تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۰۸۶۳۰
«منش سياسي شهيد آيت‌الله سيد‌محمدباقر حكيم درآئينه خاطرات» در گفت و شنود با دكتر عادل عبدالمهدي

اشغالگران در سايه برنامه‌‌ريزي او ناكام ماندند

اشاره: شهيد آيت‌الله سيد محمد باقر حكيم در شرايطي علم مبارزه با صدام را برافراشت كه اختناق كامل بركشور عراق حاكم بود. او با تشكيل «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق» توده‌هاي مظلوم عراقي را به گشوده شدن روزنه‌اي براي رهايي از ظلم و ستم اميدوار ساخت. در سالروز شهادت آن عالم مجاهد و در گفت و شنود پيش روي، دكتر عادل عبدالمهدي از مشاوران او، به تحليل ابعاد اين تلاش مبارزاتي پرداخته است. اميد آنكه مقبول افتد.
پایگاه بصیرت / علي احمدي فراهاني

(روزنامه جوان – 1395/06/10 – شماره 4899 – صفحه 9)

* جنابعالي از چه مقطعي و چگونه با شهيد آيت‌الله سيد محمدباقر حكيم آشنا شديد و اين ارتباط چگونه تداوم و توسعه يافت؟

** بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين. رابطه ما با خانواده شهيد آيت‌الله سيد محمد باقر حكيم(رضوان الله تعالي عليه)، در واقع به رابطه پدران ما برمي‌گردد. پدرم، مرحوم عبدالمهدي در دوره پادشاهي در عراق، از پيروان مراجع ديني بود و پس از انتخاب آيت‌الله سيد محسن حكيم به عنوان مرجعيت اعلي، مقلد و پيرو ايشان شد و ما هم بر اساس دوستي با خاندان حكيم، رشد كرديم و تربيت شديم.

بنده با شهيد سيد مهدي حكيم - كه به دست عوامل حزب بعث در جريان ديدار رسمي از خارطوم پايتخت سودان به شهادت رسيد- دوست بودم. هنگامي كه شهيد آيت‌الله سيد محمدباقر حكيم به ايران آمد، در تهران بودم و به ديدار ايشان رفتم و درباره مسائل عراق با ايشان گفت‌وگو كردم. ايشان بیست و چند سال در ايران بودند، اما در آن ايام هنوز برنامه سياسي مشخصي نداشتند! يك فعال سياسي بودم و در ملاقات‌هايي كه با ايشان كردم، قول دادم در خدمتشان باشم و از همان زمان در كنارشان بودم و به همكاري و فعاليت مشترك با ايشان ادامه دادم.

من در آن مقطع در بيروت بودم و رابطه صميمانه‌ام با سيد مهدي حكيم ادامه داشت. درآن روزها دفترچه پايان خدمت، شناسنامه و تسهيلاتي را براي فعالان سياسي عراق تهيه مي‌كردم كه بتوانند راحت رفت و آمد كنند. تا زماني كه مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق تشكيل و شهيد آيت‌الله سيد محمدباقر حكيم ابتدا سخنگو و سپس رئيس آن مجلس شد. بعد هم كار بسيج و سازماندهي طرفداران خود را كه يكي از آنها خود من بودم، شروع كرد. در جلساتي كه تشكيل مي‌داديم، درباره راهكارهاي تشكيلاتي و سازماندهي نيروهاي فعال بحث و مشورت مي‌كرديم. سيدِ شهيد معتقد بود در تمام فعاليت‌ها و حركت‌هايمان، فقط بايد به مردم تكيه كنيم. در آن جلسات با افراد زيادي كه امروز جزو شخصيت‌هاي برجسته مجلس اعلا هستند، آشنا شديم.

* انگيزه شما براي پيوستن به مجلس اعلا چه بود و درپي اين اقدام چه هدفي را مي‌جستيد؟

** من در آن مرحله با تشكيلات و احزاب سياسي موافق نبودم و دنبال رهبران باتجربه و بالياقت سياسي و مورد قبول مردم عراق، مي‌گشتم. قبل از رفتن به بيروت، در تهران با يكي از رهبران جنبش ناسيوناليسم عربي به اسم عبدالله نصراوي مشورت كردم و به او گفتم: عراق به يك رهبر باعرضه، شايسته و اصيل- كه مردم به او اعتماد داشته باشند- احتياج دارد. تشكيلات حزبي و گروهي در عراق جواب نمي‌داد و احساسم اين بود كه يك نفر ـ كه از جايگاه و محبوبيت مردمي برخوردار باشد ـ بايد پرچم مبارزه با حزب بعث عراق را در دست بگيرد. من هم مثل بسياري از جوانان عراق به احزاب سياسي و رهبران آنها خوشبين نبودم و مثل اغلب مبارزان مسلمان، دنبال رهبري نظير شهيد آيت‌الله سيد محمدباقر حكيم مي‌گشتم كه از جايگاه و محبوبيت مردمي برخوردار بود. حزب بعث ايشان را به حبس ابد محكوم كرد و حتي در آستانه اعدام قرار گرفت! خانواده ايشان هم همواره از سوي حزب بعث مورد آزار و تهديد جدي بودند.

* اين مصائب در مورد تمام خاندان حكيم صادق است. اينطور نيست؟

** همين‌طور است. خاندان حكيم انصافاً ايثار و پايداري بي‌نظيري از خود نشان دادند، به همين دليل مردم به كل خاندان حكيم علاقه دارند و اين علاقه منحصر به يك فرد خاص نمي‌شود. به هرحال در آن دوره، مردم به‌ويژه نسل جوان و فعالان سياسي، واقعاً رهبري آيت‌الله حكيم را قبول داشتند و در نتيجه به‌تدريج مردم عراق در يك سوي اين جبهه قرار گرفتند و رژيم صدام در سوي ديگري. در آن شرايط سنگين اختناق مردم واقعاً به يك رهبر آينده‌نگر، آگاه و انعطاف‌پذير نياز داشتند كه پرچم نهضت را به دست بگيرد و با مردم خود شفاف و مستقيم و به دور از وابستگي‌هاي حزبي حرف بزند. من شخصاً، به رهبري و پيشگامي ايشان كوچك‌ترين ترديدي نداشتم. خود ايشان در آغاز تصدي رهبري مبارزات كمي مردد بود، زيرا هنوز رياست مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق به عهده ايشان نبود، ولي من و اطرافيان ايشان سعي كرديم ضرورت حضور رهبر مورد اعتماد مردم را به ايشان بقبولانيم.

البته ايشان در زمره برجسته‌ترين شخصيت‌هاي مخالف رژيم بعث عراق و در واقع همان رهبري بود كه مي‌توانست مبارزات را هدايت كند و تحولات عراق را در مسير صحيح و موفقي قرار بدهد، در حالي كه بسياري از فعالان سياسي گويي كابوس سنگيني را كه بر سر مردم عراق آوار شده بود، از ياد برده بودند و غير از تشكيلات آقاي حكيم، بر همه گروه‌ها و سازمان‌هاي مخالف رژيم صدام، سايه شوم نااميدي افتاده بود! شهيد حكيم در چنين شرايطي از پاي ننشست و به مبارزات خود ادامه داد. ايشان مرد علم و عمل بود و همين ويژگي‌ها بود كه مرا به ايشان جلب مي‌كرد. ايشان يك عالم ديني و دست‌پرورده حوزه‌هاي علميه بود، آن‌قدر در عرصه سياست تجربه و پختگي داشت كه وقتي وارد ميدان مبارزه شد، به بهترين نحو به ساماندهي پرداخت و به‌زودي محور و نماد رهبران و احزاب و شخصيت‌ مخالف رژيم بعث عراق شد و همه جريان‌هاي سياسي و انقلابي را يكپارچه كرد.

* ويژگي‌هاي مبارزاتي و سياسي ايشان چه بود و چه چيزهايي ايشان را از ديگر مدعيان مبارزه متمايز مي‌كرد؟

** بسيار به سازماندهي و فعال كردن جريانات سياسي و مبارز اعتقاد داشت و از گروه‌گرايي، حزب‌گرايي و تنگ‌نظري بيزار بود. با تشكيلات حزبي مخالفتي نداشت، ولي معتقد بود مردم بايد به يك جريان يا طيف گسترده كه همه جنبش‌ها و شخصيت‌ها را در بر بگيرد تعلق داشته باشند، به همين دليل وقتي مجلس اعلا شكل گرفت، آن را پارلمان متحرك ناميد! همين اصطلاح نحوه تفكر سياسي و عملكرد و حركت سازماني ايشان را نشان مي‌دهد.

* آيا براي ايام پس از سرنگوني صدام برنامه‌اي داشتيد؟ آنچه پيش آمد، تا چه حد مورد توقع و انتظار شما بود؟

** بله، آنچه پيش آمد، تقريباً با پيش‌بيني‌هاي ما تفاوت چنداني نداشت. مي‌دانستيم پس از سقوط ديكتاتوري كه همه راه‌ها به او ختم مي‌شد، در همه حوزه‌ها به‌شدت دچار در هم ريختگي و آشفتگي خواهيم شد و همواره توصيه مي‌كرديم بايد نيروهاي جايگزين آماده باشند كه به سرعت مديريت نهادهاي دولتي و نهادهاي جامعه مدني را در دست بگيرند تا از بي‌ثباتي و اختلال جلوگيري شود. ما بلافاصله پس از سقوط صدام سعي كرديم فعاليتمان را آغاز كنيم. مرحوم سيد عبدالعزيز حكيم ابتدا به شهر كوت و سپس به بغداد آمد. خودم هم همراه رزمندگان سپاه بدر - كه در عراق مستقر بودند- از طريق بعقوبه به بغداد رفتم. عده ديگري از همرزمان ما از محورهاي ديگر وارد عراق شده بودند. سعي كرديم مقدمات برپايي زيارت اربعين حسيني را فراهم كنيم تا شهيد آيت‌الله سيدمحمدباقر حكيم طي اين مراسم وارد عراق شود، ولي اوضاع آن روز عراق طوري بود كه اين امكان فراهم نشد و ناچار شديم سفر ايشان را عقب بيندازيم.

* بسياري معتقد بودند اوضاع عراق ثبات ندارد و بازگشت ايشان به عراق به مصلحت نيست. خود ايشان چه اعتقادي داشت؟

** ايشان صاحب‌نظر بود و در تصميم‌گيري‌هايش قاطعانه برخورد مي‌كرد، اما هرگز از مشورت با اطرافيان غافل نبود. به آنها هم توصيه مي‌كرد هيچ‌گاه كاري را بدون مشورت انجام ندهند. در قبول ديدگاه‌هاي منطقي ترديد نمي‌كرد. بسيار مستقل بود، اما خودخواه و مستبد نبود. برخي از اطرافيان و مشاوران ايشان، در مورد بازگشت به عراق مردد بودند. مسئولان جمهوري اسلامي ايران، سوريه و كويت به‌شدت با اين موضوع مخالفت كردند، اما سيد به اتكاي خدا و مردم عراق، ديگر عدم حضورش در بين مردم عراق را مصلحت نمي‌دانست و احساس مي‌كرد اگر غيبتش بيش از اين طول بكشد، در ذهن مردم عراق ابهاماتي پيش مي‌آيد و توده مردم هم نمي‌توانند كسي را براي رهبري خود پيدا كنند!

هنگامي كه سيد به عراق رسيد، عده‌اي معتقد بودند ايشان بايد از مناطق مختلف عراق ديدن كند. من هم با اين نظر موافق بودم. در آن برهه برنامه‌ريزي شد ايشان از كردستان، موصل، سامرا و كاظمين بازديد كند و به بغداد برود. ديدار با مردم عراق در سراسر كشور ضرورت داشت، زيرا بايد خلأ رهبري پر و به اوضاع نابسامان كشور رسيدگي مي‌شد.

* پس از اشغال عراق توسط امريكا وضعيت عراق چگونه بود؟

** بسيار نابسامان و آشفته! جريانات سياسي و مردمي سرگردان بودند و نمي‌دانستند به كدام سمت حركت كنند. شهيد حكيم كه وارد عراق شد رهبري را به دست گرفت و با طرح شعار مقاومت سياسي عليه اشغالگران، به كشمكش‌هاي خطرناك خاتمه داد. شايد همين طرح مقاومت سياسي مقدمات ترور ايشان را فراهم آورد.

* ديدگاه‌ها و مواضع ايشان را چقدر شبيه ديدگاه‌هاي آيت‌الله العظمي سيستاني مي‌بينيد؟

** شهيد آيت‌الله سيد محمدباقر حكيم در برابر اشغالگري در عراق موضع سرسختانه‌اي داشت. او در تمام زمينه‌هاي اجتماعي و سياسي يك تنه ايستاد و براي پيگيري آثار منفي اشغالگري و هدايت فعاليت سياسي به نحو مطلوب لحظه‌اي از پاي ننشست. اولين اقدام او استقرار در نجف و سازماندهي حوزه علميه با مشاركت مراجع بزرگ بود. همه اين مواضع با ديدگاه‌هاي آيت‌الله سيستاني تطبيق دارند.

* پيامدهاي تلاش‌هاي شهيد سيد محمدباقر حكيم چه بود؟

** در آن زمان به نظر مي‌رسید اشغال عراق توسط امريكا تداوم داشته باشد، اما در سايه برنامه‌هاي سياسي شهيد حكيم، برنامه‌هاي اشغالگران ناكام ماند. ايشان مي‌توانست مردم عراق را در مسير صحيح سازماندهي كند و مسئولان عراق توانستند در سايه اين انسجام در برابر اشغالگران مواضع اصولي و مثبت اتخاذ كنند و در نتيجه مشاركت همه گروه‌هاي سياسي، احزاب و شخصيت‌ها در بازسازي عراق فراهم شود.

* شرايط كنوني عراق را درمواجهه با بحران‌هاي داخلي و خارجي چگونه ارزيابي مي‌كنيد و به باور شما تا نيل به نقطه مطلوب رهبران مذهبي و سياسي اين كشور، چقدر فاصله وجود دارد؟

** عراق براي مبارزه با تروريسم نيازمند اتكا به نيروهاي داخلي و حملات پيشگيرانه به تروريست‌ها و مقابله فكري و سياسي با تفكر تروريسم است و اگر درست عمل نكنيم با توجه به اوضاع منطقه و تلاش دشمناني كه نمي‌خواهند تجربه دموكراسي در عراق ريشه‌دار شود، دچار خسارت خواهيم شد. در ابتدا تروريسم در عراق، وارداتي بود و عراقي‌ها در آن دست نداشتند، اما با گذشت زمان عراقي‌ها هم وارد اين معركه شدند و حتي كشور ما به صادر‌كننده تروريسم تبديل شد كه نمونه آن گروهك تروريستي «داعش» است! در عراق طايفه‌هاي مختلفي وجود دارند كه در گذشته با يكديگر درگير بودند اما اكنون به‌رغم داشتن اختلاف و مبارزه سياسي، با يكديگر ارتباط دارند و تلاش مي‌كنند نفوذ خود را گسترش دهند.

به نظر من اين يك فرصت مطلوب وتاريخي براي عراق است و نشان مي‌دهد كه احزاب و طوايف مختلف، حاضرند تا براي نيل به مقاصد مهم‌تر و باارزش‌تر، اختلافات را كنار بگذارند و در برابر دشمنان بايستند. البته در چنين شرايط خطيري نقش همسايگان عراق هم مهم و تاريخي است و به‌ويژه نقش جمهوري اسلامي در اين ميان، از اهميت خاصي برخوردار است. خوشبختانه ايران به خوبي رسالت تاريخي خود در اين برهه را مي‌شناسد و به آن عمل مي‌كند كه از اين جنبه شايسته تحسين است.

* با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

http://www.javanonline.ir/fa/news/808503

ش.د9505145

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات