(روزنامه ايران - 1396/06/09 - شماره 6583 - صفحه 12)
از همان روزهای نخست ربودن امام موسی صدر در لیبی این سؤال مطرح شد که چرا و با چه هدف و انگیزهای سرهنگ قذافی دست به این کار زده است؟
برخی معتقد بودند که این نقشه از پیش طراحینشده و با توجه به روحیه خودشیفتگی در قذافی، احتمالاً در جلسه دیدار با امام صدر و همراهانش بحثی درباره مذهب شیعه یا مسائل مربوط به مقاومت در جنوب لبنان درگرفته و قذافی که تحمل نظر دیگری را نداشته با عصبانیت دستور بازداشت میهمانان را صادر کرده است.
عدهای دیگر این امر را ناشی از تحولات داخل لبنان میدانستند و چنین استدلال میکردند که سازمانهای فلسطینی و چپگرای لبنانی که جنوب لبنان را عملاً در تصرف خود داشتند و به بهانه مقاومت، از سرهنگ قذافی پول هنگفتی میگرفتند، از قدرت گرفتن فزاینده امام صدر بیمناک بودند. کسانی نیز این مسأله را از بُعد منطقهای وبینالمللی تحلیل میکردند و به نوعی آن را به پیروزی قریبالوقوع انقلاب اسلامی ایران ارتباط میدادند. آنها با توجه به حضور دکتر مصطفی چمران در کنار امام صدر و ارتباط امام صدر با امام خمینی (قدس سره) در نجف اشرف و مقالهای که امام موسی صدر در حمایت از انقلاب امام خمینی در روزنامه فرانسوی لوموند منتشر کرده و این انقلاب را ادامه راه پیامبران دانسته بود این احتمال را مطرح میکردند.
از طرف دیگر، براساس سخنان حضرت امام در نجف مبنیبر اینکه اگر انقلاب پیروز شود، آقای موسی صدر نقش مهمی در دولت اسلامی خواهد داشت، معتقد بودند که دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل و امریکا که قادر به پیشبینی پیروزی انقلاب بودهاند، طرح ربودن امام صدر در لیبی را طراحی کردهاند تا مانع از نقشآفرینی امام صدر در انقلاب اسلامی و ارتباط ایران با جنوب لبنان شوند. صاحبان هر یک از این تحلیلها دلایل و شواهد فراوانی برای اثبات نظریه خود ارائه میکردند که شاید پرداختن به همه آنها در این نوشته ممکن نباشد، اما نقطه مشترکی که در همه این فرضیهها به چشم میخورد، مسأله جنوب لبنان و ممانعت از نقشآفرینی ایران در این منطقه است.
نگارنده این سطور که سالهای زیادی را در لبنان و سوریه گذرانده و تحولات منطقهای را از دیدگاه خبرنگار یا پژوهشگر از نزدیک بررسی کرده و افتخار همکاری با شهید دکتر مصطفی چمران را داشته، علاوهبر انبوه اطلاعات و تجارب ذخیره شده در ذهن، مدتی است که مطالعه روی این مسأله را با مراجعه به منابع بسیار مهمی آغاز کرده است. این منابع، سه جلد اسناد ساواک به همراه مجموعه دوازده جلدی «مسیرةالامام السید موسیالصدر» است.
کاری که نگارنده انجام داده گذاشتن این دو منبع مهم در پیشرو و دنبالکردن تحولات برای فهم اسناد ساواک و سرانجام رسیدن به نتیجهگیری یا سناریو برای روشنشدن چرایی ربودن امام موسی صدر است. نتیجهای که این چنین به دست میآید بسیار جالب و حیرتانگیز است: حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان و منطقه نتیجه استراتژی پیچیده اسرائیل در مورد محیط پیرامونی یا جبهه شرقی بوده و دستگاههای اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی و چند کشور عربی و تشکیلات حزبی در لبنان و نیز تا حدودی ساواک، در آن نقش داشتهاند. ترسیم دقیق و کامل این سناریو با همه اجزای آن در اینجا میسر نیست؛ بلکه نیاز به نوشتن یک کتاب دارد. لذا برای روشنشدن موضوع، تنها به ذکر چند بخش مهم بسنده میشود.
1- استراتژی پیرامونی اسرائیل
در این استراتژی، اسرائیل توجه خاصی به لبنان دارد. طرح اسرائیل تجزیه لبنان براساس وابستگیهای فرقهای یا تبدیل آن به کشوری مسیحی و تحت الحمایه خود است. در عین حال با توجه به کمبود منابع آب در فلسطین اشغالی، رژیم صهیونیستی برای تصرف و بهرهبرداری از منابع آب در جنوب لبنان بویژه آب رودخانه لیطانی برنامهریزی کرده است. تحقق این اهداف مستلزم همکاری با احزاب دستراستی مسیحی بویژه حزب فالانژ (کتائب) و حذف سازمانهای فلسطینی از لبنان است.
2- قدرت گرفتن امام موسی صدر
امام موسی صدر که از بدو ورود به لبنان اعتلایشان جامعه تشیع و رفع حرمان از مناطق شیعهنشین و نیز مقاومت در برابر اسرائیل را دنبال میکند با مخالفت دولت و مراکز قدرت فئودالیسم سیاسی همه فرقههای مذهبی مواجه میشود. طرح امام صدر برای اجرای پروژه ساخت سد و بهرهبرداری از آب رودخانه لیطانی و نیز مسلحکردن مردم جنوب لبنان برای ایستادگی در برابر حملههای ارتش صهیونیستی به جایی نمیرسد. سال 1974 شاهد رویدادهای بسیار مهمی است. محبوبیت مردمی امام صدر در لبنان، نه فقط در جامعه تشیع بلکه در همه جوامع مذهبی مسلمان و مسیحی بشدت بالا میرود. امام صدر دولت لبنان را تهدید به تظاهرات گسترده مردمی میکند. در تظاهرات مهمی در شهر بعلبک لبنان دهها هزار نفر از عشایر مسلح شیعی شرکت میکنند. مدتی بعد دومین تظاهرات در شهر صور در جنوب لبنان، باوجود کارشکنی دولت لبنان، با شرکت حدود 150 هزار نفر و تیراندازی گسترده هوایی انجام میشود و مردم همراه با امام صدر سوگند میخورند که تا تحقق اهداف خود دست از مبارزه بر ندارند.
3- جنگ داخلی لبنان
از آغاز سال 1975 میلادی دستهای مرموزی جنگ داخلی را در لبنان کلید زدند. از یک سو، گروههای مسلح مسیحی دست راستی بودند و از سوی دیگر، احزاب چپگرای لبنان تحت حمایت سازمانهای فلسطینی. امام صدر از همان آغاز، مخالفت خود را با این جنگ ویرانگر اعلام کرد و همه توان خود را برای متوقفکردن آن به کار بست، چراکه معتقد بود رژیم صهیونیستی در پشت این جنگافروزی قرار دارد. رسانهها در آن زمان علت جنگ را اختلاف راستگرایان وچپگرایان یا مسیحیان و مسلمانان و نیز لبنانیها و سازمانهای فلسطینی میدانستند، اما در صحبتی که شخصاً با امام صدر در قاهره داشتم ایشان تأکید کرد که علت بروز جنگ خنثی کردن شورش مردمی شیعیان بوده است.
امام موسی صدر همه تلاش خود را برای متوقفکردن جنگ به کار میگیرد و در نتیجه، این تلاش و سفرهای وی به سوریه و مصر و عربستان سعودی و تشکیل کنفرانسهای ریاض و قاهره و اعزام نیروهای بازدارنده عرب به لبنان در 1977 میلادی جنگ متوقف میشود. یکسال بعد در مارس 1978 میلادی ارتش صهیونیستی به جنوب لبنان حمله میکند و سازمانهای فلسطینی را به شمال رودخانه لیطانی میراند. چند ماه بعد، در آخر ماه اوت 1978 میلادی امام صدر که به توصیه هواری بومدین، رئیس جمهوری الجزایر، برای مذاکره با سرهنگ قذافی به لیبی سفر کرده، در این کشور ناپدید میشود.
4- منصور قَدَر
سرلشکر منصور قَدر، از فرماندهان ساواک و سفیر شاه در بیروت، از مهرههای اصلی و مهمترین نقشآفرین در این سناریو است. وی که قبلاً نماینده ساواک در دمشق و بیروت بود، سرانجام در سال 1346 سفیر ایران در امان (اردن) شد و تا 1352 در اردن ماند و سپس، به سفارت ایران در بیروت منصوب میشود. او در کارنامه خود چندین سفر به اسرائیل و ارتباط با دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی دارد. فعالیت وی در اردن همزمان با مهمترین تحولات در جهان عرب است. سال 1967 میلادی جنگ شش روزه ماه ژوئن که طی آن ارتش صهیونیستی کرانه باختری رود اردن و نوار غزه را اشغال میکند و سازمان چریکی فلسطینی در خاک اردن برضد اسرائیل فعال میشوند.
سال 1970 میلادی جنگ بین این سازمانها با ارتش اردن روی میدهد که در ماه سپتامبر به شکست این سازمانها میانجامد. شواهدی وجود دارد که منصور قَدر در برنامهریزی برای اخراج چریکهای فلسطینی از اردن نقش داشته است. از آن پس، سازمانهای فلسطینی فعالیت چریکی خود را در لبنان متمرکز میکنند و منصور قَدر نیز در 1973 میلادی به بیروت منتقل میشود. واضح است که فعالیت و مأموریت قدر در ارتباط با مسأله فلسطین و امنیت اسرائیل است و ربطی به منافع ملی ایران ندارد.
حضور قَدَر در بیروت همزمان با اوجگیری موقعیت و محبوبیت امام موسی صدر است و او با همه قوا به مبارزه با امام صدر برمیخیزد. مطالعه اسناد ساواک نشان میدهد که ساواک برنامهای برای مبارزه با امام صدر نداشته، بویژه که در دیگر سفارتخانههای ایران بویژه در دمشق و قاهره و کویت که امام سفرهای زیادی به آنها داشته، هیچ فعالیتی در چارچوب برنامهای تدوین شده برای متوقف کردن امام صدر دیده نمیشود. اسناد همچنین نشان میدهد که اگر هم در تهران حرکتی برای نزدیکشدن به شیعیان لبنان و امام صدر دیده شده، منصور قَدَر سراسیمه به تهران آمده تا این حرکت را خنثی کند. حتی در مواردی مشاهده شده که قدر گزارشهای خود به ساواک را با دستخط خود نوشته و شخصاً ارسال کرده تا دیگر کارکنان در نمایندگی بیروت از آن مطلع نشوند. خود امام موسی صدر نیز متوجه این واقعیت شده و در مواردی اظهار داشته که گویا منصور قدر با ایشان خصومت شخصی دارد.
دلیل این امر چیست؟ نتیجه بررسی تحلیلی اسناد ساواک و رفتار منصور قَدَر این است که وی نه برای دولت ایران و ساواک بلکه، برای اسرائیل و موساد کار میکند و فعالیت وی استراتژی تدوینشدهای از طرف محافل صهیونیستی است. اینک پس از گذشت سالها میتوان با توجه به رویدادهای دهه های هفتاد و هشتاد قرن گذشته میلادی سناریوی مربوط به ابعاد اجرایی این استراتژی را ترسیم کرد.
5- استراتژی اسرائیل و سناریوی اجرایی
استراتژی اصلی محافل صهیونیستی از همان آغاز تشکیل اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات بوده و لذا غصب سرزمین فلسطین به صورت تدریجی صورت گرفته تا پس از تصرف کل فلسطین، عملیات برای دستاندازی به کشورها و سرزمینهای پیرامونی آغاز شود.
در مورد اهداف اسرائیل در لبنان اشاره کردیم. اما آنچه ذکر شد تنها بخش کوچکی از طرحی بزرگ بود. در واقع، برنامه چنین بود که لبنان وجه المصالحه برای حل کل بحران منطقه شود. اقدامات مرحلهای قرار بود به شکل زیر صورت گیرد:
- حمله به لبنان و اخراج سازمانهای فلسطینی از لبنان به کشورهای دور دست؛
- تجزیه لبنان یا قراردادن آن تحت سلطه و نفوذ اسرائیل؛
- طرح توطین (اسکان دائمی) چهارصد هزار نفر از آوارگان فلسطینی در لبنان. این کار مستلزم کوچدادن شیعیان ساکن جبلعامل به دره بقاع یا به خارج لبنان (جنوب عراق) بود. در صورت کوچ نکردن شیعیان، باید برای رام کردن آنان براساس حمایت اسرائیل از اقلیتهای منطقه در برابر اکثریت مسلمانان (سُنی) عمل میشد.در این مورد، اسرائیل از قبل اقدامات گستردهای مانند ایجاد «دیواره دوستی» شامل پذیرفتن نیروی کار و درمانی بیماران انجام داده بود.
- طرح ب، برای سیاست کوچدادن (ترحیل) این بود که همزمان برای تجزیه عراق به سه کشورک (Mini State) کردی، عرب سنی و عرب شیعی و کوچ دادن فلسطینیها به بخش سنی اقدام شود که این امر مستلزم کمک به کردها برای تضعیف یا سرنگونی حکومت مرکزی در بغداد بود و ظاهراً در این مورد نظر موافق برخی از رژیمهای عرب نیز گرفته شده بود.
- در نهایت، حمله به سوریه و روی کارآوردن رژیمی طرفدار صلح با اسرائیل یا تجزیه این کشور به پنج کشور کوچک بر اساس تقسیمات فرقهای.
در این روند، حمله ارتش صهیونیستی به لبنان در 1978 میلادی تنها بخش مقدماتی این طرح بود. حمله اصلی در تابستان 1982 میلادی صورت گرفت که طی آن ارتش صهیونیستی با اشغال بیروت و اخراج سازمانهای فلسطینی و قتلعام اردوگاههای صبرا و شتیلا و انتخاب بشیر جمیل، فرمانده نیروهای فالانژیست لبنان، به ریاست جمهوری، برنامه خود برای جبهه شرقی را عملی میکرد.
6- امام موسی صدر، بزرگترین مانع
وجود امام موسی صدر در لبنان، شخصیتی که نفوذ و قدرتش از مرز جامعه تشیع گذشته و همه فرقههای مذهبی لبنان و خارج از آن را فرا گرفته بود، شخصیتی که اسرائیل را «شر مطلق» و هرگونه تعامل با اسرائیل را حرام اعلام کرده و شبانه روز برای ایجاد مقاومت در جنوب لبنان تلاش میکرد، مانع بزرگی بر سر راه اجرای طرح اسرائیل برای لبنان بود که باید از صحنه حذف میشد. این کار مستلزم خطدادن به سیاست ایران در لبنان برضد امام صدر و ممانعت از ایجاد هرگونه ارتباط مثبت بین ایران و شیعیان لبنان بود که منصور قَدَر آن را اجرا میکرد. امریکا نیز به اهمیت امام صدر در لبنان پی برده بود. جورج گادلی، سفیر امریکا در بیروت، پس از ملاقات با امام صدر گزارشی به واشنگتن میفرستد که خواندنی است.
در بخشی از این گزارش آمده است:«این شخص از هر نظر تحسینبرانگیز است. با وجودی که آرام، آهسته و بیطرفانه صحبت میکند، میتوانم تصور کنم که او میتواند گروهی را برانگیزد تا به هر کار جسورانهای که او میخواهد دست بزنند. توانایی خارقالعاده او آشکار و رعب برانگیز است!» قَدَر در آخرین مصاحبهاش، پیش از مرگ، فاش میکند که یکی از سران عرب در پاییز 1978 (چند ماه پیش از ربودن امام صدر در لیبی) به وی گفته است که:«کار صدر تمام است و در تابستان، صدر دیگر در لبنان نخواهد بود!» جالب است که، طبق اسناد ساواک، در تاریخ 19/8/1355 دیوید کیمخی، معاون جدید دستگاه اطلاعات خارجی اسرائیل، در ملاقات با ارتشبد نصیری، رئیس ساواک در تهران، به وی میگوید که: «پیشنهاد کوچکی دارم، موسی صدر کارش تمام است... برای شما فرصت مناسبی است!» .
7- آنچه عملاً رخ داد خلاف تصورشان بود
پس از حمله اسرائیل و اشغال جنوب لبنان در 1982میلادی، رزمندگانی که نزد دکتر چمران آموزش دیده بودند، بلافاصله عملیات مقاومت را به فرماندهی شهید محمد سعد در جنوب لبنان آغاز کردند.
- مناخیم بیگین، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در ملاقات با بشیر جمیل در شهر ساحلی نهاریا در شمال فلسطین اشغالی، معاهده صلحی را به جمیل پیشنهاد کرد که لبنان را کاملاً تحتالحمایه اسرائیل قرار میداد.
- در 14 سپتامبر 1982 بشیر جمیل در انفجار دفتر حزب فالانژ در محله اشرفیه در شرق بیروت به قتل رسید. 10 روز بعد، برادرش، امین جمیل، به ریاست جمهوری لبنان انتخاب شد.
- امین کوشید معاهده صلح با اسرائیل را در 17 ماه مه 1983 امضا کند، اما با مخالفت شدید مسلمانان بویژه شیعیان روبهرو شد.
- در 6 فوریه 1984 نبیه بری، رئیس جنبش امل، خواهان سرپیچی ارتش لبنان از فرماندهان شد. در نتیجه، عده زیادی از افسران و پرسنل ارتش واحدهای خود را ترک کردند و به جنبش امل پیوستند. نیروهای جنبش امل و حزب سوسیالیست دورزی، بیروت را تصرف کردند و به این ترتیب، امین جمیل از امضای معاهده صلح با اسرائیل بازماند. یک ماه بعد، در 5 مارس 1984، پارلمان لبنان این معاهده را ملغی اعلام کرد.
- در همین سالها، مقاومت در شکل جدیدی به نام حزبالله با الهام از انقلاب اسلامی ایران پا به عرصه نهاد که پس از سالها جانفشانی، بالاخره در 25 مه 2000 با فراریدادن ارتش اشغالگر، جنوب لبنان را کاملاً آزاد کرد.
- در تابستان 2006 میلادی رژیم صهیونیستی با هماهنگی با امریکا و برخی از کشورهای اروپایی و عربی حمله گستردهای با هدف نابودکردن مقاومت لبنان صورت داد که 33 روز بهطول انجامید و با مقاومت حزبالله و کمک سوریه و جمهوری اسلامی ایران ضربههای سختی به رژیم صهیونیستی وارد آمد و این رژیم نتوانست به هیچ یک از اهداف خود دست یابد.
8- نقش سرهنگ معمر قذافی
حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان طرحی اسرائیلی و بینالمللی بود که به دست سرهنگ قذافی انجام شد. شاید برخی تصور کنند که قذافی یک انقلابی و مخالف اسرائیل و غرب بوده و چرا باید به چنین کاری دست بزند. اما واقعیت چیز دیگری است.
اولاً، اصولاً کشورهای غربی از دیکتاتورها در شرق حمایت میکنند، چون آنها حاضرند برای حفظ موقعیت خود زیر فشار تسلیم شوند و به خواست غرب تن دهند. در مورد قذافی چنین مواردی بارها مشاهده شده که شرح آن از حوصله این مقال خارج است.
ثانیاً، قذافی روابط پنهان و نزدیکی با انگلستان داشته و اسناد فراوانی موجود است که همکاری بین دستگاه اطلاعاتی قذافی با انگلستان را ثابت میکند.
ثالثاً، اسناد فراوانی نشان میدهد که موساد اسرائیل تا مغز استخوان در دولت قذافی نفوذ کرده و به دستگاه اطلاعاتی لیبی خط میداده است. نقطه ضعف شخص قذافی و همکارانش زنبارگی بود و اسرائیل توانسته بود چه در خاورمیانه و چه در اروپا از طریق زنان عضو موساد در دستگاه اطلاعاتی قذافی نفوذ کند. جزیره مالت در مدیترانه و در نزدیکی مرز لیبی، جایی که افسران لیبیایی هر هفته برای خوشگذرانی بدانجا میرفتند مناسبترین مکان برای استخدام آنها در خدمت موساد محسوب میشد.
رابعاً، اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که ملاقاتهایی بین فرستادگان قذافی با مسئولان امنیتی اسرائیل در لندن صورت میگرفته است.
با این حال، ارتباط قذافی با رژیم صهیونیستی زمانی آشکار شد که وی حجاج لیبیایی را به جای مکه به قدس اشغالی فرستاد و طرح «اسراطین» را برای حل مسأله فلسطین ارائه کرد.
به هر حال، با وجود آنکه طرح ربودن امام صدر یک توطئه بینالمللی بوده، اما مسئولیت این جنایت بزرگ با شخص سرهنگ معمر قذافی و دستیارانش است که این طرح را اجرا کردهاند.
9- نتیجه
آنهایی که فکر میکردند با حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان میتوانند طرحهای خود را اجرا کنند هیچ موفقیتی به دست نیاوردند و به حال زبونی و خواری افتادند. مارونیت سیاسی و بهطور کلی فئودالیسم سیاسی از همه فرقهها در لبنان مضمحل شد و احزاب و سازمانهای چپ لبنانی و فلسطینی که تصور میکردند در غیاب امام صدر میتوانند جنوب لبنان را ببلعند به دریوزگی افتادند و از بین رفتند. منصور قدر پس از عمری توطئهگری و خدمت به اسرائیل، در تنهایی مطلق و بیکسی در امریکا مرد. سرهنگ قذافی به فجیعترین شکل ممکن به قتل رسید. مشکل آنها این بود که تصور میکردند امام صدر یک شخص است و نمیدانستند که او اندیشه است و اندیشه را نمیتوان از میان برداشت.
با وجود اخراج فیزیکی امام صدر از لبنان، اندیشه وی در مقاومت همچنان به وجود خود ادامه داد و باعث اوجگیری مقاومت و خنثیکردن طرحهای محافل صهیونیستی شد، بهطوری که امروزه مقاومت ابعاد منطقهای گرفته و با ایجاد بازدارندگی در منطقه، رژیم صهیونیستی را در موقعیت تهدیدآمیزی قرار داده که قادر به هیچ اقدامی برای نجات خود نیست.
امروز، سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان، که از شاگردان مکتب امام موسی صدر است، در آخرین سخنرانی خود تأکید میکند که دستاوردهای مقاومت در لبنان، نتیجه اندیشه امام مقاومت، امام موسی صدر بوده که رژیم صهیونیستی را به خاک مذلت نشانده است.
ش.د9602700