(روزنامه اعتماد ـ 1396/09/08 ـ شماره 3964 ـ صفحه 2)
او شايد در اين دوران سراسر اتهام ارتباط تشكيلاتي با احمدينژاد نداشته باشد اما گويي همچنان مقلد او در سبك و سياق افشاگري است. او «احمد شيرخان» قاضي پروندهاش را متهم كرده كه حكمي از سر خصومت شخصي صادر كرده است. خصومت شخصي كه ريشه در پرونده قاتل زنجيرهاي به نام «بيجه» دارد.
مرتضوي در اين نامه مدعي شده كه شيرخان در سال ٨٣ بازپرس پرونده «بيجه» متهم به ١٧ مورد قتل و تجاوز و آتش زدن كودكان بوده است كه با هر بار آزاد كردن بيجه شرايط را براي تكرار جرايم اين قاتل زنجيرهاي فراهم ميكرده است. اما آيا پيش از افشاگريها به سبك محمود، تاريخ ايران پس از انقلاب هيچ افشاگري به خود نديده است؟ پاسخ روشن است. ماجراي مكفارلين و مذاكره ايران در جريان جنگ تحميلي براي خريد تسهيلات از امريكا توسط يك روزنامه لبناني به نام «الشراع» در ميانه دهه ٦٠ فاش شد. يا حتي پيش از آن انتشار اسناد سفارت امريكا و شيوه تصميمگيري در مورد آنها نوعي افشاگري محسوب ميشد. انتشار نامه سعيد امامي از سوي روزنامه سلام افشاگري دهه ٧٠ و در دولت اصلاحات بود. جعلي بودن مدرك كردان، وزير دولت احمدينژاد يا ناگفتههاي فساد مالي محمدرضا رحيمي و حلقه فاطمي در دهه اخير همگي از جمله افشاگريهاي پر سر و صداي ايران پس از انقلاب محسوب ميشوند با اين حال به نظر ميرسد كه محمود احمدينژاد و يارانش ميخواهند «افشاگري»ها را وارد فاز تازهاي كنند؛ فازي كه رنگ و بوي تقابل با حاكميت دارد. آنها از درون نظام به طرح مناقشاتي ميپردازند تا همچنان در صدر اخبار قرار گيرند. افشاگري به سبك محمود از انتخابات سال ٨٤ آغاز شد و تا آذر ٩٦ ادامه يافت. پديدهاي كه شايد از ابتدا جدي گرفته نشد اما حالا به معضلي مبدل شده كه مقامات قضايي يك به يك در مورد آن اظهارنظر ميكنند، انذار ميدهند و تهديد ميكنند. محمود احمدينژاد راهي را انتخاب كرده كه پايانش نامعلوم است. نوعي از افشاگري كه سال ٨٤ از آن پرده برداشت و همچنان ادامه دارد.
پرده اول: مفسدان اقتصادي در جيب كاپشن محمود
محمود احمدينژاد در نخستين انتخابات رياستجمهوري دهه ٨٠ هنوز به پديدهاي در ميان رجل سياسي مبدل نشده بود. گرچه حرفهاي تازهاي داشت اما حتي اصولگرايان هم او را آنقدرها جدي نميگرفتند. يك گزاره اما او را از ساير كانديداها متفاوت ميكرد؛ حمله به ساختار پذيرفته شده نظام و ادعاي شكستن حلقه بسته مديريتي كشور و ادعاي بزرگتر و اتهاماتي بيپروا به مرحوم هاشميرفسنجاني فاز اول پردهبرداري از احمدينژادي بود كه امروز سخنگوي دستگاه قضا او را با يك لات هرزه دهان مقايسه ميكند. محمود احمدينژاد كسي بود كه تقريبا ٢٧ سال پس از انقلاب شعارهايي ميداد كه يادآور شعارهاي روزهاي آغازين انقلاب مبارزه عليه رژيم پهلوي داشت. او حتي پس از رياستجمهوري در سخنراني مشهوري در آبان ۱۳۹۰ در جمع هوادارانش، گفته بود كه پيش از انتخابات ۱۳۸۴، به برخي از اصولگرايان گفته: «اگر يك نفر مثل من از متن پابرهنههاي جامعه بيايد رييسجمهور شود يك انقلاب دوباره است، بساط اشرافيگري و شاهنشاهي و خانواده تباري و بچاپ بچاپ را جمع ميكنم.» مبارزه با فساد يكي از محوريترين شعارهاي محمود احمدينژاد در مبارزات انتخاباتي سال ٨٤ بود كه در سال ٨٨ با سبكي تازه تكرار شد. در همه دوران رياستش بر قوه مجريه صحبت از افشاگري كرد، افشاگريهايي كه البته در آن دولت هيچوقت اتفاق نيفتاد.
پرده دوم: آغاز حمله
مناظرات انتخابات سال ٨٨ نخستين دوره برگزاري مناظرات دو نفره كانديداها بود كه البته ديگر تكرار نشد. سال ٨٨ مناظرات به كارزار منازعات مبدل شد. سبك احمدينژاد همان سبك دوره قبل بود با يك تفاوت. محمود احمدينژاد يك تنه اين مناظرهها را به صحنه اتهامزني تبديل كرد. اتهامزنيهايي كه خود و يارانش نام «افشاگري» بر آن نهادند. افشاگري رييس دولت مستقر عليه مقامات سابق و اسبق. «پسرهاي آقاي هاشميرفسنجاني در كشور چه ميكنند؟ پسرهاي آقاي ناطقنوري چگونه ميلياردر شدند و در كشور زندگي ميكنند؟ آقاي ناطق چهطور زندگي ميكند؟ اينها حاميان شما هستند.» گزارههاي پرحرف و حديث مناظره محمود احمدينژاد با ميرحسين موسوي بود. گرچه او پاسخ شنيد كه اين دو نفر از مقامات ارشد نظام هستند و بايد خودشان در مورد اين اتهامزنيها پاسخ دهند اما اين موضوع باعث نشد كه محمود احمدينژاد سكوت اختيار كند و ادامه ندهد. لحظه تاريخي مناظرات ٨٨ اما زماني بود كه تصميم گرفت بار ديگر نمايش «بگم بگم»هايش را اجرا كند. پوشهاي در دست گرفت و رو به طرف ديگر منظره كرد: «آيا من ميتوانم راجع به پرونده آموزشي يك خانم صحبت كنم؟ بگويم؟ من اينجا پروندهاي دارم براي يك خانم. شما ميشناسيد در تبليغات انتخاباتي كنار شما مينشيند.» پروندهاي در دست و رو به دوربين اتهامزنيها را ادامه داد تا به زعم خودش افشاگري كند. او حرف و حديث در مورد هزينههاي انتخاباتي و تبليغاتي كانديداها را به مناظرات كشاند. هاشميرفسنجاني را متهم كرد كه در آغاز كار دولت نهم به پادشاه يكي از كشورهاي خليجفارس پيغام داده است كه نگران نباشيد زيرا اين دولت به زودي سقوط خواهد كرد. او البته از مهدي كروبي هم نگذشت. او كروبي را متهم كرد كه از شهرام جزايري، متهم مالي پول دريافت كرده يا در زمان رياستش بر بنياد شهيد زنداني درست كرده، آنجا افراد را زنداني ميكرده است. با وجود همه اتهامزنيها يا به توصيف محمود «افشاگري»ها رقباي او هيچگاه فرصت پيدا نكردند همچون او اسناد و مداركي ارايه يا خود را تبرئه كنند. هاشميرفسنجاني و ناطق نوري از صدا و سيما درخواست كردند تا به اتهامها پاسخ دهند اما صدا و سيما هرگز به آنها فرصت پاسخگويي نداد. دو كانديداي ديگر هم هرگز فرصت حضور دوباره در تلويزيون نيافتند.
پرده سوم: يكشنبه سياه
شايد هرگز كسي تصور نميكرد محمود احمدينژادي كه مناظرات انتخاباتي را به منازعه تبديل كرد و در دهه ٨٠ يكتنه عليه اصلاحطلبان و نيروهاي نزديك به آنان با پشتوانه و تشويق و تقدير اصولگرايان قد علم كرد، يك روز رودرروي حاميان سابقش قرار گيرد و يكشنبهاي سياه را براي پارلمان رقم بزند. محمود احمدينژاد براي دفاع از وزير كار دولتش به مجلس رفته بود كه به دستور و تاكيد مستقيم احمدينژاد حاضر نبود سعيد مرتضوي را از رياست تامين اجتماعي بركنار كند. سعيد مرتضوي از منظر نمايندگان گزينه مناسبي براي رياست تامين اجتماعي نبود كسي كه نه تنها تخصص كافي در اين زمينه را نداشت بلكه متهم به قتل بود. محمود احمدينژاد آن روز عبدالرضا شيخ الاسلامي را تا مجلس همراهي كرد و در زمان مقرر براي دفاع از اين وزير كابينه پشت تريبون رفت. بعد از ارايه دفاعيات خواست تا فيلمي در مجلس پخش شود. فيلم افشاگري ٢٠ دقيقهاي از جلسهاي خصوصي ميان فاضل لاريجاني، سعيد مرتضوي و بابك زنجاني بود كه براي ٢١٨ نماينده حاضر به نمايش گذاشته شد. گرچه صدا و تصوير واضحي نداشت اما تمام سناريو مشخص بود. علي لاريجاني، رييس مجلس ترجيح داد پاسخ دهد. او كنايه محمود احمدينژاد را به وضوح متوجه شدهبود. ماجرا صرفا بر سر نشست فاضل لاريجاني، برادر كوچك لاريجانيها با مرتضوي و زنجاني نبود. بحث بر سر خانواده لاريجاني و به ويژه علي لاريجاني، رييس مجلسي بود كه آن زمان پرتنشترين دوران خود با دولت را سپري ميكرد. لاريجاني در صحن علني مجلس خطاب به احمدينژاد گفت كه مشكل اينجاست شما افرادي را به عنوان ياران خود انتخاب كردهايد كه پروندههايي دارند و شما نميگذاريد كه رسيدگي شوند. اگر مطالبي كه در مجلس عنوان كردهايد به دادگاه ميداديد رسيدگي ميكردند ما از كسي دفاع نميكنيم ما نزديكترين فردمان نيز تخلفي كرده باشد جلوگيري نميكنيم و ميگوييم رسيدگي شود لذا اشكال اينجاست. سخنان لاريجاني مورد اعتراض احمدينژاد قرار گرفت. از همين رو درخواست كرد تا از پشت تريبون صحبت كند. با اين حال لاريجاني ديگر آنچنان كه براي پخش فيلم در صحن علني مماشات كرد، كوتاه نيامد. احمدينژاد را خطاب قرار داد و گفت شما شؤونات جمهوري اسلامي را رعايت نكرديد و در نهايت هم با يك «به سلامت» بدرقهاش كرد. پايان آن نشست علني مجلس اما پايان افشاگريها به سبك محمود نبود. روزهاي پاياني دولت هم افشاگريها و تهديد به آن تمام نشد چه آنكه مشايي در روزهاي آبان ٩١ در نشستي خصوصي اعلام كرد «قصد داريم در اين ٦ ماه آخر دولت مدام حمله كنيم و ديگر با هيچ كس رودربايستي نداريم. اگر احمدينژاد تنها ١٠ دقيقه در مورد التهابات اخير بازار ارز و سكه صحبت كند همه نگاهها عوض خواهد شد.»
اين حرفها كه از يك نشست خصوصي به بيرون درز پيدا كرد نشان داد كه آنها خود را براي رويارويي با چيزي فراتر از پارلمان يا علي و فاضل لاريجاني آماده ميكنند.
پرده چهارم: متهمان افشاگر
محمود احمدينژاد و ياران نزديكش پس از تغيير دولت ديگر تنها مقامات سابق محسوب نميشدند. آنها پس از تحويل قوه مجريه حالا مقامات سابق در مظان اتهام هستند. با اين حال متهمان فعلي و مقامات مسوول سابق دست از تهديد به افشاگري نميكشند به ويژه كه پس از چند سال دوري از قدرت فرصت حضور دوباره نيافتند تا بار ديگر مشابه مناظرات ٨٨ را رقم بزنند. افشاگريهاي يك طرفه احمدينژاد هنوز پايان نيافته و آنها بايد به اتهامات مالي اين حلقه پاسخ بگويند؛ اتهاماتي كه درست از زمان تحويل گرفتن نهاد رياستجمهوري با برداشت غيرقانوني رييس دولت دهم از حساب نهاد رياستجمهوري براي تشكيل دانشگاه ايرانيان كليد خورد و هر روز گريبان يكي از اعضاي دولت اسبق را گرفت. شايد گعده احمدينژاديها در دوراني كه در مسند قدرت بودند از تريبونهاي رسمي به افشاگري ميپرداختند اما حالا تنها يك دوربين، پايگاه اطلاعرساني فيلتر شده «دولت بهار» و كانالهاي تلگرامي و صفحههاي اينستاگراميشان براي اتهامزني باقي مانده است. آنها در ٤ سال اول دولت روحاني تنها از خودشان دفاع ميكردند چرا كه حجم تخلفات حلقه ياران دولت نهم و دهم آنقدر بود كه تصميم گرفتند تنها به اتهامات پاسخ دهند. مصداق آن انتشار فهرست متخلفان مالي بود كه در سال ٩٣ منتشر شد. دستگيري حميد بقايي در سال ٩٤ و پس از آن در سال ٩٦، اظهارات واضح و روشن از تخلفات شخص احمدينژاد در دولت دهم از سوي مقاماتي چون دادستان ديوان محاسبات و احضار اسفنديار رحيم مشايي به علاوه رد صلاحيت آنها در انتخابات، بهانههاي خوبي براي اين حلقه بود تا به زعم خودشان در اين افشاگري را بالا ببرند. افشاگريها در جهان امروز عمدتا از سوي رسانهها اتفاق ميافتد و حاكميت عمدتا تلاش دارد تا به آن رسيدگي كرده و غائله را ختم كند با اين حال در ايران همهچيز متفاوت است. افشاگري از سوي مقامات و مسوولان انجام ميشود اما رسانهها اغلب از انعكاس آن معذورند.
درست از زماني كه محمود احمدينژاد رجال سياسي به حساب آمد و به عنوان دومين مقام عاليرتبه كشور انتخاب شد سطح و شيوه افشاگري هر سال تغيير كرد. افشاگري بيش از افشاي حقيقت به اتهامزني شباهت دارد كه حق و باطل آن در ابهام است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=92237
ش.د9604091