انتظار جز غریب ترین واژه هایی است که در فراق عزیز باید آن را با پوست و گوشت و خون خود درک کرد. باید انتظار کشید و درک کرد و سوخت، در فراق کسی که منتظرش هستی اما نوع انتظارها هم با یکدیگر تفاوت دارد.
خلا وجود عزیزان را در دوران دوری آنها با امید در آغوش گرفتنش در لحظه برگشت پر میکنیم و هر لحظه به آن زمانی میاندیشیم که پایان این انتظار حضور است. تا دوای درد همه دوران ها انتظار و دوری باشد آن لحظه در خیال ما مثل آبی است که آتش انتظار را به پایان میرساند و مانند داستان ابراهیم خلیل الله آن لحظه دیدار آتش انتظار را سرد و سلامت میگرداند.
اما انتظار برای برگشت پیکر بی جان عزیزی که در معرکه دفاع از وطن به نام مفقود الاثر نامیده میشود خیلی متفاوت است. بسیاری از مواقع این انتظار هیچ گاه به پایان نمیرسد و منتظر با حسرت دیدار عزیز در این دنیا رخت از این جهان بر میبندد و میرود. اما گاهی هم که این انتظار پایان مییابد او را در حالی که درون تابوت است و با پرچم پرافتخار ایران اسلامی برای وداع آخر میآورند. او میآید با بدنی پر از زخم گلوله و ترکش.
شهید را میآورند...ممکن است این شهید پدر فرزندانی منتظر باشد و همسری با چشمان اشک بار و یا پدر و مادری چشم به راه داشته باشد. در اوج غربت شهید می آید و برای چند لحظه سکوت و این پایان انتظار است. این آخرین حضور شهید در این دنیای زنگار زده مادی است. او می آید تا شاید کمی از این زنگارها از دلمان شسته شود و دلمان را صیقل دهد. او به زبان مادی سخن نمیگوید و دیگر نگاه مادی ندارد، اما کلام و نگاهی از او میگیریم که زندگیمان را دگرگون میکند. او میآید اما دیگر دستی بر سر دختر خردسالش نمیکشد، او دیگر آسمانی شده و این افلاکیان هستند که او را میزبانی میکنند، او برای بار آخر آمده است تا همسر و فرزندانش او را ببیند و وداع کنند تا دلشان آرام گیرد و خود در خاک پاک میهنش آرام گیرد.
شهید سید احسان میرسیار یکی از این شهدای مفقود الاثر شهید والامقام مدافع حرم عقیله بنی هاشم، یکی از غیورمردان گیلان است. او جزو نیروهای صابرین سپاه حضرت محمد رسول الله تهران است که در ۲۱ بهمنماه سال ۱۳۹۴ در درگیری مستشاری با نیروهای تکفیری در سوریه به شهادت رسیده است.
او ابتدا در درگیریهای مستشاری در سوریه مفقودالاثر شده بود و پس از این واقعه تصور میشد که وی به اسارت نیروهای تکفیری درآمده است.
اما بعد از گذشت ۲ ماه از خبرهایی که از اسارت تا شهادت سید احسان میرسیار زمزمه میشد، بالاخره پس از بررسیهای انجامشده شهادت رزمنده دلاور گیلانی تأیید شد.
سید احسان متولد سال ۵۹ و پسر بزرگ خانواده بود. پدرش اهل سادات محله لاهیجان و مادرش اهل شهرستان لنگرود هستند. او تا کارشناسی ارشد علوم سیاسی تحصیل کرد.
و از بسیجیان پایگاه حضرت حر زیباشهر قرچک بوده است و در کارنامه خود مبارزه با گروهک پژاک را نیز دارا می باشد. شهید میر سیار صاحب ۳ فرزند دختر بود و مدام به همسرش تأکید میکرد که کاری کند که خود و فرزندان به ماندنش عادت نکنند. او از زمان عقد درباره شهادت خود و وضعیت کاریش میگفت و حتی دستنوشتههایی هم در این باره به همسرش داده بود. اصلا خود می دانست که قرار نیست خیلی در میان خاکیان باشد.
سه فرزند شهید به ترتیب زهرا که سال ششم ابتدایی، زینب پیشدبستانی و رقیه یک سال و سه ماه دارد، هستند. او همواره به آموزش تعلیمات دینی و تربیتی برای فرزندان خود اهمیت خاصی میداد.
رویای زینب خواهد آمدجعفر کاظمی نمایش «رویای زینب خواهد آمد» را بر اساس خاطرات، زندگی و شهادت «سید احسان میرسیار» و با همکاری دختر این شهید در قرچک روی صحنه برده است. همسر شهید از شهادت پدر با زینب سخن میگوید. دختر آرزوی ملاقات پدر را دارد و مادر میگوید: «شهید همزمان با ظهور امام زمان (عج) خواهد آمد. او دختری بسیار عاطفی است و صحبتهایش با مادرش بسیار جالب است. همسر این شهید، موضوع شهادت سید احسان میرسیار را کتمان نمیکند و درباره شهید شدن همسرش با زینب سخن میگوید. دختر علاقهمند است تا مجدداً پدر را ملاقات کند و همسر شهید در پاسخ میگوید که اگر دوست دارد پدرش را ببیند باید برای ظهور حضرت مهدی (عج) دعا کند چراکه شهید همزمان با ظهور امام زمان (عج) خواهد آمد.»
وجود مردان خدا در زیر آسمان باعث فخر آسمانیان و اهل زمین است. آنان که از همه دلبستگی های مادی ومعنوی خود دل میکنند تا خدایی شوند، آن مردانی که به رسم حسین برای دخترانشان پدر نمونه هستند به رسم و آیین حسین (ع) اسوه و الگوی عالمیان میگردند و با خون خود خط سرخ شهادت را از عاشورا تا ظهور امتداد میدهند.
پیکر مطهر این شهید که نزدیک به دوسال بود در بحبوحه جنگ با حرامیان داعشی مفقود شده بود حالا پیدا شده و دارد می آید تا انتظار به پایان برسد و مردگان متحرک را به نفس مسیحایی اش زندگی دوباره ببخشد. قرار است پیکر این شهید دفاع از حرم اهل بیت اهل بیت(ع) را روز سه شنبه یکم اسفند ماه همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در قرچک تشییع کنند و سپس در امامزاده بی بی زبیده قرچک به آرامگاه ابدی اش بسپارند.
فرازهایی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سید احسان میر سیار
« .... ای انسانها و ای آدمها آیا آوای ولایت را نمیشنوید؟ ای کسانی که به ظاهر فریاد ما اهل کوفه نیستیم را سر می دهید آیا طنین ولایت را میشنوید؟ نه؛ من فکر نمیکنم، زیرا گوش جسمتان فقط شنوا و گوش دلتان کر است زیرا دنیا جلوی چشمهای شما را گرفته است. بگویم چرا؟ زیرا فقط خود را می بینید و تنها به خود میاندیشید، فقط و فقط به فکر منافع خویشید؛ در این میان دیگران برای شما اهمیتی ندارد و اگر هر بلایی بر هر کس بیاد برای شما تفاوتی ندارد. .... ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرار گرفته است و اگر در این جنگ خدای ناکرده شکست را قبول کنیم باید بگویم که کار ما را تمام شده باید بدانید ای مردم ندای فرزند حق و طنین ولایت این است (شبیخون فرهنگی) و تمام گفتنی هایی را که باید بگوید در این کلام خود خلاصه کرده است او حجت را بر شما تمام کرده است و این راه را به ما نشان داد حال هر فردی به هر نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از او بازخواستی عظیم خواهد شد. .... ای پدر جان یادم نیس که به کسی بدهکار باشم اما اگر کسی آمد و گفت احسان به من بدهکار است به او بدهید و مرا از رو سیاهی در آخرت نجات دهید. و اما چون من از نظر مالی چیز چندانی ندارم و درخانه پدری ام زندگی میکردم و هر آنچه دارم از ایشان است پس هر چه در مورد آنها تصمیم بگیرند ان شاالله درست است. وصیت نامه فرزندکوچکتان سید احسان میر سیار ۲۱اسفند ماه سال ۱۳۷۵ هجری شمسی»