(روزنامه جوان - 1395/06/02 - شماره 4892 - صفحه 5)
سفر محمدجواد ظريف به كشورهاي امريكايلاتين و در كنار آن سفر به آفريقا را ميتوان نشانهاي از يك تحول در عرصه سياست خارجي كشور محسوب كرد. زمامي كه ضرورت توجه به ساير نقاط دنيا از جمله امريكايلاتين و آفريقا نيز جدي گرفته شد و در كنار سفر به اروپا و مذاكرات چندجانبه با كشورهاي اروپايي جهان سوميها نيز مورد توجه دولت قرار گرفتند.
واقعيت اينجاست كه سفر وزير امور خارجه به كشورهاي امريكايلاتين شايد تا حدودي دير و خارج از زمان لازم انجام شد، چرا كه انتظار انجام چنين كاري نه سه سال پس از به قدرت رسيدن دولت يازدهم بلكه بلافاصله پس از روي كار آمدن دولت روحاني ميرفت. با اين حال به دلايلي كه كاملاً مشخص است، اين حركت كمي دير انجام شد، چرا كه سه سال كمكاري در اين حوزه براي قطع كردن رشتههاي وابستگي سابق كافي است، چه اينكه حتي در دنياي پرتلاطم امروز حتي شش ماه تحول در رابطه بين دو كشور هم كفايت ميكند.
تأخير دولت روحاني در پيگيري رابطه مناسب با ساير كشورهاي دنيا نكتهاي بود كه مورد تأكيد كارشناسان اين رشته نيز قرار گرفت، چه اينكه سفير اسبق كشورمان در كشور كوبا در گفتوگو با روزنامه اعتماد به همين نكته اشاره ميكند و ميگويد: نگاه دولت يازدهم به امريكايلاتين اندكي ديرهنگام به مرحله اجرا رسيده است، اميدوارم كه در سفر آقاي ظريف نيز سرمايهگذاراني همراه شوند كه رفت و آمدهاي آنها يك بار مصرف نباشد. در گذشته زماني كه با آقاي خاتمي به ونزوئلا رفتيم، سوار تراكتور شديم و با مرحوم چاوز براي افتتاح پروژه تراكتورسازي به آنجا رفتيم و از نزديك پيشرفتها را شاهد بوديم. شركتهاي ايراني هم تاحدودي در رابطه نه چندان پررونق اقتصادي ايران با امريكايلاتين مقصر هستند. بايد از ديدارهاي تشريفاتي از اين منطقه پرهيز كرد.
مذاكرات هستهاي بيسرانجام
شايد مهمترين دليلي كه دولت روحاني كمي دير سراغ كشورهاي امريكايلاتين و آفريقا رفت مذاكرات هستهاي ايران با كشورهاي اروپايي بود؛ مذاكراتي كه در حوزه هستهاي بين ايران و كشورهاي اروپايي در حال انجام بود و نزديك به سه سال طول كشيد. به اين ترتيب عملاً در طول سه سال گذشته تمام تلاش دولت روحاني در حوزه هستهاي متمركز شده و هيچ اتفاق جديدي حتي در حوزه ديپلماسي منطقهاي رخ نداد. پس از به پايان رسيدن مذاكرات هستهاي بود كه عملاً تلاش واقعي دولت روحاني در دو حوزه به صورت جدي آغاز شد. حوزه اول مرتبط با ديپلماسي منطقهاي به خصوص در حوزه سوريه و شركت در اجلاس گروه بينالمللي مرتبط با اين كشور در وين بود. با اين حال سياست ديپلماسي محور دولت نيز نتوانست در اين حوزه منجر به اتفاق جديدي شود، كما اينكه در زمان حادثه منا عملاً عربستان سعودي اجازه هيچ دسترسي را به مقامات ايراني نداد.
بنابراين با توجه به موضع كشورهاي منطقهاي به خصوص عربستان عملاً دولت روحاني نتوانست به هيچ توفيقي در اين عرصه دست يابد. در اين ميان بيتوجهي دولت به آفريقا و امريكايلاتين نيز صدمات فراواني را متوجه دولت يازدهم كرد.
تبديل شدن رابطه ايران - ونزوئلا به يك ويرانه
واقعيت اينجاست آنچه موجب حضور ايران در امريكايلاتين شد، موضع خصمانه امريكاييها نسبت به ايران در كنار بحث هستهاي بود، البته بايد در كنار اين مسئله به مواهب اقتصادي اين مسئله نيز اشاره كرد. شايد مهمترين وجه از روابط ايران و ونزوئلا صرفنظر از جنبههاي امنيتي خيالي آن، تواني بود كه جنبشهاي انقلابي دو كشور به خصوص در عرصه اقتصادي ميداد و با توجه به ذخاير بالاي ونزوئلا نگراني از بابت بازگشت آن در داخل كشور وجود نداشت. توسعه صنايع خودروسازي ايران در ونزوئلا توانست اولين تجربه ايران را در اين ناحيه تثبيت كند و از سوي ديگر شركتهاي پيمانكاري ايران توانستند پروژههاي وسيعي را در اين كشور تصاحب كنند. حجم گسترش روابط ايران و ونزوئلا به اندازهاي بود كه برخي از آمار از 250 برابر شدن ارزش دلاري آن حكايت ميكرد.
اين پروژهها حتي توانست جاي پاي ايران در ساير كشورها را باز كند، كما اينكه ايران وارد تبادلات تجاري با كشورهايي همچون بوليوي، اكوادو و حتي نيكاراگوئه شد. نفوذ ايران در اين منطقه با عصبانيت امريكا همراه بود، كما اينكه مايك مولن رئيس وقت ستاد ارتش امريكا، ايران را به اين نكته متهم كرد كه در حال پراكنده كردن نفرت از امريكا در بين كشورهاي امريكايلاتين است. شايد هم واقعاً بدين گونه بود. كما اينكه از زمان حضور ايران در منطقه امريكايلاتين مخالفت با رژيمصهيونيستي به شدت افزايش يافته بود، با هدايت ايران بود كه ونزوئلا روابط خود را با رژيمصهيونيستي به دليل بمباران نوار غزه در سال 2007 قطع كرد و از سوي ديگر ساير كشورها نيز به شدت نسبت به كشتار مردم مظلوم فلسطين اعتراض كردند.
همنوايي ايران و ونزوئلا نيز توانست در اوپك سهم مهمي در مقابله با تلاش عربستان سعودي در كاهش قيمت نفت به خود اختصاص دهد. شايد به دليل همين همنوايي بود كه در پي بحران نفتي اقتصادي 2009 و كاهش 50 درصدي قيمت نفت بلافاصله قيمتها به شكل سابق بازگشت.
اما به نظر ميرسد اين محور روابط حالا به ويرانهاي تبديل شده است. قيمت نفت به شدت كاهش يافته است و ايران هيچ سياست حمايتي براي افزايش قيمت نفت را دنبال نميكند و برعكس ونزوئلا به شدت به دنبال افزايش قيمت نفت است. صرف نظر از دلايل اقتصادي به نظر ميرسد اهميت امريكايلاتين فعلاً براي نظام جمهوري اسلامي ايران تمام شده است.
آفريقايي كه رها شد
البته در كنار اين بايد به بيتوجهي ايران به حضور در منطقه آفريقا نيز اشاره كرد؛ منطقهاي كه زماني مركز ديپلماسي ايران در بين كشورهاي توسعهيافته بود و ايران به عنوان قدرتي تأثيرگذار در آن شناخته ميشد. اين مسئله زماني اهميت بيشتر خود را نمايان ميكند كه اغلب قدرتهاي استعماري درصدد تقويت حضور خود در اين منطقه و به خصوص در شمال آفريقا بودند.
در اين ميان امريكايلاتين هيچ ارزش امنيتي براي ايران نداشت و قاره آفريقا به خصوص كشورهاي شمال آفريقا به دليل مليت فرهنگي و ديني مشترك و به خصوص نزديكي به دشمن هميشگي ايران يعني رژيمصهيونيستي از اهميتي به مراتب بيشتر براي ايران برخوردار است.
در اين ميان دشمنان ايران نيز اهميت اين نكته را دريافتهاند، چه اينكه رژيمصهيونيستي همواره نگاهي امنيتي به كشورهاي شمال آفريقا داشته است و در اين ميان سفر نخستوزير رژيمصهيونيستي به منطقه شمال آفريقا به خوبي اين نكته را ثابت كرد كه آفريقا اهميتي حياتي براي ايران دارد. مقايسه حجم روابط و رفت و آمدهاي مسئولان ايراني به قاره سياه نشان ميدهد دولت روحاني عملاً اين منطقه را به طور كامل به فراموشي سپرده است. كما اينكه دولت اصلاحات نيز همين گونه عمل كرده و شخص رئيس دولت اصلاحات در اواخر دولت خود و در سفر به چند كشور آفريقايي زماني كه حجم استقبال مردم اين قاره را از ايران ميبيند، از بيتوجهي به گسترش روابط با اين كشورها حسرت ميخورد. با اين حال دولت روحاني شايد به دليل مشغله برجام نتوانسته است، نگاهي عميق به قاره آفريقا داشته باشد. در سايه همين بيتوجهي است كه يكي از بزرگترين بازارهاي صادراتي ايران عملاً از دست ميرود. شايد ذكر اين آمار خالي از لطف نباشد كه 30 درصد از آمار رشد صادرات نفتي ايران عملاً متعلق به قاره آفريقاست.
از سوي ديگر بسياري از كشورهاي آفريقايي به دليل تكنولوژي پايين زمينه مناسبي براي استقبال از محصولات ايراني دارند و رشد 5 درصدي اقتصاد اين كشورها نيز نويد قدرت خريد بالايي براي اين كشورها را ميدهد. با اين ديپلماسي دولت روحاني در اين باره تنها محدود به سفر دورهاي ظريف به اين كشورها آن هم يك بار در طول سه سال گذشته بوده است. به نظر ميرسد ايران زمينه اين بيتوجهي را زماني چشيد كه عربستان سعودي به عنوان اصليترين دشمن ايران درصدد قطع روابط اين كشورها با ايران برآمد. عادل الجبير كه پس از روي كار آمدن پادشاه جديد عربستان سه سفر دورهاي به كشورهاي قارهاي داشت، توانست در جريان بحران سفارتخانهها بين ايران و رژيم سعودي چندين كشور آفريقايي را وارد قطع روابط خود با ايران بكند.
شايد زمان اين باشد كه ايران توجه بيشتري به كشورهاي جهان سوم داشته باشد.
ش.د9504604