جنگ نرم در عصر کنونی دانش پایه و بهرهمند از نظریههای علوم رفتاری است. در حقیقت، یکی از وجوه متمایز موج چهارم جنگ نرم، بهرهمندی بازیگران این نوع نبرد از نظریههای علوم اجتماعی به معنای اعم یا علوم رفتاری و پژوهشهای علمیـ تحقیقاتی به معنای اخص است.
جنگ نرم در عصر کنونی دانش پایه و بهرهمند از نظریههای علوم رفتاری است. در حقیقت، یکی از وجوه متمایز موج چهارم جنگ نرم، بهرهمندی بازیگران این نوع نبرد از نظریههای علوم اجتماعی به معنای اعم یا علوم رفتاری و پژوهشهای علمیـ تحقیقاتی به معنای اخص است.
نظریههای غربی و جنگ نرم
درباره ارتباط نظریههای غربی با جنگ نرم دو دیدگاه کلی وجود دارد: یکـ برخی معتقدند بسیاری از نظریههای علوم رفتاری اعم از روانشناسی، جامعهشناسی، علوم فرهنگی، علوم سیاسی و علوم ارتباطات با هدف تسلط نرمافزاری بیشتر نظام سلطه بر جهان تولید شدهاند. دوـ در برابر دیدگاه فوق برخی دیگر، برای این نوع علوم اصالت قائل بوده و معتقدند، نظام سلطه از نظریههای علوم رفتاری برای اهداف خود بهرهبرداری میکند.
صرف نظر از صحت و سقم این دیدگاهها، آنچه محرز است این است که نظام سلطه (انگلیس به منزله یکی از نمادهای آن در قرن 19 و اوایل قرن 20 و آمریکا به عنوان نماد آن در نیمه دوم قرن 20 و ابتدای قرن 21) از نظریهپردازانی برخوردار بوده و هست که در تحکیم و توسعه نظام سرمایهداری و لیبرالیسم نظریهپردازی میکنند. در عین حال، بسیاری از نظریهپردازان مستقل وجود دارند که نظریهها و پژوهشهای تحقیقی آنها الهامبخش نظریهپردازان و بازیگران جنگ نرم بوده است. (باقریچوکامی، 1395: 80)
تعلیل اعتراض اجتماعی
با نظریه حرمانـ تعرض
نظریه حرمانـ تعرض، شکاف انتظارات، شکاف داشته و خواسته یکی از نظریههای روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی سیاسی است که در ارتباط با شورشها و انقلابها از آن استفاده شده و توجه بازیگران جنگ نرم را به خود جلب کرده است. «تد رابرت گر» یکی از نظریهپردازان این نظریه با استفاده از مفهوم محرومیت نسبی تصریح دارد، اختلاف فاحش بین دو وضعیت و شرایط ایدهآل یک فرد و شرایط واقعی که در آن زندگی میکند، ممکن است موجب بروز واکنش خشونتآمیز و اقدام جمعی از سوی وی شود. بر اساس این نظریه، هرگاه بين آنچه افراد انتظار دارند و حق آنهاست و بايد برآورده شود، با ميزان توانايي آنها در برآورده كردن آن انتظارات، فاصله و شكاف افتد، انتظارات مردم تحت شرايطي به سمت اعتراض و خشونت تمايل پيدا ميكند. به اعتقاد وی، محرومیت نسبی سرخوردگی است که از محل شکاف بین انتظارات ارزشی و تواناییهای ارزشیشان تعریف میشود. براساس این تئوری، اگر داشتههای انسان متناسب با خواستههای او نباشد، دچار سرخوردگی شده و احساس محرومیت میکند که اگر این وضعیت در گستره ملی رخ دهد، طبعاً به چالش اقتدار ملی منتهی میشود. بنيانگذاران این تئوری علت اصلي رفتار پرخاشگرانه در اعتراضات اجتماعي را حرمان ناشي از نوميدي ميدانند. نوميدي هنگامي رخ ميدهد كه جامعه احساس کند موانعي بر سر راه رسيدن به انتظاراتش وجود دارد، هر چه اين مانع شديدتر احساس شود و به موازات آن رغبت مردم براي دستیابی به خواستهها و انتظارات كه آن را ممكنالوقوع ميدانند، بيشتر باشد، انگيزشهاي اعتراضات خیابانی جديتر میشود. بنابراین، میزان امید و ناامیدی در دستیابی به انتظارات و توقعات، عامل کلیدی در فضای داشته و خواسته است؛ زیرا ضریب امنیت و ناامنی را مشخص میکند.(مطالعات گروهی، 1388: 55)
اقدامات دشمن برای ایجاد شکاف در ایران
بر اساس نظریه موصوف، دشمن در جنگ نرم اقتصادی، تلاشهای زیر را برای ایجاد فضای شکاف بین امکانات و انتظارات درباره جمهوری اسلامی ایران دنبال کرده و میکند:
1ـ ضربه زدن به اقتصاد جمهوری اسلامی و ناتوان نشان دادن نظام از تأمین مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم؛ رهبر معظم انقلاب به این انگیزه و مقصد دشمن پیش از هر تحلیلگری پی برده و اقتصاد را اولویت اول دولت معرفی کردند: «اولویّت امروز ملّت ایران، مسئله اقتصادی است و توجّه کنید که اولویّت دشمن هم مسئله اقتصادی است؛ یعنی امروز دشمنان جمهوری اسلامی برای اینکه بتوانند اهداف خودشان را در مورد ایران و ایرانی و جمهوری اسلامی محقّق کنند، دنبال راهکارهای اقتصادی و یا به تعبیر درستتر، دنبال ضربه زدن اقتصادی به ملّت ایرانند. هدف دشمن این است که بتواند با فشار اقتصادی، ملّت ایران را نسبت به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی دلسرد و دلزده کند و بین ملّت ایران و نظام اسلامی فاصله بیندازد و هدفهای خودش را از این راه دنبال کند.» (1/1/1396)
2ـ پروپاگاندا و جنگ روانی و تبلیغی برای نامطلوب جلوه دادن وضعیت موجود و دامن زدن به انتظارات و خواسته؛ بازیگران جنگ نرم از طریق رسانهها و تکنیکهای عملیات روانی تلاش میکنند در شرایطی که تواناییهای ارزشی حاکمیت (قدرت تأمین و ارضای نیازهای مادی و معنوی جامعه) ثابت است، انتظارات ارزشی را به قدری بالا ببرند که شکاف میان مردمـ حاکمیت بروز کند.
3ـ ناممکن بودن دسترسى به وضع مطلوب؛ عاملان جنگ نرم از طریق عوامل مؤثر اطلاعاتی سعی میکنند در شرایطی که انتظارات در یک معادله با شیب ثابت و مثبت (ملایم) پیش میرود، توانایی حاکمیت در برآورده کردن خواستهها و انتظارات را رو به اضمحلال نشان دهند (الگوی محرومیت صعودی) و از این رهگذر به نتیجه مدنظر خود مبنی بر جنبشسازی و زمینهسازی برای نافرمانی مدنی نایل آیند. رهبر معظم انقلاب به خوبی به موضوع پی برده و در ابتدای سال 96 برای ترغیب مؤکد بر پیگیری اقتصاد مقاومتی از سوی مسئولان فرمودند: «ما اطّلاعات را دائماً دنبال میکنیم و از وضع مردم در بخشهای مختلف کشور مطّلع میشویم؛ مردم از لحاظ معیشت دچار مشکلند. مسئله بیکاری هست، مسئله سختی معیشت هست؛ و مشکلات گوناگونی که در زمینه فرهنگی و اجتماعی به دنبال اینها میآید. خب، عرض کردیم که دشمن هم بر روی همینها تمرکز میکند و روی اینها تبلیغات میکند.» (همان) در واقع دشمن با تمرکز بر این زخمها و آسیبها تلاش دارد تا آستانه تحمل مردم را کاهش داده، آنها را برای اعتراض آماده کند.
4ـ دمیدن بر ناامیدى و گسترش نارضایتی؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دی ماه سال جاری مهمترین طراحی جبهه مقابل در مقطع فعلی را ناامید کردن مردم به آینده و گرفتن اعتماد به نفس آنان از طریق بزرگنمایی مشکلات و ضعفها و کاستیها دانستند. (6/10/1396) بازیگران جنگ نرم با تعمیق ناامیدی، آستانه تحمل مردم را دستکاری کرده و نارضایتی را به مثابه موضوع مشترک همه القا کرده و توسعه میدهند.
مطابق با این نظریه چنانچه نارضایتى در میان تودهها گسترش یابد، امکان شکلگیرى یک هویت مقاوم فراهم خواهد شد. در مرحله دیگر که نارضایتىها توسعه یافت، تهدیدات دشمن معطوف به هدف شکل دادن به هویت مقاومت است؛ یعنى جمعى از افراد که به یک خودآگاهى درونى در زمینه مشترک بودن خواستهها رسیدهاند. تهدید در این مرحله در ایجاد باور، خودآگاهى و تقویت انگیزهها در جهت شکل دادن به جنبشها و جریانهاى تشکلیافته در درون هویت مقاوم و معطوف به سازماندهى چنین تشکلهایى است. در مرحله نهایى چنانچه هویت مقاوم شکل بگیرد و براساس آن تشکلها و جنبشها ظاهر شود، تهدیدات دشمن به تحریک چنین حرکتها به منظور ایجاد ناامنى در چارچوب موادى مانند اغتشاش، شورش، اعتراض و اعتصاب معطوف خواهد شد. (تد گر،1388: ۲۶۴ ـ ۲۶۲)