شاید گوشهای ما به شنیدن خبر گرد و خاک جنوب کشور عادت کرده باشند و شاید تصاویر گرد و غبار در جنوب کشور برای کسانی که کیلومترها دورتر از کانون حادثه و هوای خاک گرفته آن مناطق نفس میکشند، تکراری به نظر برسد[...]
یادداشت: شاید
گوشهای ما به شنیدن خبر گرد و خاک جنوب کشور عادت کرده باشند و شاید
تصاویر گرد و غبار در جنوب کشور برای کسانی که کیلومترها دورتر از کانون
حادثه و هوای خاک گرفته آن مناطق نفس میکشند، تکراری به نظر برسد؛ اما
اهواز و آبادان و جنوب غرب کشور در وضعیت قرمز قرار دارند و نفس کشیدن برای
مردم صبور آن مناطق سخت شده است. تکراری که هم حساسیت رسانهها و حتی
فعالان فضای مجازی را کاهش داده است و هم امر را برای برخی از مسئولان
مشتبه کرده است که حتی به تکرار وعدههای بیسرانجام و حرفهای بیعمل هم
نیازی نیست! نوعی فراموشی درباره اتفاق ناخوشایندی که بخش عمدهای از مردم
کشورمان با آن درگیر هستند! البته این بیتفاوتی و رها کردن موضوع در کشور
تنها به موضوع ریزگردها و جنوب کشور محدود نیست؛ زلزله، خشکسالی، ترافیک،
آلودگی هوا و... همه و همه سرنوشتی مشابه دارند؛ توجه سرطانوار و سپس
فراموشی و عادت!
مشخص نیست چرا مواجهه ما با حوادث و پدیدههایی از این
دست این چنین است! ابتدا رسانهها و فعالان مجازی و مردم به شکل بسیار
هیجانی، گسترده و با تمرکز تمام به استقبال ماجرا میروند و مدتی را
بیوقفه درباره آن بحث میکنند و ضمن بررسی ماجرا و تحلیل آن، راه حل ارائه
میدهند؛ اما با گذر زمان موضوع مورد نظر نیز دچار فراموشی میشود؛ به
تعبیر دقیقتر، دچار یک تسلسل شدهایم؛ حادثه، بحث و ارائه راه حل، فراموشی
و دوباره از اول... . شرایط مذکور به یک بررسی ریشهای و علتیابی و در پی
آن اصلاح ماجرا نیاز دارد؛ وگرنه میتواند شرایط نگرانکنندهای را در
آینده نه چندان دور برای کشور رقم بزند.