(روزنامه جوان - 1396/07/23 - شماره 5212 - صفحه 5)
رفتار ايالاتمتحده طي 48 ساعت اخير با جمهوري اسلامي ايران سابقهاي به اندازه تاريخ انقلاب اسلامي دارد و شبيه آنچه امروز دونالد ترامپ در قبال ايران صورت ميدهد را تمام رؤساي جمهور آمريكا از جيمي كارتر، رونالد ريگان، جرج بوش پدر، بيل كلينتون، جرج بوش پسر تا باراك اوباما به شكل ديگري در مواجهه با كشورمان انجام دادهاند و همواره ايران طي اين سالها متهم به حمايت از تروريسم، نقض حقوق بشر، دخالت در امور ساير كشورها و نقض امنيت پايدار منطقهاي و بينالمللي شده است.
با وجود اختلاف تاكتيكهايي كه در تمام دولتهاي ايالات متحده در دوران پس از انقلاب اسلامي در رويارويي با ايران وجود دارد، اما بايد به ياد آورد كه اظهارات ضدايراني دونالد ترامپ در تمام سالهاي گذشته و گاهي با ادبيات متفاوت عنوان شده است و رويكرد غيرانساني دولتهاي آمريكا در قبال جامعه ايراني نمايانگر و البته اثباتكننده اين مسئله است كه سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال آمريكا منطبق بر واقعيتهاي صحنه بينالملل، همگام با منطق درايت و عقلانيت و تأمينكننده منافع ملي كشور بوده است.
اينكه جرياني تلاش داشته و دارد «استكبارستيزي نظام و مقابله با سياستهاي ضدايراني ايالات متحده» را نقطه مقابل منافع ملي انگارهسازي كند، خلاف واقع بوده و نشاني از اعتبار نداشته است، به طوريكه محور مشترك اقدامات و فعاليتهاي دولتهاي آمريكا در 40 سال گذشته از مؤلفههايي مانند «تحريمهاي ضدانساني عليه جامعه ايران» پيروي كرده است؛ گزارهاي كه به خوبي نشاندهنده ناتواني آمريكا در مواجهه با انقلاب اسلامي است، به اين معنا كه صدها تئوري و طرح آمريكاييها براي فروپاشي جمهوري اسلامي ايران طي سالهاي پس از انقلاب اسلامي بدون نتيجه بوده و تنها ابزار غيركارآمد اين كشور «تحريم توأم با گستاخي» است.
«تحريم توأم با گستاخي» نقطه مشترك تمام رؤسايجمهور آمريكاست كه با بازخواني بخشي از اين تئوري در طول سالهاي گذشته ميتوان به ناكارآمدي آن رسيد و بر اساس محك تجربه عنوان كرد، چنانچه در چهار سال آينده دولت يازدهم به توان و ظرفيتهاي دروني كشور توجه كرده و از توسعه برونزا دوري كند، تحريمهاي شكلگرفته در دولت دونالد ترامپ نيز مانند گذشته كماثر خواهد ماند.
«اهداف و رفتار ضدايراني» ترامپ با ساير رؤساي جمهوري آمريكا قابل تفكيك و تمايز نيست
نكته ديگري كه با بازخواني بخش كوتاهي از نوع مقابله دولتهاي آمريكا با جمهوري اسلامي ايران ميتوان به آن رسيد اين مسئله است كه نبايد ميان دولت ترامپ و ساير دولتهاي اين كشور به لحاظ «اهداف و رفتار ضدايراني» تفكيك و تمايز قائل شد و وجه تمايز ترامپ با رؤسايجمهور قبلي آمريكا تنها در نوع بيان و لفاظيهاي ضدايراني نه در نوع استراتژي يا راهبردي است كه گعدههاي تصميمگيري و تصميمسازي در اين كشور عليه ايران ساماندهي ميكنند، كمااينكه دولت كارتر سياستهايي خصمانه بر ضدايران از جمله حمايت توأم با تقويت گروههاي تجزيهطلب، قطع كامل روابط سياسي، تحريم نفت ايران، تحريك رژيم بعث صدام براي حمله نظامي به ايران و كمكهاي همهجانبه براي پيروزي عراق در جنگ، بلوكه كردن اموال و آغاز تحريمهاي اقتصادي وضع كرد، به طوريكه آمريكا در سال1359در واكنش به گروگانگيري سفارت آمريكا، قرارداد فروش صدها ميليون دلار تجهيزات نظامي را كه در زمان محمدرضا پهلوي به امضا رسيده بود لغو و فروش تجهيزات نظامي به كشورمان را غيرقانوني عنوان كرد و همچنين 12 ميليون دلار داراييهاي دولت ايران در آمريكا را مصادره و تمامي مناسبات ديپلماتيك خود را با ايران قطع كرد.
دولت ريگان نيز كه در دوره جنگ ايران با عراق بر سر كار آمد تحركات گستردهاي را جهت منعفروش تجهيزات نظامي به ايران سامان داد؛ اقدامي كه ميتوانست ايران را به يك كشور شكست خورده در جنگ تبديل كند. دولت ريگان همچنين جمهوري اسلامي ايران را در ليست كشورهاي حامي تروريسم قرار داد آن هم به بهانه بمبگذاري در نيروگاه نظامي آمريكا در لبنان كه 241 كشته بر جاي گذاشت؛ براساس اين اقدام صادرات و فروش تمامي تجهيزات نظامي به ايران ممنوع ميشود و تمامي كمكهاي مالي به كشورمان (از جمله مخالفت با اعطاي وام توسط بانك جهاني) مورد لحاظ قرار ميگيرد. حضور جرج بوش پدر در رأس قوه مجريه آمريكا با آغاز دوره بازسازي و بهبود روابط اقتصادي و سياسي بين ايران و اتحاديه اروپا همراه شد. با اين حال دور تازهاي از تحريمهاي ضدايراني با هدف مهار ايران ذيل نظم نوين جهاني به اجرا درآمد و تصويب قانون «منع گسترش تجهيزات نظامي ايران و عراق» در سال 1992 با هدف تنگ كردن حلقه تحريم اقتصادي ايران از جمله آن است.
در دوره بيل كلينتون ايران بار ديگر متهم به حمايت از تروريسم بينالمللي و مخالفت با صلح خاورميانه شده و به همين دليل شركتهاي آمريكايي از مشاركت در توسعه صنعت نفت ايران منع و سال1996 تمامي مبادلات اقتصادي با كشورمان قطع ميشود.
همچنين در سال دوم دولت سازندگي دولت كلينتون با انتشار دستورالعمل اجرايي12957، اكثر معاملات تجاري با ايران و سرمايهگذاري در اين كشور را ممنوع كرده و مهمتر از آن قانون داماتو را به مرحله اجرا ميگذارد؛ قانوني كه براساس آن شركتهاي غيرآمريكايي كه فناوري صنعت نفت را در اختيار ايران ميگذارند، دچار محدوديتهاي جدي و فراگير ميشوند.
قانون داماتو بعداً متحول شده و در قالب قانون مجازات ايران و ليبي در 14 مرداد 1375در كنگره آمريكا تصويب و سپس به امضاي كلينتون ميرسد كه براساس آن دولت آمريكا موظف ميشود هر شركت خارجي را كه بيشتر از20 ميليون دلار در صنعت نفت ايران سرمايهگذاري كند، تحريم و مجازات كند، البته داماتو تحول يافته در سال1380 و دو بار در دو دولت بوش و دولت اوباما تمديد شد.
كلينتون همچنين با وضع قانون «مبارزه با تروريسم و مجازات مرگ» كه براساس آن هرگونه مبادلات مالي با ايران تحريم و از كمكهاي مالي به كشورهايي كه به ايران تجهيزات و خدمات نظامي ارائه ميدادند جلوگيري ميشد به اجرا رساند و پس از آن در سال1997 طي بخشنامه13059 صادرات به كشورهايي را كه قصد صدور مجدد كالاهاي مزبور به ايران دارند مورد توجه قرار داد. در دوران جورج بوش تحريم اقتصادي ضدايراني شدت بيشتري به خود گرفت كه به عنوان نمونه ميتوان به قانون «منع گسترش قوه نظامي ايران» اشاره كرد كه طي آن يك شركت كرهاي و دو شركت چيني به دليل فروش قطعات سلاحهاي موشكي و شيميايي به كشورمان مورد تحريم قرار گرفتند.
براساس اسناد موجود، باراك اوباما يكي از رؤسايجمهوري است كه بيشترين تلاش را براي تحريمهاي چندبعدي عليه ايران صورت داد كه مهمترين آن وضع چند قطعنامه ضدايراني عليه ايران و اجراي دهها قانون ضدايراني است كه هر كدام به بهانههاي مختلف حقوق بشري، تروريسم و موشكي وضع شده است، به عنوان نمونه در اين دوره قوانيني تحتعنوان «اختيارات دفاع ملي» در سال۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ به تصويب رسيده است كه هدف آن ايجاد محدوديت بر بخشهاي مالي ايران بود، از جمله آنكه بانكهاي خارجي را تهديد ميكند كه در صورت خريد يا فروش «نفت يا فرآوردههاي نفتي» از ايران يا به ايران، از ارتباط با سيستم مالي آمريكا محروم خواهند شد، از اينرو بر تراكنشهاي نفتي ايران و منبع درآمد جمهوري اسلامي بسيار تأثيرگذار است.
آنچه مبرهن است اينكه دشمنيهاي آمريكا و رفتارها و اقدامات غيرانساني اين كشور عليه جامعه ايراني را نبايد مختص يك دوره خاص دانست، آن هم به اين دليل كه دونالد ترامپ ادبيات گستاخانهاي عليه جامعه ايراني دارد بلكه بايد دشمنيهاي دامنهدار و گسترده ايالات متحده را مانند پازلي دانست كه هر كدام از قطعات تكميلكننده آن را يكي از رؤسايجمهور اين كشور به فراخور روحيه و ادبيات خود دراختيار دارند و بهزعم خود تلاش ميكنند بعد از گذشت يك دوره بلندمدت اين پازل را تكميل كنند؛ پازلي كه طرح روي آن فروپاشي ايران است.
تمام اينها در حالي است كه تجربه برگرفته از مراوده با آمريكاييها نمايانگر ثبات و استمرار دشمنيها با جامعه ايراني است كه رهبري از آن اينگونه تعبير ميكنند: «باذنالله از مذاكرات ضرر نميكنيم بلكه تجربهاي در اختيار ملت قرار ميگيرد كه مثل تجربه تعليق موقت غنيسازي در سالهاي ۸۲ و۸۳ ظرفيت فكري و تحليلي مردم را بالا خواهد برد.»
ش.د9603149