وقایع اخیر در کشور، خارج از برنامهریزی بیگانگان برای کانالیزه کردن مطالبات به حق مردمی، یک زنگخطر و هشدار جدی برای نخبگان سیاسی بود و حاوی این مطلب بود که آنها باید سیاست ورزی را در حل مشکلات مردم تجربه کنند و نه در اتهامزنی به یکدیگر و سرگرم شدن به کارهایی که حاصلی در بر نخواهد داشت.
بازی سیاست را درست به «دوی امدادی» تشبیه کردهاند؛ بدین معنا که همانگونه در دوی امدادی، هر گروهی ادامه دهنده راهی است که توسط سایر گروهها پیموده شده است و پیمودن مسیر تنها با همکاری و همافزایی همه گروهها امکانپذیر است، بازی سیاست نیز اینگونه است و موفقیت در این بازی نیز منوط به هماهنگی و هم افزایی همه نیروهای سیاسی حاکمیتی و بلکه عموم مردم نیز میباشد. این تمثیل نشان میدهد که سیاست ورزی و موفقیت در اداره امور، حاصل همافزایی مجموعه نیروهای حاکمیتی و شکلگیری بازی با حاصل جمع مثبت میان آنها است. در واقع، در سیاست ورزی موفق، اهداف و افقها براساس مصالح عمومی و منافع مملکت تعیین و پیگیری میشود و نه براساس اولویتها و ارجحیتهای فردی و جریانی. در چنین وضعیتی، فرد یا جریانی که قدرت را در دست میگیرد، مأموریتش پیشبرد و تحقق مصالح و منافع مذکور است.
با این حال، در 200 سال گذشته در ایران، بنا به دلایل مختلف، وحدت و اجماع نظری پیرامون منافع و مصالح کلان وجود نداشته بطوری که رابطه میان نخبگان سیاسی، به مراتب از تمثیل فوق فاصله داشته است. به بیان دیگر، از زمانی که نیروهای سیاسی - اجتماعی توانستند در کنار شاهان به نقشآفرینی در اداره جامعه بپردازند، همواره بازی سیاست میان آنها حالت «با حاصل جمع صفر»، «قلع و قمعی» و «حذفی» داشته است. نهضت مشروطه نخستین زمینههای لازم برای تشکل، انسجام و بروز و ظهور سیاسی اجتماعی نخبگان سیاسی ایران در قالب دو تشکل عمده «اعتدالیون» و «دموکراتها» را فراهم کرد. با این حال، رابطه میان این دو تشکل هیچگاه رابطه همافزایانه نبود، به گونهای که افزایش اختلاف ها، تهمت ها و ناسزاهایی که هر حزب به دیگری نسبت می داد، خود یکی از دلایل عدم موفقیت مشروطه، فروپاشی سیاسی در ایران و فراهم شدن زمینه برای کودتای رضاخانی تبدیل شد.
مقطع دیگری که نخبگان سیاسی فرصت بروز و ظهور یافتند، تحولاتی است که منجر به ملی شدن صنعت نفت شد. در این برهه نیز ابتدا ائتلاف مستحکمی میان نیروها و نخبگان سیاسی مختلف در قالب تشکیل «جبهه ملی» شکل گرفت و توانست نفت کشور را از استثمار انگلستان نجات دهد. با این حال، ائتلافی که توانسته بود شاه را وادار به عقب نشینی در برابر خود کند و استعمار را نیز به شکست بکشاند، بعد از پیروزی و بویژه بعد از دور دوم نخست وزیری دکتر مصدق، به سبب بالاگرفتن اختلاف ها، تهمت ها و تخریب ها علیه همدیگر، بتدریج دچار فرسایش شد و کار بجایی رسید که نیروهای بیگانه براحتی توانستند با انجام یک کودتا، بساط حکومت ملی را جمع کنند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یک فضای فراخی برای فعالیت و نقشآفرینی نخبگان و نیروهای سیاسی فراهم شد؛ در سالهای اول پیروزی انقلاب، همافزایی و همدلی بینظیری میان نخبگان وجود داشت و علیرغم آنکه کشور در حال دفاع از خود در برابر رژیم متجاوز بعثی بود، اقدامات و پیشرفتهای خوبی در کشور صورت گرفت. با این حال، در مقاطع بعدی، بویژه از سال 76 به بعد، دیگر از آن همافزایی و همصدایی میان نخبگان خبری نبود. ... امروز این وضعیت بقدری نامطلوب است که خود تهدیدی برای موفقیت در طرح و اجرای هر برنامهای است. درواقع، اکنون رابطهی میان نخبگان سیاسی در کشور به گونهای است که نه تنها کمک چندانی به گرهگشایی از مشکلات کشور نمیکند، بلکه در برخی مواقع، خود مانعی برای موفقیت و کارآمدی و پیشبرد امور است. به عبارت دیگر، یکی از چالشهای اساسی در کشور، استفاده جناحی و جریانی از هر پدیدهای و به عبارتی، سیاسی و جناحی کردن و دیدن هر پدیدهای، ولو پدیدههای غیرسیاسی، و تلاش برای بهره برداری های سیاسی از این قبیل قضایا است؛ چالشی که به وفور در فضای سیاسی و عمومی کشور و در ارتباط با قضایای مختلف مشاهده میکنیم. پیامد این پدیده شوم، تنزل جایگاه امر سیاسی از حالت متعالی و تدبیرگری امور است. درواقع، در این وضعیت، به جای اینکه به مسائل و چالشهای عینی زندگی روزمره توجه شود، به اتهامزنی، تخریب و حمله به رقبای سیاسی توجه میشود و همه چیز از زاویه این مسأله طرح و بیان میشود. به عبارتی، در وضعیت مذکور، جریانها و نیروهای سیاسی بیش از آنکه به کارآمدی و حلورفع چالشهای کشور بیندیشند، به فکر پیدا کردن نقطه ضعف و فسادی در جریان رقیب خود میباشند و در این حالت، بازار شایعات و تهمتهای ناروا رواج مییابد. به بیان دیگر، بارزترین نتیجه اینگونه برخوردها با پدیدهها و چالشهای مختلف در کشور، رواج سیاست رسوایی (scandal politics) است؛ بدین معنا که اینگونه برخوردها سبب میشود که توان و شور امر سیاسی در یک جامعه، به جای اینکه از واقعیت اجتماعی و سیاسی ناشی شود، از نمایش افشاگری و رسوا کردن افراد سرچشمه بگیرد.
برای روشنتر شدن بحث باید گفت که وجود پارهای از مسائل و معضلات در کشور به گونهای است که باید با سرعت و قاطعیت هرچه تمامتر بدان ها رسیدگی شود؛ زیرا به منافع کلان ملی و سرنوشت کشور ارتباط وثیق دارند، اما به سبب رواج سیاست تخریب و رابطه حذفی میان نخبگان و جریان های سیاسی، به این قبیل مسائل توجه جدی صورت نمیگیرد. مورد عینی در این زمینه، پدیده فساد است که مضر بودن آن به حال کشور و نظام بر همه عیان است و بنابراین، در ضروری بودن برخورد با آن جای هیچ ملاحظه و شک و تردیدی نیست. با این حال، با وقوع برخی مفاسد، به جای تلاش برای ریشهکن کردن آنها، عمدتاً به اتهامزنی به رقبا و یا تلاش برای یافتن مفاسدی از جریان رقیب پرداخته میشود. به عنوان مثال، وقتی بحث حقوقهای نجومی مطرح شد، به جای آنکه همهی نخبگان و رسانهها خواستار رسیدگی به این پدیدهی شوم باشند، اولاً تلاش شد تا از آن به عنوان چماقی برای تخریب دولت استفاده شود و ثانیاً تلاش شد تا با یافتن موارد مشابهی از جریان رقیب دولت یا اتهامزنی به آنها، بر این فساد سرپوش گذاشته شود؛ اینگونه بود که ماجرای املاک نجومی در شهرداری تهران مطرح شد. حال آنکه طرح این مسأله هیچ کمکی به فساد حاصلشده در قضیه حقوقهای نجومی نکرد.
از مباحث بالا میتوان نتیجه گرفت که بخش مهمی از کیفیت تعیین سرنوشت کشور وابسته به کیفیت سیاست ورزی در کشور است و مسلم است که بازیگر عمده در این زمینه، نخبگان و نیروهای سیاسی هستند. به عبارت دیگر، تاریخ نشان میدهد آنگاه که نخبگان بر سر منافع، مصالح و سرنوشت کشور اجماع و وحدتنظر داشته و مصالح عمومی و ملی را بر منافع فردی و جریانی ترجیح داده و همچنین، رابطه آنها با هم هم افزایانه بوده است، دستاوردهای قابلتوجهی حاصل شده است و آنگاه که این رابطه از مسیر منطقی خود خارج شده و به نگاههای سیاسی و جریانی آلوده شده است، حاصلی برای کشور در برنداشته است. از اینرو، در شرایط کنونی یک ضرورت اساسی برای مقابله با مشکلات و حلورفع آنها، همافزایی و همدلی نخبگان و نیروهای سیاسی مختلف در کشور است.
به طور مشخصتر باید گفت که وقایع اخیر در کشور، خارج از برنامهریزی بیگانگان برای کانالیزه کردن مطالبات به حق مردمی، یک زنگخطر و هشدار جدی برای نخبگان سیاسی بود و حاوی این مطلب بود که آنها باید سیاست ورزی را در حل مشکلات مردم تجربه کنند و نه در اتهامزنی به یکدیگر و سرگرم شدن به کارهایی که حاصلی در بر نخواهد داشت.
مق/الف