* علمی ترین تعریف دیپلماسی چیست؟
** دیپلماسی به معنای فن گفتگو برای به ثمر رساندن یک راهکار است. سه تعریف در این جا اهمیت پیدا می کند. نخست سیاست خارجی به معنای مجموع رفتار یک کشور در ارتباط با کشورهای دیگر. دوم؛ روابط بین الملل؛ که مجموع سیاست های خارجی و مورد بحث قرار دادن کنش و واکنش چند کشور در یک بستر است و سوم دیپلماسی، به معنای ابزار دست دیپلمات و به تعبیر دیگر فن گفتگو که خود به دو دسته سخت افزار و نرم افزار تقسیم می شود. امروز دنیا را به 3 مقوله کاملا مرزبندی شده تقسیم میکنند؛ دنیای سنت، دنیای مدرن و دنیای پست مدرن. هر چه از دنیای سنت به سمت دنیای پست مدرن پیش می رویم، دیپلماسی ما از نوع سخت افزار به نرم افزار تغییر شکل میدهد.
در دیپلماسی سخت افزار، طرف مقابل مشخص است (دشمن) و باید با او به نتیجهای رسید. به عنوان مثال؛ در روابط ایران و آمریکا، ایران میخواهد سلطه آمریکا وجود نداشته باشد. در چهل سال گذشته آمریکایی ها اعلام کردند جمهوری اسلامی را نمیپذیرند به گونهای که در دهه نخست در جهت از بین بردن آن اقدامات زیادی انجام داده اند. دهه دوم در به انزوا کشاندن کشور و در دهه سوم جهت انفعال آن فعالیت کردند. دیپلماسی نرم به این معنا است که طرف مقابل ما از دوستان هستند و مذاکره لطیف است. دیپلماسی هوشمند، نوعی دیگر از دیپلماسی است که جهت اقناع افکار عمومی به کار گرفته می شود. به عنوان مثال؛ می دانیم دنیای غرب و آمریکا بسیار روی بحث مالیات حساس است، پس مثلا چند سخنرانی در دانشگاه های آن ها انجام دهیم و برایشان روشن کنیم که پول های پرداختی به اسم مالیات صرف حمایت از اسراییل می شود، به نوعی که ثبات اسراییل را ثبات خود می دانند. معمولا دیپلماسی پایان جنگ است. در جایی که دیپلماسی از بین می رود، جنگ به وجود می آید. این دو مکمل و قرینه یکدیگر هستند. در همه دنیا دیپلماسی و یا جنگ آن هم به تنهایی پاسخ نمی دهد.
* در خاورمیانه امروز چه نوع دیپلماسی می تواند منطقه را به سمت صلح و آرامش هدایت کند؟
** دیپلماسی نرم افزار بهتر پاسخ می دهد. البته نباید این موضوع را نادیده گرفت که انقلاب اسلامی ایران 40 ساله شده است. بعد از انقلاب، عربستان سعودی علاقهمند شد جای ایران را بگیرد. ما برای مقابله با فساد، انقلاب کرده بودیم. بر همین اساس توقع داشتیم قدرتمان در منطقه افزایش پیدا کند. آن زمان دنیا شرایط و انقلاب ایران را نمی پذیرفت. جمهوری اسلامی ایران برای این که ابر قدرتی خود را در منطقه بعد از انقلاب استمرار بخشد، از طریق سپاه قدس دست به ابتکاری به نام جبهه مقاومت زد. همچنین برای ثابت کردن این که ابر قدرت هستیم، مجبور شدیم ابتدا در جبهه مقاومت به اسم نیروهای مستشاری حرکت کنیم و حضور فعال داشته باشیم. جبهه مقاومتی و اقدام عربستان در مقابل اقدامات ما تشکیل گروه داعش بود. به هر حال باید پذیرفت زمانی که ایران حضور فعال در منطقه داشته باشد، دیپلماسی نرم حرفی برای گفتن دارد و مورد پذیرش قرار می گیرد و سایر کشورها می پذیرند که مذاکره کنند.
* سوالی که پیش می آید این که برخی این ایراد واهی را مطرح می کنند؛ چرا ایران دائما به دنبال درد سر میگردد؟
** ایران نمی خواهد با کشورهایی مثل آمریکا دچار درگیری شود، بلکه آنها هستند که به دنبال درگیری با ما هستند. آمریکا از دیپلماسی نرم به طور کامل استفاده می کند. گاهی هم از دیپلماسی سخت و جنگ نیز بهره می برد. به عنوان مثال، آمریکا هم به داعش در عراق، و هم در سوریه کمک میکند. هیلاری کلینتون در کتاب تصمیمات سخت خود عنوان کرده است؛ به 150 کشور سفر کرده تا داعش را به کشورها بشناساند و آن ها را مجاب کند تا داعش را به رسمیت بشناسند. درست است که کشور آمریکا گروه های طالبان، القاعده، داعش و... را تشکیل داد. اما به این معنا نیست که این گروهها تا آخر به آمریکا وفادار بمانند.
آن چه که ایران در خاور میانه به دنبال آن است، ابر قدرتی خودش است. به این معنا که در مباحث و ثبات منطقه دخالت داشته باشد. زمانی که مستشار نظامی ایران در منطقه باشد، دیپلماسی پاسخ میدهد و اینجا است که آمریکایی ها ترفند دیپلماسی را علیه ایران به کار می برند و از طریق نیروی داخلی شکاف ایجاد می کنند. البته کار آمریکا، غرب و استعمار از قدیم این بود که بین جمعیت ایرانی، اختلاف و شکافی ایجاد کنند و از طریق همان شکاف خودشان آرام وارد عمل شوند. پس می بینیم که ایران به دنبال ایجاد دردسر نیست بلکه به دنبال پیشبرد اهداف خود از راه های مسالمت آمیز است و چون در برخی مواقع تقابل منافع پیش می آید طرف مقابل ایران را دردسر تلقی می کند که این تلقی، یک تلقی دشمنانه است.
* آیا در دیپلماسی امروز، انتظار این که به تمام خواسته هایمان برسیم و رضایت متقابل حاصل شود، امری غیر ممکن و خارج از معقوله دیپلماسی نیست؟
** بله. دیپلمات های ما تلاش می کنند با حداقل انرژی، حداکثر امتیازات را به دست می آورند. همیشه در مذاکرات منافع ملی، معیار اصلی دیپلماسی است.
* به عنوان فردی که چندین سال دستی بر آتش سیاست داشته، دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم را در مجموع موفق می دانید؟
** بر این امر واقف هستیم که جمهوری اسلامی ایران خاص است و به تبع آن نظام آن نیز خاص است. در دنیا 3 نوع نظام داریم، اول نظام ریاستی؛ در این نظام رییس جمهور همه مسئولیت ها را برعهده دارد و تصمیم گیرنده اول و آخر است. مثل کشور آمریکا. دوم نظام پارلمانی؛ در این نظام پارلمان تصمیم گیرنده است و رییس جمهور مسئول و منتخب پارلمان است نه منتخب مردم. سوم نیمه پارلمانی، یا نیمه ریاستی مثل فرانسه ، ایران و... می توان گفت جمهوری اسلامی ایران نیمه پارلمانی است. این یک واقعیت است که اصول گرایان توجیه گر وضع موجود هستند، در صورتی که نظام به اندازه کافی دستگاه های مردمی و با قدرت و عظمت دارد که کارهای خود را توجیه کند. اصول گرایان زمانی که پشت این دستگاه ها مخفی می شوند، اصلاح طلبان ناراحت می شوند و فکر می کنند که دستگاه ها در مقابل آن ها جبهه گرفته اند.
اما در واقعیت این چنین نیست. راه حل این موضوع این است که نهادهای مردمی و انقلابی را ملی و از آن خودمان بدانیم. همه نهادها شئونات خود را رعایت کنند و هر کسی کار خود را انجام دهد. متاسفانه دولت یازدهم در سیاست خارجی، فقط در یک نقطه (سیاست برجام) خود را برجسته کرد و نتوانست در بخش های دیگر فعالیت خوبی داشته باشد با این توضیح که برجام زمان زیادی از مجموعه دستگاه دیپلماسی را به خود اختصاص داد که ناگزیر نیز بود. در مقابل بخشی از حاکمیت؛ مثل سپاه قدس، این بار را بر دوش کشید. در جبهه مقاومت مثل عراق، سوریه، لبنان، غزه و... سپاه قدس نقش سیاست خارجی و دیپلماسی را با زبان سخت دنبال می کرد.
* به نظر شما، آیا دولت در برهه زمانی موردنظر یعنی مذاکرات هستهای، میتوانست عملکرد بهتری داشته باشد؟
** این موضوع به تفکر رییس جمهور بستگی دارد. یکی از دلایل پیروزی روحانی، شکست جلیلی در مذاکرات هستهای بود که مسئله هسته ای را هدف اصلی قرار داد و روی آن تمرکز کرد. میدانیم که دشمنان هم پذیرفته اند که نمی توانند ایران را شکست دهند، بنابراین به این نتیجه رسیدند که به مسالمت حداقلی تن در دهند. البته دیپلماتهای ایرانی متناسب با دستورالعملی که صادر شد، بحث هسته ای را دنبال کردند؛ اما ایرادی که به این مسئله وارد است، افراطی گری بود. می توانستند با واقعیت ها جلو بیایند. اگر در تبلیغ برجام افراط صورت نمی گرفت، دچار تفریط نمی شدند.
البته منکر موفقیت و خوبی برجام نمی شویم. به نتیجه رسیدن برجام سالیان زیادی به طول انجامید به اضافه این که نطنز، اراک و... را مجهز کرده و پشتوانه های خود را مستحکم کردیم. اگر این امکانات و شرایط وجود نداشت، شاید آمریکایی ها با ایران مذاکره نمی کردند. دیپلماسی و عمل کردن، مکمل یکدیگر هستند. به عنوان مثال، اگر آمریکا توانسته بود داعش را بر عراق و سوریه مسلط کند، دیگر به دیپلماسی و مذاکره نیازی نبود.
* آیا می توان به این نتیجه رسید که تلاش های جمهوری اسلامی در قالب دستگاه دیپلماسی، سپاه قدس و هر نیرویی که از ایران خارج می شود، برای مرتفع کردن منافع ملی ایران است؟
** موفقیت دولت، موفقیت نظام است. زمانی که دولت می تواند در مباحث داخلی انسجام اقتصادی ایجاد کند، رکود را رفع کند، از تورم خارج شود، شغل ایجاد کند و... جمهوری اسلامی ایران سربلند است. تفکری که دولت را در مقابل نظام بدانیم، تفکر و تصور وحشتناکی است. مشکل این است که به پروژه های در حال اجرا، از دو زاویه مینگریم. اگر از زاویه منافع ملی بنگریم، همه کمک می کنیم تا
پروژههای دولت به نتیجه برسد. اما اگر از بعد سیاسی به موضوع بنگریم، هیچ گاه پیشرفت نخواهیم کرد. به عنوان مثال، در دوران اصلاحات؛ وزیر راه وقت تصمیم به توسعه باند دوم فرودگاه امام خمینی داشت. به هر دلیل این اجازه صادر نشد، هنوز با گذشت چندین سال، فرودگاه توسعه پیدا نکرده است و این همان آسیبی است که سال ها است باقی مانده و نتیجه سیاست زدگی در عمران و آبادانی کشور است.
رقابت یکی از اجزای مهم در سیاست است، اگر نقد نباشد پیشرفت به وجود نمی آید. نقد باشد اما، تخریب نباشد. به عنوان مثال موسسات مالی غیر مجاز که امروزه بسیاری از مردم برای باز پس گیری پول های خود با آن ها دست به گریبان هستند و هم پول خود را از دست داده اند و هم آسیب میبینند یک مسئله مهم هستند. در این شرایط از جمهوری اسلامی چه چیزی می ماند؟ روش رئیس بانک مرکزی اشتباه است و انتقادات زیادی بر عملکرد وی وارد است. درست نیست که همه چیز را از دایره تخریب بنگریم. باید نقد عاقلانه انجام دهیم و دولت از این نقدها استفاده کند. در کشورهایی مثل آمریکا، دولت در سایه وجود دارد. به این معنا که فردی جهت حمایت و کمک به شخص مهم مملکتی تمام کارهای وی را مورد بررسی و نقد قرار می دهد نه این که دائما او را به چالش بکشاند و نیرو و وقت وی را هدر بدهد با این تصور که او را ناکارآمد جلوه دهد.
* با توجه به تذکر رهبر انقلاب مبنی بر دو قطبی نکردن جامعه، یک عده خود را حامی نهادهای انقلابی و گروه دیگر(دولت) را مقابل آن می دانند. تحلیل شما در این خصوص چیست؟
** اول این که ـ چه بپذیریم و چه نپذیریم برای عده ای ـ دوران و تب انتخابات هنوز به طور کامل سپری نشده است، مراسم تنفیذ انجام نشده. فضای جامعه هنوز در فضای احساسی انتخابات قرار دارد و باید گذر زمان اتفاق بیفتد. دوم، اگر هر ارگان و فرد، کار خود را به درستی انجام دهد و با صداقت پاسخ گوی مردم باشد، همه چیز روی اصول پیش می رود. انسجام داخلی می تواند عامل موفقیت ایران باشد. اگر به همه چیز از دیدگاه سیاسی و برد و باخت بنگریم، باعث می شود در آینده نتوانیم جمهوری اسلامی را ادامه حیات دهیم. در جمهوری اسلامی دو نوع گفتمان جمهوری خواهی و اسلام خواهی داریم. هر دو گفتمان با فساد مخالف است. اما گاهی این مخالفت در شعارها دیده می شود که مسئولان باید جدیتر عمل نمایند.
* آیا پیشبرد اهداف در دستگاه دیپلماسی و سپاه؛ در برنامه های داخلی و خارجی در کنار هم را تایید می کنید؟
** بله. این دو مکمل یکدیگر هستند. سپاه باید حس کند تلاش هایش مکمل سیاست های دولت و در همان راستا پیش می رود و بازوی دولت است. یادمان باشد که موفقیت سپاه و دولت، موفقیت حاکمیت است.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=78130
ش.د9602772