(روزنامه شرق ـ 1396/11/03 ـ شماره 3068 ـ صفحه 1)
برای نخستینبار بیش از ١٦ اسلامشناس غربی چنین همتی را در ارائه یافتههایشان در حوزه ایران و اسلام از خود نشان دادند. این اثر زیبنده، جزء اولین آثار جمعینگاری محققان است. یکی از سخنرانان و نگارندگان این مجموعه، دکتر سیدحسین نصر** است. وی دیدگاههای خود را درخصوص دوستی با ارائه سخنرانیای با عنوان «دوستی بین ادیان و فرهنگها: زیربنای دوستی بین تمدنها»، چنین ارزیابی میکند: ابتدا با انتقاد از وضعیت محیطزیست باید گفت آدمیان در همه هزارههای پیشین تاریخ بشر بیآنکه کره زمین را بیالایند، ویران کنند و مواهب آن را به پایان برسانند روی آن میزیستهاند، بیآنکه به روزی به نام روز زمین حاجت داشته باشند. روز زمین هنگامی پا گرفت که ما به تخریب گسترده خانه خود بر این خاک دست زدیم. ما با برملاکردن اخبار و اطلاعات هرجایی از کره زمین که تاکنون ناشناخته مانده است کاری کردهایم که سیل گردشگران به سرعت برق و باد راهی جزیرههای دیگر و ناشناخته شوند و چهار هزار کیسه پلاستیک و جعبه و قوطی بر سواحل آنها از خود بهجا بگذارند و موجب نمایشیشدن زندگی بومیان آن مناطق شوند. ما با کارهایی از این دست بحران محیط زیست را وخیمتر کردهایم. بعید است که راه درست نشاندن نهال دوستی این باشد. دنیا نیازمند دوستی بیشتری است که در نهایت همچون هوایی که تنفس میکنیم نعمتی است الهی. باید بدانیم لازمه معناداربودن دوستیها واقعیبودن آنهاست. ایشان با استعانت از تجربه تاریخی خود از انقلاب میگویند: من بهعنوان تبعیدی به آمریکا آمدم و ایران را در زمان انقلاب ترک کردم. تا آنجا که من میدانم، حتی یک دانشمند برجسته علوم سیاسی در آمریکا یا اروپای غربی نتوانست وقوع رویداد مهمی همچون رخداد انقلاب ایران را که یکی از مهمترین حوادث قرن ٢٠ بود پیشبینی کند. هیچکس نتوانسته است پژوهشی راستین انجام دهد که بتواند وقایع را پیش از وقوع پیشبینی کند. اگر پای پت رابرتسون و بقیه بنیادگراهای مسیحی در میان نبود که تماممدت در تلویزیون و اینترنت به اسلام توهین میکنند و نفرت از اسلام را رواج میدهند، اسلامهراسی تا این اندازه قدرت نمیگرفت. همه مخالفتهای اروپاییان یا مسلمانان در زمینههای سیاسی، نظامی و اقتصادی بروز میکند، ولی پای فرهنگ که در میان باشد، موانع ناپدید میشوند.
اگر کسی تمدن خود را اصیل و باارزش بداند نمیتواند تمدن دیگری را درک کرده و به قلب آن تمدن نفوذ کند و نهال دوستی را میانشان بپروراند. مطالعات تمدنها در غرب وضعیت دشواری دارد، زیرا بسیاری از عناصری که برای ادامه زندگی بیشتر اعضای تمدنهای گوناگون اهمیت زیادی دارند. بسیاری از دانشکدههای تحصیلات تکمیلی حتی در بهترین دانشگاهها مثل شیکاگو یا هاروارد و همچنین برخی از بهترین مؤسسات پژوهشی که به حکومتها مشاوره میدهند، با کنارگذاشتن عوامل دینی و معنوی از تحلیلهای خود گرفتار کوتهفکری شدهاند. او معتقد است خوشبختانه امروز با وجود تأثیرات ناامیدکننده غربیسازی، دنیا عرصه بالیدن تمدن است و مقاله «برخورد تمدنها»ی سه دهه پیش ساموئل هانتینگتون فقید، از استادان هاروارد را بدفرجام خواند و در توصیف دیگری تأکید دارند که این مقاله فقط یک تحلیل پژوهشی نبود بلکه همانطور که من در همان اوایل گفتم، دعوت به عمل بود. امروزه حال و روز تاریخ چنان است که ما به دوستی و رفاقت نیازمندیم؛ دوستی و رفاقتی که تنها برپایه منافع شخصی نباشد. درغیراینصورت، گفتوگو درباره دوستی تمدنها هدردادن وقت است؛ باید تمدنها را فراتر از پیکرههای سیاسی بینگاریم، همچون هویتهای سیاسی که دارای ساختارهای فرهنگی، معنوی، هنری، ادبی و انسانی هستند. فروکاستن غرب و شرق به حکومتهای حاکم بر آنها کار درستی نیست. او با نگرانی تأکید دارد که در این بحث بجاست به خاطر داشته باشیم که ملتهای مختلف حتی در سازمان ملل حضور تمامعیار ندارند. ما متأسفانه فقط شاهد حضور حکومتها، کارگزاران و نمایندگان حکومتها هستیم. باید دوستی میان تمدنها را ورای حکومتهای ملی اشاعه دهیم و در بستری گستردهتر از بستر سیاسی صرف به تمدن بنگریم. در غیر اینصورت دوستی معنایی جز مصلحتاندیشی نخواهد داشت و همچون حساب روی آب ناپایدار خواهد بود.
وقت آن رسیده است که مردمانی با نیت خیر و دارای ظرفیت معنوی و موهبتی از جانب خدا برای ایجاد همدلی با انسانهای دیگر، ادیان دیگر، فرهنگها و جهانبینیهای دیگر و نیز با ظرفیت ازخودگذشتگی و توان ایجاد همدلی و تفاهم، ادای وظیفه بسیار خطیر پروراندن دوستی جهانی را برعهده بگیرند.
او در جمعبندی نهایی دیدگاههای خود را چنین ارائه میکند: برای برقراری گفتوگوی معنادار میان تمدنها، باید ریشه در تمدن خود و ابعاد فکری آن داشت و بهتبع آن به افکار غالب در تمدن دیگر رخنه کرد. اگر این واقعیت را بپذیریم که تمدنهای دیگری نیز وجود دارند و در آن واحد، امید به گذران زندگی در صلح و به دور از جنگ و ستیز داشته باشیم، به مسئله بسیار مهم دوستی میرسیم و سؤال چگونگی دوستیابی را باید مطرح کرد.
میخواهم بر اولویت و اهمیت بنانهادن دوستی با دیگر تمدنها بر پایه عناصر معنوی، هنری و دینی (بهجای تکیه بر ساختارهای سیاسی رسمی، حکومتها و سازمانهای حکومتی، سازمانهای مردمنهاد خارجی یا سَمَن، ملاحظات نظامی یا بانک جهانی و فعالیتهای اقتصادی) تأکید کنم.
باید دانست که ارتباطات جمعی و رسانههای مدرن ممکن است تأثیری منفی هم داشته باشند و چنین نیست که خودبهخود به دوستی یا همدلی میان ادیان و تمدنها منجر شوند. همدلی فرهنگی نه یک خیابان یکطرفه که راهی دوطرفه است.
همگی ما در این دریای توفانی در یک قایق نشستهایم، آن هم در موقعیتی که جهان هرگز شاهد چنین سبعیتِ جهانگستری نبوده است. توفان کل جهان را دربر گرفته است؛ چارهای نداریم جز فهمیدن اینکه یا با هم غرق خواهیم شد یا میتوانیم به کمک هم، راه خود را در دل این بحران باز کنیم. ناخدایان این کشتی باید کسانی باشند که هدفشان ورای منافع شخصی باشد. آنها باید حس انسانیت داشته و در پی کاشتن و پروراندن نهال دوستی با دیگری باشند.
* کارشناسارشد تاریخ ایران دوره اسلامی، کارشناس گروه ایرانشناسی و اسلامشناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران.
** عضو سابق هیئتعلمی فلسفه و تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، مدرس کرسی اسلامیشناسی دانشگاه بیروت، عضو آکادمی علوم یونان، استاد کرسی اسلامشناسی دانشگاه جرج واشنگتن و دانشگاه تمپل، رئیس سابق شورای عالی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ریاست دانشکده ادبیات، اولین رئیس هیئتمدیره مؤسسه فرهنگی منطقهای (R.C.D)، بنیانگذار انجمن حکمت و فلسفه، مترجم کتاب «شیعه در اسلام» نوشته علامهطباطبایی، انسان و طبیعت: بحران معنوی انسان جدید حیات و فکر اسلامی، کتابشناسی توصیف علوم اسلامی در سه جلد فارسی و انگلیسی، مصحح كتابهای «سهروردی» و «ملاصدرا» و متون ابنعربی، ابنسینا و بیرونی، سه حکیم مسلمان، مؤلف بیش از ٢٤ كتاب علمی و فرهنگی در جهان.
http://www.sharghdaily.ir/News/150989
ش.د9604659