(روزنامه جوان ـ 1395/12/18 ـ شماره 5047 ـ صفحه 10)
هايدگر، متفكر نجيب و انقلابي
از نظر داوري، تفكر هايدگر نه تنها معطوف به آينده است، بلكه دشوارتر از هر تفكر ديگري ميتوان در آن نفوذ كرد و وارد شد و به عمق آن پي برد (داوري، 1359: 218). از نظر داوري، هايدگر يك متفكر انقلابي نجيب، آرام و متين و صبور است كه تفكر آماده گرگذشت از غرب و تجديد عهد را ميآموزد و با برانگيختن احساس غربت غربي و با زبان اشاره و اشاره زبان چشم و دل ما را با افق آينده متوجه ميسازد (داوري، 1375: 149). اين فيلسوف ايراني، اين نكته را متذكر ميشود كه هايدگر، يك متافيزيسين يا صرفاً نقاد نيست. او اصل و بنيان جوهر تاريخ غربي را دريافته و بيان كرده است(داوري، 1375: 149).
داوري براي نشان دادن آنكه آراي هايدگر را به نحوي گزينشي به كار ميگيرد، اين سخن را به ميان ميآورد كه «من پيرو هايدگر نيستم بلكه چيزي در تفكر او كه دشمني طرفداران غرب را برانگيخته است در نظر من اهميت بسيار دارد»(داوري، 1375: 150). داوري بر اين نكته تأكيد ميورزد كه مدرنيته، بيانگر تغييري در نسبت انسان با هستي است و اينكه از طريق تفكر است كه انسان ميتواند عهد خود را تجديد كند و گونهاي ديگر از نسبت را با هستي برقرار كند. (داوري، 1359: 227). اين سخنان داوري به وضوح تداعيكننده ديدگاههاي هايدگر است. چراكه هايدگر معتقد است «تفكر نسبت ميان هستي و گوهر انسان را برقرار ميكند. تفكر اين نسبت را ايجاد نميكند و باعث آن نيست. تنها اين نسبت با هستي را ميتوان به عنوان چيزي كه از سوي هستي عرضه شده است، هستي ميبخشد.»
فلسفه در آينده جايي ندارد
بخشي از تهاجم داوري به غرب و مدرنيته مبتني است بر تصور او از فلسفه و ما بعد الطبيعه. او اظهار ميكند كه فلسفه به آينده تعلق ندارد و در مقابل از طريق تفكر است كه ما به آينده پا ميگذاريم(داوري، 1359: 9). اين ديدگاه داوري، متكي است بر پيشبيني هايدگر در اين مورد كه تفكر بناست بيايد و آن ديگر، فلسفه نيست، چراكه اصليتر از مابعدالطبيعه- نامي كه برابر است با فلسفه- ميانديشد. ستيز داوري با اومانيسم، شباهت قريبي به موضع هايدگر در قبال اومانيسم دارد. چراكه هايدگر، اظهار ميدارد كه بالاترين تعينات گوهر انسان در اومانيسم، همچنان سرنوشت شايسته انسان را تحقق نميبخشد.
داوري اشاره ميكند كه در فلسفه جديد، ابژه و ابژكتيو، جاي وجود خارجي و ماهيت اشيا را گرفته و عقل و ادراك عقلي، جاي خود را به سوژه نفساني داده، معني احكام و قضاياي فلسفي هم تغيير كرده و بشر جديدي به وجود آمده است (داوري، 1359: 141). هايدگر نيز بر اين نكته تأكيد ميورزد كه مدرنيته با ذهنيت فاصله گرفتهاي مشخص ميشود كه در برابر عينيات ميايستد و آنها را براي اهداف گزيده شده خود مهار ميكند.
زماني كه داوري از عقل حسابگر كميتگرا سخن ميگويد و مطرح ميكند كه عقل جديد ضامن و مثبت طرح و صورت رياضي تسخير كائنات است در واقع انگارهها و آموزههاي هايدگر را تكرار ميكند؛ چراكه هايدگر از تفكر حسابگر كه بر زندگي ما مسلط است ميگويد و همان ساختار مبنايي را براي اين قائل ميشود كه وبر براي عقلانيت صوري در نظر داشت. هايدگر بر اين امر اصرار ميورزد كه ما ميبايد خود را از چنگال سوبژكتيويسيم رها سازيم. جوانههاي آغاز چنين تفسيري به افلاطون و ارسطو بازميگردد.
منظومه فكري رضا داوري، همچو هايدگر در راستاي ستيز با تنويت ذهن و عين گذار از معرفتشناسي به هستيشناسي است و اينجاست كه زبان جايگاه والايي در انديشه هايدگر پيدا ميكند. زبان، از ديدگاه هايدگر امري وجودي است و اين نگاه به زبان با ديدگاه هابرماس تفاوت ماهوي دارد كه زبان را از منظر اجتماع مورد بررسي قرار ميدهد. هايدگر، معتقد است مادامي كه زبان گرفتار هستي غير اصيل و به عبارتي موجود است، نميتواند رهاييبخش و راهنماي انسان به سمت وجود- هستي اصيل- باشد. به همين اعتبار است كه بن مايه تفكر هايدگر و داوري، ستيز با سوبژكتيويسم دكارتي است كه از زمان افلاطون به بعد و در آثار متفكراني چون دكارت و كانت و حتي پستمدرنها خودنمايي ميكند(صافيان، 1373: 38).
اصالت از نگاه داوري و هايدگر
داوري كه منتقد سرسخت غرب به مثابه يك كل يكپارچه است بر اين نكته پاي ميفشارد كه كسي كه ميخواهد به ماهيت غرب پي ببرد، بايد در عمق فلسفه و خصوصاً در تفكر دكارت و كانت و هگل و نيچه كه مظاهر تاريخ جديد غربند نفوذ كند. غرب يعني فلسفه و هنر غربي و هرچه از علم و تكنيك و معاملات و مناسبات و قوانين و سياست و ايدئولوژي در غرب ميبينيم همه فرع فلسفه و هنر است (داوري، 1384: 103). داوري، تلاش ميكند بر اساس توجه هايدگر به مقوله ايدئولوژي از ايدئولوژيهاي موجود فرا رود. به گفته هايدگر: «توجه به ايدئولوژي در جهان مدرن، افول تفكر فلسفه ناب است». داوري هشدار ميدهد كه اغلب ايدئولوژيهاي موجود، به صورت مجموعهاي از سخنان كليشهاي درآمده و وسيله توجيه نيستانگاري شده است و از اينروست كه اگر ايدئولوژيها، جاي فلسفه و تفكر را بگيرد، يكي از نشانههاي فقر در تفكر ظاهر شده است (داوري، 1359: 14- 10).
داوري در بخشهايي از انديشهورزي خود، توجهي خاص به مفاهيم بيخانمان و اصالت در انديشه هايدگر ميكند. مفهومي كه هايدگر از اصالت ميدهد، اشاره و اشعار دارد به طريقي از زندگي كه عاليتر از طريق معمول زندگي روزمره است. از نظر هايدگر، تنها راه گذار به هستي اصيل، دل كندن از سوبژكتيويسم و رجعت به تفكر است. معناي اصالت و هستي اصيل را در آثار داوري ميتوان براي افرادي قائل شد كه به تفكر تعلق دارند و تنها هستند و به غوغا و شهرت اعتنا نميكنند (داوري، 1363: 29). هايدگر معتقد است كه علت اصلي بيخانماني، در رويگرداني موجودات از هستي اصيل است از اينرو انسان ميبايد با قراردادن حق و حقيقت به جاي هستي، بيخانماني را با جدايي ميان مردم و حق و حقيقت مشخص كند (داوري، 1363: 64). گرچه داوري، در قاطبه آثارش، اشاره مستقيم و غير مستقيمي به آراي هايدگر دارد ولي دست آخر او رويكردي گزينشي به آراي اين متفكر دارد و در اين باره مينويسد: «اصلاً كسي نميتواند فيلسوف هايدگري باشد براي اينكه هايدگر يك سيستم فلسفه نياورده است؛ حتي اصول را ثابت نكرده است كه ما آن اصول را بگيريم و فلسفهاي بر مبنايش سازيم» (داوري، 1373: 12).
تكنيك از منظر داوري
نگاه داوري به تكنيك نيز برخاسته از تفكر هايدگر است. به زعم او، ماهيت تكنيك غير از وسايل و ابزار آن است. تكنيك بر اثر تلقي انسان از عالم به عنوان منبع نيرو و انرژي پيدا شده و اگر اين نوع تلقي وجود نميداشت، نه تنها تكنيك كه حتي علم جديد هم پيدا نميشد. هرچه تكنيك به معني تكنولوژي ديرتر از علم به وجود آمده اما از حيث ذات، مقدم بر علم است و علم را راه ميبرد (داوري، 1357: 129). در واقع، تكنيك، همراه با اراده تصرف در طبيعت پيدا شده است. اگر ماهيت تكنيك، در نسبت ما با عالم و با چيزها ظاهر ميشود، تكنيك ديگر ماشين و وسيله تكنيك نيست. تكنيك، ماشين نيست، بلكه تلقي تمام موجودات به عنوان خزانه نيرو و ماده تصرف است (داوري، 1379: 40). از نظر داوري، تكنيك، وسيله نيست. از نظر او، كساني كه تكنيك را وسيله ميدانند، بدون تفكر حكم كردهاند. داوري در اين خصوص مينويسد: «اكنون به نظر ميرسد كه بشر تكنيك را راه ميبرد و در حقيقت قدرت و قهر تكنيك در سراسر عالم برقرار شده است و برداشته شدن اين قهر، مستلزم ترك و رها كردن وسايل تكنيك نيست. تا وقتي كه بشر تسليم تكنيك باشد و تفكر حسابگر تكنيك را مقياس همه چيز و ميزان حقيقت و مبدأ و منشأ عالم و آدم بداند، اين قهر دوام مييابد و چه بسيار وجود آدمي كه از مدتها پيش در پرتگاه خطر قرار گرفته است در تباهي و نابودي افتاد» (داوري، 1379: 41).
داوري استدلال كساني را كه از وسيله بودن تكنيك سخن به ميان ميآورند ضعيف و از نوع بيانات خطابي و مشهورات ميداند. از نظر اين فيلسوف منتقد غرب، حضور تكنيك در زندگي بشر، مناسبات اجتماعي خاصي را به وجود ميآورد. او در اين خصوص مينويسد: «تكرار ميكنم كه معمولاً ماهيت تكنيك را با وسايل و ابزار تكنيك اشتباه ميكنند. اما تكنيك غير از وسايل است و تازه وسايل تكنيك هم چنانكه ميدانيم در اختيار ماست نيست، بلكه وقتي در زندگي ما وارد ميشود، عالم خاص خود را البته به صورت ناقص ميآورد. اتومبيل و هواپيما گرچه وسيله مسافرت و نقل و انتقالند، اما پديد آمدنشان، ترتيب و ساختمان شهر و خانه و. . . مناسبات اجتماعي را دگرگون ميسازد و يا درست بگوييم مناسبات مناسب خود را ميآورد. مسئله راديو و تلويزيون پيچيدهتر است و تغييرات عميقتري را موجب ميشود با توجه به اين ملاحظات اجتماعي نيز ميتوان گفت كه تكنيك چنانكه ميپنداريم تابع قدرت و در اختيار ما نيست» (داوري، 1379: 35).
تكنولوژي، نابودگر سنتها
داوري در تكميل ديدگاههاي خويش در باب تكنيك ميافزايد:«تكنولوژي، آداب را دگرگون ميكند يا درست بگوييم با ادب خاص تناظر و تناسب دارد. ما معمولاً اتومبيل نميخريم كه با آن هرجا كه لازم است برويم. ما اتومبيل ميخريم كه اتومبيل داشته باشيم. اكثريت كساني كه از اين سو به آن سو و از اين قاره به آن قاره سفر ميكنند كاري جز سفر كردن ندارند. سفر كردن عين استفاده از وسايل است» (داوري، 1379: 47). داوري درمورد نيازمندي بشر به تكنيك با ترديد مينگرد و مينويسد:«اگر بگوييم تكنيك بر اثر احتياج بشر به وجود آمده است بايد به پرسش ديگري جواب دهيم و آن اينكه احتياج به تكنيك از كجا به وجود آمده است؟ و چرا بشر تا 200 سال پيش به تكنيك احتياج نداشته است؟ جواب اين پرسش هرچه باشد ميتوان گفت كه تكنيك و احتياج انسان به آن با هم پديد آمده است و در اين واقعه بر خلاف آنچه ميپنداريد تكنيك كمتر بر اثر احتياج پيدا شده و بيشتر احتياجها پس از پيدايش تكنيك ظهور كرده و در حقيقت آدمي درپي آن رفته است»(داوري، 1367: 36). داوري، با رويكردي هستي شناسانه، به تغيير در نسبت انسان با وجود، به عنوان بستر تكوين و رشد علم مدرن اشاره ميكند. او مطرح ميكند كه علم جديد با افزايش معلومات بشر طي تاريخ فراهم نشده است، بلكه با تحولي اساسي در وجود و تفكر بشر پديد آمده است و هر كجا كه اين تحول پديد نيامده باشد يا نيايد، علم و تكنيك جديد، چنانكه بايد بسط نمييابد (داوري، 1363: 10).
در نگاهي ژرفتر، داوري اشاره ميكند:«علم جديد با نفسانيات غالب بر علم جديد مناسبت دارد. از اين معني استنباط نشود كه مواد و انفعالات نفساني، علم جديد را راه ميبرد كه اين قبيل احكام به بداهت حس و عقل باطل است. احكام علم جديد با صورتي از نفسانيت تاريخي مناسبت دارد كه به اجتماعيات و نفسانيات تحويل نميشود. اين صورت، صورت همه چيز عالم جديد وحتي حاكم بر منطق جديد است» (داوري، 1363: 11).
در همين مسير، داوري تلاش ميكند مبناي انسان محور علم و تكنولوژي را بدينسان آشكار كند كه تفكر غربي به صورتيكه در علم تكنولوژيك تحقق يافته، تفكر سوبژكتيو است و در اين تفكر همه چيز ابژه و مورد و متعلق شناسايي ميشود (داوري، 1363: 62).
نقد تكنولوژي، مخالفت با پيشرفت نيست
مخالفت داوري با تكنولوژي را نميتوان اينگونه تعبير كرد كه او مخالف پيشرفت است. وي تأكيد ميكند كه ما نميتوانيم بيمقدمه از علم و تكنيك جديد روي گردانيم، به خصوص در وضعي كه ذات علم وتكنيك جديد بر عالم و بر وجود بشر غالب شده و او را راه ميبرد(داوري، 1363: 10). گرچه داوري بر اجتناب ناپذيري استفاده از علم و تكنولوژي در عصر جديد اذعان ميدارد اما او اين سخن را نيز به ميان ميآورد كه:«به تكرار گفته ميشود كه علم جديد، كمال نيست و نبايد اين علم را پرستيد و مخصوصاً درست نيست كه روش پژوهش آن را به فلسفه، دين و معارف اطلاق كنند و اگر چنين ميكنند بدانند كه به تفكر و دين و معرفت و شايد حتي به علم جديد زيان ميزنند»(داوري، 1363: 13).
داوري بر اين نكته تأكيد ميورزد كه اگر كسي ذات تكنيك و قدرت آن را بشناسد و نسبت خود را با آن دريابد و خود آگاهي و دل آگاهي پيدا كند ميتواند از اسارت تكنيك آزاد شده و دست به گزينش بزند. او مينويسد:«استيلاي تكنيك با طرحهاي اهل غفلت پايان نمييابد، بلكه پوشيدهتر و محفوظتر ميماند. ما قبل از تدوين هر طرحي بايد ذات تكنيك و قدرت آن را بشناسيم و بدانيم كه با تكنيك چه نسبتي داريم. كسي كه به اين خود آگاهي و دل آگاهي برسد و از رقيت تكنيك آزاد شود، ميتواند بگزيند و اختيار كند» (داوري، 1367: 179).
- پينوشتها در دفتر تحريريه موجود است.
http://www.javanonline.ir/fa/news/842232
ش.د9504479