استراگیجی گاو دوشان!
محمد ایمانی در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
مسئله شعور و شناخت پدیدههای پیرامون، حیاتیترین نیاز زندگی است. میتوان گفت امروز بر سر پیچ بزرگ تاریخ، با آلودگی برخی روشنفکران و سیاستمداران و اصحاب رسانه به آفت بدفهمی یا کژنمایی و بازتاب وارونه مسائل مهم ملی یا بینالمللی دست بهگریبانیم. سمت و سوی پیشرفت و اقتدار ما یا عقب رفت و گرفتار تهدیدها شدن را همین شناخت تعیین میکند و کفایت سیاستمداران و صلاحیت آنها در تشخیص مصالح ملی را از جمله باید در همین مسئله سنجید.
1- تمایز میان «بود» و «نمود» (Noumenon-Phenomenon) و «واقعیت» و «مجاز»، از مباحث دیرپای معرفتی است. از مهمترین مسائل شناخت شناسی این است که کدام ذهنیتها با عینیتها سازگار است و کدام نیست؟ فراوانند تصویرها و تصورها از پدیدهها که راه به توهم یا حتی به ضدواقعیت میبرند. خوشرنگ و لعابی یک غذای مسموم، چیزی از کُشندگی آن نمیکاهد اما فریبنده است؛ همچنانکه خوش خط و خالی یک مار میتواند ما را از خطرناکی سمّ نهفته زیر دندان آن غافل کند. مواد روانگردان در نگاه اول، آرامش بخش و شارژکننده هستند اما در باطن، جسم و جان را زایل میکنند. ظاهر رشوه و زد و بند، چرب و شیرین است اما باطن آن، چیزی از انسانیت و شرافت و فضیلت باقی نمیگذارد.
2- آدمی به اعتبار همین پیچیدگیها گاه دچار کج فهمی و سوء تفاهم نسبت به مسائل میشود خیر و شر را جابهجا میبیند. درست به همین دلیل پیامبر اعظم و اولیای معصومین (علیهمالسلام) دائما دعا میکردند «الَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ. خداوندا اشیاء را همانگونه که هستند- نه آنگونه که در نگاه ظاهری و در بادی امر مینمایند- به من نشان بده». موقعیتهایی که انسان به ظاهرعاقل و زیرک، بد محاسبه میکند و عقل قربانی میشود، کم نیست. این تعابیر از امیرمؤمنان (ع) است که «رُبّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه»، «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» و «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع». بسا عالم که جهلش، او را از پا در آورد و علم وی سودی نبخشید. بسا عقل که تحت امارت هوا و هوس به اسارت درآمد. بیشترین قتلگاههای عقل زیر بارقه طمعهاست.
3- وقتی عقل مورد دستبرد قرار گرفت، آنگاه مقیاسها و تناسبهایی که ابزار سنجش سود و زیان و خیر و شر است، دچار اختلال میگردد و به نام مصلحت، بدترین مفسدهانگیزی و تهدیدآفرینیها انجام میشود؛ مسائل فرعی ، مهم نمایانده و مسائل اصلی به حاشیه پرتاب میشوند. «غیر» در موضع دشمنی دچار بزرگنمایی میشود، در حالی که توانمندیهای «خودی» مورد تحقیر و تخفیف و سرزنش قرار میگیرد. اینجا همان موضعی است که سیاستمدار یا روشنفکر مدعی زیرکی، زیان میبیند و خسارت به بار میآورد. میشود حکایت اعتماد به شیطان بزرگ و اینکه پس از 4 سال نشنیدن صدای ناصحان، فلان سیاستمدار به گلایه بگوید: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورها میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟».
4- خطبه 215 نهجالبلاغه (برخی نسخهها 224) از جهات مختلف، خطبه شگفتی است. از جمله اینکه ما را دلالت میکند به اینکه انسان در اثرسبک زندگی خود خواسته، دچار جن زدگی (شیطان زدگی) میشود. امام ابتدا به ماجرای درخواست عقیل از بیتالمال که با آهن تفتیده پاسخ گرفت،اشاره میکند و سپس به ماجرای فرد دیگری میپردازد که رشوه آورده بود: "وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَهًٍْ فِی وِعَائِهَا... فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَمُخْتَبِطٌ أَمْ ذُوجِنَّْهًْ أَمْ تَهْجُرُ... مَا لِعَلِیٍّ وَ لَنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّهًٍْ لَا تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِینُ. و شگفتتر از آن اینکه شب هنگام کسی ما را دیدار کرد، و ظرفی سرپوشیده آورد. درونش حلوایی سرشته و با روغن و قند آغشته. چنانش ناخوش داشتم که گویی آب دهان مار بدان آمیخته با زهر مار بر آن ریخته... گفت ارمغان است. گفتم مادر بر تو بگرید. آمدهای مرا از راه دین خدا بگردانی یا خرد آشفتهای یا جنزده، یا به بیهوده سخن میرانی؟... علی را چه کار با نعمتی که نپاید و لذتی که به سر آید پناه میبریم به خدا از خفتن عقل و زشتی لغزشها و از او یاری میخواهیم».
5- برخی مدیران اجرایی و عقبه سیاسی و رسانهای آن به نوعی از خلاء و تهیشدگی معنایی رسیدهاند. کارکرد و عایدی این طیف روز به روز برای مردم نامفهومتر میشود. بنابراین مشتاقند مدام مسئله بتراشند و دوقطبیهای عقلسوزی مانند جنگ و صلح، دولت قبل و دولت فعلی و...را به خورد خلایق بدهند تا کمتر کسی متوجه این مسئله شود که قائلان به مدیریت «برجام و تلگرام و دیگر هیچ»! دچار «استراگیجی» (حیرت ناشی از فقدان استراتژی و درایت) هستند و به همین دلیل مجبور به حاشیهسازی یا سواری دادن به افراطیون و نفوذیهایی شدهاند که دولت را رحم اجارهای خویش میخوانند؛ اروپا و آمریکا که جای خود دارد.
6- خسارات و تلفات زلزله مهیب در غرب کشور، مردم ما را سوگوار کرد. اولویت ملی در اینجا بسیج همه امکانات برای امدادرسانی به زلزلهزدگان است. اما به فاصله چند ساعت، رسانههای زرد شروع به تسویه حساب بر سر مسکن مهر کردند! تصویر یک ساختمان فروریخته در مصر را منتشر کردند و به عنوان مسکن مهری که در زلزله یکشنبه شب فروریخته جا زدند. تا اینجایش با شناختی که از خباثت برخی از مدیران آن کانالها و شبکههای مجازی سراغ داریم، قابل درک(!) است اما همزمان شنیدیم معاون اول رئیسجمهور بیهیچ بررسی درستی ادعا میکند «بیشتر خانههای تخریب شده در استان کرمانشاه متعلق به مسکن مهر است»! این در حالی است که اگرادعای آقای جهانگیری درست هم بود، افتتاح 5371 واحد مسکن مهر دراستان کرمانشاه در تاریخ 19 بهمن 1394 توسط مسئولان دولت یازدهم صورت گرفته و طبیعتا آنها باید پاسخگوی تضمین و تایید سلامت ساختمانها باشند.
7- خبر مهم منطقه کدام است؟ ظاهرا رژیم عربستان برای حزبالله لبنان خط و نشان میکشد و یمنیها را تهدید میکند. مقامات اروپایی نسبت به موشکهای ایرانی ابراز نگرانی میکنند. چنین تلقی یا القا میشود که دشمنان محور مقاومت از موضع قدرت میخواهند جنگ افروزی کنند و بنابراین باید منفعل بود. رصد دشمنیهای دشمن اقدام درستی است که اتفاقا در این چند سال مورد غفلت برخی دولتمردان یا رسانههای غربگرا قرار گرفته؛ اما بزرگنمایی تهدیدها و ضعیف پنداری یا ضعیفنمایی جبهه خودی، موضوع متفاوتی است. کار به جایی میرسد که اگر تا دیروز در مقابل آمریکا ابراز ضعف میکردند و میگفتند در پنج دقیقه میتوانند تمام توان دفاعی ما را نابود کنند، حالا از عربستان «پیزوری» هیولا میتراشند و جبهه داخلی را به خاطر آلسعود تخطئه میکنند. اما آیا خبر مهم، همین پارس کردن آلسعود یا برخی مقامات غربی است که باید برجسته شود؟
8- خبر مهم این است: هیولای رعبانگیز حکومت داعش، همین هفتهها درست پیش چشم سازندگان آن نابود شد. خبر بزرگ این روزها، شکستن کمر داعش و راهپیمایی توام با اقتدار و امنیت و آرامش اربعین حسینی است. وهابیت و سلطنت سعودی میخواستند داعش، ضمن پیشروی سرطانی، اماکن مقدس را منهدم کند اما همین روزها 25 میلیون زائر شیعه و سنی و مسیحی و...، با راهپیمایی بزرگ اربعین، جنازه داعش که نه، هیمنه آلسعود و حامیان عبری و عربی آن را زیر پا گذاشتند. آیا این اتفاق در جنگی که کیسینجر و یعلون (وزیر جنگ اسرائیل) از آن به عنوان «جنگ جهانی سوم» یاد میکردند، اتفاق کوچکی است؟ دو سال پیش که فتنه داعش به موازات لشکرکشی به بحرین و سپس حمله به یمن راه افتاد، خاندان سعودی هرچه سبعیت در چنته داشتند، مستقیما یا نیابتی رو کردند اما اکنون در حالی که تقریبا هیچ گزینه جدیدی ندارند، ریاض هدف موشکهای نقطه زن مقاومت یمن قرار میگیرد. نمایش حقارت آلسعود از این روشنتر عربستانی که در برابر نورسترین شاخه مقاومت در یمن عزیز تحقیر شد، چه غلطی میتواند در برابر فرزند برومند و برنای مقاومت در لبنان بکند؟
9- تحلیلگرانی که غلط زیادی رژیم سعودی را برجسته کردند، جای دوری نروند. کافی است گزارش شبکه دولتی BBC را (به عنوان دولت پایهگذار وهابیت و سلطنت آلسعود) مطالعه کنند که تاکید میکند «راننده لبنانی از ولیعهد عربستان سعودی با عبارت یا عیبالشوم (ای لکه ننگ) و طفل مجنون خطاب میکرد. این نمونهای از احساس بسیاری از لبنانیها نسبت به عربستان سعودی است، فارغ از اینکه هوادار کدام جریان سیاسی باشند یا از چه مذهبی پیروی کنند. دیگر برای همه قطعی شده که نخستوزیرشان در دست سعودیها اسیر است. در عین حال، بیشترشان بر این باورند که این سناریو، شکست خورده است. آگاهان امور منطقه تقریبا همصدا هستند که نقشه بن سلمان از همان آغاز شکست خورده است. در این نقشه قرار بود هواداران سعد حریری مثل 13 سال پیش به خیابانها بریزند و علیه دخالت ایران و سلطه حزبالله بشورانند، اما نهتنها چنین موجی راه نیفتاد، بلکه جریان سیاسی مستقبل که سعد حریری در رأس آن قرار دارد و اکثریت اهل سنت لبنان را نمایندگی میکند، با جریانهای سیاسی مخالف عربستان سعودی همصدا شد.
این جریان با اینکه همواره پایگاه سعودیها در لبنان بود، اکنون در بدنه و بخش عمدهای از رهبریاش ، نشانههای دلسردی از عربستان از خود نشان میدهد... نتیجه فراخواندن حریری به ریاض و اعلام استعفای او، دلزدگی دوستان عربستان در لبنان بوده و تقویت جایگاه حزبالله، تا آنجا که هم آنانی که در مراسم سوگواری اربعین شرکت جستند برای سیدحسن نصرالله ندای لبیک سر دادند و هم جوانانی که در عشرتکده با آواز خواننده رقصیدند که میخواند؛ اذا ما بترده السعودیه بالقوه، بیجیبه السید (اگر عربستان به زودی حریری را برنگرداند، سید او را برمیگرداند)».
10- امام خمینی(ره) میفرمود «خط این بود که اصلاً آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا آمریکا منسی بشود». به نظر میرسد اکنون کسانی برآنند که اولا با بزرگنمایی برخی اخبار، بدعهدیهای آمریکا (کدخدایی که رکن برجام بود) را عادیسازی کنند؛ در حالی که خسارتهای برجام را همچنان میپردازیم. ثانیا به خاطر همین بدعهدی، ملت ما را محتاج برخی دولتهای اروپایی که همواره جانب دشمنان ما را میگیرند، نشان دهند. و ثالثا با برجسته سازی هارت و هورت رژیم آشفته حال سعودی، مسئولان را از معبر گشایی نبابتی و نفوذ خزنده برخی دولتهای اروپایی که به واسطه برخی قرارومدارهای پنهان در جریان است، غافل کنند.
11- زمزمه مذاکرات درباره منطقه یا توانمندیهای موشکی در حالی که عبرتهای برجام پیش چشم است، بوی خیانت میدهد. مسئله غرب درباره موشکهای محور مقاومت از ایران تا یمن و لبنان این است: چرا سلاح موثر و قدرتمندی دارید که ما را درباره دست درازی علیه شما دچار ترس و بازدارندگی قاطع میکند؟! درد دشمن مفهوم است. اما مرض فلان عضو حزب کارگزاران یا روزنامه و دیپلمات چیست؟
12- ادعا میشد آمریکا گاوی است که با شاخش گلاویز شده اید و ما میخواهیم بدوشیمش! حالا که معلوم شده سواری داده و دوشیده شدهاند، میگویند بگذارید همان پلتیک را به واسطه واگذاری امتیازات جدید، با شریکان اروپایی آمریکا پیاده کنیم و گرنه شاخهای گاو مهیب سعودی را که میبینید! بگذارید مانند شاهان قجری سبیل این یا آن دولت اروپایی را چرب کنیم. باز صد رحمت به غیرت نداشته ناصرالدینشاه که میگفت «میخواهیم به شمال مملکت سفر کنیم، سفیر انگلیس اعتراض میکند. میخواهیم به جنوب مملکت برویم، سفیر روس اعتراض میکند؛ای مردهشور چنین سلطنتی را ببرد که شاه نمیتواند به شمال و جنوب مملکتش سفر کند».
13- رئیسجمهور فرانسه که گویا رگ دائما خواب برخی دولتمردان ما را پیدا کرده، در آن سوی خلیجفارس، ایران را تهدید میکند و همین را ابزار چانهزنی برای گرفتن امتیازات اقتصادی و سیاسی بیشتر در سفر آتی قرار میدهد و باز کسانی شادمانند که فرانسه ولو با ادبیات اتهام، ما را مورد عنایت قرار داد! البته آن یکی کلاهبردار قبلی فرانسوی (اولاند) که آقای روحانی میگفت نگران اشتغال جوانان ایران است، اکنون سر کار نیست اما صادرات انواع کالاهای مصرفی و تجملی به ایران - ولو تولیدکننده ایرانی را بر زمین بزند- به راه است و به اقتصاد رکود زده فرانسه رونق داده است. اینکه پس از برجام، دامپروری رو به ورشکستگی فرانسه را به شهادت الکساندر بوردو رئیس فدراسیون ملی گوشت فرانسه نجات دهیم یا واردات مصرفی غیرضرور (ماهی زینتی، گلابی خشککرده، برنج، شیرینی، شکلات، سرکه، پفیلا و غذای سگ و گربه خانگی) را 4 برابر کنیم، نشان میدهد غیرت ملی در برخی مدیران ما خشکیده است.
زلزله ها هنوز چشم برخی را باز نکرده است
کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:
زلزله مهیب این بار مناطقی از غرب کشورمان را لرزاند. زلزله 7.3 ریشتری که براساس تازه ترین گزارشها مرکز آن در منطقه دشت ذهاب استان کرمانشاه و در عمق 11 کیلومتری زمین به وقوع پیوسته علاوه بر چند استان کشور، تعدادی از شهرهای برخی کشورهای منطقه و همسایه از جمله عراق را نیز تحت تاثیر قرار داده و لرزانده است، تا لحظه نوشتن این یادداشت (ساعت 17:45) براساس اخبار منتشر شده توسط نهادهای رسمی تعداد جان باختگان آن حادثه 407 نفر و مجروحان بیش از 6700 نفر اعلام شده، علاوه بر آسیبهای وارد آمده به شهرهای سرپل ذهاب، قصر شیرین و. .. به 70 روستا نیز آسیبهای جدی وارد شده است.
پس از زمین لرزه اصلی تا ساعت 16 روز گذشته 152 پس لرزه که شدیدترین آنها 4.7 ریشتر بود این مناطق را لرزاند گرچه به همت مسئولان و نیروهای حاضر در میدان آب و برق برخی مناطق زلزله زده وصل شد اما مردم بعضی مناطق همچنان علاوه بر تحمل داغ عزیزان خود و ویرانی خانه و کاشانه شان از قطع آب، برق و مشکلات دیگر و حتی کمبود برخی نیازهای اولیه در این شبهای سرد پاییزی رنج میبرند، بنابراین اولا مسئولان و ثانیا هر یک از آحاد ملت براساس حکم وجدان و انسانیت و نوع دوستی وظیفه داریم هرچه سریع تر، نیازهای اولیه هموطنان عزیز زلزله زده خود را تامین کنیم، خون (به ویژه گروههای منفی)، چادر، پتو، وسایل گرمایشی و آب از جمله مهم ترین نیازهای عزیزان ما در مناطق زلزله زده است.
اما نکته اساسی قابل توجه این که گویا این زلزلهها قرار نیست خواب غفلت را از چشم بعضی از مسئولان و برخی مردم بزداید، دیگر شاید هیچ مسئولی در کشور نباشد که نداند ایران جزو 10 کشور حادثه خیز جهان است و روی کمربند زلزله قرار دارد و جای جای این کشور و بسیاری از دیگر نقاط جهان در طول تاریخ بارها و بارها براساس یک روند طبیعی که عبارت است از؛ انرژی آزاد شده براثر برخورد یا لغزش قطعاتی از پوسته زمین دچار زلزله شده و خواهد شد (البته در سالهای اخیر فرضیههای اثبات نشدهای هم برای ایجاد زلزلههای مصنوعی مطرح شده)اما اکثر کشورهای پیشرفته از جمله ژاپن که طبق برخی گزارشهای علمی منتشر شده یک دهم آتشفشانهای جهان در آن قرار دارد و یکی از کشورهای پرزلزله آن هم زلزلههای شدید است توانسته اند با برنامه ریزی و نظارتهای علمی دقیق و پیگیرانه خسارتهای جانی و مالی این حادثه طبیعی را به حداقل برسانند. ولی گویا برخی از ما گاه همچنان منتظر میمانیم و دست روی دست میگذاریم تا حادثه تلخ و ناگواری پیش بیاید و پس از مرگ سهراب به فکر نوشدارو بیفتیم. برخی بگوییم و برخی بنویسیم و برخی جلسه تشکیل دهند و برخی چند نشست و همایش برگزار کنند و. .. اما معلوم نیست چرا عزمها جزم نمیشود و به خصوص عزم قانون گذاران و مجریان و ناظران که با یاری گرفتن از رسانهها و فرهنگ سازی مدام و مستمر اجازه ندهند حتی خشتی روی خشت گذاشته شود مگر این که اصول ایمنی و مقاومت در مقابل حوادث از جمله زلزله در آن رعایت شود گرچه انصاف حکم میکند که تلاشهای فراوان انجام شده در این زمینه را هم ببینیم، شاهد مثال این که با وجود شدت زلزله غرب کشور به گفته مسئولان هیچ یک از پنج سد نزدیک منطقه زلزله زده حتی دچار کمترین آسیب نشده است این مسئله مهم از واقعیتی اساسی حکایت میکند که در ساخت این سدها که جزو زیرساختها و سازههای استراتژیک، بسیار مهم و عظیم و پیچیده هستند نکات لازم و استانداردهای اجباری ساخت و ساز در مقابل زلزلههای شدید رعایت شده است که سازندگان و ناظران چنین سازههایی باید مورد تقدیر و الگوگیری قرار گیرند قطع موقت آب و برق مناطق زلزله زده اخیر هر چند تا اندازهای میتواند پذیرفتنی باشد اما اگر چنان چه استانداردهای لازم به هنگام ساخت و بهره برداری به طور کامل رعایت میشد قطعا میزان خسارتهای وارد شده به این امکانات ضروری و زیر بنایی به مراتب بسیار کمتر بود و از اینها مهم تر اگر در ساخت و سازها نیز استانداردهای لازم توسط مسئولان، ناظران، سازندگان و خود مردم رعایت میشد قطعا میزان ویرانی و به تبع آن میزان خسارتهای جانی و مالی به حداقل میرسید. البته دراین فقره نیز باید انصاف داد که هر چند جان باختن یک نفر از عزیزان هموطن در حوادث از جمله زلزله دردناک است اما نباید از یاد ببریم که زلزله 7.4 ریشتری رودبار منجیل در 31 خرداد سال 69 که ساعت 30 دقیقه بامداد به وقوع پیوست حدود 35 هزار و زلزله 6.6 ریشتری ساعت 5:26 بامداد پنجم دی ماه 82 در بم بیش از 26 هزار قربانی گرفت و هر چند باید در محاسبه تلفات مسائلی از جمله عمق و مرکز زلزله، ساعت وقوع و تراکم جمعیتی منطقه و نکات دیگری را در نظر داشت اما این واقعیت مهم را نمیتوان و نباید نادیده گرفت که دلیل اساسی و مبنایی اختلاف میزان خسارتهای جانی و مالی این زلزله ها، حرکت به سمت «به سازی»، «مقاوم سازی» و رعایت بسی استانداردهای ساخت و ساز است.
اما با تمام این تفاصیل و با توجه به تعداد جان باختگان و خسارتهای زلزله اخیر غرب کشورمان میتوانیم همچنان ادعا کنیم که هنوز زلزلهها آن گونه که باید چشم برخی مسئولان و بعضی از مردم را که متاسفانه ظاهر بنا بیش از استحکام آن برای شان مهم مینماید آن گونه که باید باز نکرده است و این حقیقت را نپذیرفته اند که اگرچه زلزله قابل پیشگیری نیست اما به حداقل رساندن خسارتهای جانی و مالی این پدیده طبیعی با برنامه ریزی و نظارتهای علمی و دقیق و مستمر امکان پذیر است.
آقای رئیسجمهور! 100 روز گذشت الوعده وفا
سید عبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:
صد روز پیش جناب آقای روحانی در بهارستان و در حضور نمایندگان ملت برای دومین بار سوگند یاد کرد که به وعدههای انتخاباتی خود عمل کند. او قول داد که سالانه بیش از ۹۰۰ هزار شغل ایجاد کند، فقر و کارتنخوابی و کودکانِ کار را بهکلی برچیند و دهها وعده دیگر.
روحانی در مراسم تنفیذش نیز از انقلاب اقتصادی سخن گفت تا فقر را بهطور کامل از جامعه ایران ریشه کن کند. او گفت: «تلاش دولت بر آن است تا مردم به حقوق خود دست یابند. ریشه کن شدن فقر و از بین رفتن فساد حق مردم است؛ مهار تورم، رشد اقتصادی و سربلند شدن ایران در محافل بینالمللی، دستیابی به بازارهای منطقه و جهان، رشد فضای آزاد و معنوی، دسترسی آسان به اطلاعات، برابری در مقابل قانون، داشتن آیندهای مطمئن، اظهار نظر و گفت وگو، دانستن و در جریان امور کشور قرار گرفتن، همه حق مردم است. ». در صدمین روزِ آغاز بهکار رسمی دولت دوازدهم و در آستانه گزارش ۱۰۰ روزه رئیسجمهور، بجاست مروری بر برخی از مهمترین وعدههای انتخاباتی ایشان منطبق با مشکلات اصلی جامعه و انتظارات بهحق مردم داشته باشیم:
۱ - فقرزدایی؛ «به مردم قول میدهم که در دولت دوازدهم فقر مطلق در ایران برای همیشه رخت بر بندد! » (سفر انتخاباتی به خرمآباد - 24/۲/96)
۲ - بهبود وضعیت رفاهی و افزایش سه مرحلهای درآمد ۸ تا ۱۰ میلیون نفر از دهکهای پایین کشور. !
(بیانیه برنامههای اقتصادی دولت یازدهم برای چهار سال آتی. )
۳ - توانمندسازی و حمایت از روستاییان در سرفصلهای مسکن، درآمد و اشتغال!. (بیانیه برنامههای اقتصادی دولت یازدهم برای چهار سال آتی. )
۴ - افزایش یارانه دهکهای پایین: «...یارانه دهکهای پایین باید بیشتر شود. نظام تأمین اجتماعی عادلانه باید برقرار شود. » (سفر انتخاباتی به اهواز - 2۶/۲/9۶)
۵ - توسعه بیمه و افزایش مستمری مددجویان و حقوق بازنشستگان و کارمندان با توسعه بیمه برای مردم!. (سفر انتخاباتی به خرم آباد - 24/۲/96)
۶ - مقابله با افزایش تحریمها؛ «برخی ناراحتند که تحریمها لغو شده، ما اجازه نمیدهیم تحریم به کشور برگردد!. » (سفر انتخاباتی به اردبیل - 27/۲/96)
۷ - افزایش صادرات ایران: «آنچه در گذشته بود، بازار واردات برای دنیا بود. اگر میخواهید ایران بازار واردات برای جهان باشد، به دیگران رأی بدهید! اگر میخواهید مرکز صادرات باشیم، راه اعتدال را برگزینید !» (سفر انتخاباتی به ساری- 25۶/۲/96)
۸ - بهبود فضای کسب و کار و رفع موانع اشتغال مردم ! (سفر انتخاباتی به ساری- 25/۲/96)
۹ - ایجاد و توسعه زنجیره تولید و اشتغال از طریق توسعه گردشگردی و جذب ۹ میلیون گردشگر در حوزههای سلامت، تفریحی، مذهبی و... !!(بیانیه برنامههای اقتصادی دولت یازدهم برای چهار سال آتی. )
۱۰ - طرح کارورزی و اشتغال جوانان (کاج)!. (بیانیه برنامههای اقتصادی دولت یازدهم برای چهار سال آتی. )
۱۱ - تعامل سازنده با جهان و رفع کلیه تحریمها! (سخنان روحانی در ورزشگاه آزادی- 23/۲/96)
۱۲ - آزادی بیان و انتقادپذیری؛ «باید شفافسازی شود، رسانهها باید حرف بزنند و جلوی آنها را نگیریم. باید بگذاریم رسانهها حرف بزنند !» (مناظره سوم انتخاباتی- 22/۲/96)
۱۳ - نوسازی و بهینهسازی حمل و نقل و استفاده بیشتر از خطوط ریلی و بهسازی خودروهای ناوگان حمل و نقل کشور و... (سخنان روحانی در گفت و گوی ویژه خبری - 14/۲/96)
۱۴ - فراجناحی عمل کردن و انتخاب همکاران خود از میان احزاب و گروهها و جناحهای مختلف!
۱۵ - پایین آوردن سن مدیریت و جوانگرایی در دولت و بهکارگیری زنان در جایگاه وزارت و... ! (سخنان روحانی پس از ثبت نام- 25/۱/96)
۱۶ - توزیع سهام عدالت به ۵۰ میلیون ایرانی، که برای دو دهک اول، معادل ارزش ۲ میلیون تومان! و برای بقیه حدود یک میلیون تومان! ثروت اولیه ایجاد میکند و ارزش آتی آن تابع عملکرد اقتصاد است. (بیانیه برنامههای اقتصادی دولت یازدهم برای چهار سال آتی. )
۱۷ - ایجاد نظام جامع تأمین اجتماعی؛ «یکی از اهداف دولت دوازدهم ایجاد نظام جامع تأمین اجتماعی است !» (مراسم تنفیذ 12/۵/96)
۱۸ - ریشه کن کردن فقر مطلق؛ «دولت دوازدهم اولویت اصلی خود را ریشهکن کردن کامل فقر مطلق از جامعه ایران میداند. » (مراسم تنفیذ 12/۵/96)
۱۹ - تولید و اشتغال: «اولویت اصلی دولت دوازدهم افزایش تولید و اشتغال است. » (مراسم تنفید 12/۵/96)
۲۰ - ایجاد یک انقلاب اقتصادی؛ بر مبنای سیاستهای کلی نظام به ویژه سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و اصل ۴۴ قانون اساسی. (مراسم تنفیذ ۱۲ / ۵ / ۹۶)
البته آقای رئیسجمهور علاوه بر وعدههای فوق، دهها وعده مهم دیگر نظیر «محیط امن و آزادی برای اینکه منتقدان بتوانند حرف خود را بزنند»، «مبارزه با فساد و قبول نداشتن هیچ خط قرمزی جز مبارزه با فساد»، «حفظ وحدت ملی و انسجام اسلامی»، «پاسخگویی را وظیفه خود دانستن»، «فراخوانی مدیران لایق برای اداره کشور»، «عذرخواهی صریح از مردم بهخاطر اشتباهات»، «رعایت شایسته سالاری در انتخاب وزیران و مدیران»، «تشکیل دولت ادب و اخلاق»، «پرهیز از دولت خودشیفته و تمرکزگرا»، «باور به ناتوی فرهنگی و داشتن برنامه برای مقابله با آن»، «حل چالشهای اشتغال و نابرابری استانها»، «افزایش قدرت خرید مردم»، «ایجاد امنیت روانی برای مردم»، «حل مشکلات صندوقهای بازنشستگی»، «رفع آسیبهای اجتماعی و تهدیدهای امنیتی» و «جلوگیری از فرسایش سرمایه اجتماعی» به مردم داده است.
و اینک اگر چه هر یک از وعدههای رئیسجمهور بر اساس آمارها و شواهد و قرائن قابل تحلیل و ارزشگذاری است اما به دور از هر گونه تحلیل و پیشداوری در باره هر یک از وعدههای ایشان (که ۳۵ مورد از آنها در این نوشتار آمده) در کنار مردم، بیصبرانه و مشتاقانه در انتظار استماع گزارش ۱۰۰ روزه رئیسجمهور از میزان تحقق این وعدهها بوده و بررسی و قضاوت دقیق را به بعد از گزارش ایشان موکول کرده و معتقدیم مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور و انقلاب بهترین داوران در این زمینه هستند.
در عربستان چه خبر است؟
محمدکاظم انبارلویی در روزنامه رسالت نوشت:
1- اولین روز سال 1400 هجری قمری مصادف با 20 نوامبر 1979 یک گروه چریکی به رهبری یک واعظ سعودی با حمله و اشغال مسجد الحرام و گروگانگیری حجاج اعلام کرد؛ حکام سعودی مسلمان نیستند، آنها مشتی فاسد، شرابخوار و زنباره هستند. آن هنگام ملک خالد پادشاه عربستان بود. دربار به کمک یک گروه کماندویی فرانسوی، شورش را سرکوب کرد . در این حادثه 127 تن از نیروهای امنیتی سعودی و 250 تن از نیروهای شورشی کشته شدند.این حادثه درست 16 روز پس از تصرف لانه جاسوسی آمریکا در تهران در آبان 58 توسط دانشجویان پیرو خط امام خمینی (ره) صورت گرفته بود و موج اسلام خواهی در ایران و منطقه همانند یک توفان عمل می کرد. حکام عربستان پس از حادثه تصرف مسجدالحرام شروع کردند قرآن چاپ کردن، مسجد ساختن و مدرسه دینی بنا کردن و این کار را در گستره وسیعی از جهان اسلام انجام دادند.آنها یک سیاست دینی را در کشور برای کسب مشروعیت، حاکم کردند و این سیاست مبتنی بر قرائت وهابیت از اسلام بود. محصول این سیاست، ظهور القاعده بود. غرب از چنین قرائتی سود می برد و آن را به ویژه در افغانستان برای مقابله با اشغال افغانستان توسط شوروی لازم می دید، اما پس از فروپاشی شوروی و به ویژه پایان جنگ هشت ساله صدام علیه ایران، گروه های چریکی وهابی روی دست آمریکایی ها ماندند و نمی دانستند با آن چه کار کنند. حادثه 11 سپتامبر باعث شد آمریکایی ها با حمله به عراق و افغانستان و برپا کردن زندان های وسیعی در جهان اسلام و حتی در اروپا چریک های متمرد از فرمان واشنگتن را به دار و درفش بکشند و از باقی مانده آنها جماعتی بسازند که رودرروی بیداری اسلامی در جهان اسلام بایستند و با خشن ترین برخوردها از زنده سوزی گرفته تا سربریدن ها و اعمال شکنجه های قرون وسطایی، تصویر زشتی از اسلام را به نمایش بگذارند. بدین نحو بود که گروه هایی مثل داعش و النصره پدید آمدند و مأموریت آنها تجزیه کشورهای اسلامی منطقه و جبران شکست آمریکا و رژیم صهیونیستی در پدیداری خاورمیانه بزرگ بود!
سر نخ این اعمال تروریستی در تل آویو و ریاض بود. اکنون این «پروژه» که قرار بود آن را «پروسه» بنامند، شکست خورده است.
آمریکایی ها در معرکه گیری خود در غرب آسیا برای سرگرم کردن مردم منطقه و دور کردن آنها از بیداری اسلامی، از جعبه مارگیری خود داعش والنصره را بیرون آوردند و تروریسم را به جان ملت های مسلمان انداختند. آنها اکنون به این ادراک رسیده اند که این مارها و افعی ها حال مبارزه با اسلام حقیقی را ندارند و از سد نیروهای مقاومت نمی توانند عبور کنند و گاهی هم خود آنها را نیش میزنندو لذا از این ترفند خود هم نتیجه ای نگرفتند.
2- این روزها در ریاض خبرهایی است. تحلیل چند و چون آن مهم است. سلمان بن عبدالعزیز پادشاه 81 ساله عربستان از پیچیدگی های سیاسی نقشه های غرب در منطقه سردرنمیآورد. او تخت و تاج خود را از یک پادشاه 90 ساله گرفته و به زودی به جایی خواهد رفت که اسلاف سعودی اش به آنجا رفتند. محمد بن سلمان پسر 32 ساله او عملاً همه کاره عربستان است و قدرت را با مدیریت یک سرویس امنیتی انگلیسی، اسرائیلی و آمریکایی در دست دارد. محمد بن سلمان هفته گذشته 500 شاهزاده سعودی را به بهانه فساد، تو گونی کرد و فرستاد زندان! در میان آنها جمعی از وزرا و بزرگان آل سعود دیده می شوند. صاحبان سه شبکه تلویزیونی خصوصی هم در میان بازداشت شدگان هستند. گونه شناسی بازداشت شدگان نشان می دهد چینش قدرت در عربستان از حالت ائتلافی هفت خانواده سعودی خارج و تبدیل به یک خانواده شده است.
از این پس عربستان «سعودی» را باید عربستان «سلمانی» خواند. قرار است پادشاه جوان به زودی جای پدر را بگیرد و این سلمانی شروع کند به اصلاح سر «قدرت» در سرزمین حجاز! ماموریت پادشاه جوان تا ژاندارمی منطقه هم ارتفاء داده شده است. عربستان با اقدامات «بی ثبات ساز» در منطقه مأموریت دارد نیروهای مقاومت را در عراق، لبنان، سوریه و یمن سرگرم کند تا مبادا به فکر ضربه به اسرائیل بیفتند.غرب مشکل پیرسالاری در عربستان را با پر و بال دادن به «بن سلمان» دارد حل می کند و قصد دارد با حمایت از او حد اقل نیم قرن حاکمیت خود را در عربستان و آینده منطقه تضمین کند.
اولویتهای نجات
مرتضی سلیمی رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر در روزنامه ایران نوشت:
در حالی که پس از زلزله در مناطق غربی کشور جمعیت هلال احمر ایران در کنار سایر دستگاهها با حداکثر توان در حال امدادرسانی است،عدهای از مردم شریف از اینکه کارها مطابق توقع آنها پیش نمیرود گلایه دارند. برخی از این گلایهها در شبکههای اجتماعی منتشر شده و احتمالاً به گوش شما هم رسیده است.
ضمن قدردانی از هموطنانی که با اظهار لطف خود به نیروهای امدادگر آنها را به خدمت بیشتر دلگرم میکنند، درباره گلایه سایر هموطنان توضیح کوتاهی میدهم. پاسخگویی بیشتر بماند برای وقتی که از عملیات امداد فارغ شدیم. در حوادثی مانند زلزله عملیات جستوجو، نجات، اسکان و تغذیه اضطراری بر عهده هلال احمر است، اما این به معنای عدم مسئولیت سایر سازمانها نیست. این مورد را بیشتر توضیح خواهم داد، اما خوب است بدانید امدادرسانی در چنین حوادثی بر اساس دستورالعملهای استاندارد و بین المللی انجام میشود.
نخستین کاری که باید انجام بدهیم نجات افراد زیرآوار مانده و کمکهای فوریتی به مجروحان با حفظ اولویت است. این کار را جمعیت هلال احمر با حضور سگهای جستوجوگر، دستگاه زندهیاب و آواربرداری با تیمهای سبک انجام میدهد.
عملیات اسکان هر چند گاهی با توجه به مختصات حادثه حین عملیات نجات انجام میشود، اما اولویت اول نجات و پس از آن اسکان است. ما برای این کار 24 تا حداکثر 72 ساعت زمان طلایی داریم و نباید با تمرکز بر اسکان این فرصت را از دست بدهیم. پس از نجات اسکان آغاز میشود که البته فقط چادر نیست و میتواند در اماکن عمومی انجام شود. ضمن اینکه ارائه خدمات فوریتی به افراد مرتبط با سطح آسیب دیدگی است. اگر چه سرپناه بسیاری از مردم شریف منطقه آسیبدیده، اما وظیفه ما اولویت دادن به کسانی است که مسکنشان به کلی غیر قابل استفاده است. تغذیه نیز وضعیت مشابهی دارد و باید با کمک سایر دستگاههای مسئول و البته مدیریت هلال احمر انجام شود. برای نمونه مسئولیت تأمین آب با سازمان آبفا است و هلال احمر تنها در توزیع آن کمک میکند. این سازمان برای تأمین آب چه به صورت بطری، چه بستهبندی و چه سالمسازی آب موجود تجهیزات لازم را در اختیار دارد و جمعیت هلال احمر موظف به همکاری در توزیع آبِ تأمین شده است. دستکم 16 دستگاه مانند ناجا، بهزیستی و... وظیفه مداخله در بحرانهایی مانند زلزله را دارند و این امدادرسانی در حقیقت یک فعالیت بین بخشی است. اینکه مردم شریف ما در همه این حوزهها چشم به هلال احمر دارند، البته یک افتخار و نشان اعتماد آنهاست اما تفکیک شرایط اضطرار و بحران از وضعیتهای دیگر، ابعاد حادثه و موقیعت آن را نباید از یاد برد. واقعیت این است که روستایی بودن منطقه،خرابی راهها و وقوع آن در شب، امدادرسانی را با دشواریهایی مواجه کرده است. البته هم اکنون 7 هزار چادر و 10 هزار پتو و 170 هزار انواع کنسروجات توزیع شده که پتوها به 26 هزار و چادرها به 22 هزار مورد خواهند رسید. ستهای ظروف،موکت و والر هم آماده توزیع است. گاهی هم البته انتقادهای بیاساسی مطرح میشود که در خوشبینانهترین حالت ریشه در بیاطلاعی دارد.برای نمونه در حالی از عدم پرواز بالگردها در همان ساعات نخست حادثه انتقاد میشود که هیچ بالگردی در هلال احمر قابلیت پرواز در شب را ندارد و تنها نهادهای نظامی تعداد معدودی از این بالگردها را در اختیار دارند. خدمتگزاران شما در هلال احمر همچنان بر زندهیابی و آواربرداری متمرکز هستند. بدانیم که تمرکز بر نقاطی که مشکلات بیشتری دارند گاهی باعث میشود مناطق کمتر آسیب دیده در اولویت بعدی قرار بگیرند. در روزهای آینده با لطف خدا و مداخله همه دستگاههای مسئول اوضاع منطقه بهتر خواهد شد.
مهار سعودی
کیهان برزگر در روزنامه شرق نوشت:
موج جدیدی از اقدامات سعودیها برای ایجاد اجماع جهانی علیه موقعیت منطقهای کشورمان در جریان است. اتهام دستداشتن ایران در حمله موشکی یمنیها به ریاض، گفتوگو و پیشنهاد کمکهای مالی به دولت حیدر العبادی برای مهار قدرت حشد الشعبی در عراق و بهتازگی طرح استعفای سعد حریری در لبنان برای تشدید فشار بر حزبالله در لبنان ازجمله این اقدامات هستند. بسیاری از تحلیلگران این اقدامات سعودیها را مقدمهای برای ورود به جنگ با ایران با کمک دولت ترامپ در آمریکا و البته خواست رژیم اسرائیل ارزیابی میکنند. بحث اصلی آنها هم این است که موقعیت منطقهای ایران فضا را برای تنفس سعودیها تنگ کرده و آنها در پی راهی برای خروج از این بنبست استراتژیک هستند. تحولات در عراق و سوریه ازجمله شکست قریبالوقوع داعش در این دو کشور، بهجریانافتادن معنیدار مذاکرات صلح در سوریه با مشارکت ایران، روسیه و ترکیه و بهتازگی شکست طرح رفراندوم استقلال کردستان عراق همگی خلاف جریانهای مورد انتظار سعودیها بودهاند. موضوع وقتی پیچیدهتر میشود که افتضاح حمله و بمباران طولانی یمن به نتایج مطلوب مدنظر سعودیها یعنی کسب یک موقعیت قدرتمند منطقهای نرسیده است؛ اما با وجود همه این تحولات هدف واقعی سعودیها آغاز یک جنگ در منطقه نیست؛ چون آنها ظرفیت ملی لازم را برای ورود به یک جنگ جدید بهویژه در شرایط جاری انتقال ساختار قدرت در این پادشاهی ندارند. ضمن اینکه یک جنگ جدید در منطقه با مخالفت جدی سایر کشورها در منطقه و جهان به دلیل تأثیرات زیانبار آن بر حوزه مبارزه با تروریسم، افزایش قیمت نفت، تشدید شکافهای قومی- مذهبی و سیل پناهندگان به غرب و حل سیاسی بحرانهای موجود در منطقه همراه است. هدف واقعی سعودیها ایجاد یک اجماع جهانی و منطقهای برای تضعیف قدرت ملی ایران در یک روند بلندمدت است تا از درون به اصطلاح دچار اصلاح یا حتی فروپاشی شود. الگوی مد نظر سعودیها هم مدل فروپاشی شوروی است که در نتیجه تقابل با غرب در یک روند چندینساله بهتدریج بهویژه از لحاظ اقتصادی تضعیف و مجبور به سازگاری خود با جریانهای رقیب شد. در تفکر فعلی حاکمان سعودی، ایران بازوهای نقش و نفوذ گسترده سیاسی- اجتماعی در منطقه دارد که در هر شرایطی فضا را به ضرر جایگاه منطقهای عربستان محدود خواهد کرد.
بر این مبنا، آنها خواهان برعکسکردن روند اجرای برجام، بهویژه گشایشهای اقتصادی؛ و از این طریق تضعیف موقعیت منطقهای ایران برای دسترسی به هدف گستردهتر تضعیف و مهار قدرت ایران هستند. آمریکاییها هم به طور سنتی بهترین سیاست برای تأمین منافع خود را مهار قدرت ایران در منطقه میدانند. تمرکز اصلی سیاست سعودیها بر استفاده از «فرصت ترامپ» در آمریکاست. اکنون آمریکا در یک سردرگمی استراتژیک در فهم ضرورت همکاری یا تشدید تضاد با ایران است. دولت اوباما با توافق هستهای (برجام) با ایران بر منفعتهای کاربرد دیپلماسی و همکاری منطقهای با ایران برای منافع ملی آمریکا تأکید کرده بود؛ اما روند تحولات منطقهای و پایبندنبودن ترامپ به اجرای اصول توافق هستهای منجر به تشدید تضادهای موجود میان ایران و آمریکا شد. بهویژه آنکه سعودیها تصور میکنند صداهای متفاوت در ایران نسبت به سیاست منطقهای آن، روابط با آمریکا و موضوع برجام وجود دارد و اینکه میتوانند از این فرصت هم استفاده کنند. سعودیها که از سیاستهای اوباما بسیار عصبانی بودند، اکنون زمان را برای خنثیکردن نتایج مثبت توافق هستهای بر موقعیت منطقهای ایران مناسب دیدهاند. اجرای کامل این توافق میتوانست منجر به گشایش روابط اقتصادی و جذب سرمایهگذاریها به ایران و همچنین رفع حس تهدید متقابل استراتژیک در روابط ایران و غرب شود. بر این مبنا، آنها متوسل به ابزار سنتی خود یعنی پول و اعتبارات مالی برای تطمیع رئیسجمهور معاملهمسلک آمریکا شدند و با اعطای ١١٠ میلیارد دلار نقد و چند میلیارد اعتبار مالی دیگر روند تحول در سیاست خارجی آمریکا در منطقه به سوی یک دیپلماسی چندجانبهگرا و با مشارکت ایران در زمان اوباما را متوقف کردند. در این راستا، بوروکراسی و ساختار سنتی قدرت در آمریکا هم که همچنان قائل به ضدیت با ایران به نفع متحدین سنتی منطقهای خود بود، به کمک سعودیها آمد. درواقع، بوروکراسی آمریکایی که سابقه و تجربه طولانی در قراردادن یک موضوع در روند مذاکرات طولانی و مهار قدرت رقیب، همانند دوران جنگ سرد با شوروی دارد، با این هدف سعودیها هماهنگ شد تا قدرت رقیب (ایران) را در یک روند طولانی تضعیف کند و در نهایت معادله قدرت را به سمت خود برگرداند. اکنون سیاست «فشار از طریق ترامپ» سعودیها با ابزار سنتی مالی دو هدف عمده برای مهار قدرت ایران دارد. نخست شکاف در موقعیت بینالمللی ایران در شرایط بعد از برجام و قراردادن کشورهای اروپایی، چین و حتی روسیه در موقعیت انتخاب بین آمریکا و ایران با درنظرگرفتن هزینه فایده گسترش تبادلات اقتصادی و سیاسی با ایران در شرایط گسترش تحریمهای جدید آمریکا و فشارهای سیاسی بر این کشور. دوم گفتوگو برای ارائه کمکها و مشوقهای مالی به دولتهای عراق و لبنان برای تحت فشار قراردادن و تضعیف بازوهای نقش و ائتلافسازی ایران در منطقه همانند حزبالله و حشد الشعبی. هدف اصلی این سیاست سعودیها ایجاد اجماع جهانی و منطقهای از طریق بزرگ جلوهدادن خطرات افزایش قدرت ایران برای ثبات منطقهای است. این تلاش سعودیها با اتصال به سیاست هدفمندتر آمریکا و اسرائیل در اتصال فعالیتهای موشکی ایران به بیثباتی منطقهای، بهنوعی توجه کشورهایی مثل فرانسه و رئیسجمهور آن امانوئل مکرون را هم جلب کرده است. فرانسه همزمان منافع اقتصادی و فروش تسلیحاتی سنتی گسترده با سعودیها و اماراتیها و عرض اندام سیاسی در مسائل منطقهای، اروپایی و جهانی دارد که البته تجربه نشان داده این آخری در شرایط بهراحتی تغییر مییابد. در این شرایط، استراتژی مهار ایران از طرف سعودیها نیاز به یک استراتژی مهار پیشرفته از سوی ایران با تمرکز بر دیپلماسی چندجانبهگرا و فعال در منطقه دارد. از یک سو ایران باید حضور مؤثر و نقش ائتلافساز خود در مبارزه با تروریسم و کمک به دولتهای ملی در شرایط پس از منازعه در عراق، سوریه و افغانستان را تقویت کرده و از این طریق بر سیاستهای «ثباتخواهانه» و میانهرو خود در هر شرایطی تأکید کند. از سوی دیگر، تقویت روابط با کشورهای اروپایی مثل انگلیس و آلمان و حتی فرانسه باید ادامه یابد. کشورهای اروپایی به دلیل نگرانی از گسترش سیل پناهندگان و سرایت بیثباتی بههرحال خواهان همکاری استراتژیک با ایران هستند. مهمتر همکاری نزدیک با روسیه و ترکیه است که برداشت و فهم متفاوتی نسبت به ائتلاف جدید سعودیها و ترامپ از ثبات منطقهای و روابط با ایران دارند. این همکاری میتواند در تقویت چندجانبهگرایی و تأثیر مثبت بر کشورهای اروپایی و تعدیل سیاستهای ترامپ مؤثر باشد.
زلزله خبر نمیدهد
در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:
زلزله کرمانشاه میلیونها ایرانی را در غم و اندوه فرو برد؛ از درد ناگواری که گریبان پاره وطن را درگیر خود کرده است؛ سرزمینهای دلاورخیز کرمانشاهان از سرپلذهاب گرفته تا قصرشیرین. جایی که روزگاری سپر دفاعی ایران بود در برابر تجاوز و حالا محمل درد و رنج و سختی است، ناشی از بیخانمانی و سرما و گرفتاریهای یک زلزله بزرگ. زلزله مثل هر حادثه دیگری خبر نمیکند، اما دولت به واسطه مسوولیت و وظیفه خود، همواره درقبال آن پیشبینیهایی دارد که باید در هرلحظه نامنتظره بهکار گرفته شود و هر لحظه سستی، چندان برابر خسارتبار خواهد بود.
این مسوولیت مترادف دوری از سیاستبازی و ادعاهای غیرکارشناسانه است؛ تقلیل ماجرا به برخی ساخت و سازها و طبق روال 4-5 ساله اخیر مقصرنشاندادن دو دولت قبلتر، راهبرد نخنماشدهای است که گویی برخی نمیخواهند از آن دست بردارند. مردم زیرآوارند و عدهای از مدیران ارشد اجرایی در فکر برچسبزنی و هدایت افکار عمومی به جهاتی خاص برای اهداف سیاسیشان. زلزله کرمانشاه، چشم انتظار اقدامات دولتی است برای مهار فوری بحران و مهمتر از آن، چارهاندیشیهای کلانتر در سطوح عالی سیاستگذاری (نظیر مجمع تشخیص مصلحت) است برای ارتقای وضعیت شهرسازی تا آسیبهای ناشی از بلایای طبیعی به حداقل خود برسد. همه مردم ایران در کنار کرمانشاهیها ایستادهاند تا شهرشان را دوباره آباد ببینند.