(روزنامه مردم سالاري – 1396/08/16 – شماره 4458 – صفحه 8)
** به نظر من عربستان سعودی با اقداماتی از این دست در حال یک پوست اندازی برای تحولی مهم در آینده این کشور و البته منطقه است. زیرا این اقدامات را نمیتوان از تحولات میدانی خارج از عربستان منفک و جدا دانست. به واسطه دخالت ریاض در برخی از بحرانهای منطقه ای یقینا سمت و سوی تحولات میدانی بر مسائل داخلی این کشور نیز اثرگذار خواهد بود. لذا قطعا برآیند پرونده یمن، قطر، عراق، سوریه، بحرین، ایران، لبنان و اسرائیل میتواند سمت و سوی تحولات داخلی عربستان را هم تعیین کند. زیرا حداقل در طول 4 سال گذشته ریاض هزینههای مالی و سیاسی فراوانی برای تک تک این پروندهها پرداخته است اما علی رغم صرف هزینههای هنگفت تا کنون عربستان در هیچ کدام از این پروندهها به نتیجه روشنی دست نیافته است. مثلا در پرونده یمن، ریاض به واشنگتن قول خاتمه بحران را در کمتر از 6 ماه داد اما در طول بیش از 2 سال درگیری با یمن هنوز عربستان نتوانسته پیروزیهایی هر چند نسبی را در یمن به دست آورد و به طریق اولی در سوریه و عرا ق که اصلا با شکست کامل مواجه شده است.
در همین راستا نیز بعد از باز پس گیری عرسال شکست ریاض در پرونده لبنان هم رقم خورد. لذا اگر شما 24 ساعت قبل از تحولات داخلی عربستان شاهد استعفای حریری در ریاض هستید باید آن را واکنش ریاض به این تحولات دانست. البته که هنوز از مشخصات و جزئیات این استعفا خبر چندانی در دست نیست و حتی به روشنی مشخص نیست آیا اساسا سعد حریری اکنون در عربستان در محاصره و بازداشت است یا آزاد در این کشور حضور دارد، چرا که برخی منابع از حصر او خبر داده اند و سوالات بسیاری که هنوز پاسخ روشنی برای آن نیست. منتهی در خصوص مسائل داخلی عربستان، درگیر شدن و بازداشت این تعداد از مقامات، شاهزادگان و ثروتمندان بزرگ عربستان در تاریخ این کشور بی سابقه بوده است.
نکته جالبی که باید گفت این است که از منابعی از داخل خاک عربستان لیست شاهزادگان و مقامات سعودی بازداشت شده را دریافت کرده ام که در سربرگ آن نوشته شده «الخونة الوطنی» (خائنین به میهن) که در میان افرادی که اتهام خیانت به کشور به آنها وارد شده شخصتهایی مهمیچون «ولید بن طلال»، «متعب بن عبدالله» و غیره وجود دارد که این مساله نشان از جدیت ریاض برای انجام اقداماتی از این دست دارد. چنانی که برخی معتقدند استعفای رفیق حریری به نوعی اعلان جنگ ریاض در منطقه است و در همین راستا و در بستر این تحولات من بر این باورم که در چند هفته آینده اتفاقات مهم و تحولات سرنوشت سازی در منطقه خاورمیانه روی خواهد داد که عربستان با چنین اقداماتی در حال بسترسازی و زمینه سازی این اتفاقات است. البته که همزمان با این اقدامت در داخل در این خصوص در حال هماهنگی با تل آویو و واشنگتن هم است.
* اما بهانه و دلیل بازداشت این تعداد از سران و شاهزادههای عربستانی، مبارزه با فساد مالی و اداری عنوان شده است که در این راستا ملک سلمان پسرش محمد بن سلمان را مسوول تشکیل کمیته مبارزه با فساد کرده است؛ در بستر این نکات آیا اساسا به بهانه مبارزه با فساد میتوان شخصیتهای مهم سیاسی و اقتصادی مانند ولید بن طلال بن عبدالعزیز (برادرزاده پادشاه عربستان)، متعب بن عبدالله بن عبدالعزیز (وزیر گارد ملی) و شاهزاده «ترکی بن عبدالله بن عبدالعزیز»، امیر سابق ریاض را بازداشت و دادگاهی کرد. از سوی دیگر این بهانه و دلیل تا چه اندازه میتواند توجیه کننده رفتارهای محمد بن سلمان و ملک سلمان باشد؟ آیا به واسطه این حجم از دستگیری ما باید شاهد ایجاد انشقاق در بدنه سیاسی عربستان و خاندان آل سعود و تشکیل جبهه اوپوزسیون باشیم یا فضای سیاسی داخلی عربستان به قدری سنگین خواهد شد که کسی جرات تقابل را نخواهد داشت؟
** اولا حضور و رسیدن محمد بن سلمان در یک روند خارج از عرف به جایگاه ولیعهدی انجام گرفت. او ابتدا ولی ولیعهد بود که چنین پستی در عربستان اساسا تعریف نشده است و بعد هم در یک جابه جایی قدرت با کنار زدن محمد بن نایف رسما ولیعهد عربستان شد. لذا دلیل رفتار عجیب ریاض که میتوان گفت در تاریخ سیاسی این کشور بی سابقه بوده است را باید محمد بن سلمانی دانست که به دلیل سن کم (31 سال) و عدم تحربه کافی در اداره امور کشور، عربستان را به نوعی تشتت داخلی کشانده است. به بیان دیگر عطش قدرت محمد بن سلمان را میتوان ریشه این تحولات و اقدامات عجیب و در عین حال بی سابقه دانست. به گونه ای که حتی این احتمال وجود دارد که در زمان حیات ملک سلمان پسرش محمد بن سلمان به پادشاهی عربستان برسد. هر چند این رفتارها به نوعی عجیب و بی سابقه قلمداد میشود اما نشانههایی از یک برنامه ریزی و استراتژی در آن به چشم میخورد، چرا که این رفتارهای محمد بن سلمان نوعی دوپارگی را نشان میدهد.
از یک سو به دنبال ایجاد فاصله با بدنه سیاسی شاهزادگان، شخصیتها و مقامات دولتی سابق و کنونی است و به موازات آن به دنبال نزدیکی با افکار عمومیعربستان است که البته این احتمال وجود دارد به دلیل جبهه گیری برخی امرا و شاهزادگان سعودی محمد بن سلمان با شتاب بیشتری در چند وقت اخیر به سوی افکار عمومیعربستان گرایش پیدا کند. چنان که کمتر از یک ماه پیش نزدیک به 15 نفر از روحانیون و وعاظ وهابی عربستان نیز دستگیر شده اند و در مرحله دوم محمد بن سلمان و پدرش روی شاهزادگان و مقامات عربستان تمرکز کرده اند. لذا در سایه این دستگیریها محمد بن سلمان به نوعی نمایش همراهی با مردم را در سر دارد و با شعار مبارزه با فساد به دنبال دستگیری منتقدین و مخالفین خود است که البته با این برنامه به دو هدف عمده خود میرسد؛ ابتدا با توجیهی مناسب مخالفین خود را از صحنه کنار زده و از سوی دیگر به عنوان چهره ای مبارز علیه فساد در میان افکار عمومیعربستان نشان داده میشود که این مساله موجب افزایش محبوبیت او در افکار عمومیعربستان خواهد شد.
محمد بن سلمان در این مسیر به قدری مصمم است که حتی «ولید بن طلال» یکی از مهمترین وزنههای سیاسی – اقتصادی عربستان را به جرم فساد بازداشت کرده است و از انجام آن هم ابایی ندارد. همین امر برای مردم عربستانی که وضع اقتصادی چندان مناسبی ندارند بسیار مهم است و میتواند تا حد چشمگیری باعث بالا رفتن محبوبیت محمد بن سلمان در میان افکار عمومیشود. این اقدام یک صفحه جدید در تاریخ تحولات داخلی عربستان سعودی است و میتواند تداعی کننده یک انقلاب نرم باشد. زیرا این دست از اقدامات یک زمینه سازی برای مرحله بعدی تحولات در منطقه خاورمیانه است و عربستان در آینده به شکل جدی شاهد حوادثی مهم و اساسی خواهد بود.
* در راستای سند2030 واشنگتن حمایت خود را از عربستان مشروط به تحولات جدی در جامعه و حوزه مدنی این کشور از حقوق زنان تا مسائل مربوط به آموزش کرده است که ما در تقریبا یک ماه گذشته شاهد آزادیهای مدنی به اندازه کل تاریخ عربستان بوده ایم. نکته اینجاست که نماینده ایجاد این جامعه باز و اعطای آزادیهای مدنی محمد بن سلمان معرفی شده است و در این راستا بارها تک همسر بودن او و مبارزه با چند همسری را به عنوان یک شاخص و نقطه تمایز او با سایر شاهزادگان اعلام کرده اند. این مسائل در کنار نکته شما مبنی بر افزایش محبوبیت و مقبولیت عمومیبه واسطه مبارزه با فساد آیا عربستان میتواند به معنای ایجاد حکومتی با پشتوانه مردمیبرای شکل دهی اقداماتی مهم در منطقه باشد؟
** دقیقا همین گونه است. به موازات نکات یاد شده محمد بن سلمان به دنبال یک پادشاهی موجه و مورد قبول عموم برای انجام اقدامات خود است تا قدرت افکار عمومیداخلی را پشت سر خود داشته باشد. به اعتقاد من عربستان سعودی با چنین زمینه سازیهایی در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدنی از مبارزه با فساد گرفته تا اعطای آزادی به زنان و تحول در نظام آموزشی عربستان به دنبال کسب وجهه ای در میان افکار عمومیعربستان است تا با خیالی آسوده از داخل جامعه عربستان سودای تحولات منطقه ای را در سر بپروراند.
لذا چنانی که گفتم این اقدامات و تحولات را میتوان نوعی انقلاب نرم در عربستان دانست. هوشمندی برنامه ریزان این انقلاب این است که با حضور یک پادشاه جوان به دنبال الگوسازی مناسب در میان افراد و قشر جوان عربستانی نیز هستند که این مساله هم برای جامعه داخل عربستان و هم برای کسب وجهه جهانی و حمایت عرصه بین الملل از ریاض و حکومت جدید محمد بن سلمان بسیار مهم است و از سوی دیگر میتواند به عنوان پوشش و سرپوشی بر اقدامات غیر قانونی محمد بن سلمان به کار رود. اقداماتی که از تنش آفرینی در سوریه و عراق تا بحرین و یمن را شامل میشود.
* اما در فاصله کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری میلادی و در بستر نکاتی که شما به آن اشاره کردید، سال 2018 را آبستن چه حوادثی برای ریاض و خاورمیانه میدانید، به خصوص که شما اشاره داشتید تحولات داخلی عربستان در حکم زمینه چینی و بسترسازی برای اقدامات مهم این کشور در منطقه است؟
** ابتدا به ساکن باید گفت که منطقه خاورمیانه همواره یک منطقه بحرانی و آشوب زده بوده است. البته بحران و آشوب در چند سال اخیر با پررنگ شدن تروریسم و مناقشات دیگر پررنگ شد. در راستای نکته شما این اقدامات عربستان بسترسازی برای تحولات مهم خاورمیانه است. به گونهای که برخی معتقدند استعفای حریری را باید یک اعلان جنگ در منطقه دانست که میتواند تحولات و بحرانهایی را هم برای حزبالله و هم برای کل لبنان داشته باشد.
چرا که این احتمال میرود با افزایش مشکلات حزبالله و لبنان، ریاض درصدد تضعیف این نیروی مقاومت برای یک رویارویی تمام عیار از جانب اسرائیل یا هر بازیگر منطقه ای و فرامنطقه ای باشد. بنابراین در بستر این بحرانها و ناامنیها برای سال 2018 احتمالا شاهد سه سناریو خواهیم بود؛ سناریو اول، تداوم و استمرار ناامنی در منطقه خاورمیانه برای سال آتی میلادی است که این استمرار به معنای سوء استفاده واشنگتن و سایر بازیگران از منطقه است. البته این سوء استفادهها قطعا نه به نفع منطقه خاورمیانه است و نه به نفع خود این بازیگران، چرا که اکنون ما شاهدیم که در سایه تداوم ناامنی طی چند سال گذشته موج تروریسم به اروپا و آمریکا رسیده است و هر از گاهی خبر یک واقعه تروریستی در آن مناطق مخابره میشود. در این فضا و با تداوم بحران هم اقتصاد و هم امنیت و سیاست و نیز سایر مباحث کشورها در عرصه بینالملل تحت الشعاع قرار گرفته است که این مساله میتواند کل جهان و به ویژه خاورمیانه را تحت تاثیر قرار دهد.
در چنین حالتی یا خاورمیانه این سوء استفاده سایر بازیگران را خواهد پذیرفت یا خیر. در صورت عدم پذیرش این سوء استفادهها مخصوصا از جانب جریان مقاومت، وضعیت خاورمیانه بغرنج تر و پیچیده تر از شرایط کنونی خواهد شد، چرا که بازیگران فرامنطقه ای با حمایت عربستان برنامههای خود را برای به چالش کشیدن مقاومت خواهند داشت. سناریوی دوم، سناریوی گفت وگو است. در این سناریو تحولات منطقه ای سبب خواهد شد تا کشورهای خاورمیانه برای برون رفت از تاثیرات سوء تحولات تنها راه را در مذاکره و گفت و گو ببینند. لذا در این سناریو خاورمیانه به سمت کاهش بحران و تنش پیش خواهد رفت. البته شرایط میدانی خاورمیانه و سمت و سوی تحولات به هیچ وجه نشانی از روی دادن این سناریو برای سال 2018 ندارد. سناریوی سوم، سناریوی جنگ است. در این حالت ابتدا ما باید شاهد یک جنگ تمام عیار در خاورمیانه باشیم و پس از تغییر نقشه سیاسی، صلح و مذاکره به خاورمیانه پیشنهاد میشود.
اکنون در بستر استعفای حریری که نوعی حالت ناامنی را در لبنان به وجود آورده و میتواند به معنای اعلان جنگ به لبنان و منطقه تلقی شود، افزایش احتمال روی دادن سناریوی سوم را در سال آینده میلادی تقویت میکند؛ حال این که این جنگ به صورت نیابتی خواهد بود یا مستقیم، بستگی به شرایط و تحولات منطقه در آینده دارد. لذا بعد از مساله برجام و عدم تایید آن از سوی ترامپ، تهدید سپاه، تحریم حزبالله، استعفای حریری، بازداشت سران و شاهزادگان عربستانی و نیز بحث پرتاب موشک یمن به ریاض برای اولین بار در کنار سایر تحولات میدانی سوریه و عراق سبب شده تا خاورمیانه آبستن یک بحران و آشوب جدید باشد. برای مثال شرایط لبنان قبل از استعفای حریری به طور کلی متفاوت از شرایط بعد از آن است و باید استعفای حریری را نقطه عطفی در این تحولات دید. لذا شاید در هفتههای آینده شاهد حوادثی غیر مترقبه در خاورمیانه باشیم .
* به فاصله کمتر از 24 ساعت از آزادی قائم در عراق و دیرالزور در سوریه شاهد استعفای حریری بوده ایم و پس از 24 ساعت از استعفای حریری شاهد تحولات سریع و درعین حال رادیکال در بدنه سیاسی داخلی عربستان با دستگیری بیش از 40 نفر از شاهزادگان و مقامات عربستان بوده ایم. آیا باید ریشه این تحولات تقریبا 72 ساعت گذشته را در باز پس گیری آخرین مناطق تحت سیطره داعش در عراق و سوریه دانست که اگر شهر بوکمال هم از سیطره داعش خارج شود، آخرین کلونی تروریسم قبل از پایان سال جاری میلادی از بین خواهد رفت؟
** بله ریشه تحولات را باید در مباحث و واقعیتهای منطقه ای در مبارزه با تروریسم دید. البته قطعا نباید مساله را ساده بررسی کرد. یقینا با بازپس گیری قائم و دیرالزور و حتی حل مساله بوکمال باز هم مبارزه با تروریسم در دوران پساداعش ادامه خواهد داشت. من قبل از آزادسازی موصل بارها گفته بودم که تحولات منطقه پس از آزادسازی موصل بسیار پیچیده تر خواهد شد و این پیچیدگی نه برای عراق بلکه برای کل منطقه خاورمیانه خواهد بود. اکنون مرحله بعد از موصل و دیرالزور به معنای آغاز فصل پساداعش است که به حضور تروریسم در حوزه امنیتی منجر میشود و این مساله (باز پس گیری قائم و دیرالزور) را نباید افزایش امنیت در منطقه تلقی کرد، چرا که داعش در این شرایط از فاز حضور گسترده نظامیاکنون به فاز امنیتی رفته است.
باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق ایالات متحده در اظهار نظرهای خود مبارزه با داعش و نابودی آن در عراق و سوریه را یک پروسه 20 ساله عنوان کرده بود. اما در سایه ائتلاف جبهه مقاومت و همراهی روسیه و بعد ترکیه این پروسه 20 ساله در کمتر از 4 سال به پایان خود نزدیک میشود. ولی این مساله نباید به خطای تحلیلی بینجامد، چرا که داعش اکنون در فاز امنیتی میتواند به همان اندازه حضور گسترده نظامی، مخرب و تهدید کننده امنیت منطقه باشد، خصوصا که اسرائیل در یکی دو سال اخیر نقش پررنگ تری را بعد از حضور ترامپ برای خود متصور است.
زمانی که سعد حریری استعفا داد تنها اسرائیل از این اقدام استقبال کرد و این مساله به معنای توجه و حساسیت تل آویو به منطقه است. اکنون با فشار اسرائیل بر ترامپ است که ما شاهد تحریمهای کنگره و کاخ سفید علیه سپاه و حزب الله هستیم و این تفاقات جزء استراتژی و برنامه عربستان، آمریکا و اسرائیل برای آینده تحولات خاورمیانه است. فلذا باید تمام این تحولات از استعفای حریری تا دستگیریهای اخیر عربستان، پرتاب موشک از یمن به عربستان، تحریم سپاه، فشار بر حزبالله و... را در یک چارچوب دید. بنابراین باید ریشه این اتفاقات را در قدرت گیری جریان مقاومت پس از پیروزیهای اخیر در قائم و دیرالزور قلمداد کرد. به خصوص که منطقه بوکمال میتواند عرصه تقابلات جدی برای همه بازیگران باشد.
http://www.mardomsalari.net/4458/page/8/25884
ش.د9603200