تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۹۷۹۶۴
منتقدانی که خود را دلواپس می‌نامند

برجام واقعی، برجام توهمی

(روزنامه بهار - 1395/10/07 - شماره 88 - صفحه 2)

گروه سياسي: با بررسی نوع مواجهه‌ای که برخی مسئولان و منتقدان دولت با برجام دارند می‌توان به این نتیجه‌ی تلخ رسید که با دو برجام طرف هستیم. یک برجام که در دنیای واقعی و روی زمین بین ایران و کشورهای 1+5 در 23 تیر 1394 در شهر وین امضا شده است و برجامی دیگر که نه در عرصه‌ی واقعی بلکه در ذهنیت برخی جا خوش کرده است و این گونه که از ظواهر امر بر می‌آید قرار هم نیست این برجام توهمی دست از سر این جماعت بردارد. برای آشنایی بیشتر با برنامه جامعه اقدام مشترک بهتر آن است که نگاهی به وضعیت کشور در آغاز به کار دولت جدید در این حوزه بیندازیم.

از ابتدای آغاز به کار دولت احمدی نژاد و بواسطه‌ی ماجراجویی‌های غیر منطقی او و تیم سیاست خارجی اش نمودار شیب تحریم‌ها رو به صعود نهاد و از اوایل سال 1389 شدید‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه یک کشور با قطعنامه 1929 ضد ایران وضع شد. نکته‌ی جالب توجه این بود که این تحریم‌های به شدت اثرگذار بر اقتصاد و معیشت مردم با رای مثبت کشورهایی تصویب شد که در نگاه مسئولان ایرانی کشورهایی دوست و همراه ایران نامیده می‌شوند. مطابق قطعنامه 1929 تحریم‌های گسترده‌ای در حوزه‌های انرژی (فروش نفت) ، پولی و بانکی، کشتیرانی و حمل و نقل، بیمه و. . . علیه کشورمان اعمال شد.

معنای تحریم‌ها در این حوزه‌ها به زبان ساده‌تر این بود که بعنوان مثال ایران در فروش نفت بعنوان مهمترین منبع درآمدش دچار مشکلات عدیده‌ای شد و در صورتی که تیم سیاست خارجی روحانی در 100 روز اول کاری اش به «توافق موقت ژنو» با طرف‌های دیگر نرسیده بود این مهمترین منبع درآمدی کشور به مرور به صفر می‌رسید، یا تحریم در حوزه‌ی پولی و بانکی که پیش از قطعنامه 1929 هم کشور دچار معضلاتی در آن حوزه شده بود به معنای قطع کامل ارتباط بانک‌های ایرانی با سیستم بانکی سایر کشورها بود که نتیجه‌ای جز نقل و انتقال پول به شیوه‌های عجیب و غریب و فساد زا را به همراه نداشت، یا تحریم در حوزه‌ی بیمه و کشتیرانی که نتیجه‌ی طبیعی اش وضعیتی شده بود که کشور مجبور بود برای واردات کالاهای مورد نیاز از سایر نقاط جهان 10 تا 30 درصد بیشتر از مبلغ واقعی را برای آنکه کشتی‌ها در بنادر ایران پهلو نمی‌گرفتند پرداخت کند.

و از جنبه‌ی سیاسی هم قطعنامه 1929 به معنا قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد بود که با بررسی نوع عملکرد قدرت‌های بزرگ در همه‌ی این سالها نتیجه‌ی اینکه نام کشوری در فهرست «تهدید برای صلح و امنیت بین املل» قرار بگیرد بهانه‌ای حقوقی – سیاسی به ظاهر موجه برای رویارویی نظامی است. دولت روحانی در یک چنین وضعیتی و با چنان تحریم هایی که ذکر آن رفت پرونده هسته‌ای را تحویل گرفت، نخستین اقدام دولت برگرداندن قطار هسته‌ای از ریل خارج شده به ریل اصلی بود به این معنا که پرونده هسته‌ای از نهادی امنیتی مانند «شورای عالی امنیت ملی» به دست وزارت خارجه که نهادی سیاسی و دیپلماتیک است سپرده شد.

اقدامی که هم نشانه‌ای برای طرف مقابل بود که دیگر موضوع انرژی هسته‌ای برای ایران یک مسئله اعتقادی و ایدئولوژیک نیست و می‌توان درباره اش به «بده – بستان» رسید و هم اینکه توان کارشناسان و دیپلمات‌های ورزیده‌ی وزارت خارجه پشتیبان مذاکرات می‌شد. دیگر تفاوت این دوره از مذاکرات با دوره‌ی گذشته در این بود که در مذاکرات دولت جدید خبری از اعلام موضع و بیانیه خوانی نبود و قرار هم نبود تمام مشکلات عالم بشریت را حل کنند، ظریف و تیم همراهش هم از ابتدا برای حل یک مسئله از چندین مسئله‌ی اختلافی بین ایران و غرب وارد مذاکره شدند و حاصل مذاکراتشان (برجام) هم تنها و تنها حلّال همان یک مسئله بوده است.

اما معنای حل آن یک مسئله چیست؟ برجامِ واقعی سندی است که طبق آن ایران غنی‌سازی در داخل خاک خود را ادامه می‌دهد، ماهیت آب سنگین راکتور اراک حفظ می‌شود، بر خلاف خواست امریکا فردو به شکل بالقوه توان غنی‌سازی اورانیوم را حفظ کرده است، ایران امکان ورود به بازار هسته‌ای را با صادرات آب سنگین و اورانیوم غنی شده پیدا کرده است. و طرف مقابل هم کلیه قوانین و دستور العمل‌های تحریمی را که به علت پرونده هسته‌ای وضع کرده بود کنار می‌گذارد و از آن مهمتر 6 قطعنامه‌ی شورای امنیت که پایه و اساس تحریم‌های مرتبط با انرژی (فروش نفت) ، پولی و بانکی، کشتیرانی و حمل و نقل، بیمه و. . . لغو کرده است.

حال نگاهی به برجام توهمی بیندازیم. در این قرائت از برجام کلیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران تعطیل شده است، طرف مقابل هم هیچکدام از تحریم‌ها را برنداشته است، طرف مقابل موظف بوده است که بانک‌ها و شرکت‌های خصوصی و سرمایه گذاران را وادار به همکاری با ایران کند که این کار را نکرده است و از این سه بدتر اینکه این افراد متوقع‌اند که برجام که راه حلی برای یک موضوع تنش زا بین دو کشور بوده است توان حل سایر موارد اختلافی را هم داشته باشد و فی المثل دولت ایالات متحده به دلیل آنچه نقض حقوق بشر می‌خواند یا‌تروریزم یا هر موضوع دیگرِ مرتبط با تنش‌های خصومت آلود بین ایران و امریکا تحریمی را وضع نکند.

منتقدانی که خود را دلواپس می‌نامند در این موضوع دچار نوعی تناقض هستند به گونه‌ای که از یک سو به هر گونه مذاکره جدی یا حتی دیداری «اتفاقی» با مقامات امریکا اعتراض می‌کنند اما از سوی دیگر اعتقاد دارند که برجام می‌بایست کلیه اختلافات بین دو کشور را حل می‌کرد. چنین نوع نگاهی مصداق بارزی از ضرب المثل ایرانی «یک بام و دوهوا» ست.

سخن آخر اینکه آنچه برای مردم مهم است نه این دعواهای کودکانه‌ی جناحی و سیاسی بلکه مشاهده تاثیر رفع تحریم‌ها بر زندگی روزمره شان است، آن‌ها که کمی با دقت بیشتری وقایع را رصد می‌کنند قطعا تفاوتهای دوران پیش از برجام با وجود آن تحریم‌ها را با پس از برجام به خوبی درک می‌کنند اما برای ملموس شدن آثار برجام برای مردم کوچه و بازار تیم اطلاع رسانی دولت باید تلاشی مضاعف نماید و بدون در نظر گرفتن مصلحت سنجی‌های نابجا واقعیات دوران پیش از برجام را بیش از پیش برای مردم بازگو کند تا متن جامعه خود قضاوت کند که اگر برجام نبود چه می‌شد و امروز که کشور از ثمرات این توافق بهره مند می‌شود چه شده است.

http://www.baharnews.ir/report/122427/

ش.د9503059

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات