(روزنامه اطلاعات – 1396/09/04 – شماره 26875 – صفحه 12)
بازي دو سر باخت بارزاني
مقدمه: همه پرسي و اميد به آن در اقليم کردستان عراق خيلي زودتر از آنکه به آن فکر مي شد بر باد رفت. بارزاني با نوعي لجبازي و بدون مشورت گروههاي مختلف کردي و بستن گوش خود، مواضع و رويکرد ديگر کشورها را ناديده گرفت و در نهايت همه چيز را باخت. کرکوک شهري نفتخيز و مهم که پس از هجوم داعش به عراق و رهايي آن به دست نيروهاي پيشمرگه افتاده بود، وزن نيروهاي کردي را مشخص و اختلافات آنها آشکار کرد. اين شهر مهم با پيشروي نيروهاي عراقي بهدست دولت مرکزي افتاد و پس از آن بارزاني قافيه را باخت و آرزوهاي خود را بر باد رفته ديد. اکنون فضاي جديدي بر عراق ميتواند حکمفرما باشد. بارزاني ديگر کاريزما و قدرت گذشته را نخواهد داشت و کردستان عراق از وجود رهبري با تجربه در خلا خواهد بود. طالباني زودتر از آنکه آمال کردها را بر باد رفته ببيند، دنيا را ترک کرد و بارزاني نيز قمار خود را باخته است. او با نامه به پارلمان اقليم اختيارات خود را واگذار کرد و اکنون بايد ديد چه روندي براي آينده آن رقم خواهد خورد. در اين باره خبرآنلاين با سعيد ساسانيان کارشناس مسائل خاورميانه گفت و گو کرده که از نظر مي گذرانيد.
* ارزيابي شما از روند تحولات اقليم کردستان چگونه است؟ قابل پيش بيني بود که رويکرد بارزاني و عملکرد او مي تواند چنين فضايي را پيش آورد؟
** اينکه برخي سياستمداران کرد به صورت عمومي و بارزاني به صورت خاص، از فقدان يک نگاه بلندمدت و راهبردي رنج ميبرند، گزارهاي است که پيش از اين از سوي برخي مطرح شده بود. به نظر ميرسد اکنون اين گزاره به طور عيني به اثبات رسيده است.همهپرسي استقلال اقليم کردستان عراق که با مخالفتهاي داخلي (اقليم و عراق)، منطقهاي و فرامنطقهاي همراه بود، با اصرارهاي لجاجتگونه بارزاني و همراهانش صورت گرفت و عملا نهتنها دستاوردي براي کردها نداشت که حتي باعث شد کرکوک هم از نفوذ اقليم خارج شود. وضعيت حتي از اين هم براي آنها بدتر شد و عملا نيروهاي نظامي عراق به آلتون کوپري که حدود 50 کيلومتري اربيل است هم رسيدند. بارزاني که در پي تثبيت مرزهاي 2014 اقليم بود، نه تنها مرزهاي 2013 را هم از دست داد که به مرزهاي 2003 بازگشت.
* دليل اين نبود نگاه استرتژيک و بلند مدت در رهبري کردي در چه بود؟
** اين موضوع وجود داشت و اين گزاره که برخي رهبران کرد از فقدان نگاه راهبردي رنج ميبرند، اين بار با شدت به اثبات رسيد. بخشي از اين مساله را بايد در فقدان منابع و مولفههاي قدرتساز دانست که امري ساختاري است. اما بخشي از اين وضعيت را هم بايد در کار نابلدي برخي رهبران کردي همچون بارزاني دانست که يک بازي را به اميد دستاوردهاي بيشتر آغاز ميکند اما با عدم برآورد رفتار ديگران، عملا نهتنها دستاوردي کسب نميکند که داشتههايش را هم از دست ميدهد. البته داشتههايي که نسبتي با قانون اساسي نداشتند.
* اکنون که موضوع تقسيم اختيارات بارزاني مطرح شده چه آينده اي براي او و اقليم متصور است؟
** بارزاني به چند دليل ديگر نمي تواند مقتدر باشد از جمله؛- مشروعيت قانوني او که از تابستان 2015 مخدوش شده - رقباي داخلي اش پس از تحولات کرکوک تقويت شدهاند- تهران، آنکارا و بغداد ديگر به هيچ وجه به او اعتماد ندارند- احتمالا حضورش در قدرت با منافع و سياستهاي آمريکا مانند گذشته سازگار نيست
* حزب دمکرات مي تواند فضاي موجود را تلطيف کند و روند جديدي شکل دهد؟
** حزب دموکرات براي ماندگاري در رأس قدرت در اقليم با مشکلات جدياي روبروست. البته واقعيت اين است که آراء سنتي اين حزب همچنان قابل تامل است اما اگر اتحاديه ميهني (جناح خانواده مرحوم طالباني) و گوران و جماعت اسلامي در عرصه قدرت، ولو به شکل تاکتيکي به هم نزديکتر شوند، واقعا کار پارتي سخت خواهد شد.
با اين وجود، بارزاني طي سالهاي اخير نشان داده براي ماندن در قدرت، گزينهاي نيست که بهراحتي قابل حذف باشد. او با وجود تمديد شيخوخيتي مدت رياستش از 2013 تا 2015 که بنا بود ديگر به هيچوجه تمديد نشود، عملا باز هم تا همين الان رئيس باقي ماند! لذا او دستکم در اين سالها به خوبي آموخته که چگونه بازي کند تا قدرت از دست پارتي خارج نشود، حتي اگر خودش رئيس نشود. بر همين اساس نبايد در ارزيابي تاثير تحولات کرکوک و همهپرسي بر آينده قدرت پارتي در اقليم، شتابزده عمل کرد. اگرچه همانطور که گفته شد، بارزاني و ساير شخصيتهاي کرد عموما فاقد يک نگاه راهبردي بلندمدت هستند اما در يارگيريهاي مقطعي و انعطافهاي تاکتيکي، تجارب زيادي دارند.
* ميانجيگري ايران در بحران کردستان عراق کليدي است
** رضا سيمبر کارشناس مسائل منطقه اي در گفت و گو با خبرآنلاين روندهاي پيش روي اربيل و بغداد را پس از چند هفته از گذشت همهپرسي استقلال مورد بررسي قرار داده است.
همه پرسي استقلال اقليم کردستان آنچنان که در ابتدا نشان ميداد براي رهبران اقليم ساده و مطابق ميل پيش نرفت. آنها شايد همه چيز را همه پرسي مي ديدند و روندهاي بعد از آن را به حساب نمي آوردند. اما طبق آنچه پس از روزهاي همه پرسي مي بينيم، روزهاي بحراني و متشنجي براي اقليم و منطقه پيشرو بوده است. مناطق مناقشه برانگيز چون کرکوک و باز پس گيري آن توسط دولت مرکزي عراق باعث شد فضاي جديدي براي اربيل- بغداد پيش آيد. آيا درگيري و تنش در اين مناطق مي تواند به تنش و ناآرامي بينجامد؟ چه روندهايي در روزهاي آينده براي اقليم شاهد خواهيم بود.در اين باره خبرآنلاين با رضا سيمبر کارشناس مسائل منطقهاي گفتوگو کرده که از نظر ميگذرانيد:
* هر بحراني در ابتدا داراي بعد غافلگيري است که باعث ميشود بازيگران از تصميم دقيق در موضوع ناتوان بمانند. به نظر ميرسد روزهاي ابتدايي بحران اقليم کردستان گذشته است. پس از چند هفته از گذشت همه پرسي چگونه مي توان به آن نگاه کرد؟
** بحث جدايي اقليم کردستان عراق از عراق پيامدهاي منفي که براي خود عراق و مردم عراق دارد بيشترين متغير تاثيرگذار در اين مسئله است و همچنين در سطح منطقه اي عوارض بسيار مختلفي را خواهد داشت. اول اينکه اين استقلال خواهي و جدايي طلبي مي تواند قابل سرايت و تسري به ساير کشورهاي منطقه باشد. از جهت متغيرهايي که عمق بيشتري در قضيه دارند، بايد بيشتر موضوع را داراي اهميت ببينيم. محيط قضيه جايي است که بازيگران خارجي، فرامنطقهاي و بويژه آمريکاييها و از اين طرف هم دولت اسرائيل خواهان واگرايي و تفرقه اين منطقه هستند و اين پازل براي اينها با جدايي اقليم کردستان شروع خواهد شد.
حق تعيين سرنوشت و خودگرداني دو امر متفاوت هستند. دو امرخودگرداني با حق تعيين سرنوشت متفاوت اند و حقوق بين الملل حق تعيين سرنوشت را پذيرفته و نه جدايي را. دولت فعلي عراق يک دولت يکپارچه است و اگر قسمتي از آن اعلام جدايي کند برخلاف موازين حقوق بين الملل است.همان بحثي که الان به طور موازي در بحث کاتالونياي اسپانيا هم مطرح است. متغير سومي که بايد در نظر گرفت، تاکيد بر اين است که به هر حال خود دولت عراق با توجه به اين رخدادها بايد به دنبال تقويت دولت با حکمروايي خوب باشد و تلاش کند که جمعيت خودش را به شکل خودي و غيرخودي محسوب نکند، بلکه به دنبال تامين حقوق شهروندي و تساوي حقوق ملتها، قوميتها و گروهها را باشد. البته دولت عراق قدمهاي خوبي را در اين زمينه برداشته ولي بايد آسيب شناسي بيشتري داشته باشد و اين مکانيزم وپروسه را تقويت کند.
* پس از موضوع بازپسگيري کرکوک از سوي دولت به نظر ميرسد که اقليم و بارزاني در شوک فرو رفته اند. به نظرتان حرکت بعدي آنها چه خواهد بود؟
** اکنون در اين کشاکش با توجه به سوال مطرح شده به نظر ميرسد که رهبران اقليم منتظر عکسالعملها هستند تا بعد بتوانند تصميم گيري کنند. طرح و موضوعي را مطرح کرده اند ولي اينکه چقدر بتوانند اين موضوع را جا بيندازند به مسئله زمان احتياج دارد. ولي قطعا هرگونه تصميم گيري عجولانه که توسط اقليم کردستان انجام شود هم پيامدهاي سنگيني را براي خود منطقه خواهد داشت و هم براي مردم عراق و هم براي کردهاي کردستان. هرگونه تصميم گيري بايد با متانت، تدبير و تمشيت انجام شود و دولت بغداد هم حق خودش مي داند که روي منابع نفتي خودش که درواقع جزو پارامترهاي اقتصادي و قدرتي و ملي اش است، مانور دهد و آنها را مال خود بداند و تصاحب کند که اين اتفاق در اين روزها رخ مي دهد.
* مسير مذاکره براي بغداد- اربيل مي تواند هموار شود؟ کشورهاي ديگر مي توانند کمکي در اين باره دهند؟
** بهترين راه، راه مذاکره است و ميانجيگري دولت ايران و ديپلماسي در اين زمينه مي تواند بسيار موثر باشد که بتوانيم از طريق سازش و ميانجي گري کاري کنيم که بحران به پيچيدگيهاي بيش از اين منتهي نشود. در حال حاضر يک علائم قبل از بحران را در تحولات عراق مي بينيم که هرچه زودتر بايد جلوي آن گرفته شود که به خون و خونريزي و بحران برخورد نظامي منتهي نشود. اين به نفع ما، به نفع عراق و به نفع ملتهاي منطقه و خود کردهاي کردستان عراق و منطقه اربيل خواهد بود. راه حل نظامي کارساز نيست و طرفهاي مقابل بايد اين را مدنظر داشته باشند.همانطور که گفتم در محيط منطقه هم عواملي هستند که مي خواهند به نفع منافع ملي خودشان از اين قضيه سوءاستفاده کرده و عمل کنند. نقش ميانجيگرايانه ايران با توجه به سابقه خوبي که جمهوري اسلامي در عراق بعد از صدام داشته ميتواند موثر باشد.
* به نظرتان باتوجه به اينکه هم آقاي ظريف در تشييع جنازه آقاي طالباني شرکت کرد و هم خبر سفر سردار سليماني به عراق و اقليم را داشتيم، آيا ايران به اين رويکرد رسيده که جدا از ترکيه و ديگران نقش آفريني کند؟
** ايران به هر حال مي تواند نقش کليدي در اين جريان داشته باشد. کشورهاي منطقه نيز بايد از ديپلماسي ما و سياست خارجي ما براي رفع بحران استقبال کنند و اگر ترکها هم در اين زمينه مساعي و مشارکت داشته باشند به هرحال اشکالي ندارد و مذاکرات مي تواند با حضور ترکها هم به نقطه ثباتي برسد. اين تصميم و توصيه اي است که در زمينه ديپلماسي مي توان به کار برد. چون ما با ترکها در اين زمينه منافع مشترکي در زمينه امنيتي و دفاعي داريم ولي مسلما اعتقاد دارم که جمهوري اسلامي ايران با پيشينه اي که دارد و نقش بيطرفانهاي که در معادلات منطقهاي داشته و همچنين اينکه برگ برنده در بسياري از جبههها با جمهوري اسلامي است و ايران به عنوان يک قدرت منطقهاي مطرح است، قطعا ميانجيگري ما بسيار موثرتر خواهد بود.
اين را از ياد نبريم که به هر حال ما هم مراودات زيادي را هم با دولت بغداد و هم با اربيل داريم و بسياري از مراودات تجاري و صادراتي و اقتصادي مان با اين منطقه است پس يک نيم نگاهي هم بايد به منافع اقتصادي داشته باشيم، اما ترکها در اين زمينه با چالشهاي متفاوتي مواجه هستند و نقش ميانجيگري آنها به اندازه ما موثر نيست.
بخصوص نقش دوگانهاي که ترکها در زمينه سوريه داشتند و بحثهايي که درمورد ترکها و بحرانهاي سوريه در قبال داعش وجود داشته بسياري از مسائل وجود دارد که حل نشده باقي مانده و پرونده شان باز است. اما در مورد جمهوري اسلامي ايران احساس ميکنم که اين پرونده هم براي کردها و هم براي دولت بغداد شفاف تر است و بنابراين موضع ميانجيگرايانه و سازش طلبانه ما بين دو طرف موثرتر خواهد بود.
ش.د9603871