آندرو کوریبکو تحلیلگر مسائل روس معتقد است که رهبران اتحادیه جماهیر شوروی قربانی نقص عهد و پیمانشکنی و ذهنیت ستیزه جویانهی آمریکایی ها شدند. رهبران جهان باید بدانند که ایالات متحده همیشه برنامه و نقشه هایی داشته که بابت هر امتیازی که به دیگران می دهند به دنبال بازپسگیری آن امتیازات داده شده بودهاند و همواره از این استراتژی پنهان بهره میبرند. حتی اگر در آمریکا یک تصور رایج از روی عوامفریبی بهوجود آید و توسط شبکه های خبری خود آمریکا نیز مطالبی را درباره آن منتشر کنند که جز توافق، دولتمردان راه دیگری ندارند. این همانند داستانی است که در سال 2015 طی توافق هسته ای با ایران مطرح گردید و مورد استقبال هم قرار گرفت.
آندرو کوریبکو تحلیلگر مسائل روس معتقد است که رهبران اتحادیه جماهیر شوروی قربانی نقص عهد و پیمانشکنی و ذهنیت ستیزه جویانهی آمریکایی ها شدند. رهبران جهان باید بدانند که ایالات متحده همیشه برنامه و نقشه هایی داشته که بابت هر امتیازی که به دیگران می دهند به دنبال بازپسگیری آن امتیازات داده شده بودهاند و همواره از این استراتژی پنهان بهره میبرند. حتی اگر در آمریکا یک تصور رایج از روی عوامفریبی بهوجود آید و توسط شبکه های خبری خود آمریکا نیز مطالبی را درباره آن منتشر کنند که جز توافق، دولتمردان راه دیگری ندارند. این همانند داستانی است که در سال 2015 طی توافق هسته ای با ایران مطرح گردید و مورد استقبال هم قرار گرفت.
اندرو کوریبکو، تحلیل گر سیاسی و روزنامه نگار و یکی از کارشناسان موسسه مطالعات و پیش بینی های استراتژیک مستقر در دانشگاه دوستی مردم روسیه است. تخصصی اصلی وی در زمینه امور روسیه، ژئوپلتیک و به ویژه استراتژی امریکا در اوراسیا می باشد. کتاب او «جنگ های ترکیبی» یک رویکرد انطباق غیرمستقیم در مساله تغییر رژیم است.
بصیرت: علیرغم درگیری شدید بین آمریکا و جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد , آمریکایی ها باب مذاکره را با آنان گشودند. به نظرتان آنان چه اهدافی در سر داشتند؟تا اواسط دهه 1980 اتحاد جماهیر شوروی از موضع ضعف نهادهای داخلی که به دلیل آزادسازی سیاست های گلاسنوست و پریسترویکا حاصل گردیده بود با طرف آمریکایی در حال مذاکره بود. آزاد سازی سیاست های مذکور موجب به عقب رانده شدن و بی ثباتی کامل کشور گردید. در نتیجه جماهیر شوروی در برابر فشارهای خارجی ایالات متحده بسیار آسیب پذیر و شکننده گشت.
ایالات متحده از قبل نقص ساختاری نظام جماهیر شوروی را شناسایی کرده بود. آمریکا به خوبی دانسته بود که می تواند با افزایش و تشدید مسابقه تسلیحاتی مسکو را گرفتار دامی بزرگ کند. این امر دقیقا زمانی بود که جماهیر شوروی به دلیل مشکلات بیشمار داخلی خود استطاعت مالی برای پرداخت و خرید تسلیحات را نداشت.
واشنگتن میخواست مسکو را مجبور کند که از بین حفظ محمات هسته ای پرهزینه اش آن هم در زمانی که بحرانهای اقتصادی اجتماعی در حال افزایش بود و یا کاهش داوطلبانه میزان تسلیحات هسته ای اش و صرف منابع مالی در جای دیگر , یکی را برگزیند. در نهایت سران شوروی با کاهش تسلیحات هسته ایشان موافقت بعمل آوردند. بهرحال برآیند این وضعیت این بود که آمریکا بازی مدام در حال تغییر خود را توسعه داد. آمریکا تسلیحات استراتژیک غیر هستهای خود را شبیه به آن چه که در فیلم اغراق امیز «جنگ ستارگان» نشان داده شد، توسعه داد تا ناقل این پیام باشد که قادر است روزی قابلیتهای هستهای اتحاد جماهیر شوروی را نابود سازد.
این بدان معناست که شوروی همراه با ایالات متحده اساسا توافق هسته ای را متوقف کرد. اما از مشارکت در مسابقه تسلیحات معمولی که با تعویض استراتژیک به نفع ایالات متحده بود، جاماند. همانطور که معلوم بود اتحاد جماهیر شوروی چند سال بعد از معاهده قدرت های هسته ای میانبرد (INF) در سال 1987 دقیقا چند ماه بعد از توافق نامه استارت 1 (START 1)فروپاشید. در نتیجه دولت مستقل تازه به روی کار آمده اتحادیه روسیه در سطح جهانی که اتحادیه جماهیر شوروی میتوانست، قادر نبود تا با آمریکا رقابت و برابری کند.
بصیرت: آیا ایالات متحده به تعهدات خود در توافقنامه هسته ای با جماهیر شوروی پایبند بود؟ آمریکا تاحدی بر روی کاغذ به تعهدات خود در سالت 1 و سالت 2 پایبند بود و استارت یک در عمل از بین بردن تسلیحات هستهای کاملاً موفق عمل کرد. «جنگ ستارگان» و برنامههای تسلیحاتی غیر هستهای مرتبط باعث پیدایش یک مسابقه جدید تسلیحاتی در جهان شد که اتحاد جماهیر شوروی دیگر استطاعت حضور در آن را نداشت
علاوه بر آن ایالات متحده به طور یکطرفه از قرارداد ای بی ام (ABM) در سال 2002 خارج گردید و نتایج رفتار یکجا انباشت شده آمریکا دلیلی بر وضعیت کنونی است که روسیه هزینه زیادی صرف تحقیق و ساخت تسلیحات هایپرسونیک نموده است، همانند نمونهای که اخیرا طی سخنرانی پوتین در هفته گذشته رونمایی گردید و تنها هدف آن احیای موازنه قدرت میان این دو کشور قدرتمند می باشد.
بصیرت: آیا نظیر چنین توافقنامه هایی را میتوان بین آمریکا و سایر کشور ها یافت؟شاید ظاهرا آشکار نباشد اما ایالات متحده همیشه بابت کاری که انجام می دهد و یا توافقی که می کند اهدافی در سر دارد تا بتواند آن را جبران کند. حتی اگر در آمریکا یک تصور رایج از روی عوامفریبی بهوجود آید و توسط شبکه های خبری خود آمریکا نیز مطالبی را درباره آن منتشر کنند که جز توافق، دولتمردان راه دیگری ندارند. این همانند داستانی است که در سال 2015 طی توافق هسته ای با ایران مطرح گردید و مورد استقبال هم قرار گرفت.
بصیرت: چرا گورباچف و ادوارد شواردنادزه بر این باور بودند که توافق با آمریکا میتواند منافع ملی کشورشان را تامین کند؟ در آن برهه این دو نفر فکر میکردند که این کار یک تاکتیک عاقلانه برای کاهش فشار از سوی ایالات متحده بر روی کشورشان است. آنها نیز بر این باور بودند که با این ترفند میتوانند منابع مالی مرتبط با امور هسته ای را صرف مشکلات داخلی کرده و در نتیجه از میزان نارضایتی ها بکاهند. با این وجود ایالات متحده بی وقفه و مداوم فشار را بر جماهیر شوروی حفظ نمود تا اینکه در نتیجه منجر به فروپاشی اش گردید. ایالات متحده همیشه زمانی که در میابد عاجز در انجام کاریست رو به اقدامات خرابکارانه علیه مخالفانش می آورد. زیرا آنها فکر میکنند این تنها راه برای از بین بردن آنهاست. یا به گونه ای دیگر آمریکایی ها مخالفانشان را درگیر سناریویی میکنند که در نهایت آن دسته از مخالفان توسط خودشان از بین می روند.
بصیرت: اجازه دهید نظرتان را در مورد یک سوال چالش برانگیز جویا شوم. اگر شما در آن موقعیت قرار داشتید با آمریکایی ها مذاکره میکردید؟پاسخ به این سوال خیلی سخت است زیرا من دسترسی به اطلاعاتی که آنان در آن برهه داشتند را ندارم.همانطور که اصطلاحی هست که میگوید تائید چیزی که رخ داده آسان است. اختلاف نظرهایی وجود دارد که میتوان از هر دو طرف به آن نگریست. از یک سو مذاکره با ایالات متحده از جنبه ضعف است و تنها توسط افراد بی تجربه سیاسی صورت می پذیرد که تا قبل مشاهده نشده بود. متاسفانه تصور من این است که تصمیم گیرندگان شوروی به خصوص گورباچف شیفته داستان امریکایی ها شده بود که سعی میکردند خود را قهرمان صلح معرفی کنند.اگر آنها با کاهش تسلیحات موافقت میکردند غافل از این حقیقت میگشتند که تمام این کارها جنگی روانی و استراتژیکی است تنها برای از بین بردن سوظن های خود و وارد شدن به یک الگوی بی پایان عقب نشینی در تمام جهات ممکن. با بیان مطلب فوق دیدن اینکه اگر جماهیر شوروی با آن توافقنامه موافقت نمیکرد چه تفاوت هایی حاصل میگشت دشوار به نظر می رسد. زیرا نهایتا شوروی بنا به دلایل نامعلوم در آن معاهده ها از هم پاشید و هم اکنون هم تحت تاثیر آمریکا است.
بصیرت: در کتابی که در سال 1999 به چاپ رسید خانم ساندرز از نقش سازمان سی آی ای و تاثیرش در اقشار مختلف مردم نخبگان و رجل سیاسی در هدایت فروپاشی جماهیر شوروی پرده برداشته است. لطفا درباره این استراتژی توضیح بفرمایید.من آشنایی با آثار ایشان ندارم اما در خلاصه باید گفت همیشه این شک وجود داشته است که افرادی در نظام جماهیر شوروی عمداً علیه منافع کشورشان اقدام کرده اند. با این حال معتقدم که حقیقت گونه ای است که آنها در دام نفوذ سازمان سی آی ای افتادند و دقیقا همانطور که واشنگتن میخواست عمل کردند تا با دقت شرایط را آن طور که آمریکا مهندسی کرده بود را تحت کنترل در آورند.
این بدان معنا نیست که هر چیزی که اشتباه پیش رفت جز نقشه آمریکا بوده است. یکی از مهمترین اهدافی که هر سرویس اطلاعاتی میتواند داشته باشد اعمال سناریوی برتری است که آنها زیرکانه اهدافشان را در شرایطی که اغلب ماورای درک افراد گره خورده در این بازی دنبال می کنند. و عمدتا تحت نفوذ قدرتهای خارجی بوده با مهارت انجام میدهند.با این وجود تمام متغیر هایی که در این روش وجود دارند به گونهای در تصمیم گیری ها دخیل اند که تامین کننده منافع خودشان باشد.
هدف این است که چرخه ای پایدار از تخریب را ایجاد کرده که در نهایت اهدافشان، خودشان را نابود کند آن هم از طریق تصمیماتی که الزاما به آن باور دارند و همچنین در حمایت از منافعشان تحت چنین مولفههایی. این موضوع آنقدر پویاست که دقیقا نقش سازمان سی آی ای را نشان میدهد که چگونه در جماهیر شوروی وارد شده و غیر مستقیم در فروپاشی آن نسبت به هر شخص دیگری که میتوانست در اجرای هدفش موثر باشد نقش داشته است.