(روزنامه مردم سالاري – 1396/08/24 – شماره 4464 – صفحه 8)
** آقای روحانی در تقسیم بندیهای سیاسی یک شخصیت معتدل اصولگرا است که متمایل به اصلاحات است، اما دو واقعیت را باید در نظر بگیریم. نکته اول این که آقای روحانی میتوانست از امکانات در اختیار خود بهتر از این استفاده کند. مثلاً همین ملاقاتی که اخیرا آقای اسماعیل دوستی با آقای کروبی انجام داده است چرا زودتر انجام نشده است؟ چرا تعدادش بیشتر نشده، یا این موضوع چرا شامل حال مهندس موسوی نشده است؟
من این حرف را قبول ندارم که حصری وجود ندارد؛ اگر حصر نیست نام این وضعیت را چه میتوان گذاشت؛ درست است که در بعضی از محدودیتها ترکهایی ایجاد شده است اما کماکان حصر باقی است. حداقلش این است که من اطلاع دارم خانواده آقای موسوی گلایه دارند که چرا آقای روحانی از ایشان سراغی نمیگیرند. به هر حال آقای مهندس موسوی نخست وزیر حضرت امام و دوره دفاع مقدس است. دولت تا به حال چه ملاحظه ای داشته که از این خانوادهها خبری نگرفته است؟! اینها انسانهای معمولی نیستند یکی از اینها یک زمانی نخست وزیر این مملکت و دیگری رئیس پارلمان بود.
نکته دوم این که آقای روحانی امکان استفاده از برخی از اختیارات خود را ندارد، شما در یک کوچه ای که تجمع زیادی باشد جای پارک گیرتان نمیآید، به عبارتی بخش دیگری از مساله حصر این است که آقای روحانی از اختیارات خودش نمیتواند استفاده کند. بنابراین از طرفی هم این توقع ایشان در قد و قواره اصلاحطلبها ظاهر شود توقع درستی نیست.
جریان اصلاحطلبی یک جبهه است و مانند یک منشور رنگهای مختلفی دارد. یک عده در مسائل سیاسی تندتر و گلههایشان بیشتر است و یک عده معتدل تر هستند. اما کل جریان اصلاحطلبی از آقای روحانی انتظار دارند به وعدههای که داده عمل کند. بنابراین مجموع بحث این است که از یک طرف آقای روحانی میتواند از اختیارات خود بهتر استفاده کند و از طرف دیگر نگوید که نمیگذارند از اختیاراتم استفاده کنم. همان گونه که گفتم ایشان در همین ملاقاتهای محصورین میتوانست بهتر عمل کند و حالا که خواسته اینها برای برگزاری دادگاه برآورده نمیشود گشایش در حصر را تنها در ملاقاتهای محدود منحصر نکند. ما فراموش نکردیم که در دولت قبل محصورین حتی روزنامه هم نداشتند در این دولت به آنها روزنامه داده شد. اگر گفته میشود که حصر وجود ندارد تدابیری اندیشیده شود که اینها به اینترنت و تلفن و سایر امکانات دسترسی داشته باشند.
* اگر دولت به همین منوال ادامه دهد در پایان چهار سال از لحاظ جایگاه اجتماعی چه جایگاهی خواهد داشت؟
** قدر آینده دولت آقای روحانی را عملکرد فعلی اش تعیین میکند. این که روحانی چه مقدار بتواند در موازنه سیاسی آینده کشور تاثیرگذار باشد به کنش امروز او در برابر احزاب، جریان اصلاحطلبی و پاسخ دادن به مطالبات مردم برمیگردد. نقدی که من به این دولت دارم کمرنگ بودن رگههای مردمیآن است که باید بیشتر شود. به خصوص در رابطه با بحث سیاست خارجی ارتباط با جهان اسلام مخصوصاً با عربستان که خط و مشی ثابت و اصولی منتج به نتیجه آقایهاشمیبود میتواند در دستور کار دولت روحانی قرار بگیرد. رابطه ما در حال حاضر با عربستان وضعیت مطلوبی ندارد؛ ما لزومیندارد که منتظر پیش قدم شدن عربستان باشیم، خودمان میتوانیم در این قضیه پا پیش بگذاریم و با دیپلماسی فعال به نتیجه لازم برسیم. به هر حال با گفت و گو خیلی از مسائل داخلی و خارجی قابل حل است.
در زمینه داخلی، توفیقی که آقای روحانی بتواند به دست بیاورد، پیشرفت در برنامههای زیرساختی اقتصادی است. ما خبر داریم که در بعضی از صنایع مهم مشکل داریم یا این وضع بد همین سرمایه گذاران موسسات مالی هیچ توجیهی ندارد. دولت باید نقش خودش را در این آشفته بازار مشخص کند، این موسسات اگر مجوز داشته اند چرا این گونه شده است اگر نداشته اند چرا به کسی که مجوز نداشته اجازه تاسیس موسسه و بانک داده شده تا 100ها میلیارد پول مردم را در اختیار بگیرد. به نظر من دولت در این دو موضوع یعنی ترمیم صنایع زیرساختی و عدم مدیریت موسسات مالی و اعتباری که ضعف عمده رئیس بانک مرکزی است خوب عمل نکرده است. حتی به نظر من وقت آن رسیده است که دولت رئیس بانک مرکزی را تغییر دهد.
* فکر میکنید آقای روحانی شعارهای دوران انتخابات را فراموش کرده است؟
** نه به این شکل اما آقای روحانی بعد از این که رای آورد فرد متفاوتی از دوران انتخابات شد ما این تفاوتها را میبینیم. البته حتماً روحانی به دنبال توفیق بیشتر خودش است. روحانی میداند دولت بعدی قاعدتا دولت اعتدال گرایی نخواهد بود. چون اصلاحطلبها دو دوره به ایشان کمک کردهاند و اگر بتوانند موانع جدی را بردارند میتوانند دولت بعدی را تشکیل دهند.
اصلاحطلبان قصد دارند در انتخابات بعدی با موازنه ای که با حاکمیت ایجاد خواهند کرد کاندیدای خودشان را داشته باشند. طبیعتاً آقای روحانی هم در انتخابات بعدی دِینی که بر گردن اصلاحطلبان در دو انتخابات قبلی دارد را باید ادا کند. ولی اگر بخواهد خود روحانی به تنهایی وارد انتخابات آینده شود توفیقی نخواهد داشت.
* اگر این عملکرد روحانی ادامه پیدا کند چه قدر احتمال دارد که دولت آینده از اصولگرایان باشد؟
** فضای سیاسی ایران فعلاً دو قطبی است و چالش اصلی هنوز بین اصولگراها و اصلاحطلبها است. مشخص است که اصلاحطلبان بیشترین رأی را حتی جدا از رایهای آقای روحانی دارند، حداکثر رأی اصولگرایان در انتخابات 96 بود که 16 میلیون شد. در حالی که اصلاحطلبان بین 25 تا 30 میلیون رای دارند بنابراین این رای برای دولت بعدی بدون آسیب است و این جریان مصمم تر خواهند بود که این سبد رأی را به سمت کسی سوق دهند که اصلاحطلب باشد.
اما در اینجا آقای روحانی ممکن است این فکر را داشته باشد که مانند آقایهاشمی که در پایان دوره خود به سمت تشکیل دولتی همسو با خود بود، در کنار اصلاحطلبها دولت خودش را تشکیل دهد. تصور میکنم در این صورت در خوشبینانه ترین حالت وضعیتی بهتر از آقای رئیسی پیدا نخواهد کرد.
این مشکل در همه دورهها و در هر انتخاباتی وجود دارد اما میزان آن بستگی به کنش دولتها و میزان امیدواری جامعه دارد. حتی در رفراندوم جمهوری اسلامیکه امام فرمود بین حق و باطل یکی را انتخاب کنید باز یک عده ای نیامدند. در آن سال 98 درصد واجدان شرایط به جمهوری اسلامیرای دادند نه 98 درصد کسانی که میتوانستند رای بدهند. در همان زمان هم ظاهراً آمار از 60 درصد بالاتر نبود. من حتی به رغم افزایش آرای خاکستری توفیق را در انتخابات بعد ازآن اصولگراها نمیدانم اما رقابت جدی تر خواهد شد؛ چون ما دیگر پشتوانههاشمیرا نداریم و تنها آقای خاتمیرا داریم. جریان اصلاحطلبی در انتخابات بعدی عریان تر، چابک تر و البته تنها تر خواهد بود.
* برخی از شخصیتهای اصلاحطلب عنوان کردهاند که در دور بعدی با روحانی ائتلاف نمیکنند حالا که نوبت حمایت روحانی از اصلاحطلبها است چرا چنین موضعی اتخاذ میشود؟
** من اشاره کردم که حالا دیگر نوبت پاس گل روحانی است و انتخابات بعدی وقت آن است که آقای روحانی دین خودش را به حمایتکنندگان خود ادا کند. عدم ائتلاف هم که از سوی بعضی از شخصیتها مطرح میشود به این معنا است که ما دیگر پل نمیشویم تا دولت بعدی دولت غیر اصلاحطلب باشد. این آخرین دولت اعتدالی است و دولت بعدی اصلاحطلب است. این معنایش این نیست که اگر آقای روحانی بخواهد دین خودش را ادا کند ما او را پس بزنیم، بلکه به این معنا است که اصلاحطلبان نقش خود را در دو انتخابات قبل تکرار نخواهند کرد.
هر چند آقای روحانی در بستن کابینه هم از این مسیر دور شد. به عنوان مثال خروج حجتالاسلام والمسلمین مجید انصاری از دولت هیچ توجیهی نداشت آقای انصاری عضو خبرگان رهبری، دو دوره نماینده مجلس، سه دوره معاون رئیس جمهور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و از یکی از مهرههای خلاق مجمع و انقلاب اسلامی است. به نظر من حداقل اگر قرار بود آقای انصاری جابه جا شود به جای ایشان یک چهره اصلاحطلب و هم وزن وی باید جای ایشان مینشست؛ نه این که به کلی حذف شود.
http://www.mardomsalari.net/4464/page/8/26424
ش.د9603196