جزئیات امور در آن روزها بسیار مبهم و پیچیده بود و ما قصد ورود به آن حوادث دردناک را در اینجا نداریم. اشتباهاتی از سوی همه دست اندرکاران به وقوع پیوست که آن فجایع را به بار آورد. اما سرانجام با ابتکار عمل جمهوری اسلامی ایران و کمک دولت سوریه، این فجایع پایان پذیرفت و بین دوطرف آشتی و تفاهم برقرار شد.
حزبالله در کنگره دوم خود در 1991 شیخ صبحی طفیلی را برکنار و سیدعباس موسوی را به دبیر کلی انتخاب کرد. پالایشی که در آن کنگره انجام شد، وحدت را به جامعه تشیع لبنان بازگرداند. حزبالله در دوران سید عباس موسوی غیر از حزبالله شیخ صبحی طفیلی بود، چراکه سید عباس و پس از وی سید حسن نصرالله در مکتب فکری امام صدر بزرگ شده بودند.
از این تاریخ به بعد، حزبالله و جنبش امل با تشکیل اتاق عملیات مشترک بالاترین درجه هماهنگی و همکاری را بین خود آغاز کردند وعملاً حزبالله مسئولیت مقاومت را برعهده گرفت و مقاومت در جنوب لبنان وارد مرحله جدیدی آکنده از ابتکارات کیفی و عملیات شهادتطلبانه شد.
سید عباس موسوی در 1992 با حمله هوایی اسرائیل به خودرو حاملش به شهادت رسید و پس از آن سید حسن نصرالله به دبیر کلی حزبالله انتخاب شد که همچنان در این سمت عملیات مقاومت را رهبری میکند. این مقاومت پس از دادن بیش از دو هزار شهید بالأخره موفق شد در 25 ماه مه سال 2000 جنوب لبنان را کاملاً آزاد کند و ارتش صهیونیستی را فراری دهد. این نخستین پیروزی در منطقه بر اسرائیل بود، کاری که دهها سال ارتشهای عرب قادر به انجام آن نبودند.
ازآن پس حزبالله برای نخستین بار توانست در برابر دشمن صهیونیستی بازدارندگی و توازن وحشت ایجاد کند. رژیم صهیونیستی 6 سال بعد در تابستان 2006 با حمله به لبنان کوشید که این بازدارندگی را از بین ببرد. آنها که تصور میکردند ظرف چند روز مقاومت را نابود و شکل منطقه را تغییر خواهند داد، پس از 33 روز وادار به تسلیم وعقبنشینی شدند و نه تنها نتوانستند بازدارندگی حزبالله را از بین ببرند بلکه ارتش صهیونیستی برای نخستین بار قدرت بازدارندگی خودش را نیز از دست داد. محبوبیتی که حزبالله و دبیر کل آن، سیدحسن نصرالله در جهان عرب و جهان اسلام به دست آورد، از هر نظر بیسابقه بود. اینک مقاومت حزبالله در جنوب لبنان افتخار همه آزادیخواهان منطقه است وآنچه امروز در این منطقه رخ میدهد و گسترش جریانهای تکفیری و بحرانهای ساختگی همه به هدف ضربه زدن به محور مقاومت و حفظ امنیت اسرائیل است.
نتیجه
نتیجهگیری از آنچه گذشت به ما میگوید که تأثیر اندیشههای امام موسی صدر در لبنان و منطقه بسیار عمیق است و بهرغم غیبت فیزیکی آن رادمرد بزرگ در صحنه، اندیشهها و تلاشی که او در لبنان مبذول داشت، از هر جهت کارساز بوده است. اینک جامعه تشیع لبنان در اوج قدرت است و مقاومت پیروان مکتب اهل بیت دشمنان اسلام را در هراس افکنده است.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/148754
ش.د9504671