تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۳  ، 
کد خبر : ۳۰۸۱۴۸
بحران‌ها در شرایط موازنه وحشت چگونه حل می‌شوند؟

آمریکا در حال چرخش از جنگ سخت به جنگ نرم با اسلام

پایگاه بصیرت / سبحان محقق

(روزنامه كيهان – 1396/06/02 – شماره 21705 – صفحه 8)

از جمله عوامل وقوع نزاع‌های بین‌المللی، انباشت بحران‌های مزمن و به مرحله انفجار رسیدن شرایط است. اگر از این منظر به تاریخ نگاه کنیم، می‌بینیم که تاریخ شامل یکسری روندها و وقایع است. منظور از روندها همان مرحله شکل‌گیری و انباشت بحران است و منظور از وقایع نیز در اینجا، جنگ است.

بر اساس نگرش فوق، می‌توان بسیاری از دوران‌های تاریخی را تحلیل و تفسیر کرد و نویسنده قصد دارد بر همین اساس، به سراغ تحولات جاری جهان برود و به نظر وی، چیزی که شرایط کنونی را از دیگر شرایط و مقاطع تاریخی متمایز می‌کند، وجود سلاح‌های غیرمتعارف است. این سلاح‌ها میان طرف‌های مواجهه، موازنه وحشت می‌آفریند و هیچ کدام از طرفین جرئت آغاز جنگ را ندارند. اما اینکه شرایط فوق به کجا می‌انجامد در متن مطلب حاضر پی می‌گیریم.

شرایط جهانی اکنون، شرایط خاصی است؛ همه چیز برای یک نبرد بزرگ که در اینجا نام آن را «نبرد پوست‌اندازی» می‌گذاریم، آماده است، ولی نبردی درنمی‌گیرد. جهان فعلی جهان آکنده از بحران است، اما این جهان نمی‌تواند با جنگیدن، خود را سبک کند و طرحی نو دراندازد. البته شاید در اینجا این سوال مطرح شود که مگر ما اکنون در سوریه، لیبی، عراق، یمن و افغانستان شاهد جنگ نیستیم؟ چرا، هستیم. ولی این جنگ، جنگی نیست که مد نظر ماست. این جنگ‌ها(به استثنای یمن) داخلی هستند و میان دولت‌ها و گروه‌هایی که «تروریستی» خوانده می‌شوند،‌ جریان دارند.

علاوه بر آن، جنگ میان دولت‌های فاقد سلاح هسته‌ای و یا جنگ‌های نیابتی هم مد نظر نیستند. دعواهای موجود، برای کل جامعه جهانی خطرناک محسوب نمی‌شوند و البته در پوست‌اندازی نحوه آرایش قدرت در جهان هم، نقش حاشیه‌ای و نازلی دارند.

جنگی که بتواند همه چیز را عوض کند و مثلا، نظام یک قطبی را دوقطبی کند و یا ابرقدرتی را به زیر بکشد، رخ نمی‌دهد، چرا؟

در اینجا ما درصدد پاسخ به همین سوال هستیم و علاوه بر آن، می‌خواهیم به این پرسش نیز پاسخ دهیم که در صورت به وقوع نپیوستن جنگ‌های سخت و بزرگ، چه وضعیتی به وجود می‌آید؟

علل فرار از جنگ بزرگ

در بحران شش ساله سوریه، غربی‌ها تصور نمی‌کردند که روسیه در جبهه مقابل آنها قرار گیرد. ورود ایران و مقاومت به سوریه، اوضاع را برای آمریکا و متحدانش سخت کرده بود، ولی ورود روسیه با توجه به اینکه سلاح هسته‌ای در اختیار دارد، شرایط را حساس کرد. آمریکایی‌ها و حتی روس‌ها تلاش می‌کردند و می‌کنند که با یکدیگر به طور مستقیم درگیر نشوند. این دو کشور حتی در اوج خصومت‌ورزی، با هم به توافق رسیدند که حریم‌های هم را نقض نکنند و مراکز استقرار و پایگاه‌های یکدیگر را بمباران نکنند.

این حساسیت متقابل همچنان ادامه دارد و به خوبی پیداست که چه واهمه‌ای در پشت این سازوکار نهفته است.

آمریکا و روسیه به عنوان قدرت‌های نخست اتمی، از همان فردای پایان جنگ جهانی دوم(1945) تاکنون، این وحشت و هراس را نسبت به یکدیگر داشته‌اند و دارند.

در طول این مدت جنگ‌های زیادی در پنج قاره رخ داده، ولی هیچ‌گاه این دو ابرقدرت مستقیما مقابل هم قرار نگرفته‌اند و با یکدیگر نجنگیده‌اند؛ یا با کشور ثالث فاقد سلاح هسته‌ای درگیر شده‌اند، مثل آمریکا با دولت ویتنام و روسیه با دولت افغانستان و یا جنگ نیابتی راه انداخته‌اند که نبردهای میان چریک‌های مارکسیست با دیکتاتوری‌های مورد حمایت آمریکا در آمریکای لاتین مثال خوبی برای این مورد است.

موازنه وحشت

در نبردهای متعارف، معمولا طرف‌های درگیر قبل از ورود به جنگ، پیامدهای آن را در نظر می‌گیرند و اگر یکی از طرف‌ها حس کند جنگ پیامد سنگین و یا مهلکی برای او دارد، تلاش می‌کند که وارد جنگ نشود و حتی با دادن امتیاز، صلح را می‌پذیرد.

حال فرض کنیم که هر دو طرف چنین حسی را داشته باشند و بدانندکه حاصل نبرد، باخت- باخت است، آن هم در حد نابودی کامل. در چنین شرایطی، طبیعی است که طرفین از وقوع جنگ هراس داشته باشند. «موازنه وحشت» یعنی همین؛ یعنی اینکه هر دو طرف می‌دانند که هر دو به یک میزان نابود و از هستی ساقط خواهند شد. پس، از جنگ اجتناب می‌کنند.

بنابراین، یکی از عوامل بازدارنده جنگ، همین «موازنه وحشت» است. از این منظر، موازنه وحشت چیز بدی نیست، چون صلح را به ارمغان می‌آورد و جلوی جنگ را می‌گیرد. به همین خاطر، برخی اندیشمندان، طرفدار توسعه سلاح‌های هسته‌ای هستند و می‌گویند از این توسعه و رقابت، ضد آن یعنی صلح پدید می‌آید.

شرایط موجود

درحال حاضر بحران‌هایی اهمیت دارند که حل آنها و یا ظهور منازعه ازمتن آنها، جامعه جهانی را تحت تاثیر قرار دهد. ازمیان بحران‌هایی مثل روسیه - اوکراین، سوریه، فلسطین، ونزوئلا، دعوای چین و هند و هند و پاکستان، و شبه‌جزیره کره، اگر بخواهیم آنها را با معیار موازنه وحشت اولویت‌بندی کنیم، ونزوئلا در انتها و بحران‌هایی که در آنها روسیه و آمریکا مقابل هم قرار می‌گیرند، مثل سوریه و اوکراین، در ابتدا قرار دارند.

با این رده‌بندی، هرچه از قاعده هرم به سمت نوک می‌رویم، بحران غامض‌تر و حل آن نیز مشکل‌تر می‌شود، بحران ونزوئلا با سرکوب مخالفان و یا کناره‌ گرفتن «نیکلاس مادورو» به پایان می‌رسد. ولی بحران اوکراین، فلسطین و سوریه این‌گونه نیستند؛ هرگونه جابه‌جایی، می‌تواند بر کل ساختار جهانی تاثیر بگذارد. درصورتی که چین و هند اگر به خاطر اختلافات مرزی جاری، با هم وارد جنگ شوند و این جنگ به یک جنگ اتمی تبدیل شود، هرچند فاجعه بزرگی رخ می‌دهد، ولی این امید وجود دارد که آن را در درون مرزهای دوکشور و یا حداکثر در منطقه مهار کرد و جلوی آسیب‌دیدگی همه جهان را گرفت.

اما، نکته‌ای را که در اینجا و پس از طرح مباحث فوق، می‌خواهیم یادآور شویم، این است که در حوزه‌های حساسی که در راس هرم قرار دارند، خصومت‌ها به اوج رسیده و انگیزه‌ها برای جنگ‌های تمام عیار وجود دارد، ولی دیگر جنگ کلید حل مشکلات نیست و دیگر دست برتری که بتواند جنگ را آغاز کند و از پیامدهای ویرانگر آن برحذر بماند، وجود ندارد.

از جنگ سخت به جنگ نرم

جنگ سخت و نرم دو پدیده متضاد نیستند ومعمولا با هم هستند. اما به تعبیر گفتمانی، در برخی برهه‌ها این و در برهه‌های دیگر، آن یکی در مرکز وجود دارد و دیگری را به حاشیه می‌راند.

در حال حاضر که جنگ مستقیم میان آمریکا و روسیه منتفی است و جنگ‌های نبابتی ازسوی عربستان و تروریست‌های تکفیری در غرب آسیا نتیجه نداده است؛ ممکن است بحران‌های موجود، سال‌ها به عمر خود ادامه دهند. اما اتفاق جدیدی که رخ خواهد داد و ما طی سال‌های آینده شاهد آن خواهیم بود، دگردیسی جهان از جنگ سخت به جنگ نرم خواهد بود.

در شرایطی که نتوان از سلاح سخت (غیرمتعارف) در صحنه نبرد استفاده کرد و اوضاع را به نفع خود تغییر داد، به طور طبیعی دست‌ها به سمت سلاح نرم می‌روند و رسانه‌ها جای نهادهای نظامی را می‌گیرند و نویسندگان و تحلیلگران وخبرنگاران و روزنامه‌نگاران نیروهای رزمی این نبرد را تشکیل می‌دهند.

سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی

در غرب جنگ نرم بر دوش رسانه‌های اصلی و تاثیرگذار بوده و دو شبکه سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی به همراه سایر شبکه‌ها و خبرگزاری‌های اصلی، در خط مقدم این جبهه و جنگ قرار دارند.

به همین خاطر، لازم است که ابتدا نیم‌نگاهی به این شبکه‌ها بیندازیم و سپس به راهبردهای آنها توجه کنیم.

شباهت‌ها

- هر دو شبکه از رسانه‌های اصلی غرب هستند و پوشش آنها، گسترده است.

- هر دو به دولت‌ها و نظام‌های سیاسی خود وفادار هستند و سابقه خوش‌خدمتی به آنها را دارند. دست‌اندرکاران این دو شبکه با محافل سیاسی هماهنگ عمل می‌کنند. البته سی‌ان‌ان با دموکرات‌ها هماهنگ‌تر است.

- هر دو متعلق به عموزاده‌های انگلوساکسون هستند و با هم علائق و پیوندهای راهبردی دارند.

تفاوت‌ها

- دست‌اندرکاران این دو رسانه منطق هابزی (زور) و منطق ماکیاولیستی (نیرنگ) را بر منطق کانتی (اخلاق) ترجیح می‌دهند.

- برجستگی ویژه بی‌بی‌سی در گزارش‌های آن است. اما سی‌‌ان‌ان در پخش مستقیم وقایع، از آن یکی جلوتر است.

- بی‌بی‌سی بیشتر از سی‌ان‌ان، تحلیل‌محور است، نه تفسیر‌محور.

راهبردها و شاخص‌های جنگ نرم

راهبردهای جنگ نرم بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان در حوزه‌های بحرانی ذکر شده یکسان نخواهد بود؛ این راهبردها با توجه به ماهیت بحران، متفاوت هستند؛ ماهیت بحران غرب با روسیه، سیاسی و امنیتی است. این ماهیت برای ایران و غرب آسیا، سیاسی، نظامی، امنیتی و ایدئولوژیک، برای چین، اقتصادی و برای شبه‌جزیره کره، نظامی و امنیتی است.

جنگ نرم دو شبکه فوق نیز براساس همین ماهیت‌های متفاوت، در مناطق بحرانی مختلف، متفاوت می‌شود.

در میان حوزه‌های بحرانی ذکر شده، اینجا فقط به سیاست‌های آتی سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی در قبال ایران نگاهی می‌اندازیم.

جنگ نرم با ایران

راهبرد تاریخی غرب در برابر ایران از زمان صفویه تاکنون، ایجاد بی‌ثباتی بوده و این سیاست با فراز و نشیب، تداوم داشته است.

آمریکا و کشورهای اروپایی پس از انقلاب اسلامی (1357)، همین رویکرد را ادامه دادند و همان طور که گفته شد، از این پس نیز محافل رسانه‌ای و سیاسی غرب رویه خصمانه‌تری را علیه کشورمان به اجرا درمی‌آورند.

در حوزه سیاسی و اجتماعی، راهبردهایی که از این پس متوجه ایران خواهد شد و شبکه‌های بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان در قالب خبر، گزارش، مصاحبه و تحلیل و به طور هدفمند به آنها خواهند پرداخت، عبارتند از: سبک زندگی، زن، اقلیت‌ها (دینی/قومی)، بهره‌گیری از مفاهیم و زبان هدفمند (مثلا شبه‌نظامیان شیعه به جای بسیج مردمی عراق)، ناکارآمدی نظام و مسئولان در حوزه‌های محیط زیست، آثار باستانی، مواد مخدر، بیکاری، تقویت و دامن زدن به شکاف‌ها (درون نظام، نظام و جامعه، نظام و منطقه)، برجسته‌سازی اختلافات میان ایران و روسیه، اعاده حیثیت از منافقین، ترویج سکولاریسم و لیبرالیسم و برجسته کردن رقابت میان فرهنگ‌های سه‌گانه ایرانی، اسلامی و غربی در جامعه ایران.

البته، همانطور که می‌دانیم، این فرهنگ‌های سه‌گانه، هر کدام نمادهای خاص خود را دارند و سیاست دو شبکه فوق، ایجاد ذهنیتی است که این نمادها را مقابل هم ببیند.

نحوه مقابله با جنگ نرم

تمهیدات مقدماتی برای مقابله با جنگ نرم، این است که رسانه‌های خودی و نخبگان فکری باید تعریف و بازتعریفی از همه تعلق‌ها و داشته‌های خود ارائه دهند و سپس، روی آن، به تفاهم و اجماع برسند؛ باید در ارتباط با ایران باستان، تولید و توزیع ثروت و... نگاه شفافی داشته باشیم، در غیر این صورت، دشمن مانند میکروب، به دنبال محیط‌های مبهم و خاکستری است.

در حوزه‌های عملیاتی نیز راهبرد رسانه‌های داخلی باید، تطبیقی- مقایسه‌ای باشد، به عنوان مثال باید زن غربی با زن مسلمان مقایسه شود و قضاوت در مورد برتری یا فروتری این دو هم، به مخاطبان واگذار شود.

در کل، بهره‌گیری از زبان نرم و منطقی و مواجهه قطره‌چکانی، بیش از غوغاسالاری و برخورد چکشی، نتیجه‌بخش است.

جمع‌بندی

ما اکنون در شرایطی به سر می‌برم که همه از وقوع جنگ هسته ای واهمه دارند، اما، در مقابل، هیچ‌کس هم مایل نیست که از موضع خودعقب بنشیند. در این شرایط که جهان نمی‌تواند با یک جنگ دیگر، خود را از بار سنگین بحران‌های مزمن سبک کند، مسلما برای نبرد، به سمت سلاح های جایگزین گرایش پیدا می‌کند. در حال حاضر، این سلاح، چیزی جز جنگ نرم نیست و طرف‌های درگیر می‌خواهند از این طریق، به رقیب ضربه بزنند و از صحنه حذف کنند.

با توجه به منتفی شدن جنگ های بزرگ و تمام عیار و در دستور کار قرار گرفتن جنگ نرم، از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که رسانه‌های اصلی و تأثیرگذار غرب، به ویژه سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی، چه حوزه‌هایی از فرهنگ، جامعه و سیاست ایران را هدف تبلیغات خود قرار خواهند داد.

البته، این جنگ نرم مکمل دیگری هم دارد که همان، جنگ‌های مزمن منطقه‌ای و داخلی علیه تروریسم است.

http://kayhan.ir/fa/news/112158

ش.د9604170

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات