(روزنامه مردمسالاري ـ 1396/04/07 ـ شماره 4349 ـ صفحه 7)
* آیتالله بهشتی خود قربانی تفکرات تروریستی، حذفی و افراطی بود و بارها قبل از اینکه به شهادت برسد، مورد ترور شخصیتی قرار گرفته بود و اتهامات زیادی به ایشان زده ميشد. با وجود این وضعیت، ایشان هرگز از این انگها نهراسید و علیه افراط و تفریط مبارزه ميکرد. نوع نگاه و رویکرد او با دیگر علما چه تفاوتی داشت؟
** درباره همه عالمان دینی نميتوان قضاوتی یکسان داشت. اما بسیاری از علما معمولا از اینکه وارد میدانهایی شوند که شأن و منزلت شان در مخاطره قرار بگیرد، پرهیز میکنند. برای شهید بهشتی پاسداشت از حق، همیشه از پاسداشت شخص خودش مهمتر بود. در آثار ایشان مکررا این حق مداری به چشم میخورد؛ البته در زندگی اجتماعیشان هم همین طور بوده است. برای ایشان حفظ اعتدال در منش و روش زندگی هم یک معیار و اصل تخطی ناپذیر بود. البته نباید اعتدال را با بیعملی، محافظهکاری و به تعبیر خود شهید بهشتی «صلح کلی» بودن اشتباه کرد. هر کس موضع روشنی داشته باشد و به قول معروف «خاکشیرمزاج» نباشد، طبیعتا دوستان و دشمنانی خواهد داشت. شهید بهشتی در این رابطه به جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی اعتقاد داشت. با این همه، طبیعی است که اصولی بودن، برخی را دلخور ميکند. در عالم سیاست و اجتماع هم از ماکیاولی گری که این روزها با نقاب عملگرایی، ضدیت با تندروی و ضدیت با آرمانگرایی سخت رایج شده است به شدت پرهیز داشت. بدیهی است که این منش و روش، دشمنی و حسادت بسیاری را برانگیزد. شهید بهشتی قربانی التقاط از یک سو و تحجر از سوی دیگر شد.
* برخی از اساتید معتقدند پادزهر مقابله با تفکر داعش بسط اندیشههای شهید بهشتی است، شهید بهشتی نسبت به افراط و تفریط در جامعه اسلاميچه نگاهی داشت؟
** ببینید، آنچه تفکر افراط گرایی همراه با خشونت ورزی را پدید ميآورد، به رسمیت نشناختن تنوع و تعدد الگوهای زیستی در جامعه بشری است. اگر کسی فکر کند که اولا فقط من درست فکر ميکنم و فقط شیوه زندگی من بر حق است، طبیعتا دیگران را در گمراهی ميبیند. حالا اگر احساس مسوولیت هم کند، سعی خواهد کرد به هر قیمتی شده دیگران را به راه راست، با خوانشی که او از آن دارد، بکشاند. شهید بهشتی صراحتا از ضدیت مفهوم «دیکتاتوری صلحا» با انسان شناسی اسلام و فلسفه خلقت سخن میگوید. یعنی حتی اگر کسی فرد صالحی هم باشد و بخواهد با اعمال زور انسانها را به بهشت ببرد، به تعبیر شهید بهشتی، جایگاه انسان در نظام آفرینش را نفهمیده است. از دیدگاه ایشان، چنین نگاهی به انسان وهن آمیز است.
انسان موجودی انتخابگر است که باید آگاهانه و آزادانه دست به انتخاب بزند و برای همین است که در قبال اختیاری که به او داده شده، مسوول است. حال ممکن است به راه خیر برود یا به راه شر. هرچه مانع از اعمال انتخابگری آزادانه آدميبشود، خلاف هدف آفرینش اوست، میخواهد نظام تعلیم و تربیت باشد، ميخواهد خانواده باشد، ميخواهد حکومت باشد، ميخواهد ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باشد.
بر این اساس است که ميگوییم فهم و ترویج انسان شناسی قرآنی شهید بهشتی، ميتواند راه را بر سلطه تفکری که به انسان بهشت را نشان ميدهد اما عملا او را به جهنميخانمانسوز رهبری ميکند ببندد.
* باتوجه به اندیشه شهید بهشتی، نقش انسان دیندار در جامعه امروز برای مبارزه با افکار افراطی و حذفی چطور تعریف ميشود؟
** مهمترین حربه انسان مؤمن در این راه، آگاهی بخشی است. این همان معنای واقعی اصل مهم و حیاتی جامعه اسلاميیعنی امر به معروف و نهی از منکر است. در این راه، تا آنجا که ميشود، باید با برخورد انسانی و اخلاقی، افراط گرایان را متوجه خطایشان کرد. یادمان نرود که آنها هم انسان هستند و دغدغهمند، منتها راه را اشتباه ميروند. باید به آنها فهماند که خداوند اراده کرده است این تنوع و تکثر در جامعه بشری وجود داشته باشد و اساسا این که دنیا میدان آزمایش بشر است به همین خاطر است. باید به آنها فهماند که نامدارا گری، راه را برهمزیستی مسالمت آمیز الگوهای زیستی متنوع ميبندد و زمینه را برای هرج و مرج فراهم ميکند. اسلام در درجه اول دین محبت و صلح است، نه خشونتورزی. هوشیاری یکایک افراد جامعه در این زمینه، شرط ضمانت حفظ صلح و امنیت و سلامت اجتماعی است. در این راه باید بر حفظ حقوق انسانی که مورد تأیید آیین اسلام هم هست تلاش جدی کرد؛ البته حقطلبیگاه هزینههای سنگینی هم در پی دارد.
* در زمان حیات شهید بهشتی هم ایشان با گروهی مانند منافقین مواجه بودند و به نوعی اندیشههای افراطی داشتند آیا ميتوان عملکرد منافقین در آن زمان را با تفکر داعش در دنیای امروز مقایسه کرد؟ اصلا قیاس این دو گروه تا چه اندازه درست است؟
** همان طور که عرض کردم، نقطه آغاز این انحرافات این است که به جای آن که افراد با حق سنجیده شوند، حق با افراد سنجیده ميشوند. یعنی یک سازمان، یک نهاد، یک قشر اجتماعی و گاه یک فرد، ميگوید تنها کسی که راه سعادت بشر را یافته، من هستم و خیل گمراهان را باید به هر وسیلهای به راه آورد. به همین خاطر است در این طرز فکر، هدف وسیله را توجیه میکند. در این نگرش، برای رسیدن به هدف ميتوان دروغ گفت، ميتوان تهمت زد، میتوان از شبیه سازی تاریخی استفاده کرد، ميتوان ترور شخصیتی کرد، ميتوان دشنام داد، ميتوان اسرار زندگی خصوصی افراد را بر ملا کرد، ميتوان شکنجه کرد، ميتوان بدون دلیل بازداشت کرد، ميتوان ترور شخصیتی کرد و ميتوان دست به ترور فیزیکی زد. از این لحاظ، منش و روش برخاسته از تفکر تمامیت خواهانه منافقین با داعش از یک سرچشمه ميتراود.
http://www.mardomsalari.net/4349/page/7/16045
ش.د9603355