تنها فیلمساز ایرانی که هنوز هم همه را غافلگیر می کند و به رغم گذشت 56 سال از عمرش، برنا وار و پرجوش و خروش کار می کند و فیلم می سازد، ابراهیم حاتمی کیاست. کارگردانی که هر فیلم او، یک تجربه جدید بر تارک فرهنگ این سرزمین می افزاید. مثل فیلم «به وقت شام» که با وجود برخی کاستی ها، اما هم از نظر تکنیکی و جلوه های تصویری یکی از بهترین های تاریخ سینمای ایران است و هم بخشی ملتهب و کمتر دیده شده از تاریخ معاصر را رونمایی می کند.
سینمای ایران در دورانی به سر می برد که عصر عسرت فیلمسازان کهنه کار و خوش سابقه است. فیلمسازهایی چون مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، امیر نادری و ... یا دیگر فیلم نمی سازند و یا فیلم هایشان باعث شرمندگی است. حتی فیلمسازهای نسل اول انقلاب مثل ابوالحسن داوودی، فریدون جیرانی، علیرضا داودنژاد، کیومرث پوراحمد و ... که از این طیف، چند سال جوانتر هستند هم سال هاست که حرف تازه ای برای گفتن ندارند و از روزهای اوج خود فرسنگ ها فاصله گرفته اند. در این میان، تنها فیلمساز ایرانی که هنوز هم همه را غافلگیر می کند و به رغم گذشت 56 سال از عمرش، برنا وار و پرجوش و خروش کار می کند و فیلم می سازد، ابراهیم حاتمی کیاست. کارگردانی که هر فیلم او، یک تجربه جدید بر تارک فرهنگ این سرزمین می افزاید. مثل فیلم «به وقت شام» که با وجود برخی کاستی ها، اما هم از نظر تکنیکی و جلوه های تصویری یکی از بهترین های تاریخ سینمای ایران است و هم بخشی ملتهب و کمتر دیده شده از تاریخ معاصر را رونمایی می کند؛ تا کنون فیلم های اندکی درباره نبرد اخیر در عراق و شام ساخته شده و همان معدود هم تصاویر آشنایی را نمایش داده اند، اما این بار با فیلمی طرف هستیم که به جایی دیگر از این جنگ سرک کشیده است.
«به وقت شام» نبرد با شیطان در آسمان را نشان می دهد، آن هم با دستان خالی. پیشگامان جنگ با داعش که به زیبایی «مدافعان حرم» لقب یافته اند در این فیلم، خلبان یا کاپیتان پرواز هستند. درگیری با خوناشامان داعشی، این بار در فضایی محدود و در فاصله بسیار نزدیک، یعنی درون هواپیما اتفاق می افتد. هم از این رو، هراس و ترس در سرتاسر فیلم جاری است و دلهره، یک دم گریبان مخاطب را رها نمی کند.
در «به وقت شام» انتخاب بسیار خوبی برای کارکترهای اصلی صورت گرفته، اما از این فرصت، استفاده چندانی نشده است. در این فیلم، یک پدر و پسر در سفری بر مدار مرگ همراه هم می شوند تا گروهی از مجروحان و اسیران جنگی را از فرودگاهی در محاصره داعش به دمشق برسانند. پدر که از مردان قدیمی جنگ است، فرماندهی عملیات را برعهده دارد و پسرش هم مسئولیت پرواز را در دست می گیرد. با این حال، این رابطه خونی، خون چندانی به رگ های درام فیلم اضافه نکرده است. بابک حمیدیان که در نقش پسر (علی) ظاهر شده، خوب بازی می کند. او اضطراب ناشی از برخورد نزدیک با تکفیری ها را نمایان می سازد و در عین حال، به رغم لرزش دائم اما ارزش شجاعت و غیرت را برجسته تر می کند، اما مشکل این است که به خوبی شخصیت پردازی نشده است؛ فیلم، به مخاطب اجازه همذات پنداری با علی را نمی دهد. همچنین رابطه او با پدرش، یونس (هادی حجازی فر) که به نظر در نقش خود به اندازه کافی جا نیفتاده، آنقدر عاشقانه نیست که لحظات جدایی آن ها از هم، تراژدی به وجود آورد و اشک تماشاگر را دربیاورد. موتیف فیلم های 20 سال اخیر حاتمی کیا، یعنی فریاد یک جوان بر سر پدرش که چرا حق او و نسلش را ادا نکرده، در این فیلم هم تکرار شده، اما از متن و بطن فیلم بیرون می زند. چطور می توان باور کرد جوانی که خودش داوطلبانه به میدان چنین معرکه خطرناکی پا گذاشته و حتی از مرخصی نیز سر باز زده، برای لحظاتی ژست بچه سوسول های معترض به دفاع مقدس را به خود بگیرد؟
اما «به وقت شام» به رغم برخی از این ضعف ها، به تکنیک ناب سینمایی نزدیک است. یعنی سینمایی که همه زمان آن را حادثه تشکیل می دهد و هیچ دم، ساکن و ساکت نمی شود. یکی از مشکلات فیلم های ایرانی، شروع نه چندان پرتحرک است. همین هم باعث می شود که مخاطب به سختی با فیلم ها ارتباط برقرار کند و در نتیجه، اغلب فیلم ها تماشاگری ندارند. اما «به وقت شام» در همان افتتاحیه خود، حیرت انگیز است؛ تصاویر ناآشنا و شگفتی آور فرود کمک های انساندوستانه هواپیماهای ایرانی به مردمی که در محاصره داعش هستند و بلافاصله پس از آن، صحنه های پی در پی انفجار و گلوله باران، فضایی نفس گیر را بر فیلم غالب می کند. فضایی که تا پایان فیلم ادامه می یابد.
برخلاف بسیاری که «به وقت شام» را نوعی تقلید از فیلم های اکشن هالیوودی می دانند، به نظر می رسد که حاتمی کیا در این فیلم، یک نسخه اکشن و بیگ پروداکشن ایرانی و بومی را تجربه کرده است. سبک و روش این فیلمساز به گونه ای است که حتی صحنه های خالی و بی تحرک فیلم های او نیز، حرارت و گیرایی دارند. گویی کارگردان مولف و صاحب امضای سینمای ما روح و راه خود را در هر نمایی می دمد و می نماید. این هنرنمایی در فیلم «به وقت شام» ملموس تر است. صحنه ای از فیلم، خالی از تجلیات پر حس و حال نیست و هیچ لحظه ای از آن –برخلاف فیلم های هالیوودی- غرض غیر متعهدانه ندارد. همه چیز در این فیلم طوری طراحی شده است تا در پاک ترین طریق، به مقصدی روشن و نورانی منتهی شود.