تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۶ - ۰۷:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۰۶۵۴۰
11 ویژگی تشکل‌های سیاسی- اجتماعی به روایت علیرضا بهشتی

احزاب؛ دولت‌ساز یا دولت‌ساخت؟

(روزنامه ايران ـ 1396/04/14 ـ شماره 6535 ـ صفحه 15)

وقتی از آیت‌الله شهید بهشتی یاد می‌شود، خواه‌ناخواه مسئولیت‌های ایشان در قوه قضائیه، شورای انقلاب، مجلس خبرگان و همچنین نخستین دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی به ذهن متبادر می‌شود. شهید بهشتی در زندگی اجتماعی سی و چند ساله خود که دو سال و نیم آن مربوط به بعد از انقلاب می‌شود، در ایجاد «تشکل‌های سیاسی- اجتماعی» نقش قابل توجهی داشت؛ آن هم در جامعه‌ای که کار دسته‌جمعی هم کم سابقه و هم دشوار است. اینجا این سؤال به ذهن می‌آید که تأکید و اصرار شهید بهشتی بر چه نوع از کارهای دسته‌جمعی بود؟ و در نظرگاه او چه نوع تشکل‌های سیاسی- اجتماعی کارایی بیشتری دارد؟

در این راستا، به تقسیم‌بندی انواع تشکل‌ها خواهم پرداخت؛ معتقدم، تشکل‌ها در دوره معاصر به دو دسته تقسیم و با 11 مؤلفه از هم متمایز می‌شوند؛

1. در تشکل‌های نوع اول؛ معمولاً احزاب و سازمان‌ها «دولت‌ساخته» هستند و حول منافع مشترک شکل گرفته‌اند. بر این اساس، گروهی که قدرت را در دست می‌گیرند بدون هیچ اشتراک فکری خاصی برای استمرار قدرت خود، اقدام به ایجاد تشکل می‌کنند.

در تشکل‌های نوع دوم؛ اینگونه نیست و احزاب قبل از اینکه به قدرت برسند، شکل گرفته‌اند و به جای اینکه دولت‌ساخته باشند، «دولت‌ساز» هستند؛ یعنی، سعی می‌کنند با فعالیت‌هایی که صورت می‌دهند و با تکیه بر آرای مردم، قدرت را به‌دست گیرند و برای تحقق این مهم، از قبل حزبی را تشکیل داده و اعلام موجودیت می‌کنند.

2. تشکل‌های نوع اول، معمولاً «موسمی» هستند و فعالیت‌های آنها به ایستگاه‌های انتخاباتی محدود می‌شود و مابین ایستگاه‌ها، فعالیت و نقدی نسبت به وضع موجود صورت نمی‌گیرد و اغلب فعالیت‌های تشکل‌های نوع اول محدود به عرصه قدرت رسمی است. در حالی که تشکل‌های نوع دوم، معمولاً غیر موسمی رفتار می‌کنند؛ یعنی از ایستگاه انتخاباتی فعلی تا بعدی فعالیت خود را متوقف نکرده و بیشتر اقداماتی «جامعه‌محور» دارند تا دولت‌محور و «آگاهی‌بخشی عمومی» را یکی از کارهای عمده خود قلمداد می‌کنند.

3. تشکل‌های نوع اول، معمولاً ائتلافی شکننده دارند و طبیعی هم هست؛ چراکه معمولاً بر اساس اجماع بر سر یکسری اصول و قواعد به وجود نیامده‌اند بلکه برای دستیابی به قدرت گردهم جمع شده‌اند بویژه اگر بر اساس یک ائتلاف به وجود آمده باشند. در حالی که تشکل‌های نوع دوم، انسجام و پایداری بیشتری دارند چراکه نخست بر سر اینکه چه قرابت‌های فکری‌ای دارند، با هم توافق کرده‌اند و با گفت‌وگوهایی که در میان‌شان در می‌گیرد انسجام بیشتری پیدا می‌کنند.

4. تشکل‌های نوع اول، بر رأی تاکتیکی متکی هستند؛ به تعبیری، رأی سلبی. یعنی رأی خود را با هدف روی کار نیامدن حزب مقابل به صندوق می‌اندازند؛ همچون انتخابات اخیر فرانسه که طی آن، همه جمع شدند تا از انتخاب مجدد لوپن جلوگیری کنند. این در حالی است که تشکل‌های نوع دوم، متکی بر رأی ایجابی هستند؛ چراکه برنامه و مواضعی دارد و سعی می‌کند برتری گفتمانی خود را به نحوی در جامعه تزریق کند.

5. تشکل‌های نوع اول، معمولاً مواضع فکری تدوین شده و تبیین شده‌ای ندارند. در حالی که تشکل‌های نوع دوم، تلاش می‌کنند نخست مواضع خود را تعیین، تبیین و اطلاع‌رسانی کنند. افراد هم در این تشکل‌ها، براساس آن مواضع دور هم جمع می‌شوند.

6. در تشکل‌های نوع اول؛ معمولاً برنامه و حرفی برای گفتن وجود ندارد. اما در تشکل‌های نوع دوم، چون از ابتدا مواضع مشخص می‌شود، بالطبع، برنامه‌ها نیز مشخص می‌شود.

7. تشکل‌های نوع اول به خاطر شیوه شکل‌گیری‌شان، خیلی راحت به ماکیاولی‌گری می‌لغزد؛ چراکه برنامه‌ها و مواضع تبیین شده‌ای ندارند و هر لحظه به این امر می‌اندیشند که منافع‌شان چه چیزی را طلب می‌کند. در حالی که در تشکل‌های نوع دوم، حرکت برمبنای اصول اعلام شده است و البته این بدان معنا نیست که تغییر و تحول در شرایط ضروری پیش نمی‌آید، بلکه متناسب با نیاز روز، اصول، مورد تفسیر و بازبینی قرار خواهد گرفت.

8. تشکل‌های نوع اول، برای به‌دست گرفتن قدرت مجبور به تهییج احساسات عمومی مردم هستند و معمولاً در پس تبلیغات‌شان کمتر فکر و برنامه‌ای وجود دارد. در حالی که در تشکل نوع دوم، بسیج افکار عمومی، بر اساس ارجاع به اصول و مبانی تبیین شده‌اش انجام می‌گیرد.

9. عدم شفافیت در تشکل‌های نوع اول بیشتر مشهود است زیرا معمولاً باید مواضع و برنامه‌ای اعلام شده باشد تا شفافیت موضوعیت پیدا کند در حالی که شفافیت در تشکل‌های نوع دوم کاملاً مشهود است.

10. معمولاً تشکل‌های نوع اول پاسخگو نیستند. در حالی که در تشکل نوع دوم، بر اساس برنامه‌هایی که ارائه شده، پاسخگویی اجتناب‌ناپذیر است.

11. در تشکل‌های نوع اول، معمولاً گردش دموکراتیک قدرت و مسؤلیت رخ نمی‌دهد و شایسته‌سالاری در آن بسیار کمرنگ است زیرا اعضا و کنگره‌ای وجود ندارد و اعضای آن صرفاً به ستادهای انتخاباتی محدود می‌شوند. اما در تشکل‌های نوع دوم، کوشش می‌شود تا استعدادها در جامعه کشف شده و پرورش یابند.

بنابراین، همیشه نوعی از نو شوندگی در تشکل‌های نوع دوم وجود دارد. در این تشکل‌ها، استمرار وجود دارد و ممکن است در برهه‌ای حتی مؤسسان نیز کنار بروند. در این راستا، شهید بهشتی در سخنرانی‌ای در سال 1347 مراحل اساسی یک نهضت را مطرح می‌‌کند. ایشان معتقد است وقتی نهضت پیروز می‌شود باید به افرادی تکیه کرد و عرصه را به کسانی واگذار کرد که برای «مرحله سازندگی توانایی دارند.

تشکل‌های نوع دوم معمولاً از نیروهای تازه نفس بهره می‌گیرند و آنها را پرورش می‌دهند تا حتی از مؤسسان آن تشکل‌ها هم توانمندی بیشتری پیدا کنند و اساساً فلسفه حزب هم همین است و به نظر می‌رسد که تلقی شهید بهشتی هم از تشکل‌های سیاسی و اجتماعی با تشکل‌های نوع دوم هماهنگی بیشتری داشته باشد.

*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص‌شده «ایران» از سخنرانی دکتر علیرضا بهشتی، فرزند شهید بهشتی و استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس است که در نشست «بهشتی و امروز ما» در تاریخ 10 تیر ماه به همت انجمن اندیشه و قلم در محل خانه موزه شهید بهشتی ایراد شد.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/189925

ش.د9602431

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات