اعتراضات خیابانی که با هجمه بیسابقه رسانهای و سازماندهی عوامل داخلی و خارجی معاند نظام به اغتشاش و ناامنی مبدل شد، از حیث جنگ شناختی و آسیب به روان عمومی قابلبررسی است.
فضاسازی که امروز در رسانههای عمومی جریان دارد، تلاش میکند تا این اندیشه واهی را القا نماید که ایران کنونی در وضعیتی مبهم، چندپاره، مضمحل و رو به نابودی است و این در حالی است که دولتی جدید روی کار آمده، قوه قضائیه نوپاست و دستاوردهای ملی چشمگیری در حال نتیجهبخشی و رخنمایی است، اما این جریان تلاش دارد تا از وجود ضعفهای اقتصادی در جهت زیر سؤال بردن همه داشتهها و از زورآزمایی خیابانی در جهت تهدید سیستم به انتخاب میان ناامنی یا استحاله بنیادی استفاده کند.
در اینجا به این نکته اشاره خواهیم کرد که دستاوردهای ایران اسلامی پس از انقلاب عبارت از چه عناصری است و امروز در واقعیت میدان و نه در بازنمایی مغرضانه رسانه سالاران، ما در چه وضعیتی قرار داریم. میبایست بدانیم که دشمنان ایرانی امن و آباد در سر چه میپرورند و با بنبست انگاری و تزریق سرخوردگی و تحریک عواطف عمومی به دنبال سقوط ایران مقتدر در چه ورطهای هستند؟
ایران علیرغم مشکلات اقتصادی دهه نود که تاکنون در تورم 40 درصدی تداوم دارد و قدرت خرید را در ده سال اخیر تا 50 درصد کاهش داده، توانسته دستاوردهای متعددی را در داخل و خارج کشور به دست بیاورد. مشکلات جاری هزینههای طبیعی است که ما برای ساخت ایرانی مستقل، آزاد و اسلامی با انتخاب عاقلانه و فداکارانه خود میپردازیم. از روزی که ایرانیان تصمیم گرفتند تا شخصت وابسته و باجدهی به ابرقدرتهای استثمارگر جهان را پایان دهند، تحریم و تهدید و تجاوز و تخریب شروع شد.
اما بهواقع آیا ما نتوانستیم نظامی مستقل تشکیل دهیم که آمریکا و انگلیس و روس در سرنوشت مردمان آن تعیینکننده نباشند؟ آیا نتوانستیم دین را از انزوای مطلق دوران پهلوی به امر عمومی و دغدغه جاری تبدیل کنیم؟ آیا 55 هزار مستشار امریکایی را که کارتلهای ادارهکننده کارخانجات بزرگ و مونتاژکننده در ایران بودند و در انتصاب وزرای دولت دربار هم دخالت داشتند، بیرون کنیم؟ آیا ما به کنسرسیوم نفتی و سهم خواهی نظامی آمریکا در سنتو و پادویی منافع آمریکا در منطقه پایان ندادیم؟ آیا نتوانستیم سفارت منحوس دولتی را که اقلا یازده جلد از اسناد جاسوسی و خرابکاری اش به چاپ رسیده، ببندیم و به آمریکاسالاری در ایران پایان دهیم؟ آیا در خوکفایی صنایع حساس و استقرار دولتی مسلط و ایجاد ساز و کاری جدید به موفقیت نرسیدیم؟ آیا هشت سال جنگ با 27 کشور دنیا را به پیروزی نرساندیم و صدام را به تجاوز و پرداخت غرامت محکوم نکردیم، بی آنکه یک وجب از خاک میهن را بدهیم؟
آیا سنگینترین تحریمهای ظالمانه نفتی و حقوق بشری و منطقهای و بانکی و هستهای را به جان نخریدیم که هر کدامشان میتوانست باعث سقوط قویترین دولتهای دنیا شود؟ آیا نتوانستیم با دستخالی اما اعتماد به جوانان پرتلاش و خلاق خودمان، صنایع نظامی را از وابستگی مطلق به فروش جهانی جدیدترین دستاوردهای نظامی به ابرقدرتهای دنیا ارتقا دهیم؟ آیا نتوانستیم علیرغم تجربه 17 هزار ترور در سالهای نخست انقلاب و تجزیهطلبی گروهکهای معاند و با تجاوز و اشغالگری نیروهای ناتو در اطراف خاک میهن عزیزمان، یکی از امنترین کشورهای جهان باشیم و یکی از قویترین سازمانهای اطلاعاتی امنیتی جهان را در برابر دسیسههای هرروزه موساد و سیا و ام آی سیکس تأسیس کنیم؟ آیا هزاران عملیات پیچیده آنان را خنثی نکردیم و جوان ایرانی ما نمیتواند در آرامش و امنیت مطلق به تحصیل عالیترین علوم موردعلاقه خود و رشد دانش ملی و اظهارنظر مسالمتآمیز و آزادانه سیاسی ـ اجتماعیاش بپردازد؟
در کدام کشور میتوان باگذشت 44 سال از وقوع انقلاب، میلیونها نفر را در جشن پیروزی آن به خیابان آورد، درحالیکه ماهیت انقلابشان رفاهی نیست؟ در انقلاب فرانسه و روسیه و انگلستان و آمریکا و چین و المان، چنین مناسباتی را سراغ دارید؟ کدام مکتب سیاسی و کدام ایدئولوژی میتواند نسلهای سوم و چهارم یک نظام را برای جانفشانی به طور داوطلبانه و آگاهانه روبهروی گلولههای دشمن بفرستد؟
آیا کشوری را سراغ دارید که برای تشیع جنازه کشتههای جنگ آن صدها هزار نفر به خیابان بیایند و اشک بریزند؟ آیا کشوری را سراغ دارید که برای تشییع پیکر یک مسئول نظامیاش 18 میلیون نفر در یک هفته به خیابان بیایند؟ حکومتی را میشناسید که توانسته باشد، میانگین مشارکت در انتخابات خود را 65 درصد نگه دارد در حالی که 300 شبکه خارجی به طور 24 ساعته علیه صفر تا صد حکومت و مسئولانش تبلیغ میکنند؟ که حتی در جنگ سرد هم چنین هجمهای از سوی آمریکا و غرب را نمیتوان سراغ گرفت! که شوروی با آن ابهتش فروریخت؛ اما مدافعان جمهوری اسلامی در منطقه هر روز بیشتر میشوند! 4 میلیون زائر ایرانی اربعین و سه میلیون تهرانی شرکتکننده در جشن غدیر گواه امید نیست؟ اینکه یک استادیوم 110 هزارنفری در چهل و چهارمین سال انقلاب برای ظهور امام غایبشان، تمنای سربازی میکنند و به رهبر انقلابشان ادای احترام میکنند، برای کسانی که دم از انسداد سیاسی و افول اعتقاد به ارزشهای دین و انقلابی میزنند، مایه شرمساری و تناقض تحلیل نیست؟!
در اعتراضات خیابانی اخیر که دهها برابر واقعیت میدانی آن، برساخت و پرداخت رسانهای داشته، جمعیتی چند دههزارنفری را شاهدیم که به طور آشفته و هدایتشونده ظهور و بروزی پراکنده دارند. نه میتوان مطالباتی مشخص، نه انگیزههایی یکسان و نه رویکردی همسنخ را در میانشان یافت. در این رخداد افراد هیجان زدهای را نظارهگریم که عمدتاً ادبیاتی مبتذل و رفتاری پرخشونت دارند و تلاش میکنند تا با دیکتاتورمآبی جریان زیست و معیشت مردم را سد کرده، به اموال عمومی و مقدسات دینی تعرض کنند.
کسانی که در اتمسفر پستمدرن حاکم بر سبک زندگی جدید و تحتتأثیر جاذبههای افسانهای غرب از افتخارات ایرانی و تاریخ پرتلاطم سرزمینشان بیخبرند! در حقیقت بخش عمدهای از این افراد نتوانستند به احساس هویت و برخورداری از مسئولیت در خانواده و جامعه برسند؛ بنابراین تلاش دارند تا با رویکردی آنارشیک شخصیت خود را اثبات کنند. بهواقع هیچ آثاری از ایدئولوژی روشن و عمیق، رهبرانی شاخص و قابلاتکا و سازمانی منسجم در جهت نفی درخت تنومند جمهوری اسلامی در این اغتشاشات ظهور ندارد.
این اغتشاشات انکارکننده کدام دستاورد علمی و عمرانی و خدماتی نظام جاری است؟ اینکه همین امروز حجم اقتصادیمان جزو 20 کشور نخست جهان و توسعه انسانیمان در رده 40 دولت بزرگ دنیا قرار دارد، قابلانکار است؟ اینکه در صنایع هایتک و نظامی توانستهایم با دست همین جوانان بعد از انقلاب، با ده کشور نخست دنیا رقابت کنیم و در علوم پزشکی میان 15 ملت پیشرو دنیا بایستیم قابلچشمپوشی است؟ اینکه 20 میلیون دانشآموخته دانشگاهی و 300 هزار طلبه دینی پروردهایم و هزاران مسجد و امامزاده پذیرای مناسک مذهبی ایرانیان در منحطترین دوران تاریخاند، نادیدنی است؟ غنیسازی 60 درصدی صنایع هستهای، یکهتازی در نانو و بیوتکنولوژی، صدور خدمات عمرانی و برخورداری از هزاران شرکت دانشبنیان و بومی را میشود انکار کرد؟
اینکه توانستهایم دهها توطئه امنیتی را از القاعده و طالبان و داعش تا تجزیهطلبان را در منطقه خنثی کنیم و با یک پانصدم هزینه 7 هزار میلیارد دلاری آمریکا، او را در پیشبرد اهدافش در عراق و یمن و لبنان و سوریه و افغانستان ناکام بگذاریم و پایگاهش را بزنیم، مدعایی غیرقابلانکار است؟ اینکه امروز هیچ کالای ضروری نیست که بخواهیم و نتوانیم بسازیم و این در حالی است که از موشک هایپرسونیک و پرتاب موفق ماهواره بر رونمایی میکنیم و تلسکوپی میسازیم که تنها 8 کشور تکنولوژیاش را دارند، احساس عقبماندگی است؟ ما این کارها را در وضعیتی به ثمر رساندهایم که به خواستههای نظام تکقطبی و امپریالیستی با صدای بلند نه گفتهایم. ما این آرزوهای محقق شده را در وضعیتی تبدیل به خاطره کردیم که یک روزی نخستوزیر حکومت وابسته و هویت ستیز پهلوی میگفت: ایرانیها توان ساخت لولهنگ هم ندارند!
کدام یاس و ناامیدی امروز حقیقت دارد جز آنچه از جانب رسانههایی دستنشانده و یأسآفرین به روح و روان جوانهای این مرزوبوم تزریق و پمپاژ میشود؟ کسانی که اصرار دارند تا جوان ایرانی صرفاً در پی سعادت مادی خود باشد و هیچ عرق و احساسی نسبت به تاریخ و سرزمین و مذهب خود نداشته باشد و خود را مسئول رفع مشکلات کشورش نداند، دلسوز جوان نیست. کسانی که برای نسلهای نو خمود و خودخواهی و ابتذال میخواهند و کشور مطلوب را هتلی تصویر میکنند که میبایست امیال همه را ارضا کند، خائناند. کدام ملت قبل از آنکه مردمانش عمر خود را صرف سعادت کشور کنند و با کار و انگیزهشان، آبادی بسازند، به پیشرفت رسیدهاست؟ آلمان چگونه از ابر تورم اقتصادی دهه 30 خارج شد؟ آمریکا کی از جنگهای ۷۰ساله شمال و جنوب رهایی یافت؟ فرانسه پنج انقلاب کرد تا توانست یک جمهوری را تثبیت کند و پنجاه سال در التهاب بود تا به ثبات نسبی برسد! ژاپن یکسوم کشورش ویرانه شد اما 12 ساعت کار مفید روزانه با درآمد نصف را جایگزین اندیشه ناتوانی کرد تا 50 سال بعد، فرزندانشان الگوی رشد اقتصادی باشند.
واقعیت این است که نه انقلابی در منصه ظهور است و نه ناامیدی حقیقی وجود دارد، تنها میخواهند با تشدید یاس و تشویق خشونت، درماندگی بسازند تا ایران مقتدر و در آستانه تصاعد را، به عاقبت سوریه و افغانستان دچار کنند. شنیدن صدای اعتراض تنها در شرایطی اتفاق میافتد که قانون را پذیرفته و ایران را از دریچه حقیقت بکاویم نه پنجره سیاه معاندین! بهواقع کسی که امید جوانان و تاریخ افتخارات ما را میکشد، ایران آباد فردایمان را میتواند آباد کند؟
محمد جلیلی
منبع: فارس