(روزنامه آرمان ـ 1396/12/09 ـ شماره 3553 ـ صفحه 7)
** تفکرات دکتر شریعتی متعلق به دوران قبل از انقلاب و قبل از استقرار نظام جمهوری اسلامی است. این در حالی است که گرایشهای سیاسی راست و چپ یا اصولگرا و اصلاحطلب در درون نظام جمهوری اسلامی شکل گرفته است. از نظر گفتمانی بین انقلاب و نظام یک چرخش پارادایمی و سرمشقی به وجود آمد که به نظام دینی یا فقهی معروف شد. با این وجود پس از پایان جنگ و تا اواسط دهه هفتاد یک گفتمانی در کشور شکل گرفت که به دنبال تعدیل حرکتهای رادیکال گذشته بود. این گفتمان در نهایت به گفتمان اصلاحات منجر شد که به نوعی بازگشت به آرمانهای اولیه انقلاب بود. در نتیجه اصولگرایی و اصلاحطلبی جریانهای سیاسی هستند که در دکترین جمهوری اسلامی و پس از دوران دکتر شریعتی به وجود آمده است. دکتر شریعتی در قبل از انقلاب متعلق به نواندیشان دینی و نوگرایان ملی بوده است. منظور از نوگرایان ملی مجموعه روشنفکرانی است که از دوران مشروطه تا زمان انقلاب اسلامی خواستار ورود به عصر تجدد، دموکراسی، برابری و قانون بودهاند. روشنفکران خواستار تجدد نیز به سه گروه غربگرایان، چپگرایان یا سوسیالیستها و ملی و مذهبی تقسیم میشدند. گروه سوم نیز ریشه در تفکرات سیدجمالالدین اسدآبادی و اقبال لاهوری داشت. قیام میرزا کوچک جنگلی، شیخ محمد خیابانی از این تفکر الهام گرفته بود.
* بین گفتمان انقلاب و گفتمان نظام جمهوری اسلامی چه چرخش گفتمانی صورت گرفت؟
** گفتمان انقلاب از گروههای متعدد سیاسی شکل گرفته بود و هر کدام از گروههای سیاسی به روشهای خاص خود مبارزه میکردند. این در حالی است که همه این گروهها به گفتمان جمهوری اسلامی راه پیدا نکردند و بلکه گروههایی خاص در گفتمان جمهوری اسلامی حضور داشتند که تعدادشان از گروههای درون گفتمان انقلاب کمتر بود. به عنوان مثال چپها در گفتمان انقلاب اسلامی نقش پررنگی داشتند اما در گفتمان جمهوری اسلامی حضور نداشتند. گروه دیگر ناسونالیستها بودند که از دوران امیرکبیر در فضای سیاسی ایران حضور داشتند و در کودتای28 مرداد نقش پررنگی داشتند. این گروه نیز در گفتمان جمهوری اسلامی یا حضور نداشتند یا اینکه در حاشیه قرار داشتند. گروه دیگر نواندیشان دینی بودند که در گفتمان انقلاب از تاثیرگذاری زیادی برخوردار بودند اما در گفتمان جمهوری اسلامی نقش کمرنگی پیدا کردند.
* برخی از تحلیلگران عنوان میکنند تاکید و پافشاری دکتر شریعتی بر انقلاب بود و هر لحظه انقلابی بودن یکی از پایههای اصلی دکترین فکری جمهوری اسلامی شده است. آیا شما این موضوع را تأیید میکنید؟
** در گفتمان جمهوری اسلامی دو مفهوم انقلابی و اصولگرایی یا هویت با جنبه محافظهکارانه با هم ادغام شده است. به صورت شفاف به این مسأله «انقلاب محافظهکارانه» و یا «محافظهکاری انقلابی» گفته میشود. از نظر ماهیتی نیز این دو مفهوم با هم در تناقض قرار دارند. انقلاب یک مفهوم مدرن است که از زمان انقلاب کبیر فرانسه وارد ادبیات سیاسی جهان شد. معنای آن نیز این بود که باید با گذشته یک گسست رادیکال صورت بگیرد. وضعیت به شکلی بود که انقلابیون به صورت نمادین سر شاه مخلوع را با گیوتین از بدن جدا کردند تا نشان دهند که انقلاب آنها هیچ سنخیتی با گذشته ندارد. به صورت طبیعی مفهوم انقلاب با مفهوم محافظهکاری دو مفهوم نامتجانس هستند. دلیل این مسأله نیزاین است که انقلاب علیه محافظهکاری است. دکتر بازرگان در کتاب انقلاب در دو حرکت عنوان میکند «انقلاب یک مفهوم مدرن است که در جمهوری اسلامی مورد حمایت اسلامگرایان قرار گرفته است». چپها معمولا از دموکراسی، برابری و حقوق بشر دفاع میکنند و راستها معمولا از عدالت و انقلاب حمایت میکنند که در گذشته به گفتمان چپ تعلق داشته است. این در حالی است که در گفتمان جمهوری اسلامی این مفاهیم جابهجا شده و راستها از شعارهای چپها حمایت میکنند و در مقابل چپها شعارهای راستها را مطرح میکنند.
* دکتر شریعتی هم از انقلاب محافظهکار یا محافظهکاری انقلابی حمایت میکرد؟
** دکتر شریعتی به دنبال آزادی، عدالت و معنویت بود. رویکرد دکتر شریعتی همواره در مقابل سنتگرایان و بنیادگرایان قرار داشته است. در انقلاب اسلامی مردم دکتر شریعتی را به عنوان معلم انقلاب میشناختند. از نظر مردم در انقلاب اسلامی، آیتا... خمینی رهبری سیاسی انقلاب را برعهده داشت و دکتر شریعتی انقلاب را از نظر فکری هدایت میکرد. شهید بهشتی در جایی عنوان میکنند که انقلاب اسلامی را آیتا...خمینی از نظر سیاسی رهبری میکردند، رهبری فکری انقلاب با دکتر شریعتی بود و برخی گروههای سیاسی در زمینه تشکیلاتی تاثیرگذار بودند. با این وجود تفکرات دکتر شریعتی بر همه جریانهای فکری و سیاسی بعد از انقلاب تاثیر گذاشت. تفکرات شریعتی هم بر کسانی که وارد دستگاه حاکمیت شدند وجود داشت و هم در بین کسانی که به اپوزیسیون تبدیل شدند. دکتر شریعتی به دنبال یک انقلاب زودرس سیاسی نبود و بلکه به دنبال یک انقلاب همه جانبه فکری، اجتماعی بود که نهادهای دموکراتیک مستقر شوند. دکتر شریعتی بیشتر به دنبال یک حکومت سوسیال دموکراتیک بود. دکتر شریعتی از نظر اقتصادی چپ و سوسیالیست بود.
* دکتر شریعتی در جایی عنوان میکنند که «جنگ اصلی بین فقیر و غنی است و نه شیعه و سنی». در نتیجه ایشان دارای رویکرد سوسیالیستی بودند. دکتر شریعتی به چه روشی قصد داشتند سوسیال دموکراسی را با آموزههای دینی پیوند بزنند؟
** دکتر شریعتی هم دموکرات و آزادی خواه و طرفدار حقوق بشر بود و هم سوسیالیست بودند. البته سوسیالیست بودن ایشان به معنای اینکه به دنبال تشکیل دولت کمونیستی باشند نبوده است. نگاه دکتر شریعتی به سوسیالیسم در جهت تحقق عدالت اجتماعی بود. در نتیجه تفکرات دکتر شریعتی باید به یک دولت سوسیال دموکراسی تبدیل میشده است. البته دکتر شریعتی به دنبال یک سوسیالیسم ایرانی و اسلامی بوده و در تاریخ ایران و اسلام نیز نمونههای بارزی از آن وجود داشته است. به عنوان مثال در تاریخ ایران «مزدک» وجود داشته و در تاریخ اسلام نیز شخصیتی مانند «ابوذر» و دیگر جنبشهای عدالتخواهانه وجود داشته است. در نتیجه دکتر شریعتی به دنبال ترکیب عدالت و آزادی بود که به سوسیال دموکراسی معروف است.
* دیدگاههای دکتر شریعتی درباره دولت سوسیال دموکراسی چه تاثیری بر جریانهای اصلاحی پس از انقلاب گذاشت؟ کدام جریانهای سیاسی خوانش بیشتری از گفتمان سوسیال دموکراسی دکتر شریعتی داشتند؟ جریان اصلاحات که پس از خرداد 76 در ایران روی کار آمد به چه میزان از این گفتمان استفاده کرد؟
** اصلاحگری دارای دو معنای متفاوت است. یک اصلاح دینی یا رفرماسیون که در برخی از کشورهای اروپایی مانند آلمان و انگلیس صورت گرفت و به اصلاح سیاسی نیز منجر شد. البته این اصلاح سیاسی بدون خشونت و غیر قهرآمیز صورت گرفت. از سوی دیگر در کشورهایی مانند فرانسه که اصلاحگری دینی صورت نگرفته بود کشمکش بین دولت ملی و واتیکان همچنان ادامه پیدا کرد. به همین دلیل اگر اصلاحطلبی را به معنای اصلاحگری دینی تلقی کنیم، دکتر شریعتی یک اصلاحطلب دینی است. معنای دیگر اصلاحطلبی، اصلاحطلبی سیاسی است که در ایران از دوران امیرکبیر، مصدق و دوران پس از مصدق در کشور وجود داشت و پس از انقلاب نیز به شکلی دیگری در صحنه سیاسی ایران فعالیت میکرد.
* آیا میتوان دکتر شریعتی را با توجه به تاکید بر مبانی دینی یک اصولگرای دینی نیز نامید؟
** اگر اصولگرایی و اصلاحطلبی را به معنای مصطلح چپ و راست در نظر بگیریم، دکتر شریعتی راست نیست، بلکه چپ است. پس از انقلاب اسلامی به دکتر سروش و کسانی که در این زمینه فعالیت میکردند روشنفکر دینی میگفتند و این اصطلاح بیشتر با تفکرات دکتر سروش شناخته میشود. این در حالی است که در قبل از انقلاب به دکتر شریعتی و همفکران ایشان روشنفکر دینی گفته میشد. دکتر شریعتی نیز درباره روشنفکر دینی دیدگاههای مهمی داشته که چگونه میتوان به صورت همزمان همروشنفکر بود هم دینی.
* شما عنوان میکنید دکتر شریعتی از نظر دینی اصلاحگر دینی و چپ است. آیا از نظر سیاسی نیز دکتر شریعتی چپ است؟
** دکتر شریعتی از نظر سیاسی نه اصلاحطلب است و نه انقلابی. ایشان به روش سومی معتقد است به نام اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی که در گفتمان خود به تشریح آن پرداخته است. روش سوم دکتر شریعتی از نظر سیاسی در ساختارها تغییراتی را به وجود میآورد اما گذشته را ریشه کن نمیکند. دکتر شریعتی به دنبال یک انقلاب فکری بود که در بین همه اقشار جامعه تغییر ایجاد کند و حتی سخنگوی آن را یک برده یعنی بلال حبشی معرفی میکند. در نتیجه در این راه در شکل و فرم یک رفرم صورت میگیرد اما در ساختارها نوعی انقلاب به وجود میآید. دکتر شریعتی نام این راه سوم را «بعثت» میگذارد. در انقلابی که دکتر شریعتی به دنبال آن است هیچگونه خشونتی برای از بین بردن گذشته وجود ندارد. این در حالی است که در انقلابهای مدرن همواره نوعی خشونت برای از بین بردن گذشته وجود داشته و انقلابیون با میراث گذشته برخورد تند و خشن انجام میدهند. انقلاب به صورت طبیعی دارای خونریزی است و مانند هنگامی است که نوزاد از شکم مادر بیرون میآید که با خونریزی و درد همراه است. این تعابیر در فلسفه هگلی و مارکسیستی همواره مطرح شده است. به عنوان مثال انگلس در جایی عنوان میکند: «خشونت آبستن مامای تاریخ است». این نوع خشونت در تفکرات شریعتی جایی ندارد. از سوی دیگر نظامهای اصلاحی به معنای آنکه نظامهای گذشته را بزک کرده و روی آن روکش بکشد نیز مورد نظر دکتر شریعتی نیست و دکتر شریعتی با این رویکرد نیز موافق نیست. دکتر شریعتی با مماشات کردن با ساختارهای معیوب گذشته موافق نیست. این در حالی است که در شرایط کنونی برخی از اصلاحطلبان به نام اعتدال این کار را انجام میدهند. دکتر شریعتی به دنبال اصلاح انقلابی، ساختاری و بنیادین است و با کسی تعارف ندارد و مماشات نمیکند. از سوی دیگر برخی در شرایطی خود را انقلابی مینامند که بیشتر نوعی مسخ شدن است؛ چیزی شبیه ارتجاع. البته این وضعیت برای همه انقلابیون وجود ندارد و برخی به معنای واقعی انقلابی باقی ماندهاند. دکتر شریعتی به دنبال انقلاب آگاهیبخش بود. در این انقلاب آگاهیبخش، جامعه به میزانی که از حقوق خود آگاهی پیدا میکند، مقاومت مدنی میکند و در جایی به جهش کیفی منجر میشود. در نتیجه دکتر شریعتی به دنبال راه سوم است.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/214762
ش.د9605102