(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/08/22 ـ شماره 111 ـ صفحه 11)
مداخلهگرایی واقعیت اجتنابناپذیر سیاست بینالملل محسوب میشود. قدرتهای بزرگ که از موقعیت ژئوپلیتیکی مؤثر و سازندهای برخوردارند، تلاش میکنند تا مداخلهگرایی خود را با مفاهیم، ادبیات و الگوهای رفتار قانونمند و قاعدهگرا توجیه کنند. گرچه ابزارهای مداخلهگرایی در دورانهای تاریخی گذشته بسیار محدود و ماهیت سختافزاری داشت، اما فرایندهای تحول اقتصادی، تکنولوژیک، حقوقی و سیاسی به تنوع ابزارهای مداخلهگرایی منجر شده است. بررسی روندهای مداخلهگرایی در دورانهای مختلف تاریخی این موضوع را منعکس میکند که ابزارهای مداخلهگرایی از ماهیت سختافزاری به نرمافزاری و از ماهیت مکانیکی به ارگانیک تغییر وضعیت داده است.
1. مدرنیته، سرمایهداری و گسترش مداخلهگرایی در سیاست و اقتصاد بینالملل
شاید بتوان نقطه اوج مداخلهگرایی ارگانیک در سیاست بینالملل را مربوط به دورانی دانست که ایالاتمتحده بهگونهای تدریجی از موقعیت مسلط در نظام بینالملل برخوردار شد. آمریکا توانست موقعیت راهبردی خود را از طریق سازوکارهای اقتصادی، تکنولوژیک و صنعتی ارتقا دهد. از اواخر قرن 19 تا سال 2017 بهعنوان محور اصلی تولید علم و دانش محسوب میشود. چنین قابلیتهایی به «مداخلهگرایی دانشمحور» در سیاست خارجی و راهبردی آمریکا منجر شده است. نظریهپردازانی مانند امانوئل والرشتاین، سیکلهای قدرت در نظام بینالملل را مورد ارزیابی تحلیلی قرار میدهد. نامبرده بر این اعتقاد است که از زمان ظهور سرمایهداری، الگوهای دانشمحور در مداخلهگرایی جهانی نقش محوری داشته است.
اگر بخواهیم نشانههای مداخلهگرایی ایالاتمتحده در سیاست بینالملل را بررسی کنیم، طیف گستردهای از موضوعات و حوزههای تخصصی را میتوان در ارتباط با مداخلهگرایی آمریکا مشاهده کرد. به این ترتیب، میتوان بین ابزارهای مداخلهگرایی ایالاتمتحده با فرایندهای تحول سیاست، اقتصاد و ابزارهای ارتباطات بینالملل رابطه مستقیم برقرار کرد. به هر میزان، حوزههای دانش راهبردی آمریکا ماهیت نرمافزاری پیدا میکند و از حوزه قدرت نظامی به عرصههای دیگری مانند زبان، هویت، گفتمان، دانش، ارتباطات، شعر، ادبیات، حقوق، نظریه و راهبرد تسری مییابد، اقتدار این کشور در حوزه نظام جهانی با تنوع و انسجام بیشتری همراه میشود. جهانیسازی اقتصاد، به موازات جهانیسازی قدرت، فناوری و رژیمهای بینالمللی را میتوان بهعنوان نشانههای ابزاری و کارکردی مداخلهگرایی آمریکا در اقتصاد و سیاست جهانی دانست.
2. نقاط عطف مداخلهگرایی در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی
بخش قابلتوجهی از مداخلات راهبردی آمریکا به شکلگیری جنگهای داخلی منجر شده است. هرگاه فرایندهای معطوف به مداخلهگرایی گسترش بیشتری پیدا کند، زمینه برای ایجاد بحرانهای منطقهای نیز فراهم میشود. دانر در مطالعهای راجع به 12 جنگ داخلی در دهه 1970، اعمال مداخلهجویانه 50 کشور مختلف را برشمارد. این مداخلات از تهاجم کامل تا حمایت مالی و آموزش نظامی نیروهای دولتی یا شورشیان را دربرمیگرفت. از این نمونه مرکب از 12 جنگ داخلی تنها در یک مورد مداخله نظامی خارجیان مطلقا وجود نداشت. مطالعات دانر نشان میدهد که فرایندهای مداخلهگرایی آمریکا ماهیت متنوع، پراکنده و راهبردی داشته است. معیارهای دقیقی برای تعریف مداخله نظامی، 71 مورد مداخله نظامی ایالاتمتحده، اتحاد شوروی، فرانسه و بریتانیا در فاصله سالهای 1946 تا 1980 را مشخص میکند.
روندهای مداخلهگرایی آمریکا در گرانادا (1982) و نیکاراگوئه (از 1982 تا 1990) نشان میدهد که آمریکا در آخرین دهه جنگ سرد تلاش داشت موقعیت خود را در آمریکای مرکزی و جنوبی تثبیت کند.
ایالاتمتحده در سالهای جنگ سرد نیز تلاش کرد از الگوی مقابله با اهداف راهبردی گروههای انقلابی استفاده کند. در نگرش برخی از مقامات آمریکایی، «رویکرد انقلابی» به منزله مقابله با سیاست راهبردی ایالاتمتحده و حمایت از سیاست ژئوپلیتیکی اتحاد شوروی در دوران جنگ سرد بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و ظهور اسلام سیاسی چنین معادلهای را با تغییرات قابلتوجهی روبهرو کرد. در فرایندهایی مانند جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، قدرتهای بزرگ در حمایت از صدام حسین در جنگ علیه کشورمان حمایت ژئوپلیتیکی و راهبردی داشتهاند. چنین فرایندی به تغییر در موازنه قدرت منطقهای در سال 1989 منجر شد. اشغال کویت توسط عراق را میتوان انعکاس تغییر موازنه قدرت در محیط منطقهای دانست.
3. نشانهها، ابزارها و فرایند مداخلهگرایی در سالهای بعد از جنگ سرد
در سالهای بعد از جنگ سرد، در ساختار دفاعی، امنیتی و سیاست خارجی آمریکا شاهد تحول هستیم. تحولات ساختاری شکل گرفته، در فرایندی سازماندهیشده است که میزان مداخلات نظامی آمریکا را افزایش میدهد. در ساختار وزارت امور خارجه آمریکا، بخش دیپلماسی عمومی سازماندهی شده است. هدف دیپلماسی عمومی را میتوان گسترش قدرت هنجاری ایالاتمتحده در ادراک سیاسی و اجتماعی سایر کشورها دانست. این امر بخشی از فرایند جنگ نرم، انقلابهای رنگی و براندازی سیاسی کشورهای رادیکال محسوب میشود که در صدد تهییج گروههای اجتماعی هویتگرا هستند.
در ساختار وزارت دفاع آمریکا نیز تغییراتی انجام گرفته است. بخش جنگ سایبری از نوامبر 2010 سازماندهی شد. جنگ سایبری بخشی از جنگ نرم محسوب میشود که ایالاتمتحده توانسته است از طریق ابزارهای ارتباطی و تولید ویروس تخریبکننده در نرمافزار کالاهای تولیدی خود، زمینه تخریب ابزارهای قدرت کشورهایی را فراهم آورد که در شرایط تولید هویت و قدرت مقاومت هستند؛ چنین ساختارهایی بهعنوان بخشی از قدرت نرم ایالاتمتحده در برخورد با بازیگران رقیب در سیاست بینالملل محسوب میشود. به همیندلیل است که بخشی از مداخلهگرایی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد ماهیت نرمافزاری پیدا کرده و بهعنوان نمادهایی از «جنگ نرم» محسوب میشود. جنگ نرم آمریکا علیه کشورهای انقلابی و رادیکال با ادبیات رمانتیک و مردمگرایانه پیوند یافته است. بهرهگیری از مفاهیم و ادبیاتی مانند آزادی، حقوق بشر و اقدامات بشردوستانه بخشی از نشانههای جنگ نرم ایالاتمتحده در برخورد با محیط پیرامون محسوب میشود. محیطی که میتواند در برابر چنین فرایندی واکنش نشان دهد. گرچه ممکن است واکنش در برابر مداخلهگرایی فراگیر آمریکا با تأخیر انجام شود، اما مقاومت در برابر مداخلهگرایی سختافزاری و نرمافزاری ایالاتمتحده در سایر حوزههای جغرافیایی اجتنابناپذیر خواهد بود.
4. هویتیشدن بحرانها و نقشیابی بازیگران منطقهای
بحرانهای منطقهای بخشی از فرایند کنش امنیتی و راهبردی است که زمینه مداخلهگرایی و کاربرد قدرت بازیگران اثرگذار در سیاست بینالملل را بهوجود میآورد. در سالهای جنگ سرد، بخش قابلتوجهی از الگوهای کنش مبتنی بر مداخله، آشوبهای کاربرد نیروهای مسلح و مدیریت بحران از سوی قدرتهای بزرگ انجام میگرفت. چنین فرایندی به گونه تدریجی تغییر پیدا کرده و زمینه نقشیابی بازیگران منطقهای در روند بحرانهای محیطی را بهوجود آورده است.
شکلگیری بحران امنیتی در سوریه، عراق، لبنان و یمن ناشی از خلأ قدرت بوده و در این فرایند، به موازات نقشیابی قدرتهای بزرگ، زمینه برای مشارکت راهبردی بازیگران منطقهای را فراهم آورده است. در چنین فرایندی است که نهتنها قدرتهای بزرگ مانند آمریکا و روسیه در بحرانهای منطقهای نقشآفرین خواهند بود، بلکه زمینه برای حضور و نقشیابی نیروهای مسلح و ساختار امنیتی کشورهایی مانند ایران و عربستان نیز فراهم میشود.
اولین نشانه بحرانهای جدید را باید در مداخله و نقشیابی بازیگرانی دانست که ماهیت منطقهای دارند. ایران، عربستان، ترکیه و رژیمصهیونیستی را باید در زمره بازیگران منطقهای دانست که در روند بحرانهای محیط همجوار به نقشیابی امنیتی در سطوح تاکتیکی و عملیاتی مبادرت کردهاند. به این ترتیب، زمینه برای نقشیابی بازیگرانی در روند مدیریت بحرانهای منطقهای بهوجود میآید که در دوران جنگ سرد، از جایگاه محدودی برخوردار بودهاند.
دومین ویژگی مداخلهگرایی در عصر جدید را میتوان تابعی از سازوکارهای مربوط به حضور و مشارکت بازیگران هویتی دانست. هویت در زمره مؤلفههای اثرگذار در بسیاری از بحرانهای منطقهای و بینالمللی محسوب میشود. به همین دلیل است که معادله قدرت و مداخلهگرایی بازیگران حاصل نشانههایی از هنجار، هویت، ایدئولوژی و جنگهای نیابتی است. انتشار اسناد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا درباره ارتباط برخی از کشورهای منطقهای با القاعده نشان میدهد که شکلهای جدید، پیچیده و درهمتنیدهای از اثربخشی و مداخلهگرایی بازیگران منطقهای در حال گسترش است.
سومین ویژگی مداخلهگرایی سالهای قرن 21 را باید در ظهور و گسترش جنگهای نیابتی جستوجو کرد. جنگهای نیابتی از این جهت اهمیت دارد که زمینه پیچیده شدن مداخلات و بحرانهای منطقهای را بهوجود میآورد. هریک از بازیگران منطقهای که در سالهای جنگ سرد بهعنوان نیروی حاشیهای در سیاست بینالملل ایفای نقش میکردند اکنون از قابلیت لازم برای اثرگذاری در بحرانهای منطقهای برخوردارند.
نتیجهگیری
بخش قابلتوجهی از چنین منازعاتی را میتوان در خاورمیانه جستوجو کرد. افزایش درآمدهای نفتی در سالهای پایانی اولین دهه قرن 21، انگیزه بازیگران منطقهای برای بهرهگیری از سازوکارهای جنگ نیابتی بهعنوان ابزار مداخلهگرایی را افزایش داد. کاهش قیمت نفت در طولانی مدت میتواند عامل محدودکننده مداخلات نظامی تلقی شود. درحالیکه زمینهای برای ظهور شکل جدیدی از مداخلات و اثربخشیهای سیاسی بهوجود آمده است که نشانه آن را میتوان در روند همهپرسی جدایی اقلیم کردی از عراق مشاهده کرد. برخی از بازیگران منطقهای در تلاش هستند از طریق رسانهها و سازوکارهای کنش ارتباطی، زمینه اثرگذاری بر سیاست بینالملل را فراهم آورند. چنین فرایندی نشان میدهد که مداخلهگرایی به گونهای اجتنابناپذیر در حال افزایش، پیچیدگی، تنوع و تسری به حوزههای مختلف جغرافیایی بهویژه در خاورمیانه تا شرق مدیترانه است.
https://asemandaily.ir/post/7261
ش.د9604098