هرمزگان >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۱  ، 
کد خبر : ۳۰۷۲۳۲
وضعیت محور مقاومت در آینده منطقه:

از دشمن مشترک تا نقاط مشترک

محور مقاومت در پیدا کردن ارزش های مشترک که غالبا جنبه دینی و ایدئولوژیک داشته کاملا موفق بوده است و به جرات می توان گفت که پیروزی های به وجود آمده کنونی ناشی از نگاه « ارزش محور» بوده است ولی در مورد « نقاط مشترک» که می توان آنرا برخواسته از عوامل فرهنگی ، زبانی و سنتی دانست کار زیادی صورت نگرفته است و اگر غفلت نماییم این روزنه می تواند به شکافی بزرگ و گسلی فعال تبدیل گردد.
پایگاه بصیرت / استان هرمزگان/حسین حسینی نژاد

ظهور قدرتی شوم و برساخته از اندیشه ای تنگ و تاریک که موجی از خشونت، جنایت، سرهای بریده و اعدام های دسته جمعی را به همراه خود داشت ، شرایطی را به وجود آورد تا تصویر داعش به مثابه دشمن مشترک انسانیت در منطقه تجلی یابد. از آنجا که معمولا دشمن مشترک برای یک ملت ، گروه و یا تمدن و فرهنگ، همراهی، وحدت و همدلی به دنبال می آورد، داعش که در ابتدا برای مردم بخش بزرگی از منطقه غرب آسیا به یک کابوس سیاه تبدیل شده بود ناخواسته زمینه فراموشی بسیاری از اختلافات گذشته و ایجاد انسجام و همبستگی درونی در میان گروه های مختلف را فراهم آورد و تبدیل به عاملی وحدت زا برای جبهه مقاومت شد. شاید اگر ظهور وحشیانه داعش نبود محور مقاومت به این سرعت نمی توانست به چنین قوام و قدرتی کم نظیر در منطقه دست یابد. جبهه ای پدید آمده از بر هم کنش معنادار ترکیبی از قومیت ها ، ملیت ها و مذاهب گوناگون که  پهنه ای وسیع از سرزمین های عراق و سوریه را در صحنه مبارزه علیه داعش در نوردید و قدرتی را به وجود آورد که امروزه در ادبیات سیاسی از آن به محور مقاومت یاد می شود. قدرتی تازه مکشوف و نوظهور که در حال و آینده  می تواند بر بسیاری از روندها و رویه ها تاثیر گذارد و بسیاری از معادلات و مناسبات را در صحنه منطقه بازیگردان باشد. اما اینک با افول داعش و خاموشی چراغ ساختار دولت اسلامی سوالی که وجود دارد این است که در غیاب دشمن مشترک و در پسا داعش ادامه کار محور مقاومت بر چه مبنایی خواهد بود؟

در پاسخ باید گفت هر چند داعش قدرت و موجودیت خود را از دست داده و از اهمیت سابق برخوردار نیست اما برای محور مقاومت داعش تنها نماد و بخشی از ظلم و تجاوز محسوب می شد نه همه آن. بنا بر همین نگاه در قاموس مقاومت ، مبارزه با ظلم پایانی ندارد و تا ظالم و مظلوم وجود دارد دشمن مشترک انسانیت نیز وجود خواهد داشت و فقط تجلی این ظلم و نحوه مبارزه با آن در طول زمان متفاوت خواهد بود . به علاوه شکست داعش برای محور مقاومت به معنی شکستن گوشه ای از هیمنه پوشالی امریکا و اسراییل بود و  اینک هدف نهایی محو اسراییل و آزادی فلسطین است . با این همه باید توجه کرد که سقوط داعش یعنی سقوط دشمنی ملموس، نزدیک، خطرناک و وحشی که جنگیدن با او عامل انگیزشی حرکت های بسیاری از رزمندگانی بود که ارزش ها ، خانواده ، منافع و سرزمین خود را در مقابل خطر جدی حس می کردند و اینک طبیعتا آن انگیزه به صورت پتانسیل اولیه و قوی گذشته دیگر شاید وجود نداشته باشد . بعلاوه ضرورت بازسازی ، ادامه حیات ، عافیت طلبی و خستگی از جنگ طولانی و یا حتی انتخاب روش های دیگر مبارزه و اعتقاد به تغییرات از فاز نظامی به فازهای دیگر همه و همه ممکن است بر ادامه حرکت محور مقاومت تاثیر گذار باشد بنابراین نمی توان نبود داعش را بی اثر و بی اهمیت تلقی کرد.

ابن خلدون با پیدا کردن ارتباط میان حضور یک دشمن مشترک با تداوم عصبیت و انسجام و هم بستگی گروهی نشان می دهد که قدرت ها و عصبیت های نوظهور تا زمانی که در حال تاختن و مبارزه علیه دشمن مشترک هستند ، منسجم اند ، اما بعد از تحکیم قدرت و فروپاشی دشمن مشترک ، شکاف های پیشین و خفته مجددا دهان باز می کنند و دامنه اختلافات مجددا بالا خواهد گرفت نمونه تاریخی اثبات این مدعا  را شاید بتوان در دوران معاصر در قضیه تجاوز و اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی سابق به خوبی دید . شوروی با این اقدام (لشکرکشی به افغانستان) به دشمن مشترک همه گروه ها ، سازمان ها و جنبش های جهادی افغانی با سلیقه ها ، حلقه های مذهبی ، فرقه ای ، قومی و نژادی مختلف تبدیل شده بود که همگی علیه این هدف سلبی یعنی حذف دشمن مشترک به انسجام و وحدت رسیده بودند.  وجود دشمنی مشترک شوروی متجاوز همه این تشکل ها را به یکدیگر پیوند داده بود اما به محض بیرون رفتن ارتش سرخ ، نیروهای افغانستانی دچار تفرقه ، تشتت و چند راهی شدند و هر یک طرح بدیل خود را برای کسب قدرت ارائه کرد . گروه های سازمان یافته ششگانه مستقر در پاکستان با پیشاورنشینان بدون مشورت و هماهنگی با گروه ها و احزاب هشتگانه شیعی مستقر در ایران و سایر مجاهدین افغانی اقدام به تشکیل دولت موقت کردند . در میان گروههای سنی مذهب یعنی جمعیت اسلامی تاجیک نژاد به رهبری احمد شاه مسعود و حزب اسلامی به رهبری حکمت یار پشتون نژاد اختلاف نظر جدی به وجود آمد و هر یک راهی مستقل در پیش گرفتند . بنابراین بعد از یک دهه مبارزه علیه اشغالگران و پس از یک دهه اتحاد این احزاب جهادی بر مبنای دشمن مشترک ، با خروج دشمن مشترک موزاییک انسجام و پیوستگی سازمان های جهادی افغانی از بین رفت و این بار غیبت دشمن مشترک هویت آنان را متزلزل کرد و بحران هویت آنان را دچار چالش عملی کرد. بنابراین می توان گفت که تنها با تکیه بر وجود یک دشمن مشترک نمی توان انتظار ادامه وحدت و انسجام یک مجموعه را تا ابد داشت زیرا بلافاصله بعد از عبور از دشمن مشترک و یا در غیاب و ضعف و خلا وجودی دشمن ، موضوع اهمیت خود را از دست خواهد داد و هویت سازمان یافته جدید دچار تهدید جدی خواهد شد و ممکن است به راحتی و با سرعت  نیروهای به هم پیوسته را به نیروهای از هم گسیخته تبدیل نماید . این تهدید به گونه ای است که بسیاری از استراتژیست ها دائما در حال باز طراحی دشمنانی هستند تا عاملی وحدت زا برای جوامع خود به وجود آورند  حتی اگر این دشمنان آن گونه که وانمود می شود تهدید محسوب نگردند اما صرف احساس و تصور وجود یک دشمن می تواند موثر باشد . با این وجود در حال حاضر برای محور مقاومت مهم تر از دشمن مشترک، جنبه های مشترک است . از این پس و در ادامه راه عامل وحدت آفرین محور مقاومت را باید در تکیه بر اشتراکات جستجو کرد زیرا وجود دشمن مشترک هر چند شرط لازم برای یک ضدیت سازی و غیریت سازی و عامل یک انسجام و همبستگی است اما شرط کافی برای دوام و بقا نخواهد بود . جایگزین و الترناتیو اصلی برای بقاء و قوام که می-تواند به جای دشمن مشترک بنشیند تکیه بر « نقاط مشترک » ، « منافع مشترک» و « ارزش های مشترک » است.

آن گونه که پیداست محور مقاومت در پیدا کردن ارزش های مشترک که غالبا جنبه دینی و ایدئولوژیک داشته کاملا موفق بوده است و به جرات می توان گفت که پیروزی های به وجود آمده کنونی نیز ناشی از همین نوع نگاه « ارزش محور» بوده است ولی در مورد « نقاط مشترک» که می توان آنرا برخواسته از عوامل فرهنگی ، زبانی  و سنتی دانست کار زیادی صورت نگرفته است و اگر غفلت نماییم این  روزنه  می تواند به شکافی بزرگ و گسلی فعال تبدیل گردد خصوصا اینکه دمیدن در تنور اختلافات قومی و   زنده کردن داغ های عربی - عجمی ، کردی- فارسی و ... از دیر باز هنر شوم استعمارگران در سرزمین های اسلامی بوده است با اهمیت تر از نقاط مشترک ، منافع مشترک است . موضوعی که در گنجینه دولت و بخش های متولی اقتصاد به محاق فراموشی سپرده شده است  . منافع مشترک منوط به عمل و فکر اقتصادی است . سرمایه گذاری مشترک ، بازار مشترک ، پول مشترک و هر آن چیزی که وابستگی اقتصادی و درهم تنیدگی منافع را به همراه دارد . تاکنون نگاه « منفعت محور» حرکت محور مقاومت و  نگاه « ارزش محور»آنرا را نکوهش کرده است و هماره عملکرد آن با دید تردید نگریسته است و امروز که به مدد محور مقاومت آورده ای عظیم و دستاوردی کم نظیر نصیب جمهوری اسلامی شده است باز هم پای نگاه « منفعت محور» لنگ مانده است و مردان بیزینس و تکنوکرات های اقتصادی که چندی پیش تئوری های اشتراک منافع را با فونت درشت مشق می کردند مات و مبهوت مانده و در یافتن و ایجاد اشتراکات فریاد زده دیروز ناکام مانده اند و سهم ما از کیک اقتصاد در کشورهای حوزه مقاومت همانند دستاوردهای قبلی تقریبا هیچ است و  اینجا است که احساس می شود خانه برخی از اندیشه ها و اندیشمندان از پای بست ویران است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات