(روزنامه مردمسالاري - 1394/11/29 - شماره 3980 - صفحه 1)
حکومت پارلماني ويژگيهاي خاص خود را دارد که از جمله مهمترين معيارهاي آن، رابطه نزديک و تنگاتنگ قوه مجريه و مقننه است، به گونهاي که ماموريت حکومت و کابينه دولت تا حد زيادي به اراده قوه مقننه بستگي دارد. يکي از نکات مثبت اين مکانيزم، افزايش قدرت و صلابت قوه مقننه است، چراکه مجوز اکثر فعاليتهاي حکومت از سوي نمايندگان مردم صادر ميشود، تا جايي که ميتوان گفت ستون اصلي چنين حکومتي، قوه مقننه است. اين قوه مقننه است که با تصويب قوانين و نظارت مستقيم بر قوه مجريه، نبض حکومت را در دست دارد. از جمله مسائلي که در حکومت پارلماني اهميت کليدي دارد، تعامل قوه مجريه و به طور کلي دولت با مجلس است چراکه تعادل يک دولت و يافتن فرصت انجام وظيفه، تا حد زيادي به همراهي يا عدم همراهي پارلمان با دولت بستگي دارد.
اگر مجلس با دولت همراه باشد و زمينه لازم براي اجراي برنامههاي دولت را فراهم کند، بيشک دولت موفق خواهد بود، اما مجلسي که بيش از اجرايي شدن امور و در نظر رفتن منافع ملي، به سمت تنشزايي و ايجاد بحران پيش برود، و انتقاداتش به دولت نه از روي دلسوزي و مصلحت انديشي که از سر عناد و منفعتطلبي باشد، کار را براي دولت سخت ميکند. نگاهي به رابطه دولت فعلي با مجلس نهم اهميت اين امر را نشان ميدهد. مجلس نهم ترکيبي از اکثريت مخالف و اقليت حامي دولت است. مجلس فعلي با استيضاح، سوالات و تذکرهاي عجيب و غريب، متهم کردن دولت و ايجاد تشويش تمام سعي خود را براي کارشکني به کار بست. مخالفت بعضي نمايندگان با دولت روحاني از راي اعتماد به وزرا شروع شد، در ادامه با استيضاحها و کارت زردها بيشتر نمايان شد و در مسئله برجام به اوج خود رسيد. همين امر موجب شد دولت انرژي و وقت بسياري براي چانهزني با مجلس صرف کند، فرصتي که در صورت همراه بودن مجلس، ميتوانست در جهت بهبود کشور صرف شود.
خانه ملت محل انديشيدن به مصلحت جامعه ، منافع ملي و تلاش براي بهبود وضع معيشت مردم است، نه محل دامن زدن به فضاي دوقطبي و جايگاهي براي پاک کردن حسابهاي کهنه و به راه انداختن جنجال. مجلس دوقطبي، خواه و ناخواه به افراط کشيدهميشود، و حتي به فرض کارآمد بودن، ديري نميپايد. احتمال اينکه از مجلس ششم، مجلس هفتم حاصل شود بسيار زياد است. چراکه تفکر راديکالي، چه از جانب اصلاح طلبان باشد و چه اصولگرايان، ناخودآگاه موجب موضعگيري منفي گروه مقابل ميشود؛ و همين موضعگيريها به تدريج عمق و گسترش مييابند و تلاش ميکنند تفکر رقيب را از صحنه خارج کنند.
نکته آنجاست که عموما تفکر تندرو مقابل ، تفکر تندرو فعلي را برکنار ميکنند و خود بر سرکار ميآيند. ادامه يافتن اين چرخه موجب متشنج شدن فضاي عمومي کشور و بياعتمادي عموم مردم نسبت به حاکميت ميشود. براي شکستن اين فضا و خارج کردن فضاي سياسي از اين چرخه شوم، بايد ميانهروهاي هر جريان دست به کار شوند. افراطيگري و انحصار طلبي، از جانب هر گروهي که باشد، فقط تشنج را تشديد ميکند و فضاي متشنج خود يکي از موانع جدي رشد و توسعه است.
در اين دوره مجلس، اصلاحطلبان به خوبي نياز جامعه را درک کردهاند و در گام نخست نشان دادهاند، بيش از آنکه به فکر منافع گروهي باشند، به مصلحت ملي ميانديشند. ائتلاف با ميانهروهاي معتدل و گروههاي حامي دولت اتفاق مبارکي است که نشان از بالارفتن درک سياسي نخبگان و فعالين سياسي دارد. راي آوردن ليستي که ترکيبي از اصلاحطلبان واصولگرايان ميانهرو و متخصص است، بيانگر بالارفتن درک سياسي عامه مردم نيز هست، چراکه نشان ميدهد طرفداران هريک از دوطيف ضرورتها را درک کردهاند و نرمش هوشمندان را پذيرفتهاند. در اين شرايط انتظار ميرود مردم با حمايت از ميانهروي نشان دهند زمان گذر از فضاي دوقطبي فرا رسيدهاست. اين مردم هستند که با عملکرد خود فعالين سياسي رابه فکر تغيير مشي مياندازند، و حالا زمان آن است که ثابت کنند از سازش گروهها استقبال ميکنند.
http://archive.mardomsalari.net/Template1/News.aspx?NID=242215
ش.د9406051