(روزنامه جوان ـ 1396/08/20 ـ شماره 5234 ـ صفحه 2)
شکست و سقوط نظم لیبرال سرمایهداری غربی، بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر در نظام بینالملل در حال وقوع است. امریکا به عنوان پرچمدار و رهبر نظام سلطه و مدعی نظم نوین جهانی، دچار ضعف مفرط شده و به سرعت غیر قابل باور در حال از دست دادن مولفههای قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک و... است. از سوی دیگر جهان، شاهد ظهور قدرتهای جدیدی در آسیا است که اغلب رویکردی تجدیدنظرطلبانه به نظم امریکایی و نفی قواعد و هنجارهای آن داشته و درصدد ایجاد نظمی جدید در سطح جهان و اثرگذاری و پررنگ کردن سهم و نقش خود در نظم آینده جهان هستند هرچند هنوز سخن گفتن از سناریوهای احتمالی برای نظم جهانی آینده زود به نظر میرسد اما با قاطعیت میتوان گفت در نظم جهانی آینده، دولتها و قدرتهای شرقی و آسیایی جای قدرتهای غربی را خواهند گرفت و غرب و امریکا در نظم آینده نقش و جایگاه قابل اعتنایی نخواهند داشت.
بر این اساس پیشبینی میشود که ساختار نظام بینالمللی و سازمان ملل متحد نیز دچار تحول بنیادین شده و ساختاری جدید مبتنی بر مؤلفههای جدید قدرت اداره جهان را عهدهدار شود.
سؤال جدی این است که سهم انقلاب اسلامی و مکتب حضرت امام خمینی سلامالله علیه در جهان آینده چقدر خواهد بود، در حالیکه آنچه تحت عنوان تغییر در ساختار و کانونهای قدرت از آن یاد میشود، بیشک محصول و میوه شجره طیبهای است که بهدست و تدبیر امام راحل پس از ۱۵ سال در سال ۱۴۰۰ غرس شد. پیدایش انقلاب اسلامی در ایران و در منطقه غرب آسیا با اعلام رسمی مقابله با هژمون ابرقدرتهای بزرگ شرق و غرب بهویژه امریکای جهانخوار همراه بود: «هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران بهپا خیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن بهخواست خداوند قادر قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.» (۱۵ شهریور ۱۳۶۰ صحیفه نور جلد ۱۵) و امروز جهان بشریت شاهد تحقق پیشبینی و غریو آن عزیز سفرکرده است که با عزمی راسخ و ارادهای پولادین و الهی فرمودند: «من با اطمینان میگویم که اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند».
در چهلمین سال عمر پربرکت نظام مقدس جمهوری اسلامی شاهد تحولات عمیق و سریع در سطح جهان، بهویژه در غرب آسیا هستیم که با سرعت وصفناپذیر افول امپراتوری نظام سلطه در غرب به رهبری شیطان بزرگ امریکا را نوید میدهد. امروز نه تنها امریکا دیگر یک ابرقدرت هژمون نیست بلکه در باتلاق مشکلات داخلی و خارجی خود در حال غرق شدن است و سیاستگذاران و رهبران پنهان امریکا برای نجات از باتلاقی که خود مسبب آن بودهاند مجبور به خلق و انتصاب یک ابله دیوانه و اجرای کمدی جدید بینظمی امریکایی در جهان شده و ترامپ، دونکیشوتوار برای بازگشت به هژمون امریکایی به در و دیوار میزند اما به غرق شدن سریعتر امریکا کمک میکند. این دیدگاه نه یک شعار تبلیغاتی از سوی مخالفان امریکا بلکه یک حقیقت روشن و انکارناپذیر است که صاحبنظران بسیاری در داخل و خارج از امریکا بدان اذعان و تأکید دارند. امروز افسانه شکستناپذیری نظام سلطه در غرب (متشکل از امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی) شکست خورده و توسط مستضعفان جهان و مبارزان بیوطن در غزه و... به سخره گرفته میشود. امروز اغلب اندیشمندان و صاحبنظران جهان بهعیان مرگ نظام سلطه را فریاد میکنند:
۱- جان ایکنبری، استاد روابط بینالملل دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۴ در مقاله «آینده نظم جهانی لیبرال» در مجله «فارین افرز» ضمن اذعان به افول قدرت امریکا از پیدایش قدرتهای نوظهور شرقی سخن گفته است.
۲- گیدون راشمن، تحلیلگر مطرح امریکایی بر این باور است که امریکا باید به فکر جلوگیری از سقوط و تجزیه قریبالوقوع خود باشد.
۳- میشل کاکس، استاد روابط بینالملل امریکایی معتقد است قرن ۲۱، قرن جایگزینی قدرتهای «بریکس» (Brics) بهجای قدرتهای غربی است
۴- آلفرد مککوی، مورخ امریکایی معتقد است سناریوی مرگ امریکا تا سال ۲۰۲۵ تکمیل خواهد شد.
افراد و مؤسسات دیگری نظیر «نوام چامسکی»، «مؤسسه بروکینگز»، «ویلیام نورمن گریچ»، «استفان کوهن» و «فرید زکریا» از این حقیقت جبری به زبانها و بیانهای مختلف سخن گفتهاند. آنچه در این راستا حائز اهمیت ویژه است این است که در شرایطی که قدرتهای نوظهور در حال بهرهبرداری و برنامهریزی برای چیدن میوه شجره طیبهای هستند که توسط انقلاب اسلامی ایران به جهانیان عرضه شدهاست، کارگزاران و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران نسبت به برنامهریزی برای تعیین سهم ما در نظم آینده جهان غافل و بیتفاوت هستند و این در حالی است که «مهندسی ۵ مرحلهای انقلاب اسلامی»، «سیره امام راحل»، «نص قانون اساسی»، «فرهنگ و باورهای شیعی»، «رسالت و دكترین انقلاب اسلامی»، «سیاستهای کلی نظام در بعد جهانی»، «سیره عملی حضرت امام خامنهای» و... همه و همه بر بیشترین سهم در نظم آینده جهان برای انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی بهعنوان مقدمه ظهور، تأکید و تصریح دارند.
واقعیت این است که مردم بهعنوان صاحبان اصلی انقلاب اسلامی بیشترین نقش را در اضمحلال هژمون نظام سلطه داشته و پاها را بر زمین میخکوب کرده و سرها را به خدا عاریت داده و شجاعانه در عمق استراتژیک جمهوری اسلامی بر قلب محور «شرک و کفر و الحاد» و مثلث «عبری غربی عربی» یورش برده و حججی گونه تشکیل خاورمیانه جدید امریکایی را به سخره گرفته و با تقدیم جان خود آهنگ مرگ نظام سلطه را تسریع کرده و هماینک نیز در اربعین عمر انقلاب اسلامی، مسیر اربعینی حرم تا حرم (نجف تا کربلا) را پیموده و گوش بهفرمان رهبر و مراد دلها منتظر اجرای اوامر معظمله هستند اما بیتردید دیپلماسی فعلی نظام به هیچ وجه با این انتظارات همسو نبوده و بر اساس الگوهای فرسوده و دیکته شده نظام مهندسی شده غرب، صرفاً در میدان دفاع از منافع کشور مشغولند!
نتیجه اینکه وقت آناست که با یک انقلاب در عرصه دیپلماسی کشور شاهد ظهور و بروز «دیپلماسی تراز اسلام انقلابی» باشیم بهگونهای که بتوانند ضمن اعاده و بازگشت به ادبیات حضرت امام راحل، برای کسب بیشترین سهم در مهندسی نظم آینده جهان برنامهریزی کنند.
ش.د9603295