(روزنامه بهار – 1395/12/19 – شماره 148 – صفحه 3)
در دنیای سیاست اما داستان متفاوت است. بازی سیاست دهههاست که جریان دارد و سناریویهای جدید به سختی واقعیت پیدا میکنند. نبض سیاست در دست پیشکسوتهاست. آنها ریش سفید هستند و شیخوخیت دارند. سرمایههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در انحصار آنهاست و به آسانی به نسلهای بعد منتقل نمیشود. خلاقیت و نبوغ و ایده جوانها در خدمت این سرمایههاست و کمتر میتواند مستقل از آن عمل کند. همچنین در میدان سیاست باید صلاحیت داشته باشی تا وارد گود رقابت شوی. کسب صلاحیت غالبا با تبعیت و سکوت محقق میشود نه از طریق انتقاد و اعتراض و مطالبهگری. در این فرآیند گاهی بزرگترها هم ردصلاحیت میشوند!
در رقابتهای سیاسی گفتمانهای سیاسی تعیینکننده هستند و شخصیتهای کاریزماتیک مهم میشوند. اردوگاههای اصلی بر مبنای تقابلهای سیاسی شکل میگیرند و افراد برای مهیا شدن و تجهیز شدن به این اردوگاهها پناه میبرند. اردوگاهها با شعارها و فرماندههان شناخته میشوند. شیپور نبرد که به صدا در میآید، نیروها راهی میدان میشوند و در نهایت فاتحان بر کرسی قدرت مینشینند. فاتحان چه کسانی هستند؟ در بازار سیاست نامها مهم هستند. نگاهی به رسانهها بیاندازیم. روزنامهها هر روز صفحه نخست خود را با تصویر یکی از بزرگان و پیران عرصه سیاست منقش میکنند.
این داستان در اردوگاه اصلاح طلبیتراژیکتر است. تا به حال دیدهاید تصویر یک جوان اصلاح طلب تیتر یک روزنامههای این جریان شود؟ آیا میتوانید دو نفر از شخصیتهای نسل سومی اصلاح طلب را نام ببرید که امروز در قامت وزارت باشند؟ اصلا چنین چیزی در مخیله خود نسل سومیها میگنجد؟
سیاست در ایران نه شبیه فوتبال است و نه شبیه سینما! ساختار توزیع قدرت هم در بعد درون جریانی و هم در سطح کلان به گونهای سلسله مراتبی تکوین یافته و بالارفتن از نردبان قدرت برای جوانترها آسان نیست. این فضا هیچ شباهتی به موقعیت دهه نخست انقلاب اسلامی ندارد. ما نسل سومیها در ساختمانی زیست میکنیم که خودمان نقشی در ساختنش نداشتهایم و امروز از اصلاح آن هم ناتوانیم. تمامی اجزای این ساختمان محصول ایده و عملکرد نسل اول و دوم است و ما برای رشدکردن مجبوریم شبیه آنها شویم. حقیقت آن است که قانون بازی را خود ذینفعان نوشته اند. استعداد، خلاقیت و هویت ما پیش از تولد مرده است و امکانی برای ظهور و بروز ندارد.
باز گردیم به ابتدای بحث. همه میدانیم در سینما شبکههای قدرت و نفوذ وجود دارد، اما چه چیز باعث میشوند نسل سومیهای سینمای ایران زیر سایه سنگین قدیمیها له نشوند و بتوانند خودشان را نشان بدهند؟ واقعیت این است که نقد و سنجش در دنیای هنر جدیتر است. بهترین فیلم سازها و بازیگرها اگر اثر ضعیف ارائه دهند، جامعه هنری آنها را به نقد میکشد و مردم از ایشان روی بر میگردانند. در مقابل آثار بدیع و تازه توسط جامعه ستایش میشود، حتی اگر متعلق به یک جوان گمنام باشد. ضمن اینکه جوانهای دنیای هنر اراده و جسارت لازم برای حرف نوزدن را دارند. آنچه در سیاست ایران کم داریم، ارزیابی عملکرد سیاستمداران بر مبنای میزان فساد، خطا، کارآمدی و احترام به حقوق مردم است.
تا زمانی که
نخبگان سیاسی و مردم رقابتهای سیاسی را بر اساس محبوبیت، سخنوری و زیستن در شرایط
حساس کنونی میفهمند، در بر همان پاشنه خواهد چرخید. نسل سومیهای اصلاح طلب باید
حرف نو بزنند، هویتشان را بازیابی کنند و ابژههای نسلی خودشان را بسازند تا
بتوانند تاریخ ساز باشند. ما در سیاست جشنواره فجر نداریم تا بتوانیم اثر خودمان
را به مردم عرضه کنیم، اما میتوانیم کنار همدیگر قرار بگیریم و هم نسلهایمان را
در جامعه مخاطب قرار دهیم. فیلم ما یک روزی باید به دست خود ما ساخته شود، وگرنه
کسی برایمان فرش قرمز نمیاندازد. باید به زبان خودمان حرف بزنیم؛ صدای ما به وقتش
شنیده خواهد شد.
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Detail/6718
ش.د9505050