تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۶ - ۰۷:۰۳  ، 
کد خبر : ۳۰۸۳۲۷
از پیش‌بینی ظهور ترامپ تا زوال لیبرال دموکراسی

چرا فوکویاما را باید جدی گرفت؟

پایگاه بصیرت / رحمان قهرمان‌پور

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1396/09/20 ـ شماره 4481 ـ صفحه 7)

فرانیس فوکویاما، نویسنده و متفکر ژاپنی الاصل آمریکایی حداقل از زمان نوشتن کتاب پایان تاریخ رویکرد پیامبر گونه اش به آینده سرمایه‌داری و نظام لیبرال و دموکراسی مورد نقد بوده اما کمتر کسی توانسته او را نادیده بگیرد. حتی چپی مارکسیستی که او را مدافع سرسخت نظام سرمایه‌داری لیبرال می‌دانند، نمی‌توانند بگویند او متفکری جدی نیست. این جدیت با انتشار آخرین کتاب وی در سال 2014 ، یعنی نظم و زوال سیاسی دو چندان شد. نویسنده ای که تقریبا یک دهه قبل لیبرال دموکراسی را به تبعیت از الکساندر کوژ و هگل مرحله پایانی تاریخ نامیده بود در کتاب جدید خود در زنهاری حکیم گونه از زوال نظام‌های لیبرال دموکراسی سخن گفته است. در همین کتاب بود که فوکویاما دو سال پیش از رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ظهور اعضای خانواده بوش و کلینتون در صحنه سیاست آمریکا در 30 سال گذشته را نشانه‌ای از زوال نظام سیاسی دانست و هشدار داد که ادامه این روند می‌تواند به سرخوردگی مردم یعنی رای‌دهندگان از دموکراسی (آمریکایی) بینجامد .

دو سال زمان لازم بود تا پیش بینی فوکویاما عملی شده و ترامپ برنده منازعه دیرین میان نخبگان شمال شرق و پوپولیست‌های جنوبی به نفع دومی‌یعنی ترامپ باشد. در اینجا بود که توجه رسانه‌ها و حتی دانشگاهیان به قدرت پیش بینی فوکویاما در ظهور ترامپ معطوف شد و او به نوعی سوپر استار پیش‌بینی حوادث شد. او در مقاله معروفی ظهور ترامپ را معلول زوال در نظام سیاسی آمریکا دانست اما در عین حال هشدار داد که ترامپ قادر به اجرای برنامه‌های پوپولیستی خود نخواهد بود.

کتاب نظم و زوال سیاسی نه تنها مایه نگرانی رهبران آمریکاست بلکه به رهبران دیگر دموکراسی‌ها هم هشدار می‌دهد که تداوم برتری و محبوبیت لیبرال دموکراسی را امری قطعی ندانند. ژاپن، ایتالیا، فرانسه، برزیل و آرژانتین و بسیاری دیگر از دموکراسی‌های امروز دنیا در معرض تهدیدات جدی قرار دارند و موفقیت آنها امری تضمین شده نیست. بقول معروف خطر زوال درکمین همه دموکراسی‌ها خوابیده است. توده‌های مردم از تاکید بیش از حد بر حاکمیت قانون و حقوق دموکراتیک و کم توجهی به کار آمدی خسته شده اند. دموکراسی خوب است اما به شرط آن که مانع کارایی نظام‌های سیاسی نشود.

فوکویاما در این اثر سترگ و بی نظیر خود، ما را به سیر و سفری در چهار گوشه جهان می‌برد از اندونزی و چگونگی ساخته شدن کشوری بنام اندونزی گرفته تا مشکلات دولت‌های آفریقایی در ایجاد نظم و امنیت تا دلایل ورشکستگی اقتصادی یونان تا دلایل کار آمدی اقتصادی آلمان و خیلی چیز‌های دیگر. حرف اصلی و اساسی او شاید این باشد که توسعه و دموکراسی قبل از هر چیز معلول و نتیجه تصمیم‌های رهبران سیاسی در شرایط خاصی است تا نتیجه عوامل جغرافیایی و داشتن آدم‌ها و فرهنگ و دموکرات و خوش شانسی و غیره. این کار مسئولیت رهبران سیاسی را در تعیین سرنوشت مردم دوچندان می‌کند. اگر آنها نتوانند نیازهای مردم را تامین کرده و یک نظام کارآمد و پاسخگو داشته باشند مردم اعتمادشان را به رهبران سیاسی از دست خواهند داد. بقول فوکویاما ترجیح وفاداری به دولت بر وفاداری به خانواده، منطقه یا طایفه مستلزم آن است که شعاع اعتماد وسرمایه اجتماعی گسترش یابد. در واقع دولت مدرن و ساز و کارها و نهادهای جهان مدرن که بعد از انقلاب صنعتی پدید آمدند همه اقتضایی اند و اگر نتوانند به پرسش‌ها و مشکلات زمانه پاسخ دهند، هیچ تضمینی وجود ندارد که مردم از لیبرال دموکراسی‌ها روی برنگردانند.

راز توسعه مدل چینی به عنوان الترناتیوی برای لیبرال دموکراسی را باید در همین امر جست و جو کرد. فوکویاما نیم نگاهی هم به مدل تبلیغی جمهوری اسلامی‌ایران در برابر لیبرال دموکراسی دارد. اما می‌گوید مشکلات داخلی مانع از جهانی شدن این الگوست.

خلاصه اینکه حرفهای فوکویاما در کتاب نظم و زوال سیاسی را باید جدی گرفت. او گاه در جامه حکیمی‌شرقی ظاهر می‌شود که به غرب زنهار می‌دهد که ای بسا خورشید اقبالش رو به زوال باشد. این نگرش آسیب شناسانه ذیل نظریه‌های افول و زوال جای می‌گیرد اما همان طور که خود فوکویاما می‌گوید حرف اساسی او در این کتاب چیزی بیشتر از آن حرفهایی است که قبلا گفته شده است.

منبع‌: دیپلماسی ایرانی

http://www.mardomsalari.net/4481/page/7/27955

ش.د9604182

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات