(روزنامه ايران – 1395/01/17– شماره 6181 – صفحه 17)
تخریب بناها و بافتهای تاریخی- فرهنگی کشور طی سالیان اخیر از روندی رو به رشد برخوردار بوده است. اکثر این تخریبها ناشی از تقاضای مالکان برای افزایش تراکم در ساخت و ساز و در پی آن جهش اقتصادی ناشی از ارزش افزودهای است که در اثر این ساخت و سازها نصیب مالکان و سازندگان مینماید. گاهی در اندیشه به این وضعیت یاد اشعار زیر از مولانا میافتم:
ای من آن آهو که بهر ناف من
ریخت آن صیاد خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین
سربریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان
ریخت خونم از برای استخوان
ظاهراً نگرش اقتصادی و تلاش برای به دست آوردن ثروتهای بادآورده و گنج یابیهای بیرنج ما را در چالش عظیمی برای نگهداری از بناها و بافتهای تاریخی مواجه کرده است. به یاد میآوریم که خداوند فرمود: «لیس للانسان الا ما سعی» که از این آیه شریف چنین مستفاد میشود که: آنچه با تلاش بهدست نیاوریم از آن ما نیست. اما ظاهراً از دستور خداوند غافلیم. آنقدر در باور غلط خود غرق شده ایم که متوجه نیستیم میراث فرهنگی بزرگترین ارزش در اختیار ما به شمار میرود. اما آنچنان وضعیتی پدید آمده که بسیاری از مسئولان برای رهایی از این شرایط، راهکارها و رویکردهایی نظیر «انتقال حق توسعه» و «جبران عدم النفع» را مطرح کردهاند. برخی مراجع قانونی با مداخله به نفع اشخاص حقیقی نسبت به صدور آرای ابطال ثبت بناها و حرایم آنها سعی در دلجویی از افرادی دارند که به دلیل ارزشمند بودن بناهایشان از چنین ثروت بادآوردهای محروم ماندهاند. ما تخصصی در زمینه قضاوت و امور حقوقی از این دست نداریم بنابراین نمیتوانیم در خصوص اینگونه از تصمیمات قضات نظری ارائه کنیم.
یا بسیار شاهد بوده ایم که حتی برخی از مدیران و مسئولان با طرح سؤالاتی از قبیل این همه بنای مخروبه را برای چه حفظ میکنیم؟ فلان بنا اصلاً با مصالح جدید مانند تیرآهن و آجر ساخته شده است؛ بنابراین لزومی ندارد چنین بنایی را واجد ارزش بدانیم. چرا که این بناها در حال حاضر نیز قابل احداث است. شما مردم را از حقوق خود محروم کرده اید اگر سخت گیریهای شما نباشد، مردم میتوانند با تخریب و نوسازی بنای خود به ثروت دست یابند. آیا شما به عنوان متولیان حاضرید در این بناها سکونت کنید؟ بهتر نیست در یک بافت تاریخی ما 10 بنای شاخص را کاملاً حفظ کنیم و به بقیه مردم اجازه تخریب و نوسازی بدهیم؟ آیا بهتر نیست در بافت هایی که محل تجمع معتادان و ولگردان شده است و امکان خدماترسانی به ساکنان وجود ندارد، امکان زندگی مدرن را برای ساکنان فراهم کنیم؟
ما به عنوان مسئولان سازمان میراث فرهنگی همواره با اینگونه قضاوتها مواجه بوده ایم. آیا باید خود را گروهی بدانیم که مانع توسعه کشور هستیم؟ آیا ما مانع بهره مندی شهروندان از حقوق خود شدهایم؟ بسیار شنیدهایم که ملت ما معمولاً بسیار احساسی با پدیدهها و مسائل برخورد میکند. اگرچه حداقل برای اینجانب نتیجه هیچ پژوهشی در این خصوص در دسترس نیست اما وجود هنرمندان بیشمار در این آب و خاک بیانگر روح حساس و رؤیایی بخش عمدهای از ساکنان این دیار است. قضاوتهای سیاه و سفید مرسوم در میان افراد مختلف جامعه نیز از همین ویژگی منبعث میشود.
میراث فرهنگی یا بیانگر همه خوبیهای ما به شمار میآید یا مهمترین عامل عقب ماندگی محسوب میشود! ما بنا نداریم در مقام پاسخگویی به تمامی این پرسشها برآییم؛ زیرا بخش عمدهای از این پرسشها نوعی قیاس مع الفارق است. این تصور که این همه بنای مخروبه را برای چه باید حفظ کنیم، همانند آن است که بگوییم این پدر بزرگ بیمار و رنجور را که ظاهراً هیچ نقشی در تأمین مالی خانواده ندارد، کمکی هم در نظافت خانه نمیکند، توان نگهداری از فرزندان خردسال را هم ندارد و.... برای چه باید نگهداری کنیم؟ نگهداری او فقط هزینه دارد و علاوه براین وقت ما را هم میگیرد! بهتر نیست او را از خانه بیرون بیندازیم تا هم هزینههای نگهداری او را از سبد هزینههای زندگی کم کنیم و هم از شر آه و نالهاش آسوده شویم و هم وقت خود را بهتر مدیریت کنیم؟
در یک نگاه اجمالی، پدر بزرگ به هرحال عامل هویت و اعتبار خانواده است. نام خانوادگی ما از اوست. زحمات او باعث منزلت اجتماعی ما نزد دوستان و آشنایان است. هم اوست که با تجارب خود گره گشای بسیاری از مشکلات خانوادگی و اجتماعی ماست و... در فرهنگ سرزمین ما اگر کسی چنین رفتاری با پدر بزرگ خود انجام دهد، مورد انتقاد دیگران قرار میگیرد. حتی اگر شرایط خاص فعالیت و اشتغال و پیچیدگیهای زندگی امروز، ما را ناگزیر کند تا بزرگان خود را به خانه سالمندان بفرستیم، قطعاً مورد سرزنش وجدان خود و افکار عمومی جامعه قرار میگیریم.
بناهای تاریخی ما همگی واجد ارزشهای هویتی هستند. آنچه ارزش میراث فرهنگی نامیده میشود، صرفاً وجه کالبدی آن نیست، بلکه بخش عمدهای از ارزشهای مورد نظر ما مربوط به رویدادها و نیز خاطرات تاریخی شهروندان است. این خاطرات یا رویدادها لزوماً خوب و افتخارآمیز نیستند اما به هرحال بخشی از تاریخ سرزمین ما به شمار میآیند. شکست ارتش کشور ما در مقابل قوم مغول واقعیتی انکار ناپذیر است، اما اضمحلال خوی خشن و توحش آن قوم در فرهنگ غنی سرزمین ما نیز جزئی از همین واقعه ناگوار است. بنابراین حفظ بناهای تاریخی بهعنوان بخشی از خاطرات شهروندان در سطوحی محدودتر، واجد همین ارزش هاست.
بناهای تاریخی سند گویای بسیاری از فنون و هنرهای ساختمانی در هر دوره است. توجه به این واقعیت که هیچ دو بنای تاریخی همسان احداث نشدهاند و حتی تقریباً تمامی جزئیات ساختمانی مربوط به بناهای تاریخی منحصر به فرد است، ما را مجاب میکند تا از گنجینهای که مملو از فنون و هنرهای بازمانده از پیشینیان است مراقبت و محافظت نماییم. بناهای تاریخی ما گویای سیر تحول تاریخی بناهای مختلف است. به عنوان مثال میتوان با بررسی گونه گونیهای مسکن سیر تحول و تکامل آن را در طول تاریخ احصا کرد. کما اینکه با همین بررسیها میتوان افول تدریجی آن از اواخر دوره قاجار تا دوره معاصر را بررسی کنیم.
بناهای تاریخی ما حداقل یک و نیم قرن قدمت دارند اما متأسفانه بناهای خوب معاصر حدود دو دهه بیشتر عمر نمیکنند. اما مهم ترین دلیل لزوم حفاظت از بناهای تاریخی لزوم بازآموزی و کشف ارزشهای پنهان آنهاست. در بناهای تاریخی شاهد شکلگیری امری معنایی به نام «فضا» هستیم. فضا جوهره و ذات واقعی معماری و مرز تشخیص مرتبه ساختمان و معماری در بناهای مختلف است. امروز مهمترین گمشده اماکن زندگی و فعالیت در سرزمین ما فضاست و ادراک فضا جز از طریق مشاهده و مکاشفه در آثار تاریخی و فرهنگی میسر نیست.
شاید در تصور بسیاری از مسئولان بناهای ارزشمند تنها بناهایی باشند که دارای تزئینات فراوان، وسعت زیاد و مجلل باشند. اما واقعیت آن است که آنچه یک بنا را واجد ارزش تاریخی – فرهنگی میکند مجموعهای از شاخصهای مختلف است که تزئینات اگرچه بخشی از این شاخصها به شمار میآیند اما متغیر اساسی ارزشمند بودن به حساب نمیآید. کما اینکه زوال بخشهای تزئیناتی بسیاری از بناهای تاریخی موجب کاهش ارزشها نشده است، زیرا همانگونه که ذکر شد، ارزشمند بودن بناهای تاریخی متأثر از عواملی همچون رویدادهای تاریخی، شکلگیری خاطرات اجتماعی، ارتباط بنا با سایر بخشهای شهر، وجود فضای معماری، فضای شهری، فنون و هنرهای ساختمانی، استفاده بهینه از زمین، هماهنگی با بستر طبیعی و... است.
بنابراین باید عنایت داشته باشیم به همان اندازه خانههای اعیان و اشراف در شهر واجد اهمیت و ارزش است خانههای قشرهای متوسط و فقیر جامعه نیز واجد اهمیت است. ای بسا اگر به ارزشهای موجود در بافتهای تاریخی و بناهای آن توجه میشد هرگز نیازی به تجربه «مسکن مهر» نداشتیم. توجه نکردن به موارد ساده مذکور موجب رواج روحیه تجمل گرایی در جامعه شده است و پاسخگویی به چنین نیاز کاذبی هزینههای سنگین اجتماعی را برای کشور ما به دنبال داشته است. تجربه ناگوار تخریب بافت و ابنیه تاریخی- فرهنگی باید آموزهای مهم برای ما در پی داشته باشد. مگر نه ما در فرهنگ مان ادب را از بیادبان آموختهایم؟ پس چرا از تجارب تلخ و پرهزینه خود پند نمیگیریم؟ و تکرار این تجربه تلخ برای تمامی بافتها تاریخی از سوی بسیاری از مسئولان در دستور کار قرار دارد.
براستی ما را چه میشود؟ مگر ما همان ملتی نیستیم که در جهان به دلیل ارزشهای فرهنگی شناخته میشویم؟ مگر تمامی ما وجود بیبدیل فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی و... را بهعنوان مهم ترین اسناد هویت فرهنگی خود نمیدانیم مگر در جهان به وجود تخت جمشید، طاق بستان، میدان نقش جهان و... افتخار نمیکنیم؟ مگر میخواهیم زمینهای را فراهم کنیم که بیگانگان به سهولت بتوانند تمامیت هویت و تمدن این سرزمین را انکار کنند؟ آیا با خود اندیشیده ایم که مثلاً چه نیازی به این همه شاعر داریم؟ دو سه شاعر را به طور نمونه حفظ و آثار سایر شعرا را معدوم کنیم! یا معتقدیم که تک تک ابیات شعر پارسی بخشی از هویت ادبی ما است؟ مگر نه اینکه اگر کشوری داعیه اهلیت یکی از شعرای ما را داشته باشد موجبات خشم و عصبانیت ما را فراهم میکند.
پس چرا نسبت به بناها و بافتهای تاریخی که مهم ترین سند غیرقابل انکار گذشته ماست فاقد حساسیت هستیم؟ برای آنکه بدانیم با تفکر نادرست خود چه آسیبهای جبران ناپذیری را به پیشینه تاریخی خود وارد کردهایم کافی است تا به طور نمونه قدیمی ترین تصویر هوایی تعدادی از شهرهای تاریخی را با آخرین تصویر هوایی آنها مقایسه کنید ببینیم چه بلایی بر سر شهرهای تاریخی خود آوردهایم و باز بیندیشیم که بهجای آنها چه به دست آورده ایم؟ و درنهایت بیندیشیم که نسل آینده درباره ما چگونه قضاوت خواهد کرد؟ سخن خویش را با این بیت از شعر حافظ به پایان میبریم که:
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
هویت تاریخی خود را فدای بهدست آوردن متاع قلیل دنیا نکنیم.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/123299
ش.د9505121