(روزنامه كيهان - 1396/05/05 - شماره 21681 - صفحه 6)
هدف از تشکیل شورای همکاری
«فکر» تشکیل شورای همکاری خلیجفارس در سالهای اولیه دهه ۷۰ میلادی نیز بین کشورهای منطقه وجود داشت و بر اساس آن ایران نیز قرار بود عضو آن شود. ولی به علت مخالفت رژیم عراق و بدبینی برخی رژیمهای عربی نسبت به نقش ایران در منطقه، این شورا تشکیل نشد. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و خطر گستردهای که رژیمهای پادشاهی منطقه از سوی انقلاب اسلامی ایران احساس میکردند، شروع جنگ ایران و عراق و همچنین سیاست جدید دولت وقت آمریکا برای ایجاد یک کمربند امنیتی از کشورهای کوچک منطقه خلیجفارس مقابل انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر طرح تشکیل شورای همکاری خلیجفارس مورد توجه جدی قرار گرفت. در این راستا در بهمن ۱۳۵۹ و پس از تشکیل سومین کنفرانس سران کشورهای اسلامی در طائف عربستان، رهبران کشورهای حوزه خلیجفارس در حاشیه کنفرانس طائف یک اجلاس غیر رسمی تشکیل دادند. دستور این اجلاس «بررسی موضع و همکاری بین کشورهای منطقه» بود. نتیجه این اقدامات و مذاکرات سرانجام منجر به تشکیل شورای همکاری خلیجفارس در ۲۶ مه۱۹۸۱ (اردیبهشت 1360) شد. بدین ترتیب شورای همکاری خلیجفارس با گردهمایی کشورهای عربستان، بحرین، کویت، عمان، قطر، و امارات متحده عربی رسما با هدف مقابله با جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد.
اما اهداف اولیه و اعلامی که برای تشکیل شورای همکاری خلیجفارس اعلام شد عبارت بودند از؛
- بررسی تحولات منطقهای و ارزیابی امور سیاسی در حوزه خلیجفارس و غرب آسیا
- ایجاد قوانین جامع مشترک در زمینه امور اقتصادی، مالی، تجارت، توریسم، قضایی و دولتی میان اعضای شورا
- تقویت امور علمی و تکنولوژیکی، امور صنعتی، کشاورزی و آبرسانی
- ایجاد مراکز تحقیقاتی-علمی
- تشویق همکاریهای بخش خصوصی کشورهای عضو با یکدیگر
- تقویت روابط هر چه بیشتر میان مردم کشورهای عضو این شورا
دشمنی با ایران، محور شورا
اما همگان میدانستند که در پس این اهداف ظاهری، اهداف دیگری نهفته است چرا که اگر هدف از تشکیل شورا، همکاریهای علمی، تحقیقاتی و اقتصادی بود باید ایران نیز عضو این شورا میبود. اما از همان آغاز، رویکرد ضد ایرانی این شورا به وضوح عیان بود و کارکرد اولیه آن نیز اتحاد کشورهای عرب حوزه خلیجفارس و همچنین حمایت همهجانبه از رژیم صدام در جنگ ایران و عراق بود. در اینکه جنگ عراق و ایران در راهاندازی سریع شورای همکاری موثر بود و نقش کاتالیزور را ایفا میکرد، جای هیچگونه شکی نیست.عربستان از ترس اینکه آتش جنگ دامن آنها را بگیرد و برای فرار از این آتش، پیمان منطقهای را بهترین راهکار تشخیص داد.
به طوری که برژینسکی مشاور امنیت ملی در دوران جیمی کارتر در کتاب «قدرت و اصول» به این واقعیت اینگونه اشاره میکند: «عربستان که امنیت حوزههای نفتی خود را در مخاطره قطعی میدید، اواخر سپتامبر 1981 از آمریکا درخواست کمک کرد. دولت سعودی خواهان ارسال فوری هواپیماهای آواکس برای عملیات اکتشافی درخلیجفارس شد. ظاهرا سعودیها بیم داشتند که جمهوری اسلامی در واکنش به عملیات عراق تأسیسات نفتی کشورهای حوزه خلیجفارس ازجمله عربستان را مورد حمله قرار دهد. سرانجام با تقاضای سعودیها موافقت شد و آمریکا با وجود اعلام بیطرفی، برای حفاظت از مصالح و منافع دوستان خود عملا ً به نفع آنان جبهه گیری کرد.»
در راستای همین رویکرد نیز اعضای شورای همکاری خلیجفارس در طول جنگ 8 ساله از هیچ کمک سیاسی ،اقتصادی و نظامی به رژیم صدام کوتاهی نکردند. با این وجود جمهوری اسلامی ایرن بارها در طول جنگ اعلام کرد که حاضر نیست رویکرد واحدی را نسبت به صدام و شورای همکاری خلیجفارس اتخاذ کند و ایران خواهان حسن همجواری و امنیت برای همه کشورهای منطقه خلیجفارس است.
اما دلایل زیادی وجود داشت که باعث شد روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس هرگز عادی نشود؛ حضور و نقشآفرینی آمریکا در منطقه خلیجفارس و تاثیرپذیری شدید کشورهای شورای همکاری به دلیل ساختار دیکتاتوری و عدم مشروعیت داخلی از واشنگتن، گسترش جو «ایرانهراسی» از سوی آمریکا برای ادامه حضور گسترده در منطقه خلیجفارس برای فروش سلاح بیشتر به این دولتها، تقابل رویکرد ایران به حفظ امنیت منطقه بدون حضور قدرتهای بزرگ با رویکرد کشورهای شورای همکاری که امنیت خود را منوط به حضور قدرتها میدانستند، ادامه تکرار ادعاهای واهی در مورد جزایر سهگانه و حمایت بقیه اعضا از این ادعاها، موقعیت ژئوپلتیک ایران با وسعیت زیاد، جمعیت زیاد، ارتش قدرتمند در مقابل وسعت کوچک، جمعیت کم و ارتشهای ضعیف که خود به خود در کنار سایر عوامل، ترس از ایران را در دل کشورهای منطقه انداخته بود، برنامه هستهای صلحآمیز ایران، نفوذ سنتی در برخی کشورهای منطقه مثل عراق و لبنان و... همه و همه باعث شده بود که روابط بین ایران و شورای همکاری خلیجفارس به سمت تنش صفر میل نکند.
تحولات سالهای اخیر اما این روند را تشدید کرده است. روی کار آمدن یک گروه ماجراجو، کمتجربه و متوهم در عربستان که تلقی بسیار ناقص و اشتباهی از تحولات منطقه دارند و سیاست را تنها در وجه سختافزاری و نظامی آن میبینند، حمایت عربستان از جریانات تکفیری در مقابل حمایت ایران از جریان مقاومت تحولات عراق، جنگ یمن و بحران سوریه همه این حوادث تنش در روابط بین ایران و شورای همکاری خلیجفارس را گسترش داده است.
اما در این میان تحولاتی نیز در داخل شورای همکاری خلیجفارس در حال رخ دادن است که این شورا را به سمت فروپاشی سوق میدهد. به عبارت دیگر شورایی که با هدف مقابله با ایران تشکیل شده بود نه تنها در رسیدن به این هدف و از بین بردن یا کاهش نفوذ ایران در منطقه خلیجفارس و غرب آسیا موفق نبود بلکه خود نیز به سمت فروپاشی پیش میرود.
اختلافات ریشهای
اختلافات گسترده ارزی و مرزی بین 6 کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس ، اختلاف بر سر سیاستهای منطقهای بین اعضا به طوریکه که عملا دو محور قطر، کویت و عمان را در مقابل عربستان، بحرین و امارات قرار داده است، اختلاف بر سر تلاش عربستان برای بسط سلطه خود در شورای همکاری خلیجفارس و... مسائلی نیست که بر کسی پوشیده باشد. این اختلافات به قدری گسترده هستند که پیش از این نیز برخی کارشناسان معتقد بودند شورای همکاری خلیجفارس با وجود این شکافها و تنشهای گسترده عملا تبدیل به یک «شورای بیخاصیت» شده و تنها نامی از آن باقی مانده است. اما تنش اخیر بین قطر و عربستان این شکاف گسترده را نمایانتر کرد. زمزمه «فروپاشی کامل» شورای همکاری خلیجفارس بامداد چهار شنبه 3 خرداد 96 بر سر زبانها افتاد. شنبه (30 اردیبهشت 96) ترامپ در اولین سفر خارجی خود به منظور شرکت در اجلاس عربی -آمریکایی و عقد قراردادهای تجاری و نظامی با عربستان وارد ریاض شد.
روز دو شنبه نیز پس از عقد قراردادهای تجاری و نظامی کلان بین آمریکا و سعودیها به ارزش تقریبی 500 میلیارد دلار ترامپ خوش خدمتی سعودیها را با «تاسیس مرکز جهانی مبارزه با افراطیگری در ریاض» جبران کرد و ریاض، پایتخت صاحب تفکرات تکفیری- وهابی، از سوی ترامپ به عنوان مرکز جهانی مبارزه با افراطیگری معرفی شد! اما هنوز یک روز از برگزاری این اجلاس نگذشته بود که اظهارات «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر درخصوص روابط کشورهای حاشیه خلیجفارس با «ایران» و «مقاومت» در منطقه، جنجال گستردهای به پا کرد و بامداد چهارشنبه (3 خرداد) بود که رسانههای عربی از قول خبرگزاری «قنا» (خبرگزاری رسمی قطر) اظهارات امیر قطر را منتشر کردند که در پایگاه هوایی «العدید» گفته بود: «قطر همزمان موفق شده روابط خوبی با آمریکا و ایران برقرار کند و از آنجا که ایران ثقلی منطقهای و اسلامی است و نمیشود آن را نادیده گرفت، از عقلانیت به دور است که تنش را با آن تشدید کنند چرا که قدرت بزرگی است و ضامن ثبات در منطقه؛ چیزی که قطر به دنبال آن است.»
وی در خصوص اختلافات قطر با همسایگان خود نیز گفته بود: «پایگاه هوایی العدید قطر که هم مورد استفاده نیروهای هوایی قطر است و هم آمریکا، از دوحه در قبال طمع ورزیهای برخی کشورهای همسایه خود حفاظت میکند». «بنتمیم»، حزبالله را نیز یک «جنبش مقاومت» معرفی کرده بود.اگرچه ساعتی بعد مقامات خبرگزاری قنا از هک شدن این سایت خبر داده و عنوان کردند که برای چند ساعت صفحه توییتر و سایت اصلی شبکه هک شده و از دسترس آنها خارج شده است اما، این موضوع نتوانست مانع واکنش شدید رسانههای سعودی شود. گستردگی سطح این حملات از سوی رسانههای سعودی، نشانگر وسعت عمق و دامنه اختلافات میان کشورهای حاشیه خلیجفارس بود که اکنون بار دیگر و به بهانه یک خبر و اظهاراتی منتسب به امیر قطر بروز یافته است.
به دنبال این تنش، ائتلاف عربستان، امارات، بحرین و مصر محاصره هوایی و دریایی را به قطر یکی از اعضای شورای همکاری خلیجفارس تحمیل و سپس یکم تیرماه، فهرست شروط 13 گانه خود را جهت از سرگیری روابط با دوحه توسط کویت به این کشور اعلام کردند. جهت اجرای شروط نیز ضرب الاجل 10 روزهای تعیین شد. با وجود پایان موعد مقرر اما با وجود میانجیگری کویت به مدت 48 ساعت دیگر نیز این ضرب الاجل تمدید شد. شروط 13 گانه که کاملا معلوم بود برای نپذیرفتن قطر تنظیم شده بود عبارت بودند از:
- کاهش روابط دیپلماتیک با ایران
- اخراج کلیه افراد مرتبط با سپاه پاسداران که در قطر حضور دارند
- تنظیم روابط تجاری با ایران در چارچوب تحریمهای آمریکا
- تعطیلی کامل شبکه الجزیره
- بسته شدن پایگاه نظامی ترکیه در قطر
- قطع حمایت از حزبالله لبنان
- قطع حمایت از اخوان المسلمین
- قطع حمایت از القاعده
- قطع حمایت از داعش
- عدم اعطای تابعیت به شهروندان 4 کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر
- انتشار لیستی از گروههای اپوزیسیون حمایت شده در 4 کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر
- تحویل اشخاصی که از سوی این 4 کشور تحت تعقیب بوده و متهم به انجام اقدامات تروریستی هستند.
- پرداخت مبالغی معین به 4 کشور فوق
در مقابل قطر نیز ضمن رد بسیاری از ادعاهای مطرح شده در این شروط مثل حضور نظامی ایران در کشورش به عربستان، امارات، بحرین و مصر سه روز مهلت داد که به محاصره این کشور پایان دهند؛ در غیر این صورت پس از پایان مهلت سه روزه رسماً خارج شدنش را از شورای همکاری خلیجفارس اعلام خواهد کرد. تا کنون هیچ نشانهای از حل و فصل مسالمت آمیز بحران دیده نمیشود و تمامی میانجیگریها و رفت و آمدهای دیپلماتیک در منطقه به شکست انجامیده است.
آینده روابط قطر با محاصرهکنندگان
کارشناسنان سناریوهای مختلفی را در مورد این بحران متصور هستند. انجام کودتا برای برکناری، فرار، تبعید یا کشتن «بن تمیم» حاکم قطر و روی کار آمدن یک امیر مطیع، افزایش تنبیهها و اخراج قطر از شورای همکاری خلیجفارس، حمله نظامی ، کوتاه آمدن دو طرف از برخی از خواستهها و پذیرش میانجیگریها، برخی از این سناریوها هستند. با توجه به این که گروهی که در عربستان سیاست خارجی این کشور را در دست دارند با صبر و حوصله و منطق میانهای ندارند، بعید نیست که این تنش در هفتهها و ماههای آینده گستردهتر شود تا بحران قطر نیز در کنار بحران سوریه و یمن به لیست ناکامیهای سلمان و پسرش اضافه شود. اما برخی کارشناسان نیز معتقدند نتیجه بحران در بین اعضای شورای همکاری خلیجفارس به تضعیف هر چه بیشتر این شورا و نزدیک شدن قطر، عمان و کویت به ایران منجر خواهد شد که دقیقا در نقطه مقابل هدف اصلی تشکیل شورای همکاری خلیجفارس میباشد. طی روزها و هفتههای گذشته بسیاری از رسانههای بینالمللی و منطقهای با اشاره به همین مسئله درباره خطر فروپاشی شورای همکاری خلیجفارس هشدار دادهاند.
ایران پیروز میدان
اندیشکده شورای آتلانتیک در این زمینه نوشت: «شورای همکاری خلیجفارس که در سال 1981 در خلال حمله عراق به ایران و از ترس ساختار نوپای ایران که سعی داشت انقلابش را به کشورهای همسایه صادر کند ساخته شد، امروز با خطر فروپاشی روبه رو است. خروج قطر از یکسو و عدم تبعیت کویت و عمان از مواضع تهاجمی سعودی علیه دوحه از سویی دیگر، منجر به فروپاشی این شورا خواهد شد؛ این تحولات یک موفقیت استراتژیک قابل توجه برای ایران است.فلج شدن نسبی شورای همکاری خلیجفارس شکست دیگری برای محمد بن سلمان است. این میتواند ضربهای به استراتژی ترامپ در ایجاد یک ائتلاف منطقهای علیه ایران موسوم به «ناتوی عربی» نیز باشد که در خلال سفر به ریاض و تلآویو طرح آن را دنبال کرد.»
روزنامه «المصری الیوم» هم از قول «عبدالله بن حمد العطیه» معاون رئیسشورای وزیران قطر درباره خطر فروپاشی شورای همکاری خلیجفارس مینویسد:
«احتمال رخ دادن هر اتفاقی وجود دارد و قطر برای هر احتمالی آماده است. ما در سال 1981 میلادی شورای همکاری را تاسیس کردیم و به نظر من اکنون تاریخ اعتبار این شورا پایان یافته است. قطر آمادگی همزیستی و تعامل با همه احتمالها درباره بحران خلیجفارس و محاصره را دارد و دوحه از بحران کنونی عبرت گرفته است. این درس عبرتی برای قطر است که بداند با اقتصاد و بازارهای خود چگونه عمل کند و به جای تکیه بر دیگران به خود تکیه کند.»
«مضاوی الرشید» تحلیلگر عربستانی مقیم لندن هم در اینباره به شبکه المیادین میگوید: «بحران در روابط کشورهای عربی پیامدهای آشکاری به دنبال دارد و شاید مهمترین آن آینده شورای همکاری خلیجفارس باشد. ما شاهد پایان این شورا خواهیم بود و آرمان همگرایی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس متلاشی خواهد شد.»
تارنمای مرکز پژوهشهای الجزیره اما درباره «تاثیر این بحران بر آینده شورای همکاری خلیجفارس» مینویسد: «بحران در روابط کشورهای خلیجفارس تردیدهای بسیاری را درباره آینده شورای همکاری خلیجفارس و فعالیت آن به همراه دارد. تنها شدت بحران، تحولات مربوط به آن، نادیده گرفتن ارزشهای منطقی و سنتی و برخورد در روابط تنگاتنگ میان مردم کشورهای شورای همکاری در این زمینه مطرح نیست. بلکه نادیده گرفتن نهادهای شورای همکاری خلیجفارس توسط ریاض و ابوظبی نشان میدهد این شورا دیگر به بسیاری از اعضا توجهی ندارد. هنگامی که روابط میان کشورهای شورای همکاری خلیجفارس به طور ناگهانی وارد مرحله «پرتنش میشود»، و روابط همکاری، توافق و ائتلاف بندی به جنگ غیر مستقیم تبدیل میشود، دور از ذهن نیست که اعضای این شورا برای حفظ امنیت و ثبات خود هم که شده خارج از آن تصمیمگیری کنند. حتی در سطح مردمی هم، این بحران تردیدهایی را در محافل کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس درباره ادامه همکاری و سرمایهگذاری در آن به وجود آورده است.»
روزنامه رای الیوم نیز اینگونه موضع گرفت که: «عربستان همواره تلاش کرده است شورای همکاری خلیجفارس را تحت سیطره خود داشته و تصمیمات آن را در دست بگیرد و همین وضعیت موجب نگرانی سایر اعضای آن شده است. از جمله اینکه کویت و عمان همواره مواضع و سیاستهای متفاوتی داشتهاند و قطر نیز عضو نافرمان بوده است. سران این شورا از روز نخست تلاش کردهاند از طریق برخی اقدامات فرمایشی اختلافات خود را حل و فصل کنند، اما راه به جایی نبردند و در این میان چه بسا، نشست سران عربی با دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا و تصمیمات سطحی حاصل از آن موجب شد وضعیت شورای همکاری خلیجفارس و سستی و ضعف آن بیش از پیش نمود یابد و موجب از هم پاشیدگی آن شود زیرا عربستان، اسرائیل و آمریکا به دنبال این هستند که اعضای این شورا را به رویارویی با ایران سوق دهند، اما قطرو عمان و نیز کویت ترجیح میدهند روابط دوستانه و همکاری با ایران را حفظ کنند و به آن به دیده یک کشور مسلمان و همسایه مینگرند.»
اما القدس العربی در این باره نوشت: «بعد از تصمیم عربستان سعودی به محاصره کردن قطر که یکی از شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس است، این شورا با سرنوشت مبهمی رو به رو شده است. آنچه قطعی به نظر میرسد این که، طوفان کنونی ایجاد شده به دست عربستان سعودی، متفاوت از همه چالشهای قبلی و خطرناکتر و عمیقتر و گستردهتر از آنها است. این اقدام عربستان، نوعی جبههبندی بیسابقه ایجاد کرده که شورای همکاری را به دو گروه تقسیم کرد: گروهی با حضور عربستان سعودی و امارات و بحرین، و گروه دیگر با حضور قطر و سلطان نشین عمان و کویت. خطر کنونی که شورای همکاری با آن مواجه است.»
نتیجهگیری
شورای همکاری خلیجفارس با تلاش عربستان برای «یکسانسازی مواضع اعضای شورای همکاری در برابر ایران»، تشکیل شد. در طول 36 سال گذشته این شورا از هیچ اقدام ضدایرانی (از حمایتهای سیاسی و نظامی از رژیم صدام گرفته تا حمایت از ادعاهای امارات و مواضع شدیدا ضدایرانی آن) کوتاهی نکرده است. اما تنش اخیر در روابط قطر و عربستان شکافها و گسلهای گسترده در بین اعضای این شورا را عیان و عملا این شورا را به دو جناح عربستان، امارات و بحرین در یک سو و قطر، کویت و عمان در سوی دیگر تقسیم کرد. عربستان به عنوان پدرخوانده این شورا تصور هم نمیکرد که تحریمهای ضدقطری نتیجه عکس بدهد و دوحه را به ایران نزدیک کند و قطر به کشوری تبدیل شود که به گفته «عبدالله المعلمی»، نماینده عربستان در سازمان ملل، ایران را بهعنوان همپیمان خود انتخاب کند.
به باور برخی تحلیلگران پیش از این نیز از شورای همکاری خلیجفارس جز اسم بیمسمایی باقی نمانده بود و بحران اخیر نیز آخرین میخ را بر تابوت این شورا زد. شورایی که برای ایستادن در برابر موج انقلاب ایران شکل گرفت اما امروز بر سر رابطه با ایران به دو نیم تقسیم شده است و این شکاف و گسست ساختاری حتی اگر بحران قطر مسالمت آمیز حل و فصل شود، ترمیم نخواهد شد.
http://kayhan.ir/fa/news/109705
ش.د9601862