(روزنامه آسمانآبی - 1396/10/24 - شماره 159 - صفحه 10)
چرا ما میگوییم ایران ظرفیت تبدیل به سوریه دیگری را دارد؟ چرا حرف منتقدان که میگویند این یک شعار تبلیغاتی است، نادرست است؟ بحث ما سوریزاسیون است و اینکه ما به آن سمت میرویم یا نمیرویم؟
هر جامعهای که امروز در خاورمیانه شکافهای گوناگون دینی، قومی، زبانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشد و در آن هر جریانی بکوشند که یک سلیقه را بر دیگران تحمیل کنند، این مسئله بالقوه آن جامعه و کشور را به سوریه دیگری تبدیل کرده و آغازی است بر رودررویی مردم با مردم. اگر به سمت آن برویم، مانند سوریه متهم ردیف اول سیستم خواهد بود. اما سیستم تنها مقصر نیست، همچنان که در سوریه هم تنها مقصر نبود. مخالفان هم اگر خویشتنداری نکنند و بهدلیل خطاها، مشی اشتباهی را در پیش بگیرند، آنها هم در این روند مقصر و محکوم بوده، گرچه متهم ردیف دوم هستند.
میپرسند ما چه فرقی داریم با سال 57؟ یا چرا ما مانند مصر و تونس نشویم؟ تفاوت ما با آنها چیست؟ تفاوت اصلی ما با سال 57 این است که در سال 57 بزرگترین شکاف در ایران شکاف میان ملت بهصورت یکپارچه و حکومت بود، ولی امروز شکاف واقعی بین قشرهای مختلف مردم است، بهعلاوه قشرهایی که با حکومت نیز مسئله دارند؛ بنابراین اگر امروز هم شکاف اصلی میان دولت و ملت بود، بدون تردید کشور وضعیت انقلابی علیه حکومت به خودش میگرفت. اما سوریهشدن به این معناست که حکومت از پایگاهی در میان مردم بهرهمند است که از آن دفاع میکند، مخالفان هم پایگاهی دارند و این دو چون ناتوان از حذف یکدیگر حداقل در کوتاهمدت و به روش مسالمتآمیز هستند، دست به سلاح و خشونت میبرند و نتیجه آن نابودی کشور در این رودررویی است. بنابراین زمانی که حکومت از حمایت قشرهایی بهرهمند است، شعار سرنگونی آن بهویژه با روش خشن، سوریزاسیون است.
در همین چند روز تظاهرات، شاهد بودیم عدهای شعار نفی نظام را سر دادند و از آن طرف نیز تظاهرات طرفداران نظام برگزار شد. این وسط مردم، کدام هستند؟ مردم شامل هم موافقان و هم مخالفان میشود و هر دو هم ایرانی و مسلمان هستند. درست مانند انتخابات که 24میلیون نفر که اصلاحطلب بوده و هم برخی نبودند، بنابر مصالح ملی که تشخیص داده، به نامزد موردنظر اصلاحطلبان رأی دادند. 18میلیون هم رأی ندادند. 16میلیون نفر هم به آقای رئیسی رأی دادند؛ یعنی کشور در حال حاضر به سه دسته تقسیم میشود. هر تلاشی که یک یا دو دسته را بخواهد حاکم مطلق کند، بدون تردید به درگیری ختم میشود. هیچکس از منتقدان هم این دلیل اصلی را نقد نکرده است. هر کشوری که این شکاف را داشته باشد، بالقوه مستعد سوریهشدن است. این نخستین دلیل و مهمترین دلیل ماست.
دوم، مخالفان نظام هم دارای شکافهای بسیار جدی هستند. مخالفان نه نظام مطلوبشان، نه سیستم اقتصادی مطلوبشان، نه رهبر واحد، نه شعار واحد و نه خواست واحد دارند. برای آنان تکلیف میان دین و سیاست هم روشن نیست. اینها مهمترین مسائلی هستند که یک کشور میتواند براساس آن از امنیت برخوردار باشد. حتی اگر مخالفان جمهوری اسلامی ادعایشان درست باشد که اکثریت مخالف هستند، ولی این به معنای آن نیست که اکثریت دارای نظر واحدی درباره حل و فصل اختلافات و نظام آلترناتیو هستند و حتی بهاندازه نظام جمهوری اسلامی رأی داشته باشند، ضمن اینکه 40میلیون رأی داده و 18میلیون رأی ندادهاند.
دلیل سوم مبتنیبر دخالت قدرتهای خارجی است. برخلاف دوره پهلوی، مبارک و بنعلی، قدرتهای خارجی دارای انگیزه کافی برای فروپاشی ایران هستند؛ بنابراین دخالت آنها با توجه به شرایط داخلی میتواند در شرایط خاص تاثیرگذار باشد.
چهارمین دلیل ما مبتنیبر این است که جامعه ما الوانی از قومیتها بوده که در شرایط عادی ویژگی مثبت است، اما در شرایط فوقالعاده میتواند دردسرساز باشد و این مورد خود باعث رودررویی مردم با مردم خواهد شد.
پنجم، شرایط وخیم اقتصادی کشور است. تداوم بحرانها این وضعیت را روزبهروز در کوتاهمدت وخیمتر میکند. گرچه در درازمدت میتواند تلنگری به حکومت باشد تا روشهای خود را اصلاح کند. این وضعیت میتواند کشور را با افزایش تحریمها، کاهش توریسم، افزایش قیمت دلار و فرار سرمایهها مواجه میکند. همچنین با افزایش مشکلات اقتصادی، ممکن است اقشاری را به تظاهرات بکشاند که با توجه به اینکه رهبری واحد و شعار واحد و خواست واحد ندارند، احتمال درگیری مردم با مردم را افزایش میدهد.
دوستان دقت کنند هر کشوری که دوقطب شود که یک قطب مسجد و حسینیه آتش بزند و قطب دیگر همه انباشته از انگیزههای اسلامی باشد، هرگونه تشدید اختلاف در میان این دوقطب به معنای سوریهشدن است، ولو آنکه نیروی مثل داعش نیز در آن حضور نداشته باشد. ضمن اینکه این افراطگریها، داعش نوع دیگری را در ایران به وجود خواهد آورد. گروههایی مثل داعش عمدتا با دخالتهای بیگانه در سوریه و عراق به وجود آمدند. اگر آنان دخالت نمیکردند، داعش بهدلیل فقدان پایگاه اجتماعی نمیتوانست در این کشورها تا این اندازه قدرت بگیرد و تعیینکننده شود. ضمن اینکه اگر شکافهای قومی در ایران در خلال حوادث اخیر فعال نشد، به این دلیل بود که پانعربها و پانترکها و... این جریان را اصیل را نمیدانستند. احتمال فعالشدن آنها کافی است که ما احتیاط کنیم.
نکته مهم دیگر آن است که اگر ما امنیت کشور را بخواهیم با توجه منطقه آشوبخیز خاورمیانه، تا اطلاع ثانوی هر دولتی در ایران به همراه نیروهای مسلحش باید مقتدر باشد. در سال 2010 و 2011 بلژیک به مدت 589روز بهدلیل اختلافات جناحها در مجلس، دولت نداشتند و احدی در دنیا متوجه نشده و این کشور نیز دچار مشکل نشد تا جایی که همه امور بهصورت عادی جریان داشت. این وضعیت در جامعه ما برعکس است. همچنین تفاوت نگاه تحولخواهانه و دموکراتیک با نگاه استبدادطلبانه در این است که دولت باید در عین اقتدار زیاد، پاسخگو هم باشد. راه پاسخگوکردنش هم تقویت جامعه مدنی با اتحادیهها، احزاب، انجمنهای دانشجویی و سندیکاهای کارگری مقتدر و مطبوعات منتقد و مستقل است. این درحالی است که برخی ضرورت قدرتمندبودن دولت، خودکامهبودن آن را نتیجه میگیرند. ما ضرورت قدرتمندبودن دولت، قدرتمندبودن جامعه مدنی را نتیجه میگیریم؛ زیرا معتقدیم که با چک اند بالانس میتوانیم به دموکراسی برسیم.
درنهایت، انتخابات آزاد میتواند محور همه فعالیتهایی باشد که ملت ایران با هر سلیقه و گرایشی حولوحوش آن میتوانند توافق کنند به دو دلیل روشن: 1. 99 درصد مشکلات ایران، ازجمله مشکلات اقتصادی ایران، ریشه سیاسی دارند و با انتخابات آزاد میتوانند مهار شوند. 2.انتخابات میتواند توهم را از گروههای سیاسی بگیرد و وزن آنان را مشخص کند.
https://asemandaily.ir/post/11924
ش.د9604830